جستجو
رویداد ایران > رویداد > جرمم دختر رفسنجانی بودن است

جرمم دختر رفسنجانی بودن است

جرمم دختر رفسنجانی بودن است
فائزه هاشمی می‌گوید از زمانی که وارد سیاست شد،‌ موانع ورزش زنان افزایش پیدا کرد اما مشکلات اساسی که هنوز هم حل نشده‌اند از زمان ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد آغاز شد. او از عملکرد وزاری ورزش رضایت ندارد و می‌گوید شرایط به گونه‌ای است که هر وزیر روی کار می‌آید "آدم به خودش می‌گوید صد رحمت به قبلی" به همین دلیل به آنها نمره پایینی می‌دهد.

گروه ورزش ایسنا در ادامه مصاحبه‌های تفصیلی خود با پیشکسوتان و مدیران موثر در ورزش، این بار سراغ فائزه هاشمی رفته است. زنی که نامش طی چهار دهه گذشته با ورزش زنان و حاشیه‌های آن گره خورده است. قطعا تکمیل پازل تاریخ شفاهی ورزش زنان ایران بی‌اعتنا به فائزه هاشمی ناقص خواهد بود.

دو ساعت تمام پای صحبت‌های او نشستیم. زنی که بیشتر با اظهارات سیاسی جنجالی‌اش در یادها مانده اما این بار فارغ از موضوعات و دیدگاه‌های سیاسی با او درباره ورزش و چهار دهه گذشته ورزش زنان سخن گفتیم. مثل همیشه تند و پرهیجان سخن می‌گوید و پاسخ‌های بی‌محابا می‌دهد.

عکس کوچکی از آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی را با چسب نواری به پشت درب اتاق خود چسبانده است. دفتر کارش شلوغ‌ و پر از کارتن‌های کتاب، نوار و عکس‌ها و پوسترهای ورزشی است. انگار که کسی بخواهد خانه‌تکانی کند!

با روی خوش به استقبال‌مان می‌آید و مثل همیشه با دو دست محکم چادرش را چسبیده و با گرمی برای‌مان چای می‌ریزد. موبایل ندارد و با خنده در پاسخ به صدای زنگ مکرر تلفن دفترش می‌گوید "اگر از اینجا بروم پیدا کردنم خیلی سخت می‌شود".

داستان تاسیس و تعطیلی فدراسیون اسلامی ورزش زنان و نقش هر یک از روسای جمهوری در این زمینه را مرور کردیم، رنج‌ها و تلاش‌هایش برای رفع نابرابری را بازگو و آنچه در ورزش به ویژه ورزش رنان ایران اتفاق افتاده بود را تحلیل کرد. او به شدت از همه سیاستمداران و وزرای ورزش انتقاد داشت و همه را با دیدگاه "له" یا "علیه" ورزش زنان می‌سنجید. 

مشروح گفت‌وگوی گروه ورزش ایسنا با فائزه هاشمی را در ادامه می‌خوانید: 

چگونه پای شما به ورزش باز شد و این مسیر را ادامه دادید؟

اوایل انقلاب همه چیز به سمت انقلابی‌گری و اسلامی شدن پیش می‌رفت و ‌داشتن حجاب هم مطرح شده بود. به همین دلیل نگران بودند و به دنبال آن بودند که ورزش زنان را با تصور اختلاط و لباس‌های غیر اسلامی قبل از انقلاب خارج کنند. من آن زمان اصلا هیچ کس را در ورزش نمی‌شناختم و نمی‌دانم من را از کجا پیدا کردند و به ورزش آوردند. چون ۱۶ سال داشتم و چهره شناخته شده‌ای نبودم. آن موقع باشگاه اسدی نزدیک خانه ما در دزاشیب بود. سراغم آمدند و گفتند از آنجایی که محجبه و دختر آقای هاشمی هستی، اگر در باشگاه اسدی ورزش کنی نگاه‌های خطرناک برای ورزش زنان تعدیل می‌شود و می‌فهمند که با حجاب اسلامی هم می‌توان ورزش کرد. از طرفی آقای هاشمی هم حامی این جریان می‌شود. به بابا گفتم و ایشان موافقت کرد و از همانجا ورود من به ورزش شروع شد.

آقای ادیبی در آموزش و پرورش منطقه یک کار می‌کرد و مربی بسکتبال بود. ما هم با مانتو و روسری ورزش می‌کردیم. این موضوع ادامه پیدا کرد تا اینکه بحث معلم ورزشی پیش آمد. آن موقع دنبال تربیت معلمان زن برای آموزش و پرورش بودند و به من هم پیشنهاد دادند در اردوی وحدت دوره ببینم. یک سال دوره علمی و عملی را پشت سر گذاشتم و سال ۱۳۶۰ در مدرسه سهیل در خیابان شریعتی که الان اسمش به شهید بهشتی تغییر پیدا کرده، معلم شدم. یک سال معلم بودم تا اینکه دانشگاه‌ها باز شد و استعفا دادم تا برای ورود به دانشگاه درس بخوانم. البته تا سال ۱۳۶۸ پشت کنکور ماندم. در این فاصله آقای ادیبی پیشنهاد کرد که مسئول ورزش زنان وزارت نفت شوم. فکر می‌کنم سال ۶۳ یا ۶۴ بود که این مسئولیت را قبول کردم و دو، سه سالی مشغول شدم. متولد ۱۳۴۱ هستم و آن موقع ۲۱ یا ۲۲ سالم بود. از آنجایی که آقای ادیبی هم مسئولیت ورزش نفت را برعهده داشت، خوب کار کردیم. استخدام نشده بودم و اصلا جایگاهی نداشتم، فقط صبح تا شب مجانی کار می‌کردم (می‌خندد). البته کارهای اوایل انقلاب همه حمالی بود و کسی دنبال سود و درآمد نبود. تمام آن سال‌ها تا آخر هم یک ریال حقوق نداشتم. در این فاصله ارتباطم با خانم طاهره طاهریان و سایر مسئولان و مدیران ورزش برقرار شد.

از ورودتان به کمیته ملی المپیک و ایده تشکیل فدراسیون اسلامی ورزش زنان بگویید 

 جنگ به پایان رسیده و بابا رئیس جمهور شده بود. من هم فعال شده بودم و خیلی‌ها برای اینکه کارهای‌شان از طریق بابا حل شود، ارتباط برقرار می‌کردند. سال ۱۳۶۸ پیشنهاد شد که نایب رئیس کمیته ملی المپیک شوم. انتخابات کمیته برگزار شد و رای خوبی آوردم. البته در همه این موارد با بابا مشورت می‌کردم. آقای افشارزاده پیشنهاد داد تشکیلاتی برای زنان مسلمان در دنیا باز کنیم، چون ورزش همگانی زنان تقریبا خوب شده بود و حتی در رشته‌های مختلف تیم ملی داشتیم اما تنها مسابقات داخلی برگزار می‌شد و دختران اجازه حضور در مسابقات خارجی را نداشتند. این باعث بی‌انگیزگی دختران شده بود چون تلاش می‌کردند و به تیم ملی می‌رسیدند، اما بعد از آن متوقف می‌شد و پیشرفت دیگری وجود نداشت. ضمن اینکه برخی از کشورهای اسلامی حتی ورزش ما را هم نداشتند، یعنی بلد نبودند که ورزش زنان می‌تواند اسلامی هم باشد. بنابراین پیشنهاد را در هیات اجرایی مطرح کردم و مورد پذیرش قرار گرفت.با اینکه ورزش زنان راه افتاده بود اما مشکلات زیادی در داخل کشور داشتیم و تبعیض زیادی وجود داشت. البته تبعیض الان هم زیاد است اما آن موقع فاجعه بود. من و خانم طاهریان استان به استان و شهر به شهر سفر می‌کردیم و با امام جمعه، شهردار، استاندار، مدیر کل تربیت بدنی و مقامات مرتبط گفت‌وگو و دیدار داشتیم. آن موقع سن و سالی نداشتم و کسی هم ورزش زنان را خیلی قبول نداشت، اگر این ملاقات‌ها را قبول می‌کردند به خاطر بابا بود. از آن به بعد برای جذب کشورهای اسلامی برنامه‌ریزی کردیم. در این فاصله هم با اینکه ورزش زنان راه افتاده بود اما مشکلات زیادی در داخل کشور داشتیم. خیلی از استان‌ها اجازه نمی‌داد، بودجه، امکانات و سالن خیلی کم بود و تبعیض زیادی وجود داشت. البته تبعیض الان هم زیاد است اما آن موقع فاجعه بود.

من و خانم طاهریان استان به استان و شهر به شهر سفر می‌کردیم و با امام جمعه، شهردار، استاندار، مدیر کل تربیت بدنی و مقامات مرتبط گفت‌وگو و دیدار داشتیم. آن موقع سن و سالی نداشتم و کسی هم ورزش زنان را خیلی قبول نداشت، اگر این ملاقات‌ها را قبول می‌کردند به خاطر بابا بود. همه ملاقات‌ها مثبت پیش رفت. مثلا در یکی از شهرستان‌ها اصلا دختران را به استخر راه نمی‌داند. با امام جمعه آن شهر که صحبت کردیم بلافاصله پذیرفت. البته کلی حدیث و آیات قرآن ‌آوردیم و صحبت‌های بابا و دیگران را گفتیم. آن مرکز استان آنقدر پیشرفت کرد که چند سال بعد میزبان مسابقات سراسری آموزش و پرورش شد و همان امام جمعه گفته بود دختران مشعل مسابقات را در خیابان حمل کنند چون قبل از آن ما در تهران مشعل اولین دوره بازی‌ها را حمل کردیم که کیهان انتقاد کرد و گفت اسلام به باد رفت و دختران در خیابان دویدند اما در آن استان هم این کار را کردند که خیلی برایمان تکان‌دهنده بود.

اگر اشتباه نکنم استان زنجان بود که آن موقع آیت‌الله موسوی امام جمعه‌اش بود. پیرمردی نورانی و خوش‌فکر بود. همیشه معتقدم آخوندها مسلمانان واقعی‌تر و افراد روشن‌فکری هستند چون دین را بلدند و دچار افراط و تفریط نمی‌شوند. مگر آنکه در جایگاهی به خاطر برخی منافع، حرف‌های دیگری بزنند.

به طور کلی تلاش می‌کردیم ورزش زنان را گسترش دهیم. مدیریت با خانم طاهریان بود، من هم مادر معنوی ورزش زنان بودم و مسئولیتی در سازمان تربیت بدنی نداشتم. طبق معمول مجانی و از صبح تا شب کار می‌کردم، اما لذت می‌بردم.


چگونه مقدمات تشکیل فدراسیون را فراهم و اعضا را جذب کردید؟

اگر به تنهایی فدراسیون را تاسیس می‌کردیم و به کشورها نامه می‌دادیم که فدراسیون را ساخته‌ایم و شما بیایید، مقابله می‌کردند، چون همه برای خود مدعی بودند. از طرفی به دلیل عواقب جنگ متحدان زیادی در دنیا نداشتیم و تمام کشورها طرفدار صدام بودند. بنابراین فکر کردیم باید با مشورت کشورها کارمان را شروع کنیم. به همین دلیل اولین کنگره ورزش زنان کشورهای اسلامی را برگزار و از طریق کمیته ملی المپیک از تمام کشورهای اسلامی دعوت کردیم. یک دستورالعمل هم در نظر گرفتیم تا برای راه‌اندازی تشکیلات کشورهای اسلامی گفت‌وگو و تفاهم کنیم. قبل از کنگره سراغ آقای سامورانش رئیس کمیته بین‌المللی المپیک رفتیم چون نگاه کشورها به IOC بود و اگر همراهی این کمیته را نداشتیم، به خوبی توسعه و گسترش پیدا نمی‌کردیم. چند بار با آقای سامورانش دیدار کردیم، از همان اول هم خیلی تحویل گرفت و وقت گذاشت. گفتیم در المپیک زنان مسلمان که یک چهارم جمعیت جهان هستند، حضور ندارند. هدف شما توسعه ورزش است یا پافشاری بر اصولی که باعث حذف بخشی از جهان از این جریان می‌شود؟ متقاعدش کردیم این اعتقاد که شرکت زنان با لباس اسلامی موجب مذهبی شدن المپیک می‌شود، اشتباه است و این جزو منشور المپیک نیست. آقای سامورانش در پایان جلسه‌ گفت هر کاری بکنید تا بن بست ورود زنان به این بازی‌های را بشکنید، با شما همراه هستیم و حمایت می‌کنیم.

