در واقع انتخاب نهایی سرپرست در ساختمان سئول، به درستی بین سجاد و بهدادی صورت گرفت که هر دو با انگیزه هستند، هر دو جوان هستند و هر دو مصمم برای نجات وزنهبرداری. فرقی هم نمیکند کدام یک سکان این کِشتی به گِل نشسته را در دست بگیرد، چون سجاد و بهداد، هر دو، همان سمتی ایستادهاند که این روزها اکثریت خانواده وزنهبرداری ایستاده. مطالبه هر دو، مطالبه کل خانواده وزنهبرداری است؛ اینکه دوباره قهرمانان، بزرگان و پیشکسوتان این رشته کنار یکدیگر جمع شوند، دوباره وفاق و همدلی شکل بگیرد و دوباره چرخ این رشته، بسان روزهای خوش گذشته به حرکت درآید. اما اگر میبینید چند هفته تاخیر افتاده در یک تصمیم به ظاهر ساده ورزشی، یا اگر میبینید چند روزیست امروز و فردا میشود در ابلاغ حکم امضا شده سرپرستی، همهاش به خاطر تلاشهای منفعتطلبانه و خودخواهانه اقلیتی است که تعدادشان به اندازه انگشتان یک دست هم نمیشود اما در این دو ماه به هر رابط یا آشنایی در هر نهاد سیاسی و اجتماعی چنگ انداختهاند تا جلوی تصمیم وزارت ورزش را بگیرند یا آن را در مسیر دلخواه خود قرار دهند!
چه کسی باور میکند همه این دست و پا زدنها برای خدمت باشد؟ اصلا چطور میتوان چنین چیزی را باور کرد، وقتی آقایان در پروسه تلاش برای حفظ صندلی ریاست یک فدراسیون یا به دست آوردن آن، پا گذاشتهاند روی خرخره همان رشته و دارند با آینده یکسری جوان بازی میکنند؟
آقای سجادی! آقای پولادگر! فردای وزنهبرداری را نه مجلس و نه هیچ نهاد دیگری نمی سازد. فردای وزنهبرداری را خود وزنهبرداران باید بسازند. از پیشکسوتان دلسوزش گرفته تا مربیان زحمتکش و قهرمانان سختی کشیده آن. پس بیشتر از این اجازه ندهید ورزش آلوده یکسری روابط ناصواب سیاسی شود.
فردای وزنهبرداری را وزنهبرداران میسازند، آقای وزیر
وزیر ورزش مدتهاست تصمیمش را گرفته. نیاز به مخفی کاری هم نیست. قرار است سجاد انوشیروانی سرپرست فدراسیون وزنهبرداری شود و بهداد سلیمی هم کنار او باشد.