مهرورزی برای بینشانهای شهر
شعارشان مهرورزی است و میگویند که از بعضی بیتفاوتیهای مردم نسبت به نیازمندان و آسیبدیدگان جامعه دلتنگ هستند. اعتقاد دارند که با مهر و محبت میشود ارزشمندبودن را به افراد معتاد و کارتنخواب یادآوری کرد.
همین تلنگر کوچک باعث شده خیلیها از دنیای سیاه و ساکت کارتنخوابی و غرقشدن در اقیانوس اعتیاد رهایی پیدا کنند و بار دیگر متولد شوند. نجاتیافتگان از اعتیاد علاوه بر بازگشت به زندگی دوباره، ارتباطشان با انجمن را هم حفظ کردهاند. برای همین هم طلوعیها خیلی خوب، ریزودرشت پاتوق معتادان و کارتنخوابها را میدانند و میشناسند. براساس بررسیهای آنها، کارتنخوابها در مناطق ۲، ۴، ۱۲، ۱۷، ۱۸و ۱۵ تهران، بیشترین پاتوقها را دارند و هر «سهشنبهشب» مردان و زنانی در تاریکی شب برای آنها غذا میبرند؛ مردان و زنانی که نمیخواهند و نمیتوانند از کنار این بیخانمانها بیتفاوت بگذرند. موسسه «طلوع بینشانها» چند سالی است که کارش را در زمینه جذب، درمان و حرفهآموزی به کارتنخوابهای شهر تهران و حومه آغاز کرده است. در سراهای «امید» و «مهر» زنان و مردان، تاکنون بیش از ۴۵۰۰ نفر از کارتنخوابهای شهر روند بازگشت به زندگی عادی را طی کرده و بهبود یافتهاند.
قصه از کجا شروع شد
اکبر رجبی- موسس جمعیت طلوع بینشانها- شبی بعد از پایان یک مهمانی، وقتی با انبوهی از غذاهای اضافه روبهرو میشود تصمیم میگیرد آنها را در ظرفهای یکبار مصرف ریخته و سر راهش به زبالهگردها و بیخانمانها ببخشد. نخستینبار که رجبی شروع به پخشکردن غذاها میکند متوجه میشود تعداد کسانی که به این غذاها نیاز دارند واقعا بیشتر از چیزی است که تا آن زمان فکر میکرده است. آن شب آغازی میشود برای اقدامات بعدی او و دوستانش. آنها روزهای یکشنبه غذاهای اضافه دوستان و آشنایان را جمعآوری میکردند و به چند پاتوق مشخص که شناسایی کرده بودند، میرساندند. این قرار بعدها به سهشنبهها تغییر پیدا میکند. آنها هنگام پخش غذا معمولا با سوالهای نیرویانتظامی روبهرو میشدند و از طرفی مایل بودند فعالیت خود را گسترش دهند بنابراین تصمیم میگیرند گروهشان را در قالب یک جمعیت به شکل رسمی ثبت کنند و به این ترتیب جمعیت طلوع بینشانها در سال ۱۳۸۸ بهصورت رسمی شکل میگیرد. این جمعیت موسسهای مردمنهاد است که نزدیک به 10سال از شروع فعالیتش میگذرد. تلاشهای اعضای این جمعیت بر کمک به کارتنخوابهای تهران متمرکز شده است.
عمواکبر در کنار دهها تن از خیرین و افرادی که روزی گرفتار اعتیاد بوده و حالا رها شدهاند، به شکرانه این رهایی میخواهند به دیگران زندگی ببخشند. کار زیاد سختی هم انجام نمیدهند و خدا را شکر توقع زیادی هم ندارند. اعلام نیاز میکنند و به مدد شبکههای اجتماعی هر کسی کمکی داشته باشد به سراغش میروند. آنها دستگیرند؛ خیلی دستگیر، برای همین هم هست که در این 10سال حسابی ریشه دواندهاند و حالا بانی خیلی از کارهای خوب و خیر برای کارتنخوابهای معتاد شدهاند. از خاک سفید تا شوش، از مولوی تا فرحزاد و حالا آزادگان و اطراف اتوبانها، عرصه فعالیت آنهاست. هرقدر وسعت کار بچههای انجمن بیشتر میشود باز هم بیغولههایی هستند که از قلم افتادهاند یا آنقدر ناامن هستند که کسی جرأت نمیکند به آنها نزدیک شود. بعد از 10 سال کار مستمر، حالا همه عمواکبر را میشناسند. همین که سروکله ماشین عمواکبر در محلهای پیدا شود یعنی کارتنخوابها دیگر سر گرسنه روی زمین نمیگذارند. اکبر رجبی- مدیر موسسه خیریه طلوع بینشانها- که کارتنخوابهای مناطقی از تهران را هر سهشنبهشب به وعدهای خوراک گرم مهمان میکند میگوید: «روحهای زیادی در شبهای سرد زمستان تهران، عذاب میکشند و برخی میمیرند ولی سازمانهای حمایتی، جز شهرداری، کاری نمیکنند».
