جستجو
رویداد ایران > رویداد > ورزشی > ظهور فوتبال در ایران

ظهور فوتبال در ایران

ظهور فوتبال در ایران
50 سال پیش که هنوز آشنايی کشور ما با تمدن غرب و پیشرفت سریع آن بسیار کم بود، دسته‌هايی از بیگانگان که موسساتی در ایران داشتند، به دور هم جمع شده و کلوپ‌های ورزشی براي خود ترتیب دادند و برای نخستین بار بازی فوتبال توسط ایشان در ایران معمول شد.

کلوپ‌های بیگانگان عبارت بود از حکومت انگليسی ها که از اعضای سفارت انگلیس، تلگرافخانه یا به‌نام کلنی تشکیل می‌شد و همچنین کلوب مدرسه آمریکايی ها که تحت نظر مربیان آمریکايی بازی فوتبال اظهار علاقه می‌کردند و زمین‌هایی که برای این کار در آن زمان تخصیص داده شده بود، زمین مدرسه آمریکايی ، زمین سفارت آمریکا ، زمین لینچ و زمین بیرون دروازه دولت بود و دسته‌هاي آزاد غيرمنظمی که در زمین میدان مشق، زمین‌های یخچال‌ها به بازی مشغول می‌شدند.
به‌تدریج ایرانیانی که در تماشای فوتبال شرکت می‌کردند، خود نیز با این بازی علاقه‌مند شدند و در صدد تشکیل تیم‌هایی بر آمدند . در آن زمان ، دو تن از جوانان با استعداد ایران، برادران خان سردار (حسینعلی خان و احمد علی خان) که برای تحصیل به اروپا رفته بودند و با قواعد بازی فوتبال نیز آشنا شده بودند، به کشور خویش مراجعت کرده و نخستین تیم فوتبال ایران را به‌وجود آوردند و نام آن را «تیم سیاسی » گذاشتند. وجه تسمیه این تیم از آنجا بود که بیشتر بازیکنان تیم مزبور یا از فارغ التحصیلان یا از شاگردان مدرسه علوم سیاسی (دانشکده حقوق امروز) بودند.
کلوب سیاسی از شاگردان قدیم مدرسه علوم سیاسی تشکیل شده بود. در مدرسه مزبور تند راه رفتن و دویدن را عيب و عار می‌دانستند؛ به خصوص ناظم و مدیر مدرسه (آقای دکتر ولی ا... خان نصر هم به شاگردان متذکر می‌شدند که ما می‌خواهیم از بین شما و زرای امور خارجه - سفرای کبار و وزرای مختار بیرون بدهیم، بازی و دویدن قباحت دارد. این بود که شاگردان مزبور در صدد تاسيس كلوبی بر آمدند و آن را به نام کلوب سیاسی معروف ساختند که نه زمین معینی داشت و نه جای مناسبی. این کلوب به همت سه نفر تشکیل شد؛ عبدا... دیده‌بان، میرزا آقاخان اشرفی و اینجانب و بعد کسان دیگر از قبیل حسین سیاسی و محمدعلی شکوه، علی معتمدی، علی قلی اردلان وحسين معتمدی مهدیقلی اعتمادمقدم به هم پیوستند و سر و صورتی به كلوب دادند. کلوب سیاسی غير از كلوب تهران بود .در همین ایام، ارامنه ایران که از نظر توافق مذهب و عادات، با اروپايیان معاشرت بیشتری داشتند تیم دیگري تشکیل دادند و نام آن را «اسپرت ارامنه» گذاشتند.
هر وقت مسابقه بین ایرانیان و انگليسي‌ها پیش می‌آمد، ایرانیان تك تك و پیاده از شهر بیرون می‌شتافتند و با گیوه وکفش‌های معمولی بازی می‌کردند ولی برعکس انگليسي‌ها به‌طور دسته جمعی با ماشین و وسايل کافی به آن میدان می‌آمدند و ابهت خود را نشان می دادند و اگر در زمین لینچ ایرانیان بازی می‌کردند، چوب دروازه‌های خودرا به دروازه‌بان دروازه یوسف آباد که هنوز خراب نشده بود، می‌سپردند و موقع بازی به کول می گرفتند و بعضي اوقات ایرانیان با اینکه مربی نداشتند از انگليس‌ها می بردند .
شاگردان مدرسه آمریکایی دسته‌های مجهزی داشتند؛ اشخاصي مثل ابوالقاسم بختیار ، سلمان ، بهلول عبداهلن خلعت‌بری، ارسلان عامری و چند نفر دیگر که از بازیکنان مشهور کلوب آمریکا بودند.
