روز بزرگداشت پروین اعتصامی در1403؛ با متن بزرگداشت
پروین اعتصامی شاعر کلاسیک معاصر در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد. او در شعرهایش مضامین اخلاقی را با زبانی ساده و صمیمی سروده است. سالروز تولد او ۲۵ اسفند روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شده است. به همین مناسبت برای شما بخشی از شعرهای پروین اعتصامی را گردآوری کرده ایم.
هدف از روز بزرگداشت پروین اعتصامی
همه شاعران و نویسندگان بزرگ در ادبیات غنی پارسی، بر گسترش اندیشه و مفاهیم اخلاقی اهتکام میورزیدند و پروین هم از این قاعده مستثنی نیست. بزرگداشت پروین تجلیل از شاعری است که مفاهیم والای انسانی را در شعر و زندگی خود به دیگران آموخته است. هر سال در 25 اسفندماه در شهرهای مختلف و مخصوصا در محافل دانشگاهی مراسمی برای بزرگداشت این شاعر گرانقدر برگزار میشود و با حضور اساتید و بزرگان ادب، شعر و شخصیت او بررسی میشود. هدف از این مراسمها غیر از تکریم و بزرگداشت شخصیت پروین، هر چه بیشتر شناساندن او و شعرش به جامعه است.
متن روز بزرگداشت پروین اعتصامی
سال روز بزرگداشت ستارهی آسمان شعر و ادب، پروین اعتصامی شاعر معاصر ایران است؛ نخستین بانویی که در شعر با ارائه سبکی خاص، لقب ملکالشعرای زن را از آن خود کرد.
سال روز بزرگداشت “پروین اعتصامی” گرامی باد
شعر پروین اعتصامی درباره مرگ خودش
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب، پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی، سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار، امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی، این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد، مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
متن شعر از پروین اعتصامی
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم:
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
دوبیتی از پروین اعتصامی
در دست بانوئی به نخی گفت سوزنی
کای هرزه گرد بی سر و بی پا چه میکنی
ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای
هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر به روز تجربه تنها چی میکنی
شعر پروین اعتصامی درباره معلم
ای آنکه راستی به من آموزی
خود در ره کج از چه نهی پا را
خون یتیم درکِشی و خواهی
باغ بهشت و سایه ی طوبی را
نیکی چه کرده ایم که تا روزی
نیکو دهند مزد عمل ، ما را ؟
آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
بُت ساختیم در دل و خندیدیم
بر کیش بد ، برهمن و بودا را
رهاییت باید ، رها کن جهان را
نگه دار ز آلودگی پاک جان را
شعر پروین اعتصامی
تا به کی جان کندن اندر آفتاب؟ ای رنجبر!
ریختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر!
زین همه خواری که بینی زآفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش با عتاب؟ ای رنجبر!
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند میترسی ز هر خان و جناب؟ ای رنجبر!
جمله آنان را که چون زالو مکندت، خون بریز
وندر آن خون دست و پایی کن خضاب، ای رنجبر!
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بیحجاب، ای رنجبر!
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوا میدهد
که دهد عرض فقیران را جواب؟ ای رنجبر!...
شعر پروین اعتصامی در مورد طعنه زدن
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چهقدر بدبویی
گفت: از عیب خویش بیخبری
زان ره، از خلق عیب میجویی
تبریک روز بزرگداشت پروین اعتصامی
عافیت از طبیب تنها نیست
هر ز دارو، هم از پرستار است
هر کجا نقطه ای و دائره ایست
قصهای هم ز سیر پرگار است
رو، که اول حدیث پایه کنند
هر کجا گفتگوی دیوار است
شعر پروین اعتصامی درباره غنیمت شمردن فرصت ها
فرصتی راکه بدستست، غنیمت دان
بهر روزی که گذشتست چه داری غم
زان گل تازه که بشکفت سحرگاهان
نه سر و ساق بجا ماند، نه رنگ و شم
شعر پروین اعتصامی درباره عشق
خوش ان رمزی که عشقی را نوید است
خوش ان دل کاندران نور امید است
تک بیتی از پروین اعتصامی
نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی
بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را
اشعار کوتاه پروین اعتصامی
هجوم فتنههای آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی
نگردد شاخک بی بن برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند
نوشته زادروز پروین اعتصامی
ای دوست، مجازات مستی شب
هنگام سحر، سستی خمار است
آنکس که از این چاه ژرف تیره
با سعی و عمل رست، رستگار است
شعر به مناسبت میلاد پروین اعتصامی
نه کسی میکند مرا یاری
نه رهی دارم از برای فرار
نه توان بود بردبار و صبور
نه فکندن توان ز پشت، اینبار
خواری کس نخواستم هرگز
از چه رو، کرد آسمانم خوار
شعرهای عاشقانه پروین اعتصامی
هر بلائی کز تو آید نعمتی است
هر که را رنجی دهی ان اسانی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند ان رخ تابنده را