کوچ جلوهای از یک میراث ناملموس
اوایل بهار هرسال آغاز کوچ عشایر از مناطق قشلاقی به ییلاقی در استانهای کهگیلویه و بویراحمد است که مهمترین مناطق این ییلاق را میتوان چهارمحال و بختیاری دانست تا پس از اتمام فصل تابستان یعنی اواخر شهریور و اوایل مهرماه که آغاز پاییز است عشایر عازم استان خوزستان شوند. این روزها زمان ورود به مناطق سرسبز و سردسیر با گذر از سختیهای بسیار راه است تا عشایر را ناچار کند بهمنظور تأمین علوفه دامهای خود پیاده و سواره کوه و کتل، رودخانهها و گردنهها را سپری نمایند و پسازآن مجبور به کوچ اجباری مجدد شوند تا قبل از اینکه سرمای سخت منطقه محاصرهشان کند به دشتهای گرم وارد شده و چادرها و باروبنه یا همان اسباب و اثاثیه زندگی خود را به قشلاق برسانند. اگرچه امروز جمعیت قابلملاحظهای از عشایر مختلف به زندگی یکجانشینی و شهری روی آورده بهطوریکه دیگر روشهای عشایری خود را در تأمین لبنیات، گوشت و بافت قالی و گبه کنار گذاشتهاند اما هنوز هم این سنت دیرینه که به روایتی یک صنعت اقتصادی است کموبیش وجود دارد درحالیکه کوچروها کمتر به روشهای سنتی جابهجا میشوند که این روزها میتوان برای رفتن به ییلاق و قشلاق با وسایل حملونقل عمومی در کمترین زمان ممکن جابجا شد. درحالیکه گروهی دیگر از این قشر فعال اقتصادی جامعه روستایی به دلیل نداشتن تمکن مالی قادر به استفاده از حملونقل عمومی در کوچ کردنها نیستند و همچنان به شیوههای قدیم و ضمن گذر از مسیرهای سنتی و سخت کوچ یا همان ایل راهها، هزاران سختی و مشقت را به جان میخرند تا بتوانند خود و خانواده را همراه با دامها و چادرها و اثاثیه به مقصد برسانند و بار دیگر تیرکهای چوبی را بر زمین سرسبز استوار و سقف پارچهای را بر روی آنها بکشند و مشکها را برای زدن دوغ و به دست آوردن کره و خامه از آن پایدار کنند که این عده معدود و محدود همچنان میراث دار واقعی سنتها و آدابورسوم عشایرند تا با این شکل و شمایل کوچ کرده و جلوههای زیبایی از آن را بهعنوان یک سنت و میراث پایدار به نمایش بگذارند. عشایر مردمان روزهای سخت هستند که با کمترین امکانات رفاهی، بهداشتی، آموزشی و خدماتی زندگی میکنند و مشقتهای زیادی را متحمل میشوند و نمونه بارز و عینی آن همین کوچ کردنهای مکرر تحت عنوان ییلاق و قشلاق است که باید هر شش ماه یکبار تکرار شود. کوچ بهاره و پاییزه عشایر معمولاً بین ۲۰ روز تا دو ماه به طول میانجامد. این مدتزمان طولانی، خستگی زیادی را در روح و جسم آنها بر جای میگذارد و خطرات زیادی را به جان میخرند. هیچکس نیز بهاندازه خود آنها از سختیهای کوچ و گذر از ایل راههای سخت و صعبالعبور خبر ندارد؛ اما برای خود عشایر که کوچه بهاره را با مشقتها و سختیهای فراوان طی میکنند شیرین و دلنشین است زیرا بازگشت به دامان طبیعت و مراتع و ازسرگیری زندگی چادرنشینی در مکانی دیگر بر میل و رغبت آنها بهمنظور برگشت به مناطق سردسیر یا گرمسیر میافزاید. به همین خاطر است که ازلحاظ ترک ییلاق با احساسی نوستالژیک برای بازگشت دوباره لحظهشماری میکنند. بچههای عشایر نیز از این کوچ اجباری اما دلنواز شادماناند و گاهی ناراحت که خوشحالیشان به علت رفتن است و شادمانیشان در زمان بازگشت که هردو تازگی دارد و البته اتفاقات نادری هم در طول این رفتوبرگشتها و حتی در کنار چشمهسارها و عمق درهها میافتد و آن به دنیا آوردن طفل توسط زنان ایلیاتی است که تازگی ندارد زیرا عشایر یاد گرفتهاند مردمانی برای روزهای سخت باشند و در ضمن سفر شیر حاصل از دامها را به انواع لبنیات تبدیل و گوشت آنها را برای زمستان قورمه کنند که این همان متکی بودن به اقتصاد درونسازمانی است. خوشبختانه هنوز تنها نسخه از فیلم بلند و سیاهوسفید «کوچ» که میراثی بهجامانده از دهه 1300 میباشد و توسط یک خبرنگار خارجی بهطور کامل از جریان کوچ ییلاق و قشلاق ایل بختیاری با دوربین فیلمبرداری بتامکس هندلی گرفتهشده در یکی از هتلهای چلگرد کوهرنگ در سرچشمه زایندهرود موجود است که علاقهمندان میتوانند در زمان اقامت در این هتل به تماشای آن بنشینند و اگر سازمان سینمایی کشور و وزارت میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری همت کنند میشود نسخهای از این تنها اثر مستند و ارزشمند و بیبدیل را در فستیوالهای فیلم جهانی شرکت داد تا کوچ اگر به سرنوشت دیگر سنتها پیوست میراثی مستند در ذهن ملل جهان باقی بماند.