نامهای از ابراهیم گلستان به مسعود کیمیایی
خودش میگوید شاید بهترین فیلمم باشد. مسعود کیمیایی «خون شد» را با چنین شور و حالی میسازد. در حالی که نیمقرن از یکی از شاهکارهای او «قیصر» میگذرد و بیش از ۳۰ فیلم در کارنامه خود دارد. فیلمبرداری «خون شد» تَه یک کوچه بنبست در محلهای قدیمی در تهران چند روز دیگر تمام میشود.
خانهای قدیمی چسبیده به یک حسینیه معروف در کوچهای قدیمی با جوی آبی خشک در میانه. روزهای میانی فیلمبرداری است که مسعود کیمیایی در شبی پاییزی صحنه نخست را میگیرد. مردی از راه آمده است تا چراغ خانهای را روشن کند که سالیانی است خاموش مانده. «فضلی» میآید تا اهل خانه را باز دور هم جمع کند و در این میانه موانعی هست که داستان فیلم را پیش میبرد. سعید آقاخانی قهرمان «خون شد» است و سیامک انصاری، لیلا زارع، نسرین مقانلو، هومن برقنورد و سیامک صفری و ماهور احمدی از دیگر بازیگران فیلم تازه کیمیایی هستند. علیرضا زریندست نیز برای چندمین بار با کیمیایی همکاری میکند و جواد نوروزبیگی نیز تهیهکنندگی کار را برعهده دارد و مسعود کیمیایی امیدوار است «خون شد» به جشنواره فیلم امسال برسد.
کیمیایی هنوز در حال فیلمبرداری است که خبر «خون شد» میپیچد و تا دورتر از مرزها میرود. ابراهیم گلستان خطاب به ماهور احمدی، فرزند احمدرضا احمدی شاعر که در نخستین بازی خود جلوی دوربین کیمیایی رفته است، از این فیلمساز نوشته است، در پاسخ به نامهای که ماهور احمدی برای او نوشته و خبر نخستین حضور سینماییاش را در فیلم تازه مسعود کیمیایی به او رسانده است. گلستان نوشته است که «با امید زیاد خیلی خوشحالم که قدم در این راه گذاشتهای. قدم اول درستی هم هست».
گلستان در این نامه نیز به سیاق سالهایی که گذشت، از توانایی و استعداد مسعود کیمیایی مینویسد؛ اینکه او را از مستعدترین و محکمترین فیلمسازانی میداند که در ایران همچنان در کار سینما هستند و البته تأکید دارد که این دوستی و حمایت البته سابقه دارد. سال پیش بود که ژان میشل فرودون، منتقد صاحبنام فرانسوی و سردبیر مجله «کایه دو سینما» با گلستان تماس میگیرد و خبر میدهد که بنا دارد جشنواره فیلمهای ایرانی را در پاریس برگزار کند و از او نیز میخواهد که آثارش در آن جشنواره به نمایش دربیاید که گلستان سراغ فیلمهای مسعود کیمیایی را میگیرد و فِرودون میگوید از این فیلمساز انتخابی نداریم.
گلستان نیز در نامهای خطاب به فرودون مینویسد باورکردنی نیست که فیلمی از مسعود کیمیایی نباشد. «قیصر»، «گوزنها» و چند فیلم دیگر از مسعود کیمیایی بهگمان من بسیار بالاترند از عنوانهای دیگر که شما در نامهتان لطف کردید و نام بردهاید. نه فقط والاترند بلکه اصلا فیلمهای مؤلف هستند. او در عین حال مینویسد هیچ حقی ندارم که در قضاوت کسان دیگر دخالتی کنم یا آنها را تصحیح کنم، اما دیدن این لیست شما مرا تکان داد و به تأسف انداخت. پس اجازه دهید که حرف آن پیر دیر هالیوود، ساموئل گلدوین را تکرار کنم و بگویم: «خواهش میکنم مرا از این وسط بیرون گذارید». گلستان نامه مشابهِ دیگری نیز نوشته بود خطاب به انجمن آسیایی در نیویورک که برنامهای برای مرور سینمای ایران تدارک دیده بودند و باز خبری از فیلمهای کیمیایی در آنجا نبود و در اعتراض به این غیاب از حضور در این برنامه انصراف داد. همزمان با فیلمبرداری «خون شد» ابراهیم گلستان از فیلمسازی میگوید که آمادهترین آمادههاست برای رفتن به راهی که در آن افتاده بود.
