محمدعلی اسلامی ندوشن، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی در کتاب «آواها و ایماها» نوشته است: «جریره دختر پیران ویسه [پیران فرزند ویسه، سپهسالار افراسیاب] و زن اول سیاوش است. چون سیاوش به تورانزمین پناه میبرد، پیران برای آنکه او را از تنهایی بیرون آورد و نیز برای آنکه افتخاری به خانواده خویش بخشد، دختر خود را به همسری او درمیآورد. دوران وصال جریره با سیاوش بسیار کوتاه است، زیرا باز پیران به ملاحظات سیاسی واسطه ازدواج فرنگیس دختر افراسیاب با سیاوش میگردد.
شاهزاده پس از چندی با زن دوم خود برای بنای شهر سیاوشگرد به جانب چین میرود. جریره بدینگونه تنها میماند و پسری از سیاوش به دنیا میآورد که نامش را «فرود» مینهند. جریره با اینکه در این زمان بیش از هفده سال ندارد از کیاست و باریکبینی و لطفِ اندیشه بهرهمند است. در همان بستر زایمان چون خبر تولد نوزاد را برای سیاوش مینویسد دستور میدهد که انگشت کودک را در زعفران بزنند و بر نامه نهند تا پدر جای انگشت فرزند را ببیند و با این دلیل زنده، باور کند که زنش گرچه خردسال بوده، قابلیت بچهآوردن را داشته است.
پس از این، دیگر تا مدتها نامی از جریره نمیشنویم. سیاوش کشته میگردد و او با یگانهفرزندش فرود دوران بیوگی خود را میگذراند. سالها بعد از نو با جریره روبهرو میگردیم و این هنگامی است که سپاه ایران به سپهسالاری طوس عازم جنگ با تورانیان است و به نزدیک کلات که جایگاه فرود است میرسد. جریره هنوز داغ شوهر ناکامش را در دل زنده دارد. از این رو چون پسر از او میپرسد که در برابر این سپاه گران چه بکند، مادر او را تشویق میکند که با ایرانیان همراه شود و برای کینخواهی پدرش سیاوش با تورانیان بجنگد.
جریان بد حوادث و سبکسری طوس سبب میشود که به جای دوستی بین شاهزاده فرود و سپاهیان ایران، جنگ درگیر شود و فرود در این جنگ کشته میگردد.
جریره شاید مصیبتکشترینِ زنان شاهنامه باشد. رنج و ناکامی او حتی از تهمینه و فرنگیس هم افزونتر است. وی از بیوگان جوانی است که با ناکامی خو میگیرند و در رنج پرورده میشوند و بدین سبب نوعی از فرزانگی و پختگی پیشرس مییابند. وی با آنکه دختر پیران سپهسالار توران است و همه خانوادهاش در جنگ با ایرانیان متحد شدهاند، وفاداری و دلبستگی خود را به خاطر شوهر از دل نمیافکند و چنانکه دیدیم پسرش را برای جنگ با تورانیان تشجیع میکند. از این جهت شبیه به فرنگیس است که برای انتقام خون شوهر به خانواده پدری پشت میکند. با این تفاوت فرنگیس عزّت و پادشاهی پسر خویش را میبیند، اما زندگی جریره به غیر از چند ماه، همه در نامرادی و رنج میگذراند.
چون فرود از زخمی که بر او زدهاند میمیرد و سپاهیان ایران به قلعه کلات هجوم میآورند، جریره پس از آنکه همه گنجهای قلعه را به آتش میکشد، میآید بر سر نعش پسر و خنجری در شکم خود فرو میبرد و روی بر روی او مینهد و جان میدهد.
جزیره در دوران پهلوانی شاهنامه تنها کسی است که خودکشی میکند و این خود نشانه گرانی مصیبت اوست.
بیامد به بالین فرّخ فرود
برِ جامهٔ او یکی دشنه بود
دو رخ را به روی پسر بر نهاد
شکم بردرید و برش جان بداد»
۵۸۵۸