حادثه لردگان؛ سخت است آقای وزیر، خیلی سخت!
روزنامه همدلی در یادداشتی درباره حادثه تکاندهنده لردگان و ابتلای برخی از اهالی یک روستا به ایذر نوشت: برای اولین بار نیست که تعداد زیادی از هموطنان ما به صورت دستهجمعی به بیماری خطرناک HIV گرفتار میشوند.
حدود سه دهه پیش خونهای آلودهای که از فرانسه به داخل کشور وارد شدند، دهها تن از هموطنان ما را که در زمره بیماران هموفیلی بودند، علاوه بر ایدز به بیماری هپاتیت نیز مبتلا کرده است. آن پرونده حداقل 1900شاکی داشت.
اما بعد از سالها بار دیگر در کشور ما و این بار نه در تهران، بلکه در یک روستا، روستای چنارمحمودی شهرستان لردگان، به ادعای اهالی چندین کودک و زن و جوان و پیر، ناخواسته این ویروس را در تن خود دیدند و گویی که زندگیشان را نیز در پایان راه. در این میان آنچه که حایز اهمیت است، مثل سه دهه پیش از هم اکنون هر مسئولی در پی آن است که توپ را در زمین دیگران و خصوصا مردم روستا بیندازد.
واکنشها به خبر ابتلای دستهجمعی از سوی مسئولان ذیربط شگفتانگیز است. یکی اشتباه یا قصور بهیار را کاملا رد میکند، دیگری چگونگی ابتلای چندین نفر به این ویروس را از راههای دیگری اعلام میکند و مدعی میشود به دلیل محرمانه بودن نمیتوان آن را اعلام کرد.
شکی نیست که در دنیای امروز با توجه به وجود رسانههای مجازی، محرمانه بودن خبرها یا رفتارها شاید به یک شوخی شبیه باشد. حتی اگر عدم انتشار چگونگی مبتلا شدن مردم به این بیماری واقعا باید محرمانه بماند، ولی تردیدی نیست که در آینده نزدیک بر این تاریکی نوری تابیده خواهد شد. اما دیگری مثل «محمدمهدی گویا» رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت هرگونه آلودگی در این روستا از طریق زدن واکسن را تکذیب میکند و جالب این است که میگوید: «مگر میشود وزارت بهداشت آزمایشی روی مردم انجام دهد که مردم را آلوده کند.
اگر اینگونه باشد که باید ما را بگیرند و اعدام کنند.» مگر کسانی که سه دهه پیش خون آلوده را وارد کشور کردهاند اعدام شدند یا از گل نازکتر به آنها چیزی گفتند. آیا اگر واقعا قصوری ثابت شود، کسی را اعدام میکنند. اصلا سخن بر سر این نیست که کسی باید اعدام شود، مهم این است که علاوه بر مقصر، جلوی این گونه کوتاهیهایی برای آینده گرفته شود تا باز هموطنان دیگری گرفتار چنین بلاهایی نشوند.
بیشتر بخوانید: آخرین اخبار از حادثه روستای چنار محمودی لردگان
مسئولان بهداشت کشور و شخص جناب وزیر باید باور کنند که سخت است کسی جای یکی از بیماران مبتلا به HIV قرار بگیرد، خاصه، بیآنکه فرد خودش خبر داشته باشد، ناگهان گرفتار هیولایی شده است که بوی مرگ از آن به مشام برسد. خوب است وزیر محترم بهداشت به افرادی که به این بیماری مبتلا شدهاند راههایی از امید را نشان بدهد، روستاییانی که با فقر و مشکلات، زندگی میکنند، یقینا از این به بعد علاوه بر کابوس مرگ، باید نگران تهیه داروی مورد نیاز خود باشند.
سخت است آقای وزیر، سخت، که پدر یا مادری ناگهان کودک خود را گرفتار به بیماری ایدز در آغوش داشته باشد. آقای وزیر، برای التیام این افراد حتی فردا دیر است، باید از همین امروز افرادی را مامور درمان آنها ساخت و داروهای لازم را به مراکز بهداشتی روستا رساند.