۱۸ کشور در کنگره شرکت کردند که عدد بزرگی بود. از همه مهمتر شیخ احمد رئیس شورای المپیک آسیا هم آمد و این نشان داد که در ابتدا لابی خوبی انجام داده‌ایم. محل کنگره سالن وزارت کشاورزی بود. ۶، ۷ وزیر، بابا، آقای کرباسچی شهردار تهران، شیخ احمد حضور داشتند. خیلی از حاضران روسای المپیک‌ کشورها بودند. در همان کنگره انتخاباتی برگزار کردیم، هیات رئیسه موقت تشکیل دادیم و در مورد اولین دوره بازی‌ها تصمیم گرفتیم چون همه موافقت کردند، چنین فدراسیونی لازم است. گزارشات‌مان را مرتب برای IOC  می‌فرستادیم و آنها را هم درگیر مسائل‌مان می‌کردیم. اسم فدراسیون را ابتدا شورای همبستکی ورزش زنان کشورهای اسلامی گذاشتیم، اما بعدها که کم کم فعالیت‌هایمان توسعه پیدا کرد، به فدراسیون اسلامی ورزش زنان تغییر نام دادیم تا کیفیت را بالاتر ببریم،  فضا باز و تعاملات بیشتر شود. دیصگر فقط برای زنان مسلمان نبود بلکه زنان تمام جهان می‌توانستند با شرایط ما در مسابقات شرکت کنند.

روند برگزاری مسابقات و فعالیت‌های فدراسیون چگونه پیش رفت؟

اولین دوره را در هشت رشته پیش‌بینی کردیم که ۱۱ کشور آمدند. تا زمان تعطیلی فدراسیون چهار دوره بازی، ۱۱ مجمع و ۲۵ هیات اجرایی برگزار کردیم. مجامع هیات‌های اجرایی هم فقط در ایران نبود و در کشورهای عضو هم برگزار شد. قرار شد دومین دوره در پاکستان برگزار شود. خانم بی‌نظیر بوتو آن موقع نخست وزیر پاکستان بود و به ایران آمده بود. از بابا خواستم در جلسه‌اش با خانم بوتو بنشینم تا تشکیلات ما را جدی بگیرد و میزبانی دومین دوره را قبول کند، چون برگزاری این مسابقات بدون پشتوانه سیاسی به راحتی نبود. خانم بوتو هم خیلی از این موضوع استقبال کرد و ابتدا یک مینی‌گیمز (مینی بازی) برگزار کردند تا خود را برای بازی‌های بزرگتر آماده کنند. مینی گیمز اسلامی هم برگزار نشد (می‌خندد) و البته باز کیهان خیلی حمله کرد.

ما به پاکستان رفتیم، تذکر دادیم و برای بازی‌های اصلی برنامه‌ریزی کردیم. یادم نیست که خانم بوتو ترور شد یا رای نیاورد که نواز شریف آمد و گروه بعدی بازی‌ها را برگزار نکردند.
قرار شد دومین دوره در پاکستان برگزار شود. خانم بی‌نظیر بوتو آن موقع نخست وزیر پاکستان بود و به ایران آمده بود. از بابا خواستم در جلسه‌اش با خانم بوتو بنشینم تا تشکیلات ما را جدی بگیرد و میزبانی دومین دوره را قبول کند، چون برگزاری این مسابقات بدون پشتوانه سیاسی به راحتی نبود. خانم بوتو هم خیلی از این موضوع استقبال کرد و ابتدا یک مینی‌گیمز (مینی بازی) برگزار کردند تا خود را برای بازی‌های بزرگتر آماده کنند. مینی گیمز اسلامی هم برگزار نشد. یادم نیست که خانم بوتو ترور شد یا رای نیاورد که نواز شریف آمد و گروه بعدی بازی‌ها را برگزار نکردند.آن دوره و دوره سوم و چهارم را هم خودمان برگزار کردیم. چون تفکر اسلامی هیچ کشوری مثل ما نبود. از طرفی کشورهای دیگر کادر برگزار کننده زن برای برگزاری بازی‌هایی به این وسعت را نداشتند. بنابراین خودمان برگزار کردیم، اما برای اینکه بازی‌ها بچرخد و همه کشورها درگیر شوند، بازی‌های همبستگی را طراحی کردیم که منطقه‌ای، با تعداد محدود و به میزبانی کشورهای دیگر بود. حدود ۶ دوره این بازی‌ها هم برگزار شد که خیلی رونق گرفت و از آنجایی که در یک رشته برگزار می‌شد، رسیدگی بهتر بود و باعث انگیزه کشورهای اسلامی شده بود که می‌توانند میزبان باشند و جدی‌تر کار کنند. قطر در این زمینه خیلی خوب کار کرد و به شکل عجیبی ورزش زنان خود را سریع راه انداخت و میزبان خیلی از برنامه‌های ما شد.

علاوه بر این با همکاری دانشگاه‌های خارج از کشور، IOC و NGO های زنانه و غیرزنانه ورزشی یکسری کنگره علمی برگزار کردیم. با بانک توسعه اسلامی رابطه داشتیم. آنها بودجه می‌دادند و ما پروژه‌های آموزشی را انجام می‌دادیم، در داخل کشور هم کارها را فقط خودمان انجام نمی‌دادیم بلکه با نهادهای مربوطه یعنی وزارت خارجه، سازمان تقریب مذاهب اسلامی، وزارت ورزش، ‌کمیته ملی المپیک و شهرداری تهران ارتباط داشتیم. ارگان‌های دولتی اسپانسر ما می‌شدند. همه این مسائل به خاطر بابا و ریاست جمهوری بابا بود.


واقعا به خاطر آقای هاشمی رفسنجانی یا فائزه هاشمی این کارها انجام می‌شد؟ اگر شما دختر هاشمی رفسنجانی نبودید، افرادی بودند که با همین رویکرد به شما کمک کنند؟

کمی گفتن این سخت است، اما به نظرم عامل مهمی بود، چون اگر تاثیر نداشت در دوره‌های بعد هم ادامه پیدا می‌کرد. زمان آقای احمدی‌نژاد با آن تشکیلات نتوانستند یک بازی یا مسابقه مشابه ما برگزار کنند. اگر خودش پیش می‌رفت که قبل یا بعدش هم انجام می‌شد اما این اتفاق نیفتاد. بنابراین کمی در این مورد شک دارم چون من شدید پیگیری می‌کردم و با تشکیلات ورزش زنان و غیر زنان هماهنگ بودم. تک‌روی نمی‌کردیم و لجبازی نداشتیم بلکه همه کارها را با برنامه، هماهنگی و با مصوبه هیات اجرایی کمیته یا مصوبه مجمع فدراسیون انجام می‌دادیم که این را یکی از دلایل موفقیت می‌دانم. هم کشورهای اسلامی و سازمان‌های بین‌المللی را به عنوان اعضا درگیر می‌کردیم و هم نهادهای داخلی. یک کار جمعی بود که با شور و مشورت جلو می‌رفتیم به همین دلیل کاری نیست که دیگران آن را به راحتی انجام بدهند.

موضوع مهم دیگر این بود که ما روی نقاط اشتراک پیش می‌رفتیم، یعنی اگر توانستیم با جامعه بین‌الملل به توافق برسیم و با همدلی پیش برویم به این دلیل بود که روی موضوعاتی اختلافی تمرکز نمی‌کردیم. روی نکاتی پیش می‌رفتیم که همه با هم قبول داشتیم و نقطه اشتراک‌مان بود. یکی از دلایل مهمی که بازی‌های کشورهای اسلامی در زمان آقای احمدی‌نژاد به میزبانی ایران برگزار نشد، این بود که نام و طرح خلیج فارس را روی مدال‌ها زدند. به همین دلیل عربستان نیامد و بقیه کشورها هم شرکت نکردند. برای این بازی‌ها هم ۱۵۰ میلیارد برنامه‌ریزی کردند اما بهم خورد. در حالی که ما آخرین دوره بازی‌های اسلامی زنان را با چهار میلیارد تومان برگزار کردیم که نیمی از آن از طریق اسپانسر و کمکی‌های بیرونی بود. مهمترین چیز در انجام کار بین‌المللی یافتن اشتراکات است، نه شعار دادن و حرکت روی اختلافات. این ویژگی کار ما بود. در داخل هم دچار اختلاف نشدیم و همه با هم متحد پیش رفتیم.

معتقدید فدراسیون اسلامی زنان به فدراسیون‌های دیگر هم کمک می‌کرد، منظورتان چیست و چه کمکی می‌کرد؟

یکی از کمک‌ها این بود که وقتی آقایان ما می‌خواستند در مجامع بین‌المللی پست بگیرند یا کارهای‌شان را دنبال کنند، به ما می‌گفتند تو را به خدا به آقای شیخ احمد یا فلان شخص بگو. من هم استقبال می‌کردم یعنی اینگونه نبود که کسی مراجعه بکند و بگویم به من ربطی ندارد چون هر چه ایران سربلند می‌شد، همه ما سربلند می‌شدیم. خارجی‌ها هم باورمان می‌کردند. تا سال‌ها بعد وقتی مقامات ورزشی ما از مجامع و بازی‌های بین المللی برمی‌گشتند، می‌گفتند همه جا از ما می‌پرسیدند پس "فائزه" کجاست و فدراسیون چه شد؟ از آنجایی که بر اساس مسائلی که گفتم حرکت می‌کردیم واقعا مشکل و مانعی در ایران نداشتیم و کارها خوب پیش می‌رفت. البته سر هر بازی کیهان و امثال آن حمله می‌کردند!

یکی از اتفاقات مثبت برای ما این بود که بعد از برگزاری اولین دوره بازی‌ها، شیخ احمد در کویت دوازدهمین جلسه شورای المپیک آسیا را برگزار و از من هم دعوت کرد. آنجا یک نمایشگاه عکس از تمام فعالیت‌های کشورهای اسلامی و بازی‌های نمایشگاه گذاشتم، از صبح تا شب با روسای المپیک و خبرنگاران ملاقات داشتم و کار تبلیغاتی وسیعی در مورد ورزش زنان مسلمان انجام شد. همه هم خیلی تحویل گرفتند، حتی در ضیافت شامی که شیخ احمد تدارک دیده بود، من را کنار آقای سامورانش نشاند. رئیس IOC هم من را می‌شناخت چون قبلا همدیگر را دیده بودیم، برای بازی‌ها پیام ویدئویی فرستاده بود و در جریان برنامه‌هایمان قرار داشت. قبل از این ماجرا در ایران بین روسای کمیته ملی المپیک و سازمان تربیت بدنی بر سر عضویت در کمیته بین‌المللی المپیک دعوا و رقابت بود. آقای سامورانش در کویت به من پیشنهاد داد که این پست را قبول کنم اما اشتباه کردم و گفتم باید با بابا مشورت کنم. البته بابا موافق نبود. چون می‌گفت قبل از انقلاب شاپور غلامرضا در این پست بوده بود و الان هم تو این سمت را بگیری، مردم می‌گویند چه فرقی بین انقلاب و حکومت پهلوی وجود دارد. یکی از افسوس‌هایم نپذیرفتن آن سمت بود، چون اگر قبول می‌کردم، فعالیت‌هایمان نه تنها در بخش زنان بلکه به طور کلی چندین برابر نتیجه می‌داد و اوضاع خیلی فرق می‌کرد.

در ایران بین روسای کمیته ملی المپیک و سازمان تربیت بدنی بر سر عضویت در کمیته بین‌المللی المپیک دعوا و رقابت بود. آقای سامورانش در کویت به من پیشنهاد داد که این پست را قبول کنم اما اشتباه کردم و گفتم باید با بابا مشورت کنم. البته بابا موافق نبود. چون می‌گفت قبل از انقلاب شاپور غلامرضا در این پست بوده بود و الان هم تو این سمت را بگیری، مردم می‌گویند چه فرقی بین انقلاب و حکومت پهلوی وجود دارد. یکی از افسوس‌هایم نپذیرفتن آن سمت بود، چون اگر قبول می‌کردم، فعالیت‌هایمان نه تنها در بخش زنان بلکه به طور کلی چندین برابر نتیجه می‌داد و اوضاع خیلی فرق می‌کرد.

