قصهای که شعر شد
باور کنید درست خلاف تبلیغات فستفود فروشان این راسته، اصغر جوجه اصلاً دل سنگی ندارد و خیلی زود رحم و حتی میشود گفت: مثل خوشگوشت، نازک دل است. درست است که نمیخواهد به هرکسی دل بدهد و قلوه بستاند! ولی دلیل نمیشود که قلبش پر از عاطفه نباشد و خودش چندین و چندبار دل نازکش کباب نشده باشد! بههرحال وقتی او که میگفت: «پیاده آمده بودم ...» را که نمیشد به حال خودش رها کرد یکوقت سر از «کفران» درمیآورد. این شد که اصغر جوجه با اجازه بزرگترها تصمیم گرفت این دوست همسایه را دعوت کند کبابی. او 1346 در هرات متولد شد. ذکر این نکته لازم است که اصغر جوجه خیلی دلش میخواهد برود این هرات را ببیند و یک شعبه از کبابی را همان جا دایر کند، ولی امکانش نیست که نیست. بگذریم همسایه تا دوران دبیرستان را در کابل به سر برد و البته نگفت که چگونه به سر برد؟ و سپس به مشهد نقلمکان کرد و از شما چه پنهان که این نقلهای مشهدی چقدر خوشمزه هستند. همسایه تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی مهندسی عمران ادامه داده است. همینجا صبر کنید اگر فکر کردید که اصغر جوجه میخواهد با این کارش او را وادار کند تا یک نقشه رایگان برای زمین باجناغش بکشد، حتما اشتباه کردهاید. چون آدم کاری برای باجناغ نمیکند تازه این همسایه رفت توی کار ساختن شعر. او تاکنون مسئول دفتر ادبیات افغانستان در حوزه هنری مشهد، مسئول صفحه ادبی روزنامه قدس و عضو هیئت تحریریه نشریه خط سوم بوده است. همچنین همکاریهایی با نشریات سوره، شعر، فصلنامه در دری و روزنامه اطلاعات داشته است. او در نمایشگاه کتاب تهران و در سال 82 بهعنوان شاعر برگزیده انتخاب شد. اگر فکر کردید که اصغر جوجه از او خواسته تا برای کبابی هم شعری بگوید، باز هم سخت مثل سنگ در اشتباه هستید. «قصه سنگ و خشت» با شعر «سقفهای بی دیوار»، خودتان از همین عنوان حساب کار دستتان بیاید، سروده سال 1367 آغاز میشود و با شعر «عموزنجیرباف» که آن هم حساب پدرتان را کف دستتان میگذارد از سال 1382 پایان مییابد. بدین ترتیب، این کتاب، بهواقع کارنامه شاعری محمدکاظم کاظمی تا سال انتشار این مجموعه است، چون تقریباً همه شعرهای قابلتوجه او را در خود دارد. بسیاری از شعرهای این کتاب، اولینبار است که در مجموعهای از این شاعر به چاپ میرسد. پیاده آمده بودم (مجموعه شعر)، گزیده ادبیات معاصر شماره 49 (گزیده اشعار، نیستان)، روزنه (مجموعه آموزشی شعر)، شعر پارسی (سرگذشت و گزیدهای از شعر پارسی)، هم زبانی و بیزبانی (درباره مسائل زبان فارسی) از آثار این شاعر توانمند است. بسیاری از شعرهای او با آنچه در این سالها بر مردم و کشور افغانستان گذشته است، پیوند دارد. هرچند منکر احتمال تأویلهای دیگر برای بعضی شعرها نیز نمیتوان بود که گاه بهعمد بوده است و گاه بهاتفاق. او اگر شاعری افغان است، اما در تحلیل و تبیین وضع و حال امروز ایرانیان، از بسیاری از شاعران ایرانی بهتر و دقیقتر سخن گفته است . «قصه سنگ و خشت»، در بهار 1384 توسط انتشارات نیستان منتشر شد. لازم به ذکر است این نشر ربطی به مثنوی مولوی و نیهای اولیه آن هم اگر داشته باشد، به کبابی ما ندارد!