در حدود سال‌های ۹8 – ۱۲۹7 مرحوم تدین که ريیس مجلس شورای ملی بود، به اتفاق آقایان میرزا باقر خان عظیمی که از شخصیت های برجسته عصر خود بود و ابوالفضل خان صدری (ريیس فعلی اداره تربیت بدنی) انجمنی به‌نام « ترقی و ترویج فوتبال » دایر و پایه و اساس فوتبال را در ایران استوار کردند. تیم فوتبال این انجمن با تیم‌های فوتبال دیگری که تاسیس شده بود، مسابقاتی در زمین های کالج و لینج (محل فعلی انبار اتومبیل‌های اسقاط وزارت دارایی) ترتیب دادند. تیم های فوتبال این دوره عبارت بود از شعاع ( به سر پرستی آقای شعاع، مدير فعلی باشگاه شعاع )- اجتماعيون ( سر پر ستی آقای شایسته معاون فعلی اداره تربیت بدنی) - علميه - طوفان - تدين - اسپرت ارامنه - ایران و تهران .
علاقه سرشار شاه به کسب تمدن غرب و ترویج مظاهر ترقی آنان در ایران، مورد انکار هیچ کس نمی‌تواند باشد . رضا شاه چون فوتبال را یکی از بهترین ورزش‌‌های متداول در اروپا تشخیص داده بود، می کوشید آن را در این کشور نیز تعمیم دهد و جوانان را به این ورزش نو وفرنگی علاقه‌مند سازد. برای این کار در مدارس نظامی و سرباز خانه‌ها ورزشکاران این رشته را تشویق بسیار می‌کرد و حتی خود در بیشتر مسابقات به عنوان تماشاچی حضور می یافت.
یکی از روزها که شاه در تماشای مسابقه‌ای شرکت کرده بود، آقای ابراهیم میرزا(تیمسارمعزی) که فوتبال را در مدارس نظامی آموخته بود، دروازه بانی می‌کرد. شاه پس از لحظه‌ای متوجه می شود که محل ایستادن تیمسار معزی در دروازه غلط است زیرا به جای آنکه در میان دروازه باشد، در کناری ایستاده و یک طرف او به طور كامل باز است ، به همین دليل چندین بار توپ وارد دروازه شده بود.
شاه پس از آنکه این مطلب را یادآوری می کند، به جای «گلر» در دروازه قرار می گیرد و وظیفه او را متقبل می شود. شاه برای گرفتن توپ اقدام می کند و در نتيجه زمین می‌خورد و شنل آبی رنگ معروفش خاکی می شود ولی در هر حال مانع « گل شدن» می‌شود.
تیمور تاش برای تمیز کردن لباس شاه بجلو می‌دود ولی شاه اورا دور می کند و به تیمسار معزی دستورهای دیگری در باره وظایف دروازه بان می‌دهد.
نخستین بار که ایرانیان برای مسابقه فوتبال به خارج سفر کردند، در سال ۱۳۱۰ به کشور اتحاد جماهیر شوروی بود. در این سفر سه مسابقه صورت گرفت که در اولی سه بر يك ودر دومی يك برهیچ مغلوب و در مسابقه سوم مساوی شدند. دو سال بعد، به دعوت دولت ایران تیم شوروی به ایران آمد و مسابقاتی داد. داستان شیرینی در یکی از این مسابقات اتفاق افتاد که گفتن آن خالی از تفریح نیست.
شاه، برای آنکه به بهترین نحو وسایل تشویق فوتبالیست‌های ایران فراهم شده باشد، دستور داد روزی که مسابقه انجام می‌گیرد، تمام ادارات دولتی تعطیل شود و تمامي کارمندان برای تماشا به زمین بازی بیایند. در ضمن قرار بودشاه نیز در تماشای این مسابقه شرکت کند و به همین ‌دليل در میان چادرهايی که برای رجال و بزرگان زده بودند، يك پوش مخصوص سلطنتی نیز برای رضا شاه آماده کردند. جمعیت کم نظیری در میدان ورزش دولت گرد آمده بود و همه انتظار ورود شاه و آغاز مسابقه را می‌کشیدند. شاه از بیم آنکه مبادا فوتبالیست‌های ایران مغلوب شوند و حضور او در این مسابقه به حس غرور ملی او لطمه زند، حاضر نشد در تماشای مسابقه مزبور شرکت نماید. با تلفن دستور داد که مسابقه را شروع کنند و به طور مرتب وضعیت بازی را با تلفن استعلام می‌کرد. در آن موقع مردم ایران هنوز فوتبال را به مفهوم امروز نمی‌شناختند و از قواعد و اصول آن اطلاع کاملی نداشتند و تصور می‌کردند. هر کس محکم‌تر شوت کند و توپش بیشتر به هوا بلند شود، فوتبالیست‌تر است. ولی