«پژمان» تو سیمرغت را گرفتهای!
روزنامه دنیای اقتصاد در ادامه نوشت: خیلی از اهالی هنر به ستایش از نقشآفرینی او در فیلم «علفزار» پرداختند و از آن مهمتر، تداوم و سختکوشی پژمان در مسیر جدیدش را ستودند. این دومین باری بود که جمشیدی تا یک قدمی لمس سیمرغ پیش میرفت، اما این مرتبه نسبت به قبل خیلی چیزها عوض شده و دوست و دشمن، به تواناییهای او ایمان آوردهاند.
پژمان اگرچه ابتدا با ایفای یک نقش کوتاه در یکی از اپیزودهای سریال ماندگار ساختمان پزشکان وارد تلویزیون شد و سپس نقش خودش را در سریالی به نام خودش بازی کرد، اما خیلی زود نشان داد آمده است که بماند. او در کلیشه کمدی درجا نزد و به تدریج نقشهای متفاوتتری را از جمله در اثر تحسینشده «جهان با من برقص» و نیز همین فیلم علفزار بازی کرد. در کنار اینها، جمشیدی لقب پولسازترین بازیگر دهه نود را هم به خودش اختصاص داد تا به همه ثابت کند اگرچه بازیکن خوبی بود، اما بازیگر به مراتب بهتری است!
سه سال پیش، روزی که با اعلام اسم پژمان جمشیدی در فهرست نامزدهای سیمرغ بلورین جشنواره فجر گروهی با «نیشخند» به این موضوع واکنش نشان دادند، کمتر کسی تصور میکرد او چند سال بعد در چنین نقطهای ایستاده باشد. پژمان خوشقلب اما بیاعتنا به نکوهشها و تمسخرها پیش رفت، جانانه تلاش کرد و مزد استعداد و استقامتش را گرفت. خیلیها هنوز هم او را در این مسیر «غیرخودی» میدانستند. همین پارسال یک کجسلیقه در جشنواره از او پرسید: «در فوتبال که چیزی نشدی، در سینما دنبال چه هستی؟» حالا اما بعید است آقای خبرنگار پرسش مشابهی داشته باشد؛ حالا که بازیگران نامدار سینما هم برای جمشیدی استوری میگذارند و به او بابت نبردن سیمرغ سرسلامتی میدهند.
پژمان در کمدی «خوب، بد، جلف»، آنجا که نقش یک بازیگر سفارشی بیاستعداد را بازی میکرد، دیالوگی داشت که میگفت: «ما سیمرغمون رو از مردم میگیریم.» امروز میتوان همان جمله را به شکل واقعی و با لحن جدی به جمشیدی برگرداند و به او گفت شما سیمرغت را از مردم گرفتهای؛ مردمی که به تلاش و استمرار اهمیت میدهند و برای آن ارزش قائل هستند. پژمان حتی در دوران فوتبالش هم دنبال تئاتر و سینما بود و در روزهایی که خیلی از همبازیانش غرق در حاشیه بودند، جمشیدی از تماشاگران ثابت و شناختهشده تئاتر شهر به شمار میآمد. او بعدتر هم که وارد این حرفه شد، کارش را بهطور تخصصی با اشتیاق بیشتری دنبال کرد و حالا ثمراتش را میبیند. با این رویه، بدون شک جمشیدی روزی سیمرغ را فتح خواهد کرد. دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد.