اعتراف به قتل بعد از ۳۲ سال
مرد میانسالی که ۳۲ سال قبل و زمانی که نوجوان بود پیرزنی را به قتل رسانده بود، بعد از سالها به دلیل عذاب وجدانی که داشت، خود را تسلیم پلیس کرد و قرار است بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شود.
مردی ۵۰ ساله خود را به مأموران پلیس معرفی کرد و گفت: من وقتی که ۱۸ ساله بودم زنی را به قتل رساندم. حالا عذاب وجدان اجازه نمیدهد این موضوع را پنهان کنم.
این مرد گفت: ما خانواده بسیار فقیری بودیم و پدری بداخلاق داشتیم. من آن روز با پدرم دعوا کردم و پدرم مرا از خانه بیرون کرد. من خیلی عصبانی و ناراحت شدم. به منزل خواهرم رفتم و چند روزی در خانه او بودم. یک روز که با خواهرم صحبت میکردم، او گفت: پیرزنی در همسایگی آنها زندگی میکند که بسیار پولدار است. البته خواهرم برای اینکه من از خانه پیرزن سرقت کنم این حرف را نزد، بلکه خیلی معمولی داشت با من حرف میزد. وقتی این حرف را از خواهرم شنیدم، تصمیم گرفتم از خانه پیرزن سرقت کنم.
او بیشتر روز در خانه تنها بود. من هم همیشه جلوی درِ خانه مینشستم. روز حادثه دیدم یک موتوری مقابل درِ خانه پیرزن توقف کرد، ۲۵۰ هزار تومان به او پول داد و رفت.
این زن تنها بود من هم تصمیم به سرقت گرفتم. به خانه زن رفتم بهجز نوه کوچکش کسی آنجا نبود. به جاهایی رفتم که حدس میزدم پول را گذاشته باشد. پیرزن یکدفعه مرا دید و به سمتم حمله کرد. او قصد داشت من را بزند. پرتم کرد و به زمین افتادم. همان لحظه دستم به چاقویی خورد که روی زمین افتاده بود. آن را برداشتم و یک ضربه به پیرزن زدم و فرار کردم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از فرار با اینکه مدتزمان زیادی زندگی کردم، اما همیشه در عذاب و بدبختی بودم و حتی سلامتیام را از دست دادم. بالاخره تصمیم گرفتم برای اینکه به این عذاب همیشگی پایان دهم، خودم را به مأموران تسلیم کنم. من در همه این ۳۲ سال هر روز مرگ را دیدم.
در ادامه رونده رسیدگی به پرونده، فرزند مقتول برای قاتل مادرش درخواست قصاص کرد و گفت: او را نمیبخشد.
پرونده بعد از پایان تحقیقات اولیه و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم بهزودی پای میز محاکمه میرود.
این مرد گفت: ما خانواده بسیار فقیری بودیم و پدری بداخلاق داشتیم. من آن روز با پدرم دعوا کردم و پدرم مرا از خانه بیرون کرد. من خیلی عصبانی و ناراحت شدم. به منزل خواهرم رفتم و چند روزی در خانه او بودم. یک روز که با خواهرم صحبت میکردم، او گفت: پیرزنی در همسایگی آنها زندگی میکند که بسیار پولدار است. البته خواهرم برای اینکه من از خانه پیرزن سرقت کنم این حرف را نزد، بلکه خیلی معمولی داشت با من حرف میزد. وقتی این حرف را از خواهرم شنیدم، تصمیم گرفتم از خانه پیرزن سرقت کنم.
او بیشتر روز در خانه تنها بود. من هم همیشه جلوی درِ خانه مینشستم. روز حادثه دیدم یک موتوری مقابل درِ خانه پیرزن توقف کرد، ۲۵۰ هزار تومان به او پول داد و رفت.
این زن تنها بود من هم تصمیم به سرقت گرفتم. به خانه زن رفتم بهجز نوه کوچکش کسی آنجا نبود. به جاهایی رفتم که حدس میزدم پول را گذاشته باشد. پیرزن یکدفعه مرا دید و به سمتم حمله کرد. او قصد داشت من را بزند. پرتم کرد و به زمین افتادم. همان لحظه دستم به چاقویی خورد که روی زمین افتاده بود. آن را برداشتم و یک ضربه به پیرزن زدم و فرار کردم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از فرار با اینکه مدتزمان زیادی زندگی کردم، اما همیشه در عذاب و بدبختی بودم و حتی سلامتیام را از دست دادم. بالاخره تصمیم گرفتم برای اینکه به این عذاب همیشگی پایان دهم، خودم را به مأموران تسلیم کنم. من در همه این ۳۲ سال هر روز مرگ را دیدم.
در ادامه رونده رسیدگی به پرونده، فرزند مقتول برای قاتل مادرش درخواست قصاص کرد و گفت: او را نمیبخشد.
پرونده بعد از پایان تحقیقات اولیه و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم بهزودی پای میز محاکمه میرود.