به گفته رجبی، درحالی که مردم شهرهای اطراف تهران، حتی از استانهای دیگر مانند قزوین، برای بیخانمانهای تهران هدیه میفرستند، نهادهای حمایتی مانند بهزیستی، همچنان در خواب هستند. وقتی آقای رجبی صدایش میکنم با تعجب نگاهم میکند و میگوید: «همه اینجا من را عمواکبر صدا میکنند. بچهها لابهلای حرفهایمان فاکتورها را میآورند و نشانش میدهند. عمواکبر با دقت به فاکتورها نگاه میکند. امسال میخواهند زودتر از سالهای گذشته افطاری بدهند و برای همین همه بسیج شدهاند. عمواکبر بدون اینکه رشته کلام از دستش در برود ادامه میدهد: «ما همه سال کار میکنیم، تلاشمان بدون وقفه است و چون مردمنهاد هستیم نباید و نمیتوانیم از کسی توقعی داشته باشیم اما از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، غیر از شهرداری که گاهی وقتها کمکمان میکند و بهتر بگویم اگر کمکی از دستش بر بیاید دریغ نمیکند، هیچ نهاد و سازمان و موسسهای پای کار نیست. حتی بهزیستی هم که متولی رسیدگی به امور آسیبهای اجتماعی است به ما مجوز نداد. ما کارمان را شبها انجام میدهیم. در طول روز به خاطر ازدحام جمعیت تشخیص و ردیابی کارتنخوابها چندان ساده نیست. شبهایی که به بیغولهها سرکشی میکردیم خیلی پیش میآمد که پلیس به ما مشکوک میشد. وقتی بعد از مدتها دست از تلاش برای گرفتن مجوز از بهزیستی برداشتیم با پلیس امنیت رایزنی کردیم و الان از طرف پلیس مجوز فعالیت داریم.
من یک نجاتیافتهام
مرد نسبتا جوانی که بعد از 5سال رهایی از دام اعتیاد خود یکی از یاوران موسسه شده و برای رهایی دیگر دوستانش تلاش میکند میگوید که تا تهخط رفته، تا کارتنخوابی و افتادن گوشه خیابان. او با لحنی معترف ادامه میدهد: «وقتی کارتنخواب کنار اتوبان بشی دیگه همهچیز تمومه. اونجا دیگه ته قصهای و فقط مرگ میتونه از وضعیتی که گرفتارشی نجاتت بده. نه خانوادهای، نه دوستی، همهچیز اونقدر دوره که فکرشو هم نمیکنی گوشه ذهن کسی جایی داشته باشی».
مرد میانسال دیگری میان حرفش میدود و میگوید: «اونقدر توی خودت مچاله میشی که نمیفهمی خدا هواتو داره و آدمایی در هیبت فرشته میان و نجاتت میدن. برای من اتفاق افتاد و تونستم خودمو از ته سیاهچاله دربیارم. حالا میخوام دست بقیه رو بگیرم. فقط باید باور کنن که زندگی اونا رو میخواد. اونا از بقیه اعتماد میخوان و ما بهشون اعتماد داریم». آیین مهرورزی نامی است که موسسان این جمعیت برای اقدام هر سهشنبه شبشان که توزیع غذا بین کارتنخوابهاست انتخاب کردهاند. ۱۵۰۰ پرس غذا توسط رستورانها، دانشگاهها و اشخاص داوطلب به این جمعیت سپرده میشود و به وسیله نیروهای داوطلب بین کارتنخوابها پخش میشود. آیین مهرورزی آغازی است برای جلب اعتماد و شکلگیری تعامل بین افراد این جمعیت و کارتنخوابهایی که قریب به اتفاقشان از اعتیاد رنج میبرند. این ارتباط دوستانه باعث میشود کسانی که واقعا تصمیم به ترک اعتیاد دارند با افراد این جمعیت به سرای امید یا همان محل زندگی تازه کارتنخوابها بیایند و مراحل ترک و بازگشت به زندگی را با کمک افراد جمعیت طی کنند. اینجا همه اتفاقها دوستانه است. هر کسی هر کاری از دستش بربیاید انجام میدهد. انتهای تهران، آنجا که به نظر میرسد افق پیداست و آسمان بیهیچ سدی از بناهای بیقواره با خاطری آسوده به زمین میرسد خاطر مکدر زمین رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. آدمهایی آنجا دور هم جمع شدهاند که رنج و فراموششدگی را با گوشت و پوست و مغز استخوانشان درک کردهاند و حالا میخواهند بدون اجبار و بدون بگیر و ببند به هم کمک کنند.