یک مورد دیگر هم در دوران آقای احمدی‌نژاد در انگلیس بودم، آقای کیومرث هاشمی آن موقع رئیس کمیته ملی المپیک بود که خبر دادند با من کار دارد. به او زنگ زدم و گفت برای تیم ملی فوتبال مشکلی پیش آمده و تعلیق شده، با شیخ احمد صحبت کن که تعلیق را بردارد. آسیا ما را تعلیق کرده بود بنابراین به آقای شیخ احمد که آن زمان رئیس شورای المپیک آسیا بود، زنگ زدم که خیلی استقبال کرد و با اینکه تیم کویت هم تعلیق بود اما دو ساعت بعد تعلیق ما را برداشت.  

شما پیشنهاد دادید که آقای هاشمی‌طبا آن سمت را بگیرد یا در این فرایند نقشی نداشتید؟

یکی از کمک‌های ما به ورزش مردان همین لابی‌گری برای گرفتن پست بود. از آنجایی که دختر آقای هاشمی هستم، IOC دنبال این بود من کسی را معرفی کنم و پست بگیرد که آقای هاشمی‌طبا را معرفی کردم. همه در آن دوره خیلی با من خوب شده بودند چون می‌خواستم معرفی‌شان کنم. (می‌خندد)

با تغییر ریاست جمهوری، آقای هاشمی‌طبا را هم عوض کردند، فکر نمی‌کنید اگر عضویت در IOC را قبول می‌کردید شما را هم برمی‌داشتند؟

بله اما در سال‌هایی حضورم نتایج حرکت چندین برابر می‌شد چون ارتباطات بین‌المللی و چنین جایگاهی در رشد کار خیلی مهم است. آقای هاشمی طبا رئیس ورزش بود و با عوض شدن ریاست جمهوری باید می‌رفت اما شاید من چون پستی نداشتم و فدراسیون هم پست نبود، آن اتفاق نمی‌افتاد. از طرفی IOC من را انتخاب کرده بود و به راحتی قابل تغییر نبود.

بنظر می‌رسد شما و آقای خاتمی با هم ارتباط خوبی نداشتید، وضعیت فدراسیون در این دوران چگونه بود؟

جریان آقای خاتمی کمی عجیب بود. دومین دوره بازی‌ها را در سال ۱۳۷۶ و با پنج سال فاصله با دوره اول برگزار کردیم. از آنجایی که بابا همیشه برنامه‌ها و بازی‌های ما را افتتاح می‌کرد، سراغ آقای خاتمی رفتم تا دومین دوره را افتتاح کند. کمی اطلاعات دادم که اصلا این موضوع تا چه اندازه بزرگ و مهم است. آقای خاتمی خیلی استقبال و ما را تشویق کرد و گفت حتما می‌آید. بعد از آن ماجرای برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در ایران پیش آمد. ما خوشحال بودیم که بازی‌ها با این اجلاس همزمان شده چون فکر می‌کردیم، می‌توانیم از حضور آن همه مقام به نفع فدراسیون و ورزش زنان استفاده کنیم. از طرفی بازی‌های ما هم برای دولت افتخار است اما گفتند به دلیل برگزاری اجلاس، بازی‌ها را به سال آینده موکول کنید. امکانات کم است، شلوغ می‌شود و نمی‌توان مدیریت کرد.  گفتیم ما به شما کاری نداریم، اصلا فضا و امکانات ما با شما یکی نیست چون بچه‌های ما ورزشی هستند و در سطحی پایین‌تر از سران پذیرایی می‌شوند. از طرفی اگر مسابقات را به تعویق بیندازیم در دنیا بدقول و بی‌اعتبار می‌شویم و دیگر کسی محل‌مان نمی‌دهد. قبول نکردند و همانجا پایه دشمنی ریخته شد (می‌خندد). با اینکه آن همه تشویق کرده و قول داده بود بیاید اما برای افتتاحیه نیامد. من هم سراغ بابا رفتم.  هر چه می‌گفتم بیا، قبول نمی‌کرد تا اینکه گریه کردم!، آن موقع پذیرفت بیاید.

یعنی آقای خاتمی از شما حمایت نکرد؟

مانعی برای ما نبودند. تشکیلات ورزشی زیر نظر آقای خاتمی با ما همراه بودند و کمک می‌کردند. ضمن اینکه در انتهای یک دوره از بازی‌ها پول کم آوردیم که با آقای عارف دیدار کردیم و برایمان ۴۰۰ میلیون تومان در نظر گرفت.

اوج قدرت اصلاح‌طلبان در آن دوران نقد خاندان هاشمی رفسنجانی بود. فرایندی که امثال آقای گنجی و دیگران علیه خانواده هاشمی راه انداختند، این مسائل در کار شما تاثیر گذاشت؟ اینکه می‌گویید در دوران آقای خاتمی سنگ اندازی می‌کردند آیا متاثر از این تحلیل‌های سیاسی راجع به آقای هاشمی رفسنجانی بود و اینها در فرایند کار شما تاثیر می‌گذاشت؟

نه. فکر نمی‌کنم چون آقای خاتمی موضوعش همان بود که با تعویق بازی‌ها مخالفت کردم. البته آقای خاتمی سنگ‌اندازی نمی‌کرد، حتی برای ما بودجه پیش‌بینی کردند و راحت مسابقات را برگزار کردیم. سنگ‌اندازی نداشتیم، اما مهربانی هم ندیدیم، یعنی این‌گونه نبود که همراه ما باشند و تشویق‌مان کنند. همه چیز به تلاش خود ما بستگی داشت که باید کارها را انجام می‌دادیم.


سازمان تربیت بدنی وقت برای شما مشکلی ایجاد نمی‌کرد؟ اینکه حرفی در ظاهر بزند اما در عمل جور دیگری رفتار کند.

با ما نه، اما متاسفانه در دوره آقای خاتمی دشمنی عجیبی را با خانم طاهریان شروع کردند که در کار ما هم بی‌تاثیر نبود و بعدها فهمیدیم هدف من بودم. خطای اول از آقای مهرعیلزاده سر زد. قبل از اینکه خانم طاهریان بازنشسته شود و برود، برخی فضای بدی را ایجاد کردند و عده‌ای را جلوی وزارت ورزش می‌آوردند که علیه خانم طاهریان شعار بدهند. هرچند به من چیزی نمی‌گفتند، اما ما همه با هم یکی بودیم و ناراحت شدیم.متاسفانه در دوره آقای خاتمی دشمنی عجیبی را با خانم طاهریان شروع کردند که در کار ما هم بی‌تاثیر نبود و بعدها فهمیدیم هدف من بودم. خطای اول از آقای مهرعیلزاده سر زد. قبل از اینکه خانم طاهریان بازنشسته شود و برود، برخی فضای بدی را ایجاد کردند و عده‌ای را جلوی وزارت ورزش می‌آوردند که علیه خانم طاهریان شعار بدهند. هرچند به من چیزی نمی‌گفتند، اما ما همه با هم یکی بودیم و ناراحت شدیم.

خانم طاهریان که بازنشسته شد خانم احمدی پور را که ورزشی نبود را به جای او گذاشتند. خانم احمدی‌پور اصلا در ورزش نبود وانگیزه نداشت. اولین جمله‌ای هم که گفت این بود که چون در تمامی این سال‌ها مدیر ورزشی زن تربیت نکرده‌اند! مجبور شده‌ام به اینجا بیایم. این بیشترین توهین به مدیران ورزش ما بود، چون مدیران قدرتمندی داشتیم؛ بسیاری از انجمن‌های ما که توسط خانم ها اداره می‌شد، قوی‌تر از روسای فدراسیون‌ها کار می‌کردند، به خاطر بازی‌ها ارتباطات بین‌المللی خوبی برقرار کرده بودند و در دنیا قبول‌شان داشتند. وقتی خانم اکبرآبادی را که حراست تربیت بدنی استان تهران بود، به عنوان مدیرکل استان تهران انتخاب کردند، با او همکاری نکردم، از من دیدار خواست اما وقت ندادم و می‌خواست در برنامه‌هایشان شرکت کنم اما نرفتم چون معنی نداشت یک خانم حراست، مدیر ورزش ایران شود. ایستادنم مقابل خانم اکبرآبادی خیلی به وزارت ورزش برخورد و برای تلافی، صحنه‌های بدی را علیه خانم طاهریان ایجاد کرد.

معتقدم آقای مهرعلیزاده فضای بدی را برای ورزش زنان ایجاد و خیلی از دستاوردهای ورزش زنان را نابود کرد. مهمترین مساله طرح جامع ورزش بود که انجمن‌های فعال ما را با فدراسیون‌ها ادغام کردند. گفت می‌خواهم زنان را از جاده خاکی به اتوبان ببرم، اما در این طرح نایب رئیس زنان را نادیده گرفتند و تبدیل به یک شیر بی‌یال و دم شد؛ نایب رئیس داریم، اما شرح وظیفه، بودجه، امکانات، قدرت و اختیار ندارد و همه چیز در دست مردان است، مگر اینکه رئیس فدراسیونی دلش بخواهد به نایب رئیس خود اختیاری بدهد که عمدتا نمی‌دهند. این طرح باعث شد که ورزش زنان از نظر مدیریتی افت شدیدی کند. البته اخیرا اساسنامه جدید فدراسیون‌ها تصویب و نایب رئیس زنان دیده شده، اما در تمام این سال‌ها نواب رئیس ما وضعیت بدی داشتند که شروع آن از زمان آقای مهرعلیزاده و دولت آقای خاتمی بود.

 برای جلوگیری از اجرای این طرح رایزینی یا تلاشی نکردید؟  

در مورد این طرح با ما هم گفت‌وگو کردند، چیز خیلی خوبی هم نشان دادند اما در عمل خوب درنیامد. از آنجایی که دوره آقای خاتمی و مهرعلیزاده در حال اتمام بود، صبر نکردند که تکمیل شود. در نتیجه نه تنها به ورزش زنان بلکه به ورزش مردان هم آسیب زد، چون اصلا اجرایی نبود. آن موقع هم که با من صحبت کردند، با شرط و شروط جلو رفتیم و گفت‌وگو کردیم اما درنیامد.

چه کسی پشت ماجرای بسته شدن فدراسیون بود؟

بعدها شنیدم آقای علی‌آبادی گفته بود احمدی نژاد گفته فائزه هاشمی در فدراسیون کار سیاسی می‌کند و باید آن را تعطیل کنید. ما هیچ وقت کار سیاسی نکردیم، اما آقای احمدی نژاد دشمن آقای هاشمی و خانواده‌اش بود.  

نگاه‌شان در دوره اول ریاست جمهوری احمدی‌نژاد چگونه بود؟

در دوره اول ارتباطی با هم نداشتیم اما در کمیته المپیک کار می‌کردیم و آنها مشکلی برای ما ایجاد نکردند. البته روابط حسنه‌ای هم نداشتیم. با اینکه آقای قراخانلو و ورزشی‌های خودمان بودند، اما هیچ کدام چشم دیدن ما را نداشتند و دشمن فدراسیون شده بودند، چون فدراسیون خیلی خوب کار می‌کرد و مردها می‌دیدند هر چه جلو می‌رود، نقش‌شان کم رنگ‌تر می‌شود و به نوعی حسادت وجود داشت. خیلی از دانشگاهی‌ها هم بعدها دشمن‌مان شدند. در دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد هیچ کدام از مسئولان ورزش چشم دیدن ما را نداشتند و دشمن فدراسیون شده بودند، چون فدراسیون خیلی خوب کار می‌کرد و مردها می‌دیدند هر چه جلو می‌رود، نقش‌شان کم رنگ‌تر می‌شود و به نوعی حسادت وجود داشت. خیلی از دانشگاهی‌ها هم بعدها دشمن‌مان شدند.البته الان پشیمان هستند. در کل در دوره اول به ما کاری نداشتند و ما هم کاری نداشتیم. اسپانسرهای زیادی می‌گرفتم و کمتر به کمیته مراجعه می‌کردیم، اما حقوق پرسنل و بودجه محدودی را می‌دادند. تا اینکه کمیته سال ۸۹ یک نامه رسمی فرستاد که پرسنل را به کمیته برگردانید و بودجه ما را هم بستند. البته بودجه‌ زیادی هم نبود و سالی ۱۰۰ میلیون اختصاص می‌دادند که همان را هم تعطیل کردند.

