جستجو
رویداد ایران > رویداد > چرا صمیمت زن‌ و شوهرها از "شریک زندگی" به "هم‌خانه" بودن می‌رسد؟

چرا صمیمت زن‌ و شوهرها از "شریک زندگی" به "هم‌خانه" بودن می‌رسد؟

چرا صمیمت زن‌ و شوهرها از "شریک زندگی" به "هم‌خانه" بودن می‌رسد؟
یک روانشناس با تاکید بر اهمیت توجه به تفاوت‌های زن و مرد پیش از ازدواج، گفت: زنان و مردان معمولا تصور می‌کنند به علت عشقی که به‌ یکدیگر دارند می‌توانند بسیاری از تفاوت‌ها را تحمل کرده و از این رو پیش از ازدواج معمولا توجهی به تفاوت‌های شخصیتی یکدیگر ندارند، این در حالی است که اگر تفاوت میان زوجین از حد طبیعی و نرمال خود بیشتر شود، زوجین دچار فرسودگی روحی و روانی می‌شوند، به طوری که در برخی موارد زن و شوهر همانند دو هم خانه و نه شریک زندگی در کنار هم خواهند بود.

گوهر یسنا انزانی در گفت‌وگو با ایسنا، "فرسودگی روانی" را از جمله اثرات روانشناختی بی‌توجهی به تفاوت‌های فاحش زن‌ و مرد پیش از ازدواج دانست و اظهار کرد: معمولا زوجین تصور می‌کنند با عشق و محبت می‌توانند تفاوت‌های یکدیگر را نادیده گرفته و یا تحمل کنند، از این رو پیش از ازدواج اهمیتی به تفاوت‌های شخصیتی و عقیده‌ای یکدیگر نمی‌دهند و این امر را موضوعی بی‌اهمیت می‌پندارند حال آنکه با عشق و محبت نمی‌توان طرف مقابل را تغییر داد و این تفاوت‌ها دقیقا پس از ازدواج خودشان را نشان می‌دهند.

این روانشناس با بیان اینکه برخی از تفاوت‌های فاحش زوجین باعث می‌شود زن و شوهر دچار "فرسودگی روانی" و "درماندگی آموخته شده" شوند، ادامه داد: در این شرایط زن و شوهر احساس می‌کنند در قفسی زندانی شده‌اند، با افزایش افسردگی، اضطراب، خشم، پرخاشگری و بیماری روحی مثل وسواس مواجه می‌شوند و بعضا ممکن است برای فرار از این حالت به انواع اعتیاد نظیر اعتیاد به تماشای فیلم، بازی، مواد مخدر و... روی آورده و یا درگیر طلاق عاطفی و روابط فرا زناشویی شوند.

وی نداشتن سخنان مشترک برای صحبت کردن با یکدیگر و از بین رفتن یا کاهش صمیمت در زوجین را از جمله دیگر اثرات روانشناختی تفاوت‌های فاحش زن‌وشوهرها عنوان و درباره چرایی نادیده گرفتن تفاوت‌ها پیش از ازدواج تصریح کرد: برای مثال معمولا برای یک فرد درون گرا، فرد برون‌گرا جذابیت بالا و یا برای یک فرد نامنظم، فرد منظم جذابیت بالایی دارد و این افراد در مواجهه با هم ممکن است احساس عشق کرده و برای ازدواج اقدام کنند. درواقع اینها بخش‌هایی از وجود ما است که به آن گاه نیستیم. ما در ابتدا جذب ویژگی‌هایی در افراد می‌شویم که آن ویژگی‌ها را نداریم و با آنها زندگی نمی‌کنیم اما بعد از ازدواج دوست داریم همان فضای ایمن قبلی خود را تجربه کنیم و برای مثال اگر امنیت را با نظم تجربه کرده بودیم، باز هم به همان نظم بر می‌گردیم و دیگر بی‌نظمی همسر برایمان قابل تحمل نخواهد بود و اینگونه است که اختلافات زوجین آغاز می‌شود.

انزانی معتقد است که زوجین باید پیش از ازدواج خود را شناخته و به کمک روانشناسان و مشاوران  به خودآگاهی رسیده و نسبت به ویژگی‌های طرف مقابل نیز به شناخت نسبی برسند و سپس با اشتباه کمتری اقدام به انتخاب شریک زندگی مشترک کنند.

به گفته این روانشناس شناخت اولیه زوجین از خود و درباره افکار، احساسات و انتظار رفتار از فرد مقابل به عنوان همسر بسیار مهم است چراکه افراد قبل از ازدواج به دلیل نداشتن شناخت درست از طرف مقابل به بسیاری از تفاوت‌های شخصیتی دقت نکرده و همین امر بعدها در زندگی مشترک نمایان شده و نقطه آغاز اختلافات می‌شود.

وی با تاکید بر اهمیت "صمیمت" زوجین در زندگی مشترک، افزود: نداشتن شناخت درست از همسر منجر به عدم صمیمت و در نهایت مشکلاتی نظیر افسردگی و اضطراب می‌شود. بنابراین زوجین باید به نوع صمیمت خود دقت کنند. زن و شوهر باید سرگرمی‌ها و علایق یکسانی داشته و سپس درباره باورها و ارزش‌های دینی، کیفیت رابطه با دوستان، اهداف رشد و پیشرفت در زندگی مشترک، کیفیت و نوع ارتباط با خویشاوندان و فامیل، میزان صمیمت با اعضای خانواده اصلی و میزان احترام برای مادر و پدر خانواده و... با یکدیگر به تفاهم برسند.

برچسب ها
نسخه اصل مطلب