عمواکبر میگوید: «بچهها کار سختی انجام نمیدهند. فقط به حرفها و درددلهای کارتنخوابها و معتادها گوش میدهند. بعد هم بدون هیچ توپ و تشری پیشنهاد مهرورزی را به آنها ارائه میدهند. اینجا کسی دیگری را به انجام کاری وادار نمیکند. معتادها و کارتنخوابها از ولگردی و آوارهبودن و بدون سقف زندگیکردن خسته که چه عرض کنم عاصی شدهاند؛به همین دلیل با یک جرقه کوچک قطعا به زندگی دوباره سلام میکنند». عمواکبر ادامه میدهد: «از نظر من کارتنخوابی یک ایده در مغز یک انسان است؛ به این معنا که ایده کارتنخوابی میتواند در ذهن یک مرد برای لذتجویی یا به دلایلی مانند فقر مادی و فرهنگی وجود داشته باشد. یک مرد میتواند برای کنجکاوی، ماجراجویی یا مصرف راحتتر موادمخدر به کارتنخوابی فکر کند اما کارتنخوابی برای زنان، بهطور کلی متفاوت است. زنها رویاهایی طلایی دارند و کارتنخوابی هیچوقت نمیتواند انتخابشان باشد».
وی اضافه میکند: «زمستان سال ۸۷ یا ۸۸ بود که برای نخستینبار زن کارتنخوابی را در تهران دیدم. در حال پتو کشیدن روی کارتنخوابهای مولوی بودیم تا سرما آنها را نکشد که از دیدن یک زن کارتنخواب وحشت کردیم! حالا شمار زنان کارتنخواب پایتخت به حدود هزار نفر رسیده است؛ زنان کارتنخوابی که برخلاف مردان، هیچ خانوادهای چشمبه راه بازگشتشان به زندگی نیست. البته ۵۰ زن و کودک در «سرای مهر» موسسه طلوع بینشانها بعد از بهبود زندگی جدیدی را شروع کردهاند. آنها گلدانهای سنگی را تراش میدهند وگل «کاکتوس» در آن میکارند تا «نهال مهر» پرورش دهند». مدیرعامل جمعیت طلوع بینشانها میگوید: «طبق آمارهای میدانی از ۱۶هزار نفر کارتنخواب شهر تهران، هزار نفر زن هستند. زمانی در خیابانها فقط مردان کارتنخواب را میدیدیم اما اکنون در هر پاتوق پنج نفره، یک زن هم دیده میشود که نوزادی را نیز به همراه دارد. ما هماکنون از ۱۲کودک کارتنخواب نگهداری میکنیم. در سرای مهر کودکی هفتساله زندگی میکند که از ۶ماه پیش پاک شده است و کودک شش سالهای که ۲ماه است دیگر مواد مصرف نمیکند».
قانون مخصوص برای بازگشت از اتوبان اعتیاد
عمو اکبر ادامه میدهد: «در ۱۰سال گذشته با آزمون و خطا توانستیم چرخهای را برای درمان اعتیاد تعریف کنیم که بر مدار «مهرورزی» میچرخد. اعتقاد داریم باید به فرد معتاد نشان داد که وجود او ارزشمند است تا بتواند بهخودباوری برسد. جمعیت طلوع بینشانها در 7مرحله به فرد کارتنخواب کمک میکند تا بهبودیابد و دوباره به جامعه برگردد. مرحله اول همان دعوت و جلب اعتماد با آیین مهرورزی هر سهشنبه است. مرحله دوم سمزدایی است. کسانی به این مرحله راه پیدا میکنند که واقعا قصد ترککردن موادمخدر را داشته باشند.
مرحله بعدی جشن سهشنبههای طلایی است که بعد از مرحله ترک موادمخدر است. در این مرحله فرد با دیدن دوستان خود که موفق به ترک اعتیاد شدهاند روحیه بهتری پیدا خواهد کرد و با روشهای تقویت ایمان و اعتقاد قلبی خود میآموزد دوباره به سمت موادمخدر نرود. مرحله چهارم فراهمکردن یک سرپناه امن است که در این مرحله فرد میتواند ۶ماه تا یک سال مهمان جمعیت طلوع باشد. مراحل پنجم و ششم هم آموزش و اشتغال است که با آموزش مهارتهای کوچک به افراد بهبودیافته کمکم زمینه بازگشت آنها به جامعه فراهم میشود و مرحله آخر بازگشت و وصل به خانواده و اجتماع است. در این مرحله اگر شخص خودش بخواهد با خانوادهاش تماس میگیرد تا دوباره بتواند به آغوش آنها برگردد. تمام این مراحل برای مراجعان کاملا رایگان است و هزینههای آن از سوی مردم تامین میشود».
«نیروهای همتا» واژه دیگری است که معنای آن میشود بهبودیافتگانی که حالا خودشان دستگیر دیگر کارتنخوابها شدهاند تا به آنها هم یاد بدهند که چگونه میتوان از راههای رفته بازگشت و زندگی سالمی برای خود ساخت.