چرا چهار سال بعد از دوره چهارم بازی‌ها در سال ۸۴، دوره پنجم را برگزار نکردید؟

بازی‌ها به بودجه نیاز داشت و دیگر پول نمی‌دادند. آخرین دوره را با چهار میلیارد برگزار کردیم و طبیعتا چهار سال بعد افزایش پیدا می‌کرد. از طرفی دوره بعدی را باید سال ۸۸ برگزار می‌کردیم  که ابتدا بحث انتخابات بود و بعد هم ناآرامی‌ها پیش آمد و شرایط دعوت مهمان نداشتیم، چون آخرین دوره در ۲۴ رشته و با حضور حدود دو هزار مهمان خارجی از حدود ۵۰ کشور برگزار شد و مهمان‌های زیادی از کشورهای دیگر داشتیم.

در دوره آقای احمدی‌نژاد بودجه ۴۰۰ میلیونی که در دوره آقای خاتمی برای‌مان در نظر گرفته را به ما ندادند. آنجا بود که حس کردیم دیگر به ما پول نمی‌دهند، چون اگر خیلی با صرفه‌جویی برگزار می‌کردیم هم به حداقل ۱۰ میلیارد تومان پول نیاز داشتیم و وقتی ۴۰۰ میلیون را ندادند، چگونه ۱۰ میلیارد می‌دادند؟ از این طرف و آن طرف هم می‌شنیدم که می‌گفتند با فدراسیون همکاری نکنید و پول ندهید. از آنجایی که این ۴۰۰ میلیون تومان را نمی‌داند، یکی از آقایانی که جزو مدیران بود و من و بابا را قبول داشت، دعوت کردیم تا بتوانیم بدهی‌هایمان را بدهیم. گفتیم حتما جرات نمی‌کنید این پول را بدهید. گفت می‌دهم و واقعا پول داد. در این فضا دیگر نمی‌شد بازی‌ها را برگزار کرد. همه کارهای ما با هماهنگی ارگان‌های دولتی انجام می‌شد و وزارت امور خارجه بال اصلی ما بود، اما دیگر آن همکاری‌ها وجود نداشت، حتی در دوران آقای احمدی‌نژاد وقتی مقامات کشورهای دیگر یا خبرنگاران به ایران می‌آمدند و می‌خواستند بابا یا من را ببینند، اجازه نمی‌دادند. این اتفاق در دوران آقای خاتمی هم زیاد پیش آمد.    

 بعد از ۸۸ برای پیگیری امور فدراسیون دلسرد شدید؟

نه. کار خودمان را می‌کردیم.

یعنی اتفاقات سال ۸۸ روی فرایند عملی و تصمیم گیری شما تاثیر نداشت؟

نه! یادم نمی‌آید. شاید فقط بازی‌هایمان را برگزار نکردیم، حتی آن اواخر جایزه‌ای با عنوان جایزه تلاش راه انداختیم که به مردان و زنانی مسلمان و غیرمسلمانی که در جهت توسعه ورزش زنان مسلمان کاری انجام بدهند، تعلق می‌گرفت. اولین دوره‌اش را همراه با یازدهمین هیات اجرایی در مالزی برگزار کردیم. کار می‌کردیم و فکرهای جدیدی داشتیم اما بازی‌ها را به دلایلی که گفتم دیگر برگزار نکردیم. از آنجایی که درگیر مسائل ۸۸ بودم، گفتند خانم هاشمی در آن دفتر فتنه و ناآرامی‌ها را هدایت می‌کند. به همین دلیل فدراسیون را اوایل سال ۸۹ تعطیل کردند.

 اگر در سیاست نبودید و اتفاقات سال ۸۸ پیش نمی‌آمد، باز هم فدراسیون بسته می‌شد؟

به نظرم بسته می‌شد چون آقای احمدی‌نژاد خیلی چیزها را تعطیل کرد. همه که در آن جریانات نبودند. مگر بقیه را تحمل کرد؟ دانشگاه آزاد را نابود کرد و تمام مدیران دوران آقای خاتمی را کنار گذاشت. تازه من دختر آقای هاشمی بودم و جرمم از همه سنگین‌تر بود. آقای احمدی‌نژاد خیلی چیزها را تعطیل کرد. همه که در جریانات سال 88  نبودند. مگر بقیه را تحمل کرد؟ دانشگاه آزاد را نابود کرد و تمام مدیران دوران آقای خاتمی را کنار گذاشت. تازه من دختر آقای هاشمی بودم و جرمم از همه سنگین‌تر بود. ازطرفی اگر سیاسی نبودم که فدراسیون تا آن حد رشد و پیشرفت نداشت. در کشورهای در حال توسعه دنیا رجل سیاسی یعنی مردان و زنان سیاسی در بخش‌های بزرگ ورزش قرار می‌گیرند و جریانات را جلو می‌برند.

اخباری مبنی بر حمله به دفتر فدراسیون در دهه نود منتشر شد، آیا صحت دارد؟

هیچ وقت به دفتر فدراسیون حمله نشد. اوایل کار فدراسیون در دهه هفتاد انصار حزب‌الله به خاطر حرف‌های سیاسی من جلوی دفتر تجمع کردند و شعار دادند اما در دهه ۹۰ به ما حمله نشد. یادم نمی‌آید.  


به نظرم بسته می‌شد چون آقای احمدی‌نژاد خیلی چیزها را تعطیل کرد. همه که در آن جریانات نبودند. مگر بقیه را تحمل کرد؟ دانشگاه آزاد را نابود کرد و تمام مدیران دوران آقای خاتمی را کنار گذاشت.


فدراسیون را آقای احمدی نژاد تعطیل کرد، اما چرا در سال ۹۲ که آقای روحانی به ریاست جمهوری رسید، برنگشتید؟

دیگر دست ما نبود و فدراسیونی وجود نداشت.

اما ساختار فدراسیون وجود داشت و در اساسنامه کمیته ملی المپیک هنوز هم این فدراسیون هست.

خانم طاهریان خیلی دنبال احیای فدراسیون بود و به هر حال احیا هم شد، اما معتقدم سمبلش کردند و به نوعی رفع تکلیف بود که بیاید فدراسیون‌تان را به شما دادیم. فدراسیون را زیر نظر وزارت ورزش قرار دادند که عملا نمی‌توانست آن فعالیت‌ها را ادامه بدهد. ضمن اینکه مهمترین کار ما روابط بین‌المللی بود، اما در این دوران آشفته که با برخی کشورهای عربی ارتباطی نداریم، عربستان با ما قهر است و دنیا دشمنی دارد چگونه می‌توانست احیا شود؟

شما شخصا حمایتی از پروسه احیای فدراسیون کردید؟

من دیگر جایگاهی نداشتم. اگر حمایت می‌کردم بدتر می‌شد.

به عنوان مادر معنوی ورزش زنان حمایت نکردید؟

اگر ورود می‌کردم، بدتر می‌شد چون سال‌هاست که حضورم ضربه می‌زند و اثر منفی می‌گذارد، اما از نظر مشورتی و ارائه راهکار کمک کردم، حتی لیست کارهایی که برای شروع لازم است را نوشتم، اما در نهایت اتفاق نیفتاد.

شما به خانم عرب عامری گفتید که بعنوان رییس جدید فدراسیون زنان فعالیتی نکند؟

خیر! همه جوره حمایت کردم، چون دوست داشتم فدراسیون راه بیفتد. چندین جلسه کار کانون مدیران به برنامه‌ریزی برای فدراسیون اختصاص پیدا کرد، اما نمی‌دانم خانم عرب‌عامری جدی نگرفت یا اینکه با او همکاری نکردند. معتقد بود موانع زیادی سر راهش قرار داشته و اذیت شده است.

برای احیای فدراسیون از وزارت ورزش با شما مشورت شد؟

با آقای صالحی‌امیری رئیس کمیته ملی المپیک دیدار داشتم و نظراتم را گفتم، اما با آقای سلطانی‌فر نه. از طرفی وقتی خانم طاهریان جایی موضوعی را مطرح می‌کرد، همه می‌دانستند که ما با هم سیاست‌گذاری می‌کنیم و او دنبال می‌کند. برای تعیین سرپرست با من مشورت نشد. البته با خانم عرب‌عامری مخالفت نداشتم، چون مدیری قوی و با سوابق خوب است. همچنین در مورد اینکه فدراسیون را از کمیته به وزارت ببرند هم با من مشورت نکردند. اصلا معنی ندارد که در وزارت باشد، مثلا می‌خواهید مسابقه شنا برگزار کنید، فدراسیون می‌گوید به تو چه ارتباطی دارد، اما وقتی در کمیته باشد به عنوان یک فدراسیون بین‌المللی دیده می‌شود و همه همکاری می‌کنند.

اگر یک مدیر سیاسی برای فدراسیون تعیین شود بهتر از مدیر ورزشی نیست؟

مدیران سیاسی در ورزش زنان جواب نداده‌اند. در ورزش مردان گاهی جواب گرفته، اما در ورزش زنان نه.

اما شما سیاسی بودید و در فدراسیون زنان جواب گرفتید

سیاسی بودم، اما کارم را با ورزش زنان شروع کردم یعنی قبل از اینکه وارد سیاست بشوم سال‌ها در ورزش زنان کار کردم، ورزشی بودم و ورودم به فعالیت‌های اجتماعی، مدنی و سیاسی با ورزش شروع شد. هر چند از خانواده‌ای سیاسی بودم، اما از سال ۷۵ که به مجلس رفتم، سیاسی شدم و قبل از آن بیشتر فعال اجتماعی، مدنی و ورزشی بودم.

از میان به اصطلاح آقازاده‌ها غیر از خانواده آقای هاشمی چه کسی بدون اهمیت به پست و مقام دنبال حمالی رفته؟ همان موقع هم نداشتیم.


الان مثلا اگر دختر سیاستمداری مثل دختر حسن روحانی یا دختر ابراهیم رئیسی به فدراسیون اسلامی بیایند، موفق می‌شود؟

اگر ورزشی نباشند نه. البته به شخصیت آدم‌ها بستگی دارد که تا چه اندازه برایشان مهم است و دنبال می‌کنند، فدراسیون را دکان نمی‌بینند و دنبال منافع خود نیستند. از میان به اصطلاح آقازاده‌ها غیر از خانواده آقای هاشمی چه کسی بدون اهمیت به پست و مقام دنبال حمالی رفته؟ همان موقع هم نداشتیم. وقتی از دختران برخی از مسئولان می‌پرسیدم به شما هم مراجعه می‌کنند، جواب می‌دادند پدر ما گفته نباید خودتان را درگیر این مسائل کنید. جواب‌های مثل این را خیلی از خانواده مسئولان شنیده‌ام. کسی قبول نمی‌کند بدون منفعت و پول زحمت بکشد و وقت بگذارد. علاوه بر این در تمام این سال‌ها آقازاده‌ای نداشتیم که وارد موضوعات اجتماعی و غیراجتماعی شود و تحولی ایجاد کند.از میان به اصطلاح آقازاده‌ها غیر از خانواده آقای هاشمی چه کسی بدون اهمیت به پست و مقام دنبال حمالی رفته؟ همان موقع هم نداشتیم. وقتی از دختران برخی از مسئولان می‌پرسیدم به شما هم مراجعه می‌کنند، جواب می‌دادند پدر ما گفته نباید خودتان را درگیر این مسائل کنید. علاوه بر این در تمام این سال‌ها آقازاده‌ای نداشتیم که وارد موضوعات اجتماعی و غیراجتماعی شود و تحولی ایجاد کند.

 چه شد که فائزه هاشمی تا این حد به ورزش زنان توجه کرد، حاضر شد بدون هیچ حقوقی کار کند و حتی برخی مواقع رنج هم بکشد؟

ورودم به فضا که تصادفی و بدون تفکر بود. وارد شدم، آگاهی پیدا کردم، مشکلات، رنج‌ها و تبعیض‌ها را دیدم و برایم انگیزه‌ای قوی شد. هیچوقت به فکر ترک این فضا نبودم چون فکر می‌کردم مسیر خوبی می‌رویم و بخشی از مسائل زنان را حل می‌کنیم اما وقتی می‌گفتند چرا ورزش زنان؟ این ارزیابی و تحلیل را برای خودم داشتم که ورزش به انسان‌ها مخصوصا زنان اعتماد به نفس، شهامت، جسارت و توان مضاعف می‌دهد.