به مسعود کیمیایی پیر و ماهور احمدی جوان
ابراهیم گلستان
مسعود در ذهن و یقین و اطلاع من محکمترین و مستعدترین کسی است که من میشناسم که در کار سینمای ایران است. من از همان اول که اولین کار او را دیدم او را از آمادهترین آمادهها برای رفتن به راهی که افتاده بود درش میدیدم. هنوز هم میبینم. هنوز هم - اگر حق داشته باشم که امیدی به سینمای زنده در ایران داشته باشم- او را به همان صفات میشناسم و میدانم و میخواهم، حتی وقتی که در عمل اصرار داشته باشد که در یقین و ایمان من نقصانی بچپاند؛ و تو هرگز فکر نکن که اگر منتقدی غیرایرانی درباره او چیز ننوشته باشد ذرهای از ارزش و جایی که مسعود دارد، میشود که کم شود. هر منتقدی که ایرانی نیست و اهل هر جای دیگر دنیا باشد لزوما درستتر و برجستهتر حرف نمیزند و نمینویسد و نمیاندیشد. شعور و قضاوت درست و مقام و جاه به کسی بخشیدن ربطی به نشانی خانه و جلد گذرنامه و نوع خوراک یا خوابی که دارد ندارد. شعور و شناخت شعور لازم است نه زبانبازی به ضد یا به نفع کسی یا چیزی یا کاری. قدر مسعود را بدان که او خیلی قدر دارد؛ و به راحتی میتواند بیشتر داشته باشد.
کیمیایی هنوز در حال فیلمبرداری است که خبر «خون شد» میپیچد و تا دورتر از مرزها میرود. ابراهیم گلستان خطاب به ماهور احمدی، فرزند احمدرضا احمدی شاعر که در نخستین بازی خود جلوی دوربین کیمیایی رفته است، از این فیلمساز نوشته است، در پاسخ به نامهای که ماهور احمدی برای او نوشته و خبر نخستین حضور سینماییاش را در فیلم تازه مسعود کیمیایی به او رسانده است. گلستان نوشته است که «با امید زیاد خیلی خوشحالم که قدم در این راه گذاشتهای. قدم اول درستی هم هست».
گلستان در این نامه نیز به سیاق سالهایی که گذشت، از توانایی و استعداد مسعود کیمیایی مینویسد؛ اینکه او را از مستعدترین و محکمترین فیلمسازانی میداند که در ایران همچنان در کار سینما هستند و البته تأکید دارد که این دوستی و حمایت البته سابقه دارد. سال پیش بود که ژان میشل فرودون، منتقد صاحبنام فرانسوی و سردبیر مجله «کایه دو سینما» با گلستان تماس میگیرد و خبر میدهد که بنا دارد جشنواره فیلمهای ایرانی را در پاریس برگزار کند و از او نیز میخواهد که آثارش در آن جشنواره به نمایش دربیاید که گلستان سراغ فیلمهای مسعود کیمیایی را میگیرد و فِرودون میگوید از این فیلمساز انتخابی نداریم.
گلستان نیز در نامهای خطاب به فرودون مینویسد باورکردنی نیست که فیلمی از مسعود کیمیایی نباشد. «قیصر»، «گوزنها» و چند فیلم دیگر از مسعود کیمیایی بهگمان من بسیار بالاترند از عنوانهای دیگر که شما در نامهتان لطف کردید و نام بردهاید. نه فقط والاترند بلکه اصلا فیلمهای مؤلف هستند. او در عین حال مینویسد هیچ حقی ندارم که در قضاوت کسان دیگر دخالتی کنم یا آنها را تصحیح کنم، اما دیدن این لیست شما مرا تکان داد و به تأسف انداخت. پس اجازه دهید که حرف آن پیر دیر هالیوود، ساموئل گلدوین را تکرار کنم و بگویم: «خواهش میکنم مرا از این وسط بیرون گذارید». گلستان نامه مشابهِ دیگری نیز نوشته بود خطاب به انجمن آسیایی در نیویورک که برنامهای برای مرور سینمای ایران تدارک دیده بودند و باز خبری از فیلمهای کیمیایی در آنجا نبود و در اعتراض به این غیاب از حضور در این برنامه انصراف داد. همزمان با فیلمبرداری «خون شد» ابراهیم گلستان از فیلمسازی میگوید که آمادهترین آمادههاست برای رفتن به راهی که در آن افتاده بود.
به مسعود کیمیایی پیر و ماهور احمدی جوان
ابراهیم گلستان
مسعود در ذهن و یقین و اطلاع من محکمترین و مستعدترین کسی است که من میشناسم که در کار سینمای ایران است. من از همان اول که اولین کار او را دیدم او را از آمادهترین آمادهها برای رفتن به راهی که افتاده بود درش میدیدم. هنوز هم میبینم. هنوز هم - اگر حق داشته باشم که امیدی به سینمای زنده در ایران داشته باشم- او را به همان صفات میشناسم و میدانم و میخواهم، حتی وقتی که در عمل اصرار داشته باشد که در یقین و ایمان من نقصانی بچپاند؛ و تو هرگز فکر نکن که اگر منتقدی غیرایرانی درباره او چیز ننوشته باشد ذرهای از ارزش و جایی که مسعود دارد، میشود که کم شود. هر منتقدی که ایرانی نیست و اهل هر جای دیگر دنیا باشد لزوما درستتر و برجستهتر حرف نمیزند و نمینویسد و نمیاندیشد. شعور و قضاوت درست و مقام و جاه به کسی بخشیدن ربطی به نشانی خانه و جلد گذرنامه و نوع خوراک یا خوابی که دارد ندارد. شعور و شناخت شعور لازم است نه زبانبازی به ضد یا به نفع کسی یا چیزی یا کاری. قدر مسعود را بدان که او خیلی قدر دارد؛ و به راحتی میتواند بیشتر داشته باشد.