جمعیت طلوع بینشانها یک سازمان مردمنهاد
عمواکبر همه نامهها و فاکتورهای جشن افطار را امضا میکند و بچهها هر کدام دنبال کارهایشان میروند. فکر میکنم با این همه فعالیت باید پول زیادی جابهجا شود. قبل از اینکه سوالم را بپرسم عمواکبر جواب میدهد: «تمام بودجه جمعیت طلوع به وسیله مردم تامین میشود. این جمعیت خود را یک سازمان مردمنهاد، غیردولتی و غیرسیاسی میداند که با انگیزه والای کمک به همنوع و با هدف حمایت از زنان، مردان و کودکان آسیبدیده اجتماعی تشکیل شده است». او ادامه میدهد: «جمعیت طلوع بینشانها با بودجهای کمتر از یکمیلیارد تومان در سال به کمک مردم نیکوکار فعالیت میکند و از دولت نیز کمکی دریافت نمیکند. در ماه رمضان امسال ۴۲هزار وعده غذا توسط خیرین جمعآوری شد که حدود ۴میلیارد تومان قیمت داشت؛ بنابراین ما هیچ توقعی از نهادهای دولتی نداریم. هزینههای ما با کمک و مهرورزی مردم تامین میشود».
کمکهای مردمی مثل اهدای لباس به این جمعیت بسیار مؤثر و مفید است. افراد بهبودیافته خودشان در سراهای این جمعیت غذا میپزند و با هم تعامل خوب و سازندهای دارند. موسسان این جمعیت معتقد به حفظ کامل کرامت انسانی افراد کارتنخواب هستند و هیچ اجبار و زوری هم برای ترک اعتیاد در این سازمان وجود ندارد و مبنای کار این جمعیت خواسته فرد است. عمواکبر که اتفاقا رابطه خیلی خوبی با فضای مجازی دارد میگوید: «کسی که به زمین افتاده و دوباره بلند شده به نظر من، آدم خیلی مطمئنی است که راحت میتواند از پس کارهای سخت بربیاید. واقعا خدا نصیب هیچکس نکند، اعتیاد مثل یک تار عنکبوت کل روح و روان فرد را دربرمیگیرد. ترککردن موادمخدر اصلا کار راحتی نیست. برای همین میگویند مهارت نه گفتن را به فرزندانتان یاد بدهید تا به دام اعتیاد نیفتند و اصلا سمت این مواد خانمانسوز نروند. ترک اعتیاد کار خیلی سختی است». او ادامه میدهد: «تا حمایت نیروهای همتا که همان معتادان بهبودیافته هستند نباشد افراد پذیرششده درمان نمیشوند. در جمعیت طلوع، افراد پذیرش میشوند و مورد غربالگری قرار میگیرند و پس از گذشت یک هفته که سمزدایی شدند به «اتاق آرامش» میروند. همچنین مهندسی معکوس روانی برای معتادان اجرا میشود؛ چراکه فرد معتاد از دید ما فرد بزهکار و منفی نیست و هویت و شخصیت معتاد باید به او برگردانده شود.
خوبی ترککردن مواد در انجمن طلوع بینشانها این است که در جمعیت، دارودرمانی وجود ندارد بلکه به شکل اجتماعی قطع یکباره مصرف و محبتدرمانی به اجرا درمیآید. در ۹۷درصد موارد فرد به صورت روانی مداوا میشود و با قطع مصرف، با آبدرمانی و روشهای ساده اولیه مرحله حل مشکل جسمی فرد به اجرا درمیآید؛ چراکه فرد معتاد از نظر جسمی فقط ۳ درصد مشکل دارد». رجبی میگوید: «کارتنخواب معتاد با خدمات مشاورهای از سوی مشاوران مرکز و کلاسهای روانشناسی وارد مرحله سمزدایی و درمان میشود و در مرحله بعدی در سراهای «مهر» و «امید» اسکان مییابد و مراحل رواندرمانی اعتیاد را پشتسر میگذارد».
من یک نجاتیافته در جستوجوی کار هستم
مدیرعامل موسسه طلوع بینشانها درباره ایده کاشت نهال مهر میگوید: «برای اینکه بهبودیافتگان درآمدی برای خود داشته باشند و بتوانند هزینههای زندگیشان را تامین کنند برخی حرفهها در موسسه به آنها آموزش داده میشود. طرح نهال مهر با هدف کارآفرینی برای کارتنخوابهای بهبودیافته اجرا میشود تا به تغییر تصویر ذهنی مردم از این قشر کمک میکند. گیاه کاکتوس، نمادی از کارتنخوابهایی است که در سختترین شرایط زندگی توانستهاند با کمترین امکانات، خود را نجات دهند و به زندگی سالم برگردند. نمایشگاه گیاه نهال مهر، فعالیتهای خود را در خیابان شهید مفتح، پایینتر از میدان هفت تیر آغاز کرده و محصولات آن هم توسط همان کارتنخوابهای سابق، تولید میشود».
