نامها و نشانهها
برخی نامها به نمادی برای درک و انتقال مفاهیم تبدیل شدهاند و بیش از هر توضیح دیگری مجموعهای از برداشت عمومی مردم را با خود حمل میکنند. همان گونه که پلاسکو و متروپل با دورتر شدن از روز حادثه، به ابزاری برای درک و تحلیل شرایط و فرایندهای مرتبط در کشور تبدیل شدند. زایندهرود، دریاچه ارومیه، دریاچه هامون و سایر نمادهای جنگ با طبیعت نیز در این سالها نمایانگر بیتدبیری و مدیریت قبیلهای هستند. با گذشت هر روز اخبار ناگوار از وضعیت نگرانکننده آب، تداوم خشکسالی، نبود بهرهوری و درک درست از مزیت رقابتی در مصرف آب برای تولید محصولات کشاورزی و تاسفبارتر از همه ریختن اندک آب در دسترس در گلوی تشنه صنایع در دست ساخت و آببر منتشر میشود که نمونه آن در کردستان در حال پیگیری است. بر اساس استقرا وجود نمونههای فراوان و گوناگون از شرایط به وجود آمده برای منابع آبی و یا شیوه و میزان استفاده نادرست از آب برای مقاصد گوناگون، ما را به این نتیجه میرساند که این بحران یک روند تثبیت شده و ادامهدار است و با شیوهها و مدیران فعلی نباید به توقف و بهبود آن امید داشت. دولتهای گوناگون آمدهاند و رفتهاند و دولت سیزدهم هم با کولهباری از وعدههای ریزودرشت در آستانه یکسالگی قرار گرفته است. اما تمام دولتها در چند دهه اخیر با شعار توجه به حل بحران آب، دشنهای به تن نیمهجان منابع آبی زدهاند و مرگ زودهنگام اکوسیستم کشور را تسریع کردهاند. اما این سوال ذهن بسیاری از مردم و نخبگان را به خود مشغول کرده است که دلیل این بیتوجهی و چاره بحران چیست؟ پاسخ شاید تلختر از سوال باشد. آنچه پیرامون آب شاهد هستیم، بخش کوچکی از پازل نگاه جزیرهای و منطقهای و مدیریتهای بیمار و کوتاهمدت در بیشتر حوزههای اجرایی کشور است. بر همین اساس ابتدا باید روی یک نگاه بلندمدت، شفاف، روشن و دستیافتنی برای آینده توسعه کشور به توافق جمعی رسید و پس از آن تمامی اجزای ساختار اداره کشور و اولویتهای اجرایی را در جهت همافزایی نیروها و حرکت پرشتاب همراستا کرد. این یک انتخاب نیست، بلکه شاید تنها گزینه ناگزیر برای عبور از ابر بحرانهای زیستبوم کشور و تلاش برای حفظ و پایداری شرایط فعلی باشد. بدون این تغییر همه آمال و آرزوهای جذاب در حوزههای گوناگون بیشتر به حبابهای بزرگ و در آستانه ترکیدن شبیه خواهند بود.