عربستانسعودی چهارسال بعد از رفعممنوعیت پخش فیلم در سینماهای این کشور و مدتی بعد از ماجرای قتل جمال خاشقچی که افکار عمومی سراسر جهان را علیه دولت این کشور برانگیخت و باعث شد عوامل هالیوود در انجام هر نوع همکاری با سعودیها تردید و احتیاط کنند، حالا بالاخره تصمیم گرفته است یک فیلم سینمایی در این کشور بسازد با نام جنگجوی صحرا. بهتر است بهجای اینکه گفته شود عربستان سعودی یک فیلم را میسازد، گفته شود عربستان سعودی سفارش داده تا چنین فیلمی برایش بسازند. اماراتمتحدهعربی هم چندی پیش سفارش تولید یک فیلم را به عوامل سینمای فرانسه و آمریکا داده بود.
هردوی این کشورها فاقد سینما هستند و برای ساخت فیلم، بهناچار دست به دامان کارگردانها و سایر عوامل سینمایی، از کشورهای غربی میشوند. فیلمی که در اماراتمتحدهعربی جلوی دوربین رفت، راجعبه حضورش در جنگ یمن بود و خبرش را با این عنوان پرطمطراق در همهجا منتشر کردند که «کارگردان فیلم تیکن این فیلم را کارگردانی میکند». پیر مورل، کارگردان فرانسوی این فیلم اما یکی از چهار کارگردان تیکن بوده است.
عربستان هم ساخت فیلم جنگجوی صحرا را به این شکل خبری کرده که «کارگردان فیلم ظهور سیاره میمونها در عربستان فیلم میسازد». واقعیت این است که رابرت وایت، کارگردان سیاره میمونها هم در اصل فیلمساز چندان مشهور و معتبری نیست. فیلمسازانی از سینمای اروپا که در آمریکا هم یکی، دو کار ساختهاند و نهایتا یک فیلم مشهور از میان دهها اثر مشهور سینمای آمریکا که هر سال ساخته میشود را کارگردانی کردهاند، با دستمزدی چند برابر آنچه در کشور خودشان دریافت میکنند استخدام میشوند تا یک فیلم در امارات و عربستان بسازند.
خود شیوخ این مناطق، خبر این همکاریها را با بزرگنمایی عجیبی بازتاب میدهند و نهایتا فیلمی ساخته میشود که تنها به درد شناخت اولویتهای سیاسی این دولتها میخورد نه به درد تماشا و حتی کشورها یا افرادی که توسط این فیلمها مورد هجمه قرار گرفتهاند هم خیالشان راحت است که اتفاق خاصی نخواهد افتاد و مخاطبان چندانی تحتتاثیر قرار نخواهد گرفت.
جنگجوی صحرا درباره نبرد ذیقار است؛ جنگی که قبل از سقوط ساسانیان در قلمروی ایران بین خسروپرویز و قبایل عرب ساکن در مرزهای ایران رخ داد. اولین نکتهای که هنگام مواجهه با موضوع این فیلم به ذهن میرسد، تصویری است که رقبا یا دشمنان پیرامونی ایران از آن دارند. چه میشود که آنها هرگاه میخواهند با ایران امروز مواجه شوند، سراغ تاریخ میروند و تلاش دارند ثابت کنند که لااقل در یک برهه خاص، بین قبایل و دولتشهرهای مختلف، تنها موردی بودهاند که بر تمدن ایران پیروز شدهاند. مدتی پیش در قزاقستان فیلمی تولید شده بود که به قتل کوروش توسط قبایل صحرانشین این کشور میپرداخت. حالا عربستان هم سفارش ساخت چنین فیلمی را داده است. پیش از آن هم یک شهروند رژیم صهیونیستی در هالیوود فیلمی ساخته بود به نام «۳۰۰» که رویارویی امپراتوری ایران با یونانیان، بهعنوان نمایندگان نمادین تفکر غرب را به شکل دلخواهی تصویر میکرد.
حتی اگر به سالها پیش برگردیم، در سال ۱۹۸۱ صدام حسین هم سفارش ساخت فیلمی را داده بود به نام «نبرد قادسیه» که در آن به یک رویارویی تاریخی با ایران پرداخته شده بود. مساله همه آنها تمدن ایران و گستره و قدرت آن است و سعی میکنند لااقل در فیلمهایشان بر تاریخ پیروز شوند.
راستش این است که ابهت تاریخی این نام، ظاهرا حتی بیشتر از خود ما در ذهن دشمنان و رقبای ما قد کشیده است. بدونتردید تمام این فیلمها متوجه مناقشات سیاسی حال حاضر هستند. مثلا صدام فیلم نبرد قادسیه را میسازد تا مقدمات ذهنی جهان عرب برای حمله به ایران را فراهم کند یا فیلم «۳۰۰» ساخته میشود تا آنچه توماس هانتینگتون از آن با عنوان جنگ تمدنها یاد میکرد، جا بیفتد. آنها در پیش علیه ما رجز میخوانند اما در پس از ما میترسند. وقتی نام ما را میبرند، به یاد میآورند که چند هزار سال است این نام را داریم، بارها زمین خوردیم، اشغال شدیم، تکهپاره شدیم، اما دوباره برخاستیم، آزاد شدیم و یکی شدیم.
ناخودآگاه ذهنی آنها در کشاکش مواجهه با ما، ناگهان با تمام دشمنان آمده و رفته در تاریخ ایران همذاتپنداری میکند؛ همه آنها در اقطار تاریخ گم شدند و البته روزی رویای تفوق بر این تمدن را داشتند. میشود از عزم عربستان برای ساخت فیلمی به نام جنگجوی صحرا فهمید که آنها گذشته از ژستهای مقتدرانه ظاهریشان، در اعماق ذهنشان ما را چطور میبینند؛ تمدنی نامیرا.