غفران بدخشانی از ستیز پایانناپذیر دولتمردان پشتونتبار با زبان و هویت فارسی میگوید، رضا عطایی از این که باید مهاجر افغانستانی باشید و در ورامینِ تهران زندگی کنید تا بار سنگین و منفی «افغانی بودن» را دریابید و عابد اکبری میپرسد اروپا چهطور توانست با آن حجم از اختلافات و دشمنیهای داخلی به پیکر یکپارچهای که اکنون هست تبدیل شود و چرا ما نمیتوانیم؟!
به گزارش رویداد ایران و به نقل از خبرآنلاین، پس از انتشار بخش نخست گفتوگو با غفران بدخشانی که حاصل صحبتهای سیدعبدالجواد موسوی، شاعر، منتقد و روزنامهنگار با این شاعر معاصر افغانستانی بود، اینک بخش دوم این گفتوگو پیش روی شماست؛ گفتوگویی که مهمانان حاضر در آن به میزبانی موسوی و مهدی یاورمنش، علاوه بر بدخشانی، عابد اکبری، کارشناس مسائل اروپا و مدیرعامل موسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار و رضا عطایی که خود را در صفحه اینستاگرامش اینگونه معرفی کرده است: «دانشجوی مهاجر «افغانی»، ماستر علوم سیاسی پوهنتون طهران، شهروندی با اندام و هوشی متوسط، نَسبَم با یک حلقه به آوارگانِ کابل میپیوندد...» نیز بودند.
آنچه در ادامه میخوانیدT حاصل گفتوگویی است میان این پنج تن که با پرسشی دردناک از سوی غفران بدخشانی آغاز شد: «چرا همشهری من، ناصرخسرو، یک ایرانی به حساب میآید اما به من که میرسند میگویند تو چه کارهای که خود را ایرانی بخوانی؟!»، به وضعیت زبان فارسی در افغانستان و آنچه بدخشانی ستیز دولتمردان پشتونتبار با این زبان خواند، رسید، با تفاوت میان واژههای «افغان» و «افغانستانی» ادامه پیدا کرد و و با این اظهارنظر رضا عطایی که «بیا در ورامین زندگی کن تا متوجه شوی مهاجر افغانی بودن یعنی چه» اوج گرفت و فرودش چیزی بود که دست و پازدنی ناگزیر برای حفظ هویت و همبستگی فرهنگی نام گرفت خواه تحت عنوان ایران فرهنگی باشد یا آنطور که بدخشانی ارجح میداند حوزه تمدنی نوروز یا حتی خراسان بزرگ و نقطه پایان، آرزوی او بود: «کاش با حفظ جغرافیای سیاسیمان مرزها را در ذهنمان خط بزنیم.»