:اگر احیانا بداخلاق هستید البته خود شما که نه اگر آدم بداخلاقی سراغ دارید. اگر آدم لجوجی و یک دندهای هستید، ببخشید منظورم همان است که گفتید سراغ دارید
رویداد امروز:اگر احیانا بداخلاق هستید البته خود شما که نه اگر آدم بداخلاقی سراغ دارید. اگر آدم لجوجی و یک دندهای هستید، ببخشید منظورم همان است که گفتید سراغ دارید و اگر کسی هستید که مرگ عزیزی را پس از سالها نمیتوانید فراموش کنید، یک سری به همسایههای خودتان بزنید. همسایهها بعضی وقتها انرژیهایی دارند که موج آن میتواند شما که هیچ، همه کسان شما را هم در بر بگیرد و با خود ببرد. مثلا من یک همسایهای سراغ دارم که بالاخره با همین امواج باعث شد همسایهاش خانه را بفروشد و برود سراغ همسایه دیگر با موج دیگری! یا یک همسایهای سراغ دارم که از خود فرد به چیدمان خانه او آشناتر است، بعضی وقتها که چیزی را نمیداند کجا گذاشته میرود و از همسایه میپرسد و او سهثانیهای میگوید فلان جای خانه پیدا میشود و اگر باز هم خودش نتوانست پیدا کند، او میآید و پیدا میکند. در ورای حرفهای بالا، از من گفتن، به غذاهایی که همسایهها میآورند، خیلی توجه کنید، نذریهای همسایه، شیرینیهای آنها و ... همه را جدی بگیرید، خیلیها همینطوری رفتهاند خانه بخت! قبول ندارید من الان یک شاهد میآورم تا ببینید چقدر حرفم درست و درمان است. آقای «اوه» خودمان که تصمیم گرفته بود خودکشی کند بهخاطر همسایه ایرانی خودش، پروانه خانم آن هم در کشور سوئد، بیخیال خودکشی میشود، زندگی میکند و درست در سنین میانسالی شروع به یادگیری کامپیوتر از فرزند پروانه میکند. او رانندگی با ماشین دندهای را به پروانه یاد میدهد و برای فرزند او کادو میخرد. نوعی پدربزرگ فرزندان پروانه میشود و اینهمه با شیرینی ایرانی که پروانه پخته و میآورد، شروع میشود. رمان «مردی به نام اوه» عنوان نخستین کتاب «فردریک بک من» است که به سی زبان دنیا ترجمه شده و بهعنوان پرفروشترین کتاب سال سوئد معروف شده است. در ایران هم این کتاب با ترجمههای مختلف روانه بازار نشر شده است. دروغ چرا؟ من ترجمه حسین تهرانی را پسندیدم و تا آخر بدون توقف و درست مثل ماشین «ساب» خواندم. درباره این ساب هم در رمان مطلب آمده است، لطفا بخوانید. همچنین درسهای اخلاقی این رمان مبنی خطرزا بودن مسافرتها بهخصوص مسافرتهای ماه عسل، سرسری رد نشوید و سعی کنید بهجای مسافرت با اتوبوس و دیگر وسایل نقلیه خطرناک، به مسافرتهای خیالی بروید، شبکه مستند ببینید و سفرنامه بخوانید. همچنین یادتان باشد که پدرزن شما دوست دارد که شما سررشتهای در مکانیک ماشین داشته باشید. این درسهایش مربوط به من است و ربطی به نویسنده به طور کاملا مستقیم ندارد و با یک پیچ 45 درجهای به او برمیگردد.
امضا: اصغر جوجه