برعکس روس‌ها به قواعد این بازی آشنا بودند و با تاكتيك صحیح بازی می‌کردند. توپ‌های‌شان از نیم متر بلندتر نمی‌شد و مرتب به یکدیگر پاس می‌دادند. به همین دليل توانستند در سه دقیقه اول يك توپ وارد دروازه ایران کنند . مردم که فکر نمی‌کردند با این زودی تیم ایران يك گل بخورد( آن هم از کسانی‌که فكر مي‌كردند قدرت شوت کردن‌ندارند) خيلي زود بنای اعتراض را گذاشتند و می‌گفتند این تیله بازی است نه فوتبال. خلاصه بلوايی برپا شده بود و روس‌ها هم مرتب گل می‌زدند و کاری با این حرف‌ها نداشتند. جریان مسابقه به وسیله تلفن به شاه اطلاع داده می‌شد و او که در آغاز کار توانسته بود خونسردی خود را حفظ کند، به‌تدریج عصبانی شد تا جايی که در وسط مسابقه ناگهان دستور داد تمام ادارات باز شود و تمامي کارمندان که در زمین دولت بودند به ادارات بازگردند و به سر کار خویش بروند. فرمان شاه به سرعت ابلاغ و اجرا شد، به طوری که در نیمه دوم بازی به جز عده معدودی تماشاچی متفرقه دیگر کسی باقی نماند. در این مسابقه دروازه‌بان ایران (خان خانان ) فداکاری می‌کرد زیرا از بیش از ۱۹۷ شوت که به سمت دروازه ایران نشانه رفت، بیش از11 تای آن گل شد و در نتیجه مسابقه 11 بر هیچ به‌نفع تیم شوروی خاتمه یافت.
تیم شوروی دو بازی دیگر با ایرانیان کرد که در یکی چهار بر هیچ و در دیگری سه بريك ( يك گل را حسنعلی‌خان سردار زد ) به نفع آن‌ها تمام شد. این مسابقات گر چه ظاهر دوستانه بود ولی شوروی ها می‌خواستند قدرت نمایی کرده باشند و نیروی فوق العاده خود را به رخ ایرانیان بکشند زیرا افراد تیم خود را از میان دو تیم زبده روسیه یعنی تیم ارتش سرخ و تیم دینامو انتخاب کرده بودند ولی به نام تیم گرجستان به ایران فرستادند. بعد از این مسابقات در يك مجلس ميهمانی که به افتخار بازیکنان تیم مزبور داده شد، سرپرست تیم به آقای شایسته گفته بود که ما به قدری به زمین فوتبال مانوس هستیم که اگر چشم های‌مان را ببندند باز هم می‌توانیم بازی کنیم و ببریم.
اولین زمین فوتبال که زمین فوتبال دولت، یعنی محل فعلی دانشسرای مقدماتی باشد، به همت مرحوم تدين و آقای صدری ایجاد شد به این معنی که به مجلس پیشنهاد می‌شود برای ایجاد این زمین10 هزار تومان بودجه اختصاص داده شود. چون مرحوم تدین ريیس مجلس بود، وسیله تصویب این پیشنهاد را فراهم كرد. در گذشته ارزش فوتبالیست ها را بیشتر از روی قدرت پاهای آن‌ها می‌سنجيدند و کسانی که بیشتر و محکم‌تر ضربه به مي‌زدند، قوی‌تر به نظر می‌آمدند و برای تاکتيک بازی اهمیت زیادی قائل نبودند و از 11نفر بازیکنان، فقط برای یک یا دو نفر حق شوت کردن دروازه حریف را قائل بودند. اما فوتبالیست های جدید که خوشبختانه نکات ضعف سابق را ندارند، بسیار مایه تاسف است که به بازی بی‌علاقگی سرشاری نشان می‌دهند و به همین دلیل قدرت آن‌ها از بازیکنان سابق بسیار کمتر است، فوتبالیست‌های قدیم تنها تفریح خودرا فوتبال می‌دانستند و روزهای تعطیل، ناهارخودرا نیز در زمین فوتبال مي‌خوردند. برای اثبات علاقه فوتبالیست‌های سابق شاید این مطلب که خود شاهد و ناظر آن بوده‌ام، گواه خوبی باشد. در گذشته قطعه زمین بزرگی نزديك دروازه قزوین در قسمت غربی خیابان30 متری وجود داشت که به اسم زمین سلطانی نامیده می‌شد. چون این محل تا حدودي خارج از شهر و نا امن بود، بازیکنانی که در آنجا فوتبال بازي می‌کردند، وسايل کار خود را از اکبر آباد به آنجا حمل می‌کردند و من می‌دیدم که حتی تیرهای دروازه را نیز با علاقه سر شاری از اکبرآباد تا آنجا روی دوش خود حمل می‌کردند و بعد از ختم بازی آن‌ها را باز می گرداندند.
برچسب ها
نسخه اصل مطلب