جستجو

ارادت نامه

فصل شدن

ب‌های خورشید، خشکیده است و عطش، جانش را می‌سوزاند بااین‌همه نور را ارزانی باغ تاریخ می‌کند


لب‌های خورشید، خشکیده است و عطش، جانش را می‌سوزاند بااین‌همه نور را ارزانی باغ تاریخ می‌کند تا سروها با همة بادهای تاریکی، در آن برویند و گل‌ها با تمام زنجیرهای یخی، در آن بالنده شوند. نور را هدیه می‌دهد تا قلب‌ها بدانند بودن و نبودن خورشید، چه تفاوتی دارد و اندیشه‌ها برای بزرگ‌شدن چگونه باید عاشق باشند؟! در این سراب حیرت، لب‌های خورشید، آب طلب نمی‌کند که او خود آبروی همة آب‌هاست و زبان او، سرچشمة معرفت است و حدیث تشنگی‌اش، نزدیکی دیدار جدش را گواهی می‌دهد. ای بهانة خلقت، اکنون شبیه‌ترین خورشید به تو، برای دیدارت لحظه‌شماری می‌کند. تقویم عاشقی، فصل شدن را نوشته است و درست در آن ساعت بزرگ، علی‌اکبر آسمان‌ها را طی می‌کند.

برچسب ها
نسخه اصل مطلب
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.