ورزشکاران و مدیران ورزشی اگر در این عرصه موفق باشند، می‌توانند همه جا موفق ظاهر شوند. این اعتماد به نفس نیاز زنان ماست که می‌تواند پایه‌ای برای فعالیت و موفقیت آنها در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و حوزه‌های دیگر باشد. ورزش روی شخصیت افراد تاثیر می‌گذارد و آنها را قوی می‌کند تا نسبت به حقوق خود آگاهی بیشتر و برای مطالبه حقوق خود جسارت بیشتری داشته باشند، یعنی ورزش را یک زیربنا برای تمام فعالیت‌های انسان‌ها به ویژه زنان می‌بینم.  

حاکمیت هم از زمان آقای هاشمی به بعد تقریبا چنین ایده‌ای را داشت،  پس چرا این راه تا این حد دشواری دیدید و زجر کشیدید؟

کسانی که به ورزش زنان اعتقاد داشتند، شعار می‌دادند و هنوز هم می‌دهند، ورزش زنان را در حد نرمش، ورزش همگانی، پیاده‌روی و در حد سلامتی می‌بینند. به ورزش قهرمانی و حرفه‌ای زنان اعتقاد ندارند. مدتی قبل نواری از بابا گوش می‌کردم که در همین مورد بود. آن موقع اجازه نمی‌دادند زنان از کشور خارج شوند و اولین بار بابا وساطت کرد و از طریق رهبری اجازه گرفته شد که دختران تیرانداز ما در مسابقات آسیایی پکن شرکت کنند. همه هم بسیجی بودند و با چادر رژه رفتند اما کیهان حمله کرد. بابا گفت حمله یعنی چه! دختران ما نماد افتخار بودند و با حجاب هم شرکت کردند. باید به آنها افتخار کنیم نه اینکه حمله کنیم اما این نگاه هنوز هم وجود دارد و در برخی موارد قوی‌تر هم شده است.

دیگر اینکه شاید از زمانی که سیاسی شدم، نگاه به ورزش زنان سیاسی و امنیتی شد، بنابراین موانع هم بیشتر شد چون آن را ورزش نمی‌دیدند، بلکه ابزاری برای قدرت خود و از طرف دیگر نرسیدن زنان به حق و حقوق‌شان می‌دانستند. از زمانی که سیاسی شدم، نگاه به ورزش زنان سیاسی و امنیتی شد، بنابراین موانع هم بیشتر شد چون آن را ورزش نمی‌دیدند، بلکه ابزاری برای قدرت خود و از طرف دیگر نرسیدن زنان به حق و حقوق‌شان می‌دانستند.شاید اینها عواملی بود که دست به دست هم داد و این اتفاق افتاده است. البته نمی‌گویم صرفا این موضوع نقش دارد چون بقیه مسائل کشور هم سیاسی و امنیتی شده یعنی نگاه امنیتی و سیاسی در مدیریت، موضوعات حقوقی زنان، محیط زیست، اقتصاد و سایر حوزه‌ها قوی‌تر از نگاه تخصصی و واقعی شده که یک انحراف جدی و واقعی است.

معتقدید که حضور شما در ورزش زنان به سیاسی شدن ورزش زنان کمک کرده است؟

شاید، آن هم از زمانی که وارد سیاست شدم، چون تا وقتی که سیاسی نبودم همه چیز خیلی بهتر، قوی‌تر و راحت‌تر جلو می‌رفت. شروع برخوردهای سیاسی هم از مجلس پنجم و دوچرخه‌سواری زنان بود که ادامه پیدا کرد، در دوه هایی تقویت و در دوره‌هایی ضعیف‌تر شد.

حضور فائزه هاشمی مانع رشد ورزش زنان بود؟

مانع نبود، چون اثرات حضورم خیلی بیشتر از موانع بود. درست است که گاهی فشار می‌آمد، اما اگر اثرات را ۱۰۰ در نظر بگیریم، موانع ۱۰ بود و دورانی که به مجلس وارد شدم به ۱۵ رسید.


دوچرخه سواری زنان شعارم نبود، بلکه شعار انصار حزب‌الله برای تخریب من بود. اصلا ممنوع نبود که من دنبال راه‌اندازی آن باشم، حتی خود ما هم بارها در خیابان‌ها دوچرخه‌سواری می‌کردیم و هیچ مانع و مشکلی وجود نداشت.


برخی شما را بنیانگذار دوچرخه‌سواری زنان در ایران می‌دانند، نظر شما چیست؟

بنیانگذار نیستم، چون قبل از صحبت‌های من دوچرخه‌سواری زنان انجام می‌شد و مشکلی هم نداشت. اتفاقا با حرف من برایش مشکل به وجود آمد. این را هم بگویم که دوچرخه سواری زنان شعارم نبود، بلکه شعار انصار حزب‌الله برای تخریب من بود. اصلا ممنوع نبود که من دنبال راه‌اندازی آن باشم، حتی خود ما هم بارها در خیابان‌ها دوچرخه‌سواری می‌کردیم و هیچ مانع و مشکلی وجود نداشت.

پس این ماجرای دوچرخه سواری زنان و نام شما از کجا و چگونه شروع شد؟

دو سال قبل از انتخابات مجلس پنجم و کاندیدا شدنم، شهرداری تهران در پارک چیتگر سمیناری در مورد دوچرخه به عنوان وسیله حمل‌ونقل برگزار و از من هم به عنوان سخنران دعوت کرد. آنجا گفتم دوچرخه‌سواری از نظر شرعی اشکال ندارد، پس اگر وسیله حمل‌ونقل است، باید کودکان، زنان و مردان از آن استفاده کنند اما اگر این موضوع را صرفا مردانه ببینیم، دیگر وسیله حمل و نقل نیست. بنابراین باید شروع به برنامه‌ریزی و فراهم‌سازی زمینه کنید، تا همه بتوانند از آن به عنوان وسیله حمل‌ونقل استفاده کنند.

اینجا جا دارد از آقای کرباسچی تشکر کنم که یکی از مهمترین پایه‌های تقویت ورزش زنان بود و خیلی هم به فعالیت‌های ما کمک می‌کرد. این باعث شده بود که شهردارهای همه شهرهای کشور به تبعیت از تهران به این موضوع توجه کنند.

حرف‌هایم آن موقع در رسانه‌ها منتشر شد، اما سر و صدا نکرد. دو سال بعد که کاندیدای مجلس شدم، انصار حزب‌الله گفتند خانم هاشمی در مورد دوچرخه‌سواری زنان صحبت کرده اما با چادر، لباس و شلوار گشاد و مانتوی بلند که نمی‌توان دوچرخه‌سواری کرد، پس منظور خانم هاشمی این است که باید بی‌حجاب شوند و دوچرخه سواری کنند. از این به عنوان یک پروژه تبلیغاتی علیه من استفاده کردند. هر جا هم که سخرانی داشتم، می‌آمدند که بهم بزنند، البته هیج جا موفق نشدند، حتی این موضوع باعث شد تا صدای من بیشتر شنیده شودانصار حزب‌الله گفتند خانم هاشمی در مورد دوچرخه‌سواری زنان صحبت کرده اما با چادر، لباس و شلوار گشاد و مانتوی بلند که نمی‌توان دوچرخه‌سواری کرد، پس منظور خانم هاشمی این است که باید بی‌حجاب شوند و دوچرخه سواری کنند. از این به عنوان یک پروژه تبلیغاتی علیه من استفاده کردند. هر جا هم که سخرانی داشتم، می‌آمدند که بهم بزنند، البته هیج جا موفق نشدند، حتی این موضوع باعث شد تا صدای من بیشتر شنیده شود و هر کجا که برای کارهای تبلیغاتی انتخابات می‌رفتم، جمعیت زیادی از دختران و پسران جوان می‌آمدند و اولین سوال‌شان هم این بود که دوچرخه‌سواری چه زمانی آزاد می‌شود؟ جواب می‌دادم دوچرخه‌سواری ممنوع نیست، الان هم آزاد است و نیاز به قانون ندارد.

 معتقدم سه عامل باعث پیروزی من در انتخابات شد؛ اول اینکه دختر آقای هاشمی بودم، دوم عملکرد خودم که سال‌ها در ورزش زنان حضور داشتم و سوم دوچرخه سواری زنان که باعث استقبال جوانان شد. الان هم خیلی از جوانان آن موقع وقتی من را می‌بینند، می‌گویند دوچرخه‌سواری باعث شد که به شما علاقمند شویم.

چقدر از جایگاهتان در مجلس پنجم برای ورزش زنان استفاده می‌کردید؟

خیلی و اوضاع هم قوی‌تر شده بود. از آنجایی که دختر آقای هاشمی بودم، نماینده‌های دیگر برای کارهای شهرهایشان به شدت با من ارتباط برقرار می‌کردند چون وقتی من نامه‌ای می‌دادم یا جایی می‌رفتم، بیشتر توجه و اجرایی می‌شد. آن هم نه به خاطر من بلکه وزاری دیگر می‌دیدند که دختر آقای هاشمی نامه داده و باید انجام بدهند. از طرفی خودشان هم محبت می‌کردند و انجام می‌دادند. بنابراین ارتباطم با نماینده‌ها و حضورم در شهرستان‌ها خیلی زیاد شده بود. من هم استقبال می‌کردم و هر نماینده‌ای می‌گفت به شهر ما بیا و این مشکلات را داریم، می‌رفتم. خیلی هم برای ورزش زنان دعوتم می‌کردند چون در جایگاه یک نماینده شرایط فرق می‌کرد و تاثیرات چندین برابر می‌شد.

به نظرم خیلی دوران خوبی بود. هرچند برخی سعی می‌کردند قضیه را سیاسی کنند، اما اثرات مثبت خیلی بیشتر و بهتر بود. خود نماینده‌ها هم به ورزش زنان در شهرستان‌هایشان توجه می‌کردند، چون شرطم برای حضور در شهرستانشان این بود که ورزش زنان هم باید تکان بخورد. خیلی هم دنبال ساخت سالن ورزشی مخصوصا برای زنان بودند. این دوران همزمان با پروژه ۱۳۷۶ سالن آقای هاشمی‌طبا هم بود و ما هم برای سالن‌های ورزشی اعتبار می‌گرفتیم.   

در بودجه سازمان تربیت بدنی هم تاثیر گذاشته بود؟

مستقیم روی کل سازمان تاثیر نگذاشته بود، اما به نظرم وقتی تحرک و فعالیت ورزش زنان بیشتر می ‌شود، بودجه‌اش هم بیشتر خواهد شد. بودجه آنها هم سال به سال بیشتر می‌شد، چون باید توجه بیشتری می‌شد و سالن می‌ساختند.  یادم است همان موقع در پنج مرکز استان پنج مجتمع زنانه ساخته شد که شامل سالن‌های متعدد، استخر و بقیه امکانات بود. در هر شهری ساخت یک سالن زنان تخصصی دنبال می‌شد که نصف بودجه را آقای هاشمی طبا می‌داد و نصف دیگر آن را باید شهر تامین می‌کرد. آقای هاشمی طبا گفته بود اگر نصف سالن را بسازید پول نصف دیگر را می‌دهد. بنابراین خیلی‌ها از من کمک می‌گرفتند و من هم از طریق ریاست جمهوری کمک می‌کردم، تا سالن را بسازند و به جایی برسانند که بقیه را سازمان ورزش کمک کند.

به نظرم یک نهضت سالن‌سازی و توسعه ورزش زنان همه جا راه افتاده بود. از طرفی فقط در تربیت بدنی نبود بلکه ورزش ادارات هم به شکل عجیبی متحول شده بود. ورزش زنان کارمندان، کارگران و شهرداری راه افتاد و این عاملی شد که بسیج و دیگران هم نسبت به ورزش زنان بیشتر توجه کنند و وارد رقابت شوند.

در همان سال‌ها روزنامه زن را منتشر می‌کردید، چقدر در این روزنامه ورزش زنان دیده می‌شد؟

خیلی، اصلا به سردبیر و دبیر سرویس‌ها حکم کرده بودم که هر سرویس باید روزی حداقل دو موضوع زنانه از جمله ورزش داشته باشد. از زیر سنگ هم شده بود خبر یا موضوعی برای گزارش پیدا می‌کردیم. از آنجایی که خودم هم ورزشی بودم، این مساله برایم اهمیت داشت.