رجبی از پرورش ۱۵هزار شاخه گل بنفشه در سرای مهر توسط بهبودیافتگان خبر میدهد و میگوید: «این تلاشها برای تغییر نگاه مردم به آسیبدیدگان است. ما میخواهیم تحولی در نگاه مردم به کارتنخوابها ایجاد کنیم». عمواکبر میگوید: «نتیجه و ثمره حضور مستمر مهرورزان طلوع، بهبودیافتگانی است که حال درکنار خانوادههایشان زندگی میکنند و خود آستینها را بالا زدهاند تا افراد دیگری را که به دلیل بیمهریها در جامعه رها شدهاند نجات دهند».
قصه از کجا شروع شد
اکبر رجبی- موسس جمعیت طلوع بینشانها- شبی بعد از پایان یک مهمانی، وقتی با انبوهی از غذاهای اضافه روبهرو میشود تصمیم میگیرد آنها را در ظرفهای یکبار مصرف ریخته و سر راهش به زبالهگردها و بیخانمانها ببخشد. نخستینبار که رجبی شروع به پخشکردن غذاها میکند متوجه میشود تعداد کسانی که به این غذاها نیاز دارند واقعا بیشتر از چیزی است که تا آن زمان فکر میکرده است. آن شب آغازی میشود برای اقدامات بعدی او و دوستانش. آنها روزهای یکشنبه غذاهای اضافه دوستان و آشنایان را جمعآوری میکردند و به چند پاتوق مشخص که شناسایی کرده بودند، میرساندند. این قرار بعدها به سهشنبهها تغییر پیدا میکند. آنها هنگام پخش غذا معمولا با سوالهای نیرویانتظامی روبهرو میشدند و از طرفی مایل بودند فعالیت خود را گسترش دهند بنابراین تصمیم میگیرند گروهشان را در قالب یک جمعیت به شکل رسمی ثبت کنند و به این ترتیب جمعیت طلوع بینشانها در سال ۱۳۸۸ بهصورت رسمی شکل میگیرد. این جمعیت موسسهای مردمنهاد است که نزدیک به 10سال از شروع فعالیتش میگذرد. تلاشهای اعضای این جمعیت بر کمک به کارتنخوابهای تهران متمرکز شده است.
عمواکبر در کنار دهها تن از خیرین و افرادی که روزی گرفتار اعتیاد بوده و حالا رها شدهاند، به شکرانه این رهایی میخواهند به دیگران زندگی ببخشند. کار زیاد سختی هم انجام نمیدهند و خدا را شکر توقع زیادی هم ندارند. اعلام نیاز میکنند و به مدد شبکههای اجتماعی هر کسی کمکی داشته باشد به سراغش میروند. آنها دستگیرند؛ خیلی دستگیر، برای همین هم هست که در این 10سال حسابی ریشه دواندهاند و حالا بانی خیلی از کارهای خوب و خیر برای کارتنخوابهای معتاد شدهاند. از خاک سفید تا شوش، از مولوی تا فرحزاد و حالا آزادگان و اطراف اتوبانها، عرصه فعالیت آنهاست. هرقدر وسعت کار بچههای انجمن بیشتر میشود باز هم بیغولههایی هستند که از قلم افتادهاند یا آنقدر ناامن هستند که کسی جرأت نمیکند به آنها نزدیک شود. بعد از 10 سال کار مستمر، حالا همه عمواکبر را میشناسند. همین که سروکله ماشین عمواکبر در محلهای پیدا شود یعنی کارتنخوابها دیگر سر گرسنه روی زمین نمیگذارند. اکبر رجبی- مدیر موسسه خیریه طلوع بینشانها- که کارتنخوابهای مناطقی از تهران را هر سهشنبهشب به وعدهای خوراک گرم مهمان میکند میگوید: «روحهای زیادی در شبهای سرد زمستان تهران، عذاب میکشند و برخی میمیرند ولی سازمانهای حمایتی، جز شهرداری، کاری نمیکنند».
