نام من آتش
اگر درآمد کبابی خوب بود یک روز چند تا از این هنرمندان نویسنده و نگارگر را دعوت میکردیم و یک مهمانی میدادیم با همان کباب مخصوص! و بعد از آنها میخواستیم درباره کبابی، به خلق اثر بپردازند. درست مانند همه نهادهای فرهنگی! نویسندگان با قلم جادویی خود قصه کبابی و اندیشههای مقام کبابی را تحریر کنند و از رقص کباب بگویند روی آتش زغال و قصههای سرخ و آتشین بنویسند که در کتابها نقل شود و ماندگار بماند برای کبابی و نگارگران، آن قصهها را باتوجهبه کباب خورده شده و کبابی دیده شده، تصویر کنند. ولی ما هم مانند همان نهادهای فرهنگی وضع مالی بدی داریم و این کار را نمیکنیم و فقط به مشتریان عزیز سرویس میدهیم درست خلاف همان نهادهای فرهنگی! ولی در عوض پادشاه عثمانی به هنرمندان کشورش دستور میدهد که گرد هم بیایند و فتوحات و افتخاراتش را در قالب یک کتاب به تصویر درآورند. کار این هنرمندان دشوار است؛ چراکه پادشاه گفته است تصویرگریهایشان به سبک نقاشان ونیزی باشد؛ این در حالی است که بسیاری از اهالی مذهبی ترکیه از نقاشان و غیر نقاشان، هنرِ به سبک ونیزی را به دلیل جزئیات بسیار آن کفرآمیز میدانند. آشوب و ترس در روند داستان، از زمانی آغاز میشود که یکی از نقاشان ناپدید میشود و تنها سرنخی که با آن بتوان داستان ناپدیدشدن نقاش را پیگیری کرد، همان نقاشیهای نیمهکاره اوست. کتاب «نام من سرخ» نوشته «اورهان پاموک» در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. این رمان درباره نقاشان دربار عثمانی است که به دستور پادشاه وقت به اصول نقاشی اروپایی ازجمله نقاشی پرتره و چهره روی میآورند. فکر کنید اگر رمان برای کبابی نوشته میشد چه اسمهایی زیبا بودند: نام من کباب، نام من زغال، نام من آتش، نام من ریحان، نام من نان سنگک و هزار نام زیبا و بکر دیگری که میتوان برای آن پیدا کرد. در ضمن نقاشان ما مثل نقاشان آنجا نیستند که مسائل را ندانند. بگذریم! اما رمان این آدم کشور همسایه، با یک قتل آغاز میشود: «و حالا دیگه من یه مُردهام؛ یه جسد، تهِ یه چاه. از آخرین نفسی که کشیدم و قلبم وایستاد، خیلی گذشته؛ ولی هنوز هم هیچکسی از ماجرا خبر نداره؛ البته غیر از اون قاتل پستفطرت.» رمان، راویهای مختلفی دارد. گاهی از زبان یک جسد، گاهی از زبان قاتل و بعضی از اوقات هم از زبان غیرانسانها مثلا سکه و خون و سگ روایت میشود. لحنِ روایتها بسیاری مواقع طنز است؛ اما این طنز در خود داستانها و روایتها و شخصیتها نیست؛ شخصیتهای داستان با خوانندهها شوخی میکنند که یکی از ویژگیهای نثر این کتاب است. او در میان فضایی جنایی، هنری و عاشقانه داستان رمان را پیش میبرد و خواننده را در کوچه و خیابانهای استانبول همراه خود میکند. «پاموک» داستان «نام من سرخ» را طی پنجاه و نه فصل تمام و نه یکفصل کمتر و نه یکفصل بیشتر به نگارش درآورده است که نام برخی از آنها عبارتاند از «نام من قارا»، «من، استاد عثمان»، «من، شکوره»، «نام من استر»، «من، زن». «اورهان پاموک» در این رمان، دیدگاه هنرمندان عثمانی و ایرانی و طرز نگاهشان نسبت به جهان را به تصویر کشیده و به گنجینهای از ادبیات فارسی از نظامی تا فردوسی اشاره کرده است.