موضوعی در زمینه ورزش زنان داشتید که در روزنامه منتشر کنید و حساسیت ایجاد کند؟

آنقدر موضوعات دیگر حساسیت داشت که خیلی به این موضوع نمی‌رسیدند. یادم نمی‌آید که در مورد ورزش زنان در روزنامه ما حساسیت خاصی ایجاد شده باشد، اما مسائل حقوقی و انتشار مرتب عکس زنان خیلی ایجاد حساست می‌کرد. چیزی به من نمی‌گفتند اما اصولگراها سراغ بابا می‌رفتند و فشار می‌آوردند که چرا اجازه می‌دهید فائزه این روزنامه را منتشر کند و باید مانع آن شوید. ما یکی از روزنامه‌های پیشرو در آن ایام بودیم، حتی در موضوعات سیاسی و موضوعات روز خیلی سروصدا می‌کرد.

در شرایطی که ورزش زنان خیلی از نظر رسانه‌ای دیده نمی‌شد، آن روزنامه می‌توانست به دیده شدن ورزش زنان کمک کند.  

اصلا هدف من همین بود که موضوعات زنان باید روزانه در سراسر کشور دیده شود، چون هفته‌نامه و ماهنامه زنان زیاد داشتیم اما چون زنانه بودند خیلی مخاطب مرد پیدا نمی‌کردند. در صورتی که ما نیاز داشتیم، مردان این روزنامه را بخوانند. به همین خاطر به همه موضوعات از جمله زنان و ورزش زنان هم می‌پرداختیم. آن موقع توجه خیلی از روزنامه‌ها به موضوعات زنان افزایش پیدا کرد، چون سعی می‌کردند بازار رقابت را از ما بگیرند.  

چرا در شرایطی که آن زمان رسانه‌ها آزادی بیشتری داشتند، روزنامه زن را توقیف کردند؟

طبق اخبار پشت پرده‌ای که به می‌رسید، می‌گفتند اگر روزنامه فائزه را ببندیم، بقیه هم حساب کار دست‌شان می‌آید. از طرفی خیلی از مسائل را روزنامه زن شروع می‌کرد و جزو روزنامه‌های پیشرو بود. آن دوران از نظر سیاسی هم مسائل پرجنجالی پیش می‌آمد. مثلا آقای نوری و مهاجرانی در نماز جمعه کتک خوردند، استیضاح وزاری آقای خاتمی را داشتیم و چنین مواردی خیلی زیاد بود. اول جامعه و بعد هم روزنامه زن توقیف شد. بعد از آن هم توقیف فله‌ای شروع شد و بقیه را هم بستند.  می‌گفتند اگر روزنامه فائزه را ببندیم، بقیه هم حساب کار دست‌شان می‌آید. از طرفی خیلی از مسائل را روزنامه زن شروع می‌کرد و جزو روزنامه‌های پیشرو بود. آن دوران از نظر سیاسی هم مسائل پرجنجالی پیش می‌آمد. اول جامعه و بعد هم روزنامه زن توقیف شد. بعد از آن هم توقیف فله‌ای شروع شد و بقیه را هم بستند.  

دیگر دنبال این نبودید که روزنامه را با رویکرد جدیدی راه بیندازید؟

نه وقتی یکبار بستند، دوباره هم می‌بستند، چون یکی از ویژگی‌هایم این است که هر جایی هستم، تند می‌روم و نمی‌توانم خودم را کنترل کنم. خیلی هم اعتقاد به کنترل خودم ندارم. از طرفی بابا هم بخاطر روزنامه من خیلی تحت فشار بود، چون هر کسی اعتراض داشت، سراع بابا می‌رفت. بنابراین اصلا دنبال انتشار روزنامه دیگری نبودم.  

برخی معتقدند فائزه هاشمی در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی تندروی داشت، قبول دارید؟

 از این نظر تند بود که خیلی کار انجام دادیم، اما حساسیتی ایجاد نمی‌کردیم. خوشبختانه مخالفت ائمه جمعه را هم نداشتیم و خیلی همراه بودند. بعد از بابا هم ائمه جمعه به سراغ ما در ورزش نیامدند. جز کیهان و انصار حرب الله کسی مخالفت و حمله نمی‌کرد. یادم نمی‌آید علما جایی مخالفت کرده باشند، حتی وقتی بحث‌هایی در شورای فرهنگی اجتماعی زنان پیش می‌آمد، خانم طاهریان برای توضیح می‌رفت و متقاعدشان می‌کرد. حساسیت‌ها بعد از دوران آقای احمدی‌نژاد ایجاد شد و تا آن موقع اینقدر حساسیت روی ورزش زنان وجود نداشت. مثلا برای راه‌اندازی فوتبال ابتدا عده‌ای خیلی مخالفت کردند، اما بعد از اینکه راه افتاد، دیگر عادی شد و کسی مخالفت نکرد.

شاید اگر سیاسی نمی‌شدید، کمک بیشتری به ورزش زنان می‌کردید؟

شاید موانع کمتر می‌شد.  

یا شاید هنوز در کمیته ملی المپیک بدون هیچ حساسیتی کار می‌کردید

شاید. همه چیز می‌توانست اتفاق بیفتد، اما از ورود به سیاست پشیمان نیستم. مشکلات کشور کم نیست و در همه زمینه‌ها وجود دارد. مسائل سیاسی قبل از پذیرفتن پیشنهاد کارگزاران برای کاندیداتوری مجلس پنجم شروع شده بود، اما هنوز به ورزش نرسیده بود. یادم است در مجلس چهارم چپی‌ها و راستی‌ها مرتب برنامه‌های سازندگی بابا را نقد می‌کردند. دلیلم برای ورود به سیاست این بود که وقتی مجلس می‌تواند مانع برنامه‌های هر دولتی باشد، اگر امثال من وارد مجلس شوند و مدافع باشند، رئیس جمهور بهتر می‌تواند کارهای خود را پیش ببرد. بنابراین می‌توانم آنجا هم موثر باشم.

در ورزش این همه تجربه کسب کردم، جاهای مختلف بودم و ارتباطات زیادی داشتم، حالا می‌توانم به مجلس بروم و موثرتر باشم، اما کشور مسیر طبیعی طی نکرد. باید ابتدا یک مسیر طبیعی را ببینیم که اگر بر اساس آن پیش می‌رفت چگونه می‌شد و اکنون چگونه است. اینکه می‌گویم طبیعی پیش نرفت، فقط مختص به جناح راست نبود، بلکه در دوران آقای خاتمی چپ‌ها عامل مشکلات شدند و زمینه را برای حملات بعدی راست‌ها به تفکر هاشمی رفسنجانی ایجاد کردند و تابو را شکستند.  

پشیمان نیستم و اگر به گذشته برگردم باز هم سیاست را انتخاب می‌کنم. عالم سیاست و امکان حرف زدن در زمینه‌هایی که تخصص داری، عالم خوبی است و احساس موثر بودن بیشتری می‌کنی. هرچند شاید الان در حکومت تاثیری نداریم اما بین مردم موثرتر هستیم. کسانی هم که مثل من تند نبودند مثل بابا آخرش چه شد؟ بنابراین وقتی بقیه را می‌بینم و با مسیر خودم مقایسه می‌کنم، پشیمان نمی‌شوم و اگر  نبودم هم باز این اتفاقات می‌افتاد.  

کارنامه سیاسی ‌خود را پررنگ‌تر و موثر می‌دانید یا کارنامه ورزشی؟

ورزشی ماندگارتر شده است. سیاسی دوره‌هایی موثر بود اما ماندگار نشد. وقتی می‌بینیم شرایط کشور اینگونه است یعنی فعالیت‌های سیاسی ما ماندگار نشده است. دوره‌هایی خوب، موفق و تاثیرگذار بود اما ادامه پیدا نکرد. در حالی که ورزش الان مثل سیلی شده که دیگر کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد و هر چقدر هم می‌خواهند محدودش کنند باز راه خودش را می‌رود.  

بعد از اینکه در مجلس ششم رای نیاوردید به انگلیس رفتید، آیا این تصمیم به خاطر شکست در انتخابات بود؟  

رای نیاوردم و از مردم رنجش داشتم، چون واقعا نماینده فعالی بودم. علاوه بر این روزنامه‌ام هم بسته شده بود، سیاست را کنار گذاشتم و فقط فدراسیون را داشتم. گفتم حالا که فراغت دارم و نمی‌خواهم کار سیاسی بکنم به انگلیس بروم تا هم زبانم را برای کارهای فدراسیون تقویت کنم و در محیط یاد بگیریم و هم درس بخوانم و کمی به خودم برسم. بنابراین سال ۸۲ رفتم و چهار، پنج سال بعد برگشتم. انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ که بابا کاندیدا شده بود، زنگ زدم و گفتم من آن همه برای آقای خاتمی کار کردم، الان نمی‌شود برای شما کاری نکنم به ایران بیایم؟ بابا گفت اصلا نمی‌خواهد، آنجا بمانی برای ما امن‌تر استانتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ که بابا کاندیدا شده بود، زنگ زدم و گفتم من آن همه برای آقای خاتمی کار کردم، الان نمی‌شود برای شما کاری نکنم به ایران بیایم؟ بابا گفت اصلا نمی‌خواهد، آنجا بمانی برای ما امن‌تر است. (می‌خندد).

کارهای فدراسیون را هم از طریق فکس و تلفن انجام می‌دادم. سالی دو، سه بار هم به ایران می‌آمدم و برمی‌گشتم. دفترمان بود و بچه‌ها کارها را پیگیری می‌کردند و با من در ارتباط بودند. برای بازی‌های سال ۸۴ هم به ایران آمدم، چند ماه ماندم و بعد از برگزاری بازی‌ها برگشتم.  

از چه زمانی مشکلات و محدودیت‌های ورزش زنان آغاز شد؟

مشکلات کشور از جمله ورزش زنان، از دوران آقای احمدی‌نژاد به بعد است، چون سبک مدیریت آقای احمدی‌نژاد درست نبود و مملکت را درهمه زمینه‌ها به قهقهرا برد. سیاست‌های پوپولیستی و غیرتخصصی  و مدیران ناکارآمد داشت. هر چه پرونده اختلاس می‌بینیم از آن دوران است. با اینکه می‌گویند آقای هاشمی، خانواده و مدیرانش دزد بودند، اما یک پرونده از این زمان و  زمان آقای خاتمی درنیامد، اما هر چه پرونده داریم برای آقای احمدی نژاد به بعد است. نگاه امنیتی هم از این دوران شروع شد و فرمانده‌هان و افراد غیرتخصصی وارد میدان شدند و هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه مشکلات ما به حدی عمیق شد که آقای روحانی نتوانست از آنها رهایی پیدا کند و بعد از مدتی خودش هم سیاست‌های پوپولیستی را دنبال کرد. البته نبود بابا هم تاثیر بدی روی روند کار آقای روحانی و احزاب اصلاح طلب گذاشت، انگار احساس بی‌پشتوانگی کردند و تغییر رویه دادند.  

در زمان ریاست جمهوری آقای روحانی در ورزش بودید؟ برای انتخاب وزیر ورزش با شما صحبت شد؟  

در ستاد انتخاباتی و شورای ورزشی آقای روحانی حضور داشتم. بعد از پیروزی در انتخابات هم کمیته‌هایی تشکیل شد که در کمیته ورزش حضور داشتم. آقای هاشمی‌طبا رئیس این کمیته بود و اولویت‌ها را مشخص و افراد را برای سمت وزیر ورزش معرفی می‌کردیم، اما بعد از آن دیگر راه‌مان ندادند. بدم نمی‌آمد کمک کنم و باشم، اما خودشان به دلایل سیاسی ملاحظه می‌کردند. اخیرا هم شنیده‌ام که به آقای روحانی توصیه شده بود که نباید از فرزندان هاشمی استفاده کنی. 

به پیشنهادات کمیته ورزش عمل شد؟

اصلا نظرات کمیته مورد توجه قرار نگرفت. از بقیه کمیته‌ها هم شنیدم که راضی نبودند و می‌گفتند آقای روحانی توجهی نکرده است. آقای گودرزی و سلطانی‌فر اصلا جزو گزینه‌ها نبودند. فکر می‌کنم آن موقع اولویت اول آقای هاشمی‌طبا و بعد هم مهندس فائقی بودند. سراغ آقای مهرعلیزاده هم نرفتیم، چون به نظرم مدیریت او در ورزش یکی از بدترین دوران بود، یعنی خیانتی که در زمان آقای مهرعلیزاده به ورزش زنان شد، در زمان آقای احمدی‌نژاد نشد.  

