هیچوقت دیر نیست
تاریخ پرفرازونشیب این سرزمین گواهی میدهد که از آغاز سرشت آن برای مبارزه با ظلم و ستم و حفظ و حراست از فرهنگ و هویت هرگز نمیتوانند همانند اقلیمهای بدون ریشه موجود و پراکنده در سراسر سیاره خاکی بیتفاوت باشد. زیرا فلسفه وجودی بیشتر آنها مادیات تعریف شده درحالیکه اینگونه اعتقادات در تمدن ایران جایگاهی ندارد و به همین دلیل اگر هریک از آحاد جامعه برای نمونه انتخاب شوند، کفه ترازویشان بهسوی معنویتها سنگینتر است. پدرش تیمسار طالبزاده اردوبادی از امرای بلندمرتبه ارتش بود که سالها خانهنشین شد تا بالاخره در سال 1344 دادگاهی و سال ۱۳۴۵ حکم بازنشستگیاش را به دستش دادند. حالا همین فرزند متمکن و ریشهدار مذهبی در سن ۱۶ سالگی برای ادامه تحصیلات به آمریکا اعزام میشود تا پزشکی بخواند اما علاقه او ادبیات بود تا درنهایت به سینما برگردد و مدرک کارشناسی ارشد را در این زمینه از دانشگاه کلمبیا دریافت کند. بعد از گذشت ده سال از این اقامت پربار و بلند شدن زمزمه انقلاب اسلامی نادر را بر این میدارد تا همهچیز را رها کرده و خود را به سرزمین مادری برساند اما ارتباط خود را با بعضی از خبرگزاریها ازجمله CBS آمریکا قطع نکرد تا بتواند نقطهنظرهای امام خمینی «ره» را از این طریق به گوش جهانیان برساند و نیز پس از اخذ مجوز روزنامه تهران تایمز به نشر واقعیتها پرداخت و خود را به رسانه ملی رساند و با ساخت مستندی با همه خبرنگاران آمریکایی حاضر در ایران مصاحبه کرد که این اولین کار برجسته نادر برای صداوسیمای جمهوری اسلامی بود تا دیگر شب و روز برایش مفهومی نداشته باشد تا طول هشت سال دفاع مقدس را به تصویر بکشد. تعداد کارهای فرهنگی طالبزاده با استفاده از ابزار سمعی و بصری بهقدری متعدد است که جمعآوری همه آنها در یک مجموعه امکانپذیر به نظر نمیرسد. او روایت حقیقت را رسالت خود میدانست. زمانی که دید مردم مسلمان بوسنی و هرزگوین در اوایل دهه هفتاد قربانی میشوند بیدرنگ راهی بالکان شد تا به روایت واقعیتها بپردازد درحالیکه بهمنظور آسودگی خیال به مادرش گفته بود میخواهم به اتریش بروم اما راهی رگبار گلولهها شد تا به مدت یکماه مستند دهقسمتی «خنجر و شقایق» را که یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی شد کلید بزند. سپس به سراغ ساخت و خلاقیت مستند «بیداری خاموش» پیرامون جانبازان شیمایی رفت که آنجا هم موفق بود. خیلی زود آمد تا آنچه حاصل از عمر کوتاهش میتوانست درو کند و آبروی داشته سینمای مستند را دوچندان نماید که دیدیم علیرغم دارا بودن بهترین موقعیت و طی مدارج تحصیلی در هنر هفتم اما غرب را رها کرد و به خود پیوست تا در خدمت دل باشد. زمان بیداری افراد فرق میکند و این عیب نیست. مهم آنست که اتفاق بیفتد و حالا و پس از گذشت سالها نوبت عاشقی کسانی است که سالیان دراز از عمر خود را در غرب یا شرق سپری کردهاند و امروز میتوانند به آغوش سرزمین خود برگردند و آنچه از عمر باقی مانده است را صرف حضور در آبوخاک مادری کنند و کنار کسانی باشند که آنها را بهخوبی میشناسند و دوست دارند.