به گفته رجبی، درحالی که مردم شهرهای اطراف تهران، حتی از استانهای دیگر مانند قزوین، برای بیخانمانهای تهران هدیه میفرستند، نهادهای حمایتی مانند بهزیستی، همچنان در خواب هستند. وقتی آقای رجبی صدایش میکنم با تعجب نگاهم میکند و میگوید: «همه اینجا من را عمواکبر صدا میکنند. بچهها لابهلای حرفهایمان فاکتورها را میآورند و نشانش میدهند. عمواکبر با دقت به فاکتورها نگاه میکند. امسال میخواهند زودتر از سالهای گذشته افطاری بدهند و برای همین همه بسیج شدهاند. عمواکبر بدون اینکه رشته کلام از دستش در برود ادامه میدهد: «ما همه سال کار میکنیم، تلاشمان بدون وقفه است و چون مردمنهاد هستیم نباید و نمیتوانیم از کسی توقعی داشته باشیم اما از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، غیر از شهرداری که گاهی وقتها کمکمان میکند و بهتر بگویم اگر کمکی از دستش بر بیاید دریغ نمیکند، هیچ نهاد و سازمان و موسسهای پای کار نیست. حتی بهزیستی هم که متولی رسیدگی به امور آسیبهای اجتماعی است به ما مجوز نداد. ما کارمان را شبها انجام میدهیم. در طول روز به خاطر ازدحام جمعیت تشخیص و ردیابی کارتنخوابها چندان ساده نیست. شبهایی که به بیغولهها سرکشی میکردیم خیلی پیش میآمد که پلیس به ما مشکوک میشد. وقتی بعد از مدتها دست از تلاش برای گرفتن مجوز از بهزیستی برداشتیم با پلیس امنیت رایزنی کردیم و الان از طرف پلیس مجوز فعالیت داریم.
من یک نجاتیافتهام
مرد نسبتا جوانی که بعد از 5سال رهایی از دام اعتیاد خود یکی از یاوران موسسه شده و برای رهایی دیگر دوستانش تلاش میکند میگوید که تا تهخط رفته، تا کارتنخوابی و افتادن گوشه خیابان. او با لحنی معترف ادامه میدهد: «وقتی کارتنخواب کنار اتوبان بشی دیگه همهچیز تمومه. اونجا دیگه ته قصهای و فقط مرگ میتونه از وضعیتی که گرفتارشی نجاتت بده. نه خانوادهای، نه دوستی، همهچیز اونقدر دوره که فکرشو هم نمیکنی گوشه ذهن کسی جایی داشته باشی».
مرد میانسال دیگری میان حرفش میدود و میگوید: «اونقدر توی خودت مچاله میشی که نمیفهمی خدا هواتو داره و آدمایی در هیبت فرشته میان و نجاتت میدن. برای من اتفاق افتاد و تونستم خودمو از ته سیاهچاله دربیارم. حالا میخوام دست بقیه رو بگیرم. فقط باید باور کنن که زندگی اونا رو میخواد. اونا از بقیه اعتماد میخوان و ما بهشون اعتماد داریم». آیین مهرورزی نامی است که موسسان این جمعیت برای اقدام هر سهشنبه شبشان که توزیع غذا بین کارتنخوابهاست انتخاب کردهاند. ۱۵۰۰ پرس غذا توسط رستورانها، دانشگاهها و اشخاص داوطلب به این جمعیت سپرده میشود و به وسیله نیروهای داوطلب بین کارتنخوابها پخش میشود. آیین مهرورزی آغازی است برای جلب اعتماد و شکلگیری تعامل بین افراد این جمعیت و کارتنخوابهایی که قریب به اتفاقشان از اعتیاد رنج میبرند. این ارتباط دوستانه باعث میشود کسانی که واقعا تصمیم به ترک اعتیاد دارند با افراد این جمعیت به سرای امید یا همان محل زندگی تازه کارتنخوابها بیایند و مراحل ترک و بازگشت به زندگی را با کمک افراد جمعیت طی کنند. اینجا همه اتفاقها دوستانه است. هر کسی هر کاری از دستش بربیاید انجام میدهد. انتهای تهران، آنجا که به نظر میرسد افق پیداست و آسمان بیهیچ سدی از بناهای بیقواره با خاطری آسوده به زمین میرسد خاطر مکدر زمین رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. آدمهایی آنجا دور هم جمع شدهاند که رنج و فراموششدگی را با گوشت و پوست و مغز استخوانشان درک کردهاند و حالا میخواهند بدون اجبار و بدون بگیر و ببند به هم کمک کنند.
عمواکبر میگوید: «بچهها کار سختی انجام نمیدهند. فقط به حرفها و درددلهای کارتنخوابها و معتادها گوش میدهند. بعد هم بدون هیچ توپ و تشری پیشنهاد مهرورزی را به آنها ارائه میدهند. اینجا کسی دیگری را به انجام کاری وادار نمیکند. معتادها و کارتنخوابها از ولگردی و آوارهبودن و بدون سقف زندگیکردن خسته که چه عرض کنم عاصی شدهاند؛به همین دلیل با یک جرقه کوچک قطعا به زندگی دوباره سلام میکنند». عمواکبر ادامه میدهد: «از نظر من کارتنخوابی یک ایده در مغز یک انسان است؛ به این معنا که ایده کارتنخوابی میتواند در ذهن یک مرد برای لذتجویی یا به دلایلی مانند فقر مادی و فرهنگی وجود داشته باشد. یک مرد میتواند برای کنجکاوی، ماجراجویی یا مصرف راحتتر موادمخدر به کارتنخوابی فکر کند اما کارتنخوابی برای زنان، بهطور کلی متفاوت است. زنها رویاهایی طلایی دارند و کارتنخوابی هیچوقت نمیتواند انتخابشان باشد».