با این حال آقای گودرزی و بعد هم سلطانی‌فر وزیر شدند. در زمان آقای گودرزی وقتی تقاضای وقت برای گفت‌وگو می‌کردیم، قبول می‌کردند و نظراتمان را می‌دادیم، اما نتیجه نداشت. در کل منتقد آقای گودرزی و شدیدتر از آن آقای سلطانی‌فر بودم.

در همان دوران شنیده می‌شد که شما برای ریاست برخی افراد در فدراسیون‌ها لابی می‌کنید، چنین حرف‌هایی صحت داشت؟

نه! اصلا چنین چیزهایی نبود. هر کسی کاندیدا می‌شد، جرات نمی‌کرد که حمایت کنم، چون برعکس می‌شد. یادم است در زمان آقای گودرزی و قبل از اینکه آقای صالحی‌امیری به کمیته بیاید، از خانم هادوی حمایت کردم تا نایب رئیس کمیته شود، اما فقط سه رای آورد (می‌خندد). با اکثر روسای فدراسیون‌ها صحبت کردم، می‌گفتند به هر کسی که مد نظر شما باشد رای می‌دهیم، اما فقط سه رای دادند. بنابراین برای کسانی که سراغم می‌آمدند این خاطره را تعریف می‌کردم و می‌گفتم روسای فدراسیون‌ها دیگر مثل قدیم نیستند که برای آدم احترام قائل شوند یا اعتقاد داشته باشند، شرایط تغییر کرده، همه سیاسی شده‌اند و دنبال چیزهای دیگری هستند. به همین دلیل حمایت من به ضرر است.  

 کدامیک از وزرای ورزش با شما به عنوان فعال ورزشی در حوزه زنان هماهنگ‌تر بود؟

آقای عباسی دوران آقای احمدی نژاد بود که ارتباطی با هم نداشتیم. وزرای آقای روحانی هم آقایان گودرزی و سلطانی‌فر بودند که حرف ما را گوش نمی‌دادند.  

به صورت شخصی با آقای روحانی ارتباط داشتید تا دغدغه‌های ورزش زنان را مطرح کنید یا مشورتی بدهید؟

نه یادم نمی‌آید، چون فضا به گونه‌ای بود که آدم‌ها خیلی جرات نمی‌کردند با من حرف بزنند و من هم دلم نمی‌خواست برایشان مزاحمت ایجاد کنم. البته آقای روحانی مراسماتی مثل افطاری یا دیدار با احزاب و زنان داشتند که من را هم دعوت می‌کردند. لابی و گعده‌های خوبی بود، اما حس کردم تاثیر زیادی ندارد، به همین دلیل فقط چند بار شرکت کردم. خارج از این فضا ارتباطی با آقای روحانی نداشتم.  

فعالیت زنان در برخی از رشته‌ها از جمله زورخانه حواشی مختلفی ایجاد کرده، چقدر در جریان آن اتفاقات هستید؟

ورزش زورخانه‌ای راه افتاده بود، اما بسته شد. خانواده‌ها قبلا برای تماشای ورزش زورخانه‌ای می‌رفتند و حتی در برخی زورخانه‌ها دختران کار می‌کردند اما بخشنامه شد که دیگر زنان را به عنوان تماشاگر و ورزشکار راه ندهید. یکسری هم تجمع کردند و بیانیه دادند. جالب است زمانی که آقای امیرحسینی این فدراسیون را راه انداخت، همان آقایی که به زنان کشورهای مختلف ورزش زورخانه‌ای را آموزش می‌داد، در این جریان مخالف حضور زنان شده بود. اصلا آدم‌ها عجیب و غریب هستند.  


خانم فرهادی‌زاد جزو مدیرانی بود که همراه با شما و خانم طاهریان برای ورزش زنان کار کرد، وقتی به عنوان معاون توسعه ورزش زنان انتخاب شد، در مورد عدم صدور مجوز برای ورزش زورخانه‌ای و بوکس گفت زنان ریحانه هستند و نمی‌توانیم ورزشی که با فیزیولوژی آنها سازگار نیست قبول کنیم، چرا این اتفاق می‌افتد و افراد تغییر رویه می‌دهند؟   

موقعیت است دیگر. بالاخره خانم فرهادی‌زاد به رئیس خود نگاه و در چارچوب نظرات وزارت حرکت می‌کند. البته اگر من بودم این کار را نمی‌کردم. شنیدم قبل از اینکه خانم فرهادی‌زاد آن حرف را بزند، آقای سلطانی‌فر در جلسه شورای معاونین گفته بود این موضوع را دنبال نکنید. در این شرایط خانم فرهادی‌زاد جرات می‌کند برخلاف آن حرف بزند؟ من این کار را می‌کردم حتی اگر برکنار می‌شدم اما متاسفانه خانم فرهادی زاد اینگونه صحبت کرد.

مشکل ما همین است که افراد محافظه کار شده‌اند حتی زمانی که اصلاح طلبان در دوران اول آقای روحانی در قدرت قرار گرفتند، تغییر ماهیت دادند. آدم‌ها بیشتر دنبال موقعیت و بقا هستند. متاسفانه این اتفاق در دوران دوم آقای روحانی به شدت دیده شد چون بابا هم نبود و افراد از اثرگذاری ناامید شده و به فکر حفظ خودشان بودند. بیشتر آفت ما هم این است که مدیران با نگاه‌های متفاوت بعد از انتخاب شدن، همرنگ دیگران می‌شوند تا بمانند. خیلی‌ها می‌گویند باشم تا کار بکنم اما اگر قرار بر کار با همان افکار قبلی است که دیگر نیازی به شما نیست. شما باید تغییر ایجاد کنید.  

مشکل ما همین است که افراد محافظه کار شده‌اند حتی زمانی که اصلاح طلبان در دوران اول آقای روحانی در قدرت قرار گرفتند، تغییر ماهیت دادند. آدم‌ها بیشتر دنبال موقعیت و بقا هستند. متاسفانه این اتفاق در دوران دوم آقای روحانی به شدت دیده شد چون بابا هم نبود و افراد از اثرگذاری ناامید شده و به فکر حفظ خودشان بودند. بیشتر آفت ما هم این است که مدیران با نگاه‌های متفاوت بعد از انتخاب شدن، همرنگ دیگران می‌شوند تا بمانند.  

در ورزش زنان افرادی را سراغ دارید که بتوان برای مدیریت ثابت روی آنها حساب کرد؟

بله، زیاد هستند، اما آنها را به بازی راه نمی‌دهند. خانم طاهریان همیشه دنبال کرده است،  الان هم در سمت نایب رئیسی کمیته واقعا کار می‌کند و اگر آمارها دربیاید، دوره او یکی از درخشان‌ترین دوره‌های المپیک برای ورزش زنان است. البته بعد از دورانی که ما بودیم (می‌خندد) آن موقع هم با خانم طاهریان کار می‌کردیم. خانم فرهادی زاد هم خیلی سابقه درخشان و خوبی داشت و شاید در موقعیت‌های دیگر مثبت‌تر باشد. لیلا محمدیان همه جا ایستاده است حتی شنیده‌ام خیلی جاها عذرش را خواسته‌اند اما کوتاه نیامده و گفته باید برای زنان این کارها را بکنیم.  

شما با توجیه "توجه به فیزیولوژی زن" برای فعالیت در رشته ورزشی موافق هستید؟

نه و اعتقادی به تعطیلی ندارم. اخیرا هم پرورش اندام را  با این بهانه که برای زنان دارد، تعطیل کردند. مگر پرورش اندام، بوکس، وزنه‌برداری برای مردان ضرر ندارد؟ ما باید ضررها را بگوییم، جامعه را بیدار و  آگاهی‌رسانی و فرهنگ‌سازی کنیم، اما انتخاب با افراد باشد. اگر ضرر دارد برای مردان هم تعطیل کنید، اما وقتی مردان را تحمل می‌کنید، زنان هم باید فرصت انتخاب داشته باشند. من به عنوان یک زن انتخاب می‌کنم و می‌خواهم به خودم آسیب بزنم. شما نمی‌توانید قیم من باشید و بگویید تو حق نداری به خودت آسیب بزنی. نگاه‌ها الان بیشتر به سمت ماندن زنان در خانه‌ است و متاسفانه زنان ما هم از این قضیه استقبال می‌کنند. مثلا بازنشستگی زنان را ۲۰ ساله می‌کنند. زنان زیادی هم از این قضیه ذوق کردند، اما نمی‌دانند که این به معنی حذف آنها از جامعه است. ما باید آگاهی داشته باشیم، با چیزهایی که در ظاهر به نفعمان است اما در بلندمدت به ضررمان خواهد بود، مقابله کنیم. باید متوجه مشکلات، موانع، شرایط و ویژگی‌های خاص زنان باشیم و همه به سمت رفع تبعیض‌ها تلاش کنیم.  

شما گفته‌اید که ورود زنان به ورزشگاه مشکل قانونی و شرعی ندارد. در حال حاضر اما شاهد دو دیدگاه در مورد ورود زنان به ورزشگاه هستیم، نظر شما در این زمینه واقعا چیست؟

به نظرم همین که زنان وارد استادیوم شوند قدم خیلی بزرگی است، چون معلوم می‌شود بهانه‌هایی که از نظر فرهنگی، دینی و نبود زیرساخت می‌آوردند، باد هواست و این تفکر تنگ است که اجازه نمی‌دهند. البته به شرطی که تلاش زنان ادامه پیدا کند، تا بتوانند آزادانه با بلیت وارد ورزشگاه شود.  


در مورد آقای سلطانی‌فر هم صحبت کنید، گاهی با انتخاب‌ها و اظهار نظرهایش فضای ورزش را سیاسی پیش می‌برد.

با سیاسی کردن و مسخره پیش بردن. یعنی سعی می‌کرد سر و ته همه چیز را با جوک و شوخی هم بیاورد و ندیدم موضوعی را جدی دنبال کند. قبل از کرونا در زمان آقای سلطانی‌فر  اوضاع جوری شد که حتی یک مسابقه فوتبال هم سالم، بدون درگیری، دعوا و فحاشی برگزار نمی‌شد، یعنی تا این حد توان اداره ورزش را نداشت. او در حوزه ورزش زنان هم ضعف داشت، راضی نبودیم و باید خیلی بهتر کار می‌شد. انتخاب خانم فرهادی‌زاد به عنوان معاون زنان خوب بود، اما آدم که برای کارهای عادی ورزش به‌به و چهچه نمی‌کند. ممکن است بگویند این همه کار شد، اما شما به ورزش زورخانه چسبیده‌اید؟ این مسائل است که دیده می‌شود وگرنه کارهای معمولی که پیش می‌رود. از طرفی اسپانسر یکی از مشکلات اصلی دختران ماست که هر روز هم بیشتر تقویت می‌شود. بر اساس سیاست‌ها تبلیغات دختران را محدود کرده‌ایم و می‌گوییم خودتان اسپانسر پیدا کنید. من به عنوان مدیر باید عقلم برسد حالا که این محدودیت‌ها را دارم به پسران بگویم خودتان اسپانسر جذب کنید و بودجه را برای دختران بگذارم. همچنین ورزش زنان در باشگاه‌هایی مثل استقلال و پرسپولیس تعطیل است. با اینکه می‌گویند باشگاه‌ها دست ما نیست اما از طرف دیگر بودجه و مدیرانشان را تعیین می‌کنند. پس دولتی هستند و باید سیاست‌هایی را در پیش بگیرند که این باشگاه‌ها مجبور شوند در بخش زنان هم فعالیت کنند. در دنیا همین است و ما باید به تبعیت از آنها برای باشگاه‌ها شرط بگذاریم، بالاخره بودجه شان را می‌دهیم. تمام این مسائل را پیشنهاد دادیم اما مورد توجه قرار نگرفت.  

به نظرتان بین آقایان گودرزی و سلطانی‌فر کدام موفق‌تر بودند؟

طوری شده که هر کسی می‌آید، آدم می‌گوید صد رحمت به قبلی و باید با چراغ دنبال نفر قبلی گشت.  

