به گزارش رویداد ایران و به نقل از خبرآنلاین، یکی از مسافران حادثه سقوط پرواز شماره ۹۵۶ هواپیمایی ایران ایرتور از مبدا فرودگاه مهرآباد تهران به مقصد فرودگاه شهدای خرمآباد در ۲۳ بهمن ۱۳۸۰، سیدابراهیم اصغرزاده بود؛ جانبازی که عکاس، فیلمساز و بازیگر بود. اصغرزاده در بیشتر آثار حاتمیکیا همچون «مهاجر»، «موج مرده»، «روبان قرمز»، «بوی پیراهن یوسف»، «از کرخه تا راین» و «خاکستر سبز» به عنوان دستیار کارگردان حضور داشت و بازیگر نقش اول «مهاجر» هم بود.
او در میانه دهه ۶۰ به آموزش عکاسی و خبرنگاری در روزنامه قدس روی آورد و تا پایان جنگ برای آن روزنامه عکاسی کرد و در سال ۱۳۶۸ در دانشگاه هنر تهران در رشته فیلمسازی پذیرفته شد. اصغرزاده در کنار فیلمسازی، هیچگاه عکاسی را رها نکرد و در سفر به کشورهای مختلف مثل بوسنی، لبنان، کشمیر و... عکسهایی برای آرشیو شخصیاش گرفت. او در سال ۷۷ مستندهای «وقایعنگاری یک فیلمنامه ناتمام» و «سکوت طولانی» را در فرانسه و همچنین در سال ۸۰ مستند «هزوله» را در افغانستان کارگردانی کرد. آخرین کار او «کاغذهای بیجواب» بود که در زمان تولید آن حادثه سقوط هواپیما روی داد.
اکنون بعد از گذشت بیست سال از نبودش برای اولینبار، برخی از عکسهای گرفتهشده توسط او با ۶۰ قاب عکس در اندازههای متنوع در کنار مستند «سکوت طولانی» به همت همسرش، نوشین خدامی در فرهنگسرای نیاوران به نمایش گذاشته شده است.
نمایشگاهی متفاوت از محمود کلاری
در این نمایشگاه آثاری از جنگ عراق علیه ایران، جنگ بوسنی در سالهای ۱۳۷۱ و ۱۳۷۲، غائله مسلمانان کشمیر در سال ۱۳۷۵ و عتبات عالیات در سالهای حکومت صدام دیده میشود. زمان و ساعت بازدید از این نمایشگاه از ۹ تا ۱۵ بهمن از ۱۰ صبح تا ۱۸ است.
آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با نوشین خدامی، همسر ابراهیم اصغرزاده و برگزارکننده نمایشگاه «سکوت طولانی».
نمیخواستم ابراهیم را زنجیر خود کنم
سال ۱۳۹۲ بود که امید بنکدار و کیوان علیمحمدی مستند «ابراهیم در آتش» را به تهیهکنندگی ناهید دلآگاه و با حضور سحر دولتشاهی به عنوان راوی ساختند. مستندی که براساس نامههای ابراهیم اصغرزاده و نوشین خدامی به یکدیگر شکل گرفت. از نوشین خدامی میپرسیم چه شد که همانطور که در آن سال این نامهها را برای ساخت مستند «ابراهیم در آتش» در اختیار بنکدار و علیمحمدی گذاشت، این بار تصمیم گرفت عکسهای تاکنون دیده نشده اصغرزاده را به نمایش عمومی بگذارد و او میگوید: «دوستانی که ابراهیم را میشناسند میدانند که شخصیتی بسیار ملموس و دوستداشتنی داشت و همه، حتی کسانی را که برای دقایقی کلامی جزئی با او داشتند، جذب خود میکرد. همه اینها به این معناست که او فقط برای خودش تنها، زندگی نمیکرد.»