وی اضافه میکند: «زمستان سال ۸۷ یا ۸۸ بود که برای نخستینبار زن کارتنخوابی را در تهران دیدم. در حال پتو کشیدن روی کارتنخوابهای مولوی بودیم تا سرما آنها را نکشد که از دیدن یک زن کارتنخواب وحشت کردیم! حالا شمار زنان کارتنخواب پایتخت به حدود هزار نفر رسیده است؛ زنان کارتنخوابی که برخلاف مردان، هیچ خانوادهای چشمبه راه بازگشتشان به زندگی نیست. البته ۵۰ زن و کودک در «سرای مهر» موسسه طلوع بینشانها بعد از بهبود زندگی جدیدی را شروع کردهاند. آنها گلدانهای سنگی را تراش میدهند وگل «کاکتوس» در آن میکارند تا «نهال مهر» پرورش دهند». مدیرعامل جمعیت طلوع بینشانها میگوید: «طبق آمارهای میدانی از ۱۶هزار نفر کارتنخواب شهر تهران، هزار نفر زن هستند. زمانی در خیابانها فقط مردان کارتنخواب را میدیدیم اما اکنون در هر پاتوق پنج نفره، یک زن هم دیده میشود که نوزادی را نیز به همراه دارد. ما هماکنون از ۱۲کودک کارتنخواب نگهداری میکنیم. در سرای مهر کودکی هفتساله زندگی میکند که از ۶ماه پیش پاک شده است و کودک شش سالهای که ۲ماه است دیگر مواد مصرف نمیکند».
قانون مخصوص برای بازگشت از اتوبان اعتیاد
عمو اکبر ادامه میدهد: «در ۱۰سال گذشته با آزمون و خطا توانستیم چرخهای را برای درمان اعتیاد تعریف کنیم که بر مدار «مهرورزی» میچرخد. اعتقاد داریم باید به فرد معتاد نشان داد که وجود او ارزشمند است تا بتواند بهخودباوری برسد. جمعیت طلوع بینشانها در 7مرحله به فرد کارتنخواب کمک میکند تا بهبودیابد و دوباره به جامعه برگردد. مرحله اول همان دعوت و جلب اعتماد با آیین مهرورزی هر سهشنبه است. مرحله دوم سمزدایی است. کسانی به این مرحله راه پیدا میکنند که واقعا قصد ترککردن موادمخدر را داشته باشند.
مرحله بعدی جشن سهشنبههای طلایی است که بعد از مرحله ترک موادمخدر است. در این مرحله فرد با دیدن دوستان خود که موفق به ترک اعتیاد شدهاند روحیه بهتری پیدا خواهد کرد و با روشهای تقویت ایمان و اعتقاد قلبی خود میآموزد دوباره به سمت موادمخدر نرود. مرحله چهارم فراهمکردن یک سرپناه امن است که در این مرحله فرد میتواند ۶ماه تا یک سال مهمان جمعیت طلوع باشد. مراحل پنجم و ششم هم آموزش و اشتغال است که با آموزش مهارتهای کوچک به افراد بهبودیافته کمکم زمینه بازگشت آنها به جامعه فراهم میشود و مرحله آخر بازگشت و وصل به خانواده و اجتماع است. در این مرحله اگر شخص خودش بخواهد با خانوادهاش تماس میگیرد تا دوباره بتواند به آغوش آنها برگردد. تمام این مراحل برای مراجعان کاملا رایگان است و هزینههای آن از سوی مردم تامین میشود».
«نیروهای همتا» واژه دیگری است که معنای آن میشود بهبودیافتگانی که حالا خودشان دستگیر دیگر کارتنخوابها شدهاند تا به آنها هم یاد بدهند که چگونه میتوان از راههای رفته بازگشت و زندگی سالمی برای خود ساخت.
جمعیت طلوع بینشانها یک سازمان مردمنهاد
عمواکبر همه نامهها و فاکتورهای جشن افطار را امضا میکند و بچهها هر کدام دنبال کارهایشان میروند. فکر میکنم با این همه فعالیت باید پول زیادی جابهجا شود. قبل از اینکه سوالم را بپرسم عمواکبر جواب میدهد: «تمام بودجه جمعیت طلوع به وسیله مردم تامین میشود. این جمعیت خود را یک سازمان مردمنهاد، غیردولتی و غیرسیاسی میداند که با انگیزه والای کمک به همنوع و با هدف حمایت از زنان، مردان و کودکان آسیبدیده اجتماعی تشکیل شده است». او ادامه میدهد: «جمعیت طلوع بینشانها با بودجهای کمتر از یکمیلیارد تومان در سال به کمک مردم نیکوکار فعالیت میکند و از دولت نیز کمکی دریافت نمیکند. در ماه رمضان امسال ۴۲هزار وعده غذا توسط خیرین جمعآوری شد که حدود ۴میلیارد تومان قیمت داشت؛ بنابراین ما هیچ توقعی از نهادهای دولتی نداریم. هزینههای ما با کمک و مهرورزی مردم تامین میشود».