چه کسانی بهتر ین و بدترین وزرای ورزش بودند؟

هر کسی را باید با توجه به شرایط زمان خودش ارزیابی کرد. آقای غفوری‌فر مرد شریفی بود، به توسعه ورزش زنان علاقه داشت و دست زنان را باز گذاشت. با این حال به نظرم آقای هاشمی‌طبا بهترین رییس سازمان ورزش بود. چون در زمان سازندگی و دو دوره کامل کار کرد. البته در دوران اول آقای خاتمی هم بود به همین دلیل زمان برای به سرانجام رساندن کارهایش داشت. آقای مهرعلیزاده را هم بدترین می‌دانم. مخصوصا در ورزش زنان، البته در بخش مردان هم عملکرد چندانی نداشت، حتی وزیران آقای احمدی‌نژاد از آقای مهرعلیزاده بهتر بودند.  آقای هاشمی‌طبا بهترین رییس سازمان ورزش بود. چون در زمان سازندگی و دو دوره کامل کار کرد. البته در دوران اول آقای خاتمی هم بود به همین دلیل زمان برای به سرانجام رساندن کارهایش داشت. آقای مهرعلیزاده را هم بدترین می‌دانم. مخصوصا در ورزش زنان، البته در بخش مردان هم عملکرد چندانی نداشت، حتی وزیران آقای احمدی‌نژاد از آقای مهرعلیزاده بهتر بودند.  

دوران مدیریتی آقای صالحی‌امیری در کمیته ملی المپیک هم خیلی خوب و درخشان است و به فدراسیون‌ها و زنان خوب رسید. یکی دیگر از بدترین دوره‌های ورزش هم زمانی بود که فارغ‌التحصیلان ورزش به عنوان روسای ورزش و کمیته یا معاونان انتخاب شدند. نمونه آن آقای قراخانلو بود. تجربه نشان داده کسانی که تجربه اجرایی قوی نداشتند به صرف دکتر بودن و تحصیلات دانشگاهی موفق نشدند.   

خاطره تلخی از سال‌های فعالیت در ورزش زنان دارید که باعث رنجش شما شده باشد؟

زمان آقای خاتمی که برای افتتاحیه نیامد یا بسته شدن فدراسیون، اتفاقات شیرینی نبودند. البته خیلی دوران تلخی نداشتیم و الان اتفاقات شیرین یادم می‌آید، اما طبیعی است که دعوا، بحث یا مشکلاتی هم وجود داشته است. خاطرات تلخم برای بعدها است چون ما در سال‌های حضورمان حتی برای جای نشستن زنان هم جنگیدیم. قبلا در سیمنارها، مجامع و جلسات مردان جلو و زنان همه پشت می‌نشستند. ما به بچه‌هایمان می‌گفتیم جلو بنشینید و هر کسی هم خواست بلند شوید، از جایتان تکان نخورید. همچنین زنان مسئول یا کسانی که دعوت می‌کردیم را در ردیف جلو می‌نشاندیم و پشت سرشان می‌جنگیدیم تا در ردیف جلو بمانند. اگر من، خانم طاهریان و دیگر مدیران قدیمی هم نباشیم باید این روش‌ها را ادامه ندهید نه اینکه بخاطر بقا به هر چیزی می‌گویند، گوش بدهند. خیلی از  زنان نواب رئیس ما عامل دست رئیس فدراسیون هستند و به جز خفت و خواری چیزی نداشته‌اند. منطورم از خفت وخواری هم از نظر تضعیع حقوق زنان است. به نظرم این موارد از تلخی‌ها است. ما تلاش زیادی کردیم و نتیجه هم گرفتیم اما این دستاوردها را به راحتی کنار گذاشته‌اند تا فقط نایب رئیس باشند. البته نواب رئیسی هم داشته‌ایم که جنگیده‌اند و حاضر  به تحمل این خفت وخواری نشده‌اند.  


مشکلی برای اعزام های برون مرزی نداشتید؟

زمانی که خودم بودم نه و همه کارهایمان خوب انجام می‌شد اما بعدها سختگیرها زیاد شد و زنان را محروم می‌کردند. سرمایه‌گذاری نکرده بودند اما انتظار مقام آوری داشتند. همانطور که مردان سال‌ها رفتند و الان کم کم نتیجه می‌گیرند باید به زنان هم فرصت بدهند.  

اگر شما در ورزش سمتی داشتید، می‌توانستید در شرایط موجود قوی کار کنید؟

بله، اگر همین الان پستی به من پیشنهاد کنند، حتما می‌پذیرم. البته ابتدا شرط و شروط خودم را مطرح می‌کنم و در صورت موافقت، می‌روم و می‌جنگم.

اصلی‌ترین چیزهایی که تغییر می‌دهید، چه مواردی است؟

اولین موضوع تبعیض‌های بین زنان و مردان است. البته احتمالا بعد از دو روز قهر می‌کنم یا اینکه بیرونم می‌کنند (می‌خندد). به هر حال باید تلاش کنم چون با حلوا حلوا گفتن که دهان شیرین نمی‌شود. ورزشکاران ما خواسته‌های بزرگی ندارند. حتما برای مسائلی مثل ورود زنان به استادیوم، زورخانه، پروش اندام و چیزهایی که جمع کردیم. تلاش می‌کنم. از دست دادن قهرمانانمان هنر نیست بلکه باید آنها را جذب کنیم. مساله دیگر اینکه معیار انتخاب مدیران را تخصص در نظر می‌گیرم. ممکن است انقلابی‌گری، جهادی بودن، ولایت‌مدار بودن شروط لازم باشد اما کافی نیست. چون من به اهداف انقلاب اعتقاد دارم اما ما اهداف انقلاب را کنار گذاشته‌ و به سمت انقلابی گری رفته‌ایم که مخالف عقلانیت است.من معیار انتخاب مدیران را تخصص در نظر می‌گیرم. ممکن است انقلابی‌گری، جهادی بودن، ولایت‌مدار بودن شروط لازم باشد اما کافی نیست. چون من به اهداف انقلاب اعتقاد دارم اما ما اهداف انقلاب را کنار گذاشته‌ و به سمت انقلابی گری رفته‌ایم که مخالف عقلانیت است.بنابراین از مدیران باتجربه و متخصص استفاده خواهم کرد و در کنار آنها حتما از جوانان به عنوان معاون و مشاور استفاده می‌کنم تا جانشین‌پروری هم داشته باشیم. یکی از معضلات فعلی ما سوءمدیریت و مدیران نامدیر است چون ملاک‌های مدیریت امنیتی و سیاسی شده است. بنابراین اگر مدیر متخصص داشته باشیم، بقیه مسائل حل می‌شوند.

برخی از مواردی که ذکر کردید فراتر از تصمیم‌گیری مدیران ورزشی است.

معتقدم افراد توانایی متقاعدسازی دارند. مگر ما آن زمان چکار کردیم، همه که همراه ما نبودند اما گفت‌وگو کردیم. اکنون حتی جرات گفت‌وگو هم ندارد به خاطر همین است که می‌گویم وزارت ورزش و سایر وزارتخانه‌ها از جای دیگری اداره می‌شوند. مطمئنم آقای سجادی نمی‌رود در مورد ورود زنان به ورزشگاه، فعالیت در ورزش زورخانه‌ای و پرورش اندام بحث کند. در صورتی که ما آن زمان ائمه جمعه و مقامات را متقاعد می‌کردیم. از اول که همه موافق نبودند و دلایل زیادی هم برای مخالفت می‌آوردند اما بعد از چند ساعت گفت‌وگو درست می‌شد. الان نه تنها تلاش نمی‌کنند بلکه متاسفانه در رسانه‌ها هم همان حرف‌ها و سیاست‌های اشتباه را ادامه می‌دهند. پیشبرد کار بر اساس قانون و منطق نیست و حتی برخلاف قانون عمل می‌کنند. بنابراین ایراد به مدیران هم برمی‌گردد که حاضر نیستند از خود مایه بگذارند، گفت‌وگو کنند، استدلال کردن هم بلد نیستند. شهامت را هم از آنها بگیریم دیگر چیزی نمی‌ماند.

چه پیامی برای دختران ورزشکار دارید؟

به آنها می‌گویم اعتماد به نفس داشته باشید، مطالباتتان را رها نکنید و بجنگید چون حق گرفتنی است و هیچ کس حق را دو دستی به آدم نمی‌دهد. هر جا جنگیده‌اید به نتیجه رسیده‌اید پس ادامه بدهید. مطالب را دنبال کنید و آگاهی عمیق داشته باشید تا با پشتکار و اعتماد به نفس حقوقتان را دنبال کنید.  


به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، آقایان خاتمی، احمدی نژاد و روحانی  بر اساس شرایط و شاخص‌های کلی موفقیت ورزش زنان نمره بدهید

به هر کسی بر اساس شرایط خودش نمره می‌دهم، چون نمی‌توانیم شرایط زمان جنگ را با دوران آقای خاتمی که همه چیز آماده بود، مقایسه کنیم.

به این ترتیب به بابا ۱۸، آقای خاتمی ۱۶، آقای احمدی‌نژاد منهای ۲، دوره اول آقای روحانی ۱۶ و دوره دوم ۸ می‌دهم.

اگر به روسای جمهور بر اساس موفقیت‌شان در ورزش زنان نمره بدهد، به این ترتیب به بابا ۱۸، آقای خاتمی ۱۶، آقای احمدی‌نژاد منهای ۲، دوره اول آقای روحانی ۱۶ و دوره دوم ۸ می‌دهم. 

فکر می‌کنید نمره‌ای که به احمدی‌نژاد دادید منصفانه است؟

معتقدم مشکلات ما از زمان آقای احمدی‌نژاد شروع شد و کشور را به سمت بحران‌هایی برد که هنوز هم با آنها درگیریم و قابل حل هم نیستند. نقش آقای احمدی‌نژاد خیلی اساسی است. من او را یک خائن می‌دانم.  

اگر با آقای هاشمی دعوا نداشت، باز هم این نظر را داشتید؟

بله چون من بر اساس هشت سال عملکردش می‌گویم. اصلا کینه‌ای نیستم. آقای کیومرث هاشمی جزو مدیران اصلی آقای احمدی‌نژاد بود که برای تعلیق فوتبال به من زنگ زد اما نگفتم چون مدیر آقای احمدی‌نژاد است، رسیدگی نمی‌کنم.  

به آقایان هاشمی طبا، مهرعلیزاده، گودرزی و سلطانی‌فر هم نمره بدهید.

به آقای هاشمی طبا ۱۸ و  مهرعلیزاده ۴ می‌دهم. به آقایان گودرزی و سلطانی‌فر نمره ندارند چون خیلی فرصت سوزی کردند و حداقل‌هایی را هم که می‌توانستند انجام بدهند، انجام ندادند. زیر ۵ می‌گیرند.  

در خانواده آقای هاشمی شما و یاسر به ورزش علاقه داشتید. یاسر هم مدتی کاندیدای فدراسیون سوارکاری شد اما رای نیاورد، هنوز در باشگاه سوارکای فعالیت دارد؟

 یاسر هیچ وقت باشگاه سوارکاری نداشت. می‌گفتند اسب‌های من روزی ۳۰۰ هزار تومان پول پوست هندوانه‌شان است، در حالی که من هیچوقت اسب نداشتم. اینها شایعات است. یاسر یک اسب داشت که ترکمنستان به بابا هدیه داده بود.  یاسر هم آن را در باشگاه گذاشته بود  و خودش و دیگران استفاده می‌کردند.

خود شما هنوز هم ورزش می‌کنید؟

بله هرچند ورزش کمی فصلی است، اما الان هفتگی والیبال داریم. پیاده روی و کوهنوردی هم می‌کنم. اخیرا تنیس بازی کردم و موقعیت پیش بیاید بدمینتون و پینگ پنگ هم کار می‌کنم.  

دیگر اعضای خانواده‌تان هم ورزش می‌کنند؟

فاطی و مامان ورزش می‌کردند. مامان با سن و سالش ورزش‌های خاص خود را دارد. فاطی هم تصادف کرد و استخوان‌هایش مشکل پیدا کرد به همین دلیل حرکاتش محدود شد، اما باز هم ورزش ‌می‌کند. محسن و مهدی هم مستمر ورزش می‌کنند، اما کار ورزشی انجام نمی‌دهند.

برچسب ها
نسخه اصل مطلب