کمکهای مردمی مثل اهدای لباس به این جمعیت بسیار مؤثر و مفید است. افراد بهبودیافته خودشان در سراهای این جمعیت غذا میپزند و با هم تعامل خوب و سازندهای دارند. موسسان این جمعیت معتقد به حفظ کامل کرامت انسانی افراد کارتنخواب هستند و هیچ اجبار و زوری هم برای ترک اعتیاد در این سازمان وجود ندارد و مبنای کار این جمعیت خواسته فرد است. عمواکبر که اتفاقا رابطه خیلی خوبی با فضای مجازی دارد میگوید: «کسی که به زمین افتاده و دوباره بلند شده به نظر من، آدم خیلی مطمئنی است که راحت میتواند از پس کارهای سخت بربیاید. واقعا خدا نصیب هیچکس نکند، اعتیاد مثل یک تار عنکبوت کل روح و روان فرد را دربرمیگیرد. ترککردن موادمخدر اصلا کار راحتی نیست. برای همین میگویند مهارت نه گفتن را به فرزندانتان یاد بدهید تا به دام اعتیاد نیفتند و اصلا سمت این مواد خانمانسوز نروند. ترک اعتیاد کار خیلی سختی است». او ادامه میدهد: «تا حمایت نیروهای همتا که همان معتادان بهبودیافته هستند نباشد افراد پذیرششده درمان نمیشوند. در جمعیت طلوع، افراد پذیرش میشوند و مورد غربالگری قرار میگیرند و پس از گذشت یک هفته که سمزدایی شدند به «اتاق آرامش» میروند. همچنین مهندسی معکوس روانی برای معتادان اجرا میشود؛ چراکه فرد معتاد از دید ما فرد بزهکار و منفی نیست و هویت و شخصیت معتاد باید به او برگردانده شود.
خوبی ترککردن مواد در انجمن طلوع بینشانها این است که در جمعیت، دارودرمانی وجود ندارد بلکه به شکل اجتماعی قطع یکباره مصرف و محبتدرمانی به اجرا درمیآید. در ۹۷درصد موارد فرد به صورت روانی مداوا میشود و با قطع مصرف، با آبدرمانی و روشهای ساده اولیه مرحله حل مشکل جسمی فرد به اجرا درمیآید؛ چراکه فرد معتاد از نظر جسمی فقط ۳ درصد مشکل دارد». رجبی میگوید: «کارتنخواب معتاد با خدمات مشاورهای از سوی مشاوران مرکز و کلاسهای روانشناسی وارد مرحله سمزدایی و درمان میشود و در مرحله بعدی در سراهای «مهر» و «امید» اسکان مییابد و مراحل رواندرمانی اعتیاد را پشتسر میگذارد».
من یک نجاتیافته در جستوجوی کار هستم
مدیرعامل موسسه طلوع بینشانها درباره ایده کاشت نهال مهر میگوید: «برای اینکه بهبودیافتگان درآمدی برای خود داشته باشند و بتوانند هزینههای زندگیشان را تامین کنند برخی حرفهها در موسسه به آنها آموزش داده میشود. طرح نهال مهر با هدف کارآفرینی برای کارتنخوابهای بهبودیافته اجرا میشود تا به تغییر تصویر ذهنی مردم از این قشر کمک میکند. گیاه کاکتوس، نمادی از کارتنخوابهایی است که در سختترین شرایط زندگی توانستهاند با کمترین امکانات، خود را نجات دهند و به زندگی سالم برگردند. نمایشگاه گیاه نهال مهر، فعالیتهای خود را در خیابان شهید مفتح، پایینتر از میدان هفت تیر آغاز کرده و محصولات آن هم توسط همان کارتنخوابهای سابق، تولید میشود».
رجبی از پرورش ۱۵هزار شاخه گل بنفشه در سرای مهر توسط بهبودیافتگان خبر میدهد و میگوید: «این تلاشها برای تغییر نگاه مردم به آسیبدیدگان است. ما میخواهیم تحولی در نگاه مردم به کارتنخوابها ایجاد کنیم». عمواکبر میگوید: «نتیجه و ثمره حضور مستمر مهرورزان طلوع، بهبودیافتگانی است که حال درکنار خانوادههایشان زندگی میکنند و خود آستینها را بالا زدهاند تا افراد دیگری را که به دلیل بیمهریها در جامعه رها شدهاند نجات دهند».