اصولگرايان«اخلاق» را باختند
عملکرد فراکسیون امید را چگونه ارزیابی میکنید و آیا این فراکسیون توانسته است تا به امروز مطالبات ملی را آنگونه که انتظار میرفت پیگیری نماید؟
ابتدا باید یک مساله را در خصوص فراکسیون امید توضیح دهم.فراکسیون امید تنها بخشی از لیست امید است که در مجلس حضور دارد و تمام افرادی که در لیست امید بودند جز فراکسیون امید نیستند. برخی از این افرادی که در لیست امید بودند به محض ورودشان به مجلس مواضع متفاوتی گرفتند و خط خود را تغییر دادند و فراکسیون مستقلین را تشکیل دادند. بنابراین اینکه برخی میگویند اکثریت مجلس را فراکسیون امید تشکیل میدهد درست نیست. فراکسیون امید نسبت به دو فراکسیون دیگر اکثریت را دارد اما این اکثریت به حدی نیست که بتواند در برخی از تصمیمات کلان کشور به تنهایی تاثیرگذار باشد و مشکلات کشور را حل کند. در زمان حیات مرحوم آیتا... هاشمی بهعنوان کمیته تعامل خدمت ایشان رسیدیم و گفتیم قرار است جناب عارف را بهعنوان نامزد ریاست مجلس معرفی کنیم. ایشان فرمودند این کار را بکنید یا رای میآورند یا رای نمیآورند. اگر رای آوردند که چه بهتر ولی اگر رای نیاوردند مردم متوجه میشوند که دفعه بعد به تعداد بیشتری از نفرات معرفی شده توسط جریان اصلاحات رای دهند. بهنظر من مردم باید در جریان این موضوع قرار داشته باشند تا انشاءا... در مجلس بعد ما شاهد حضور نمایندگان یکدست، اصیل، اخلاقمدار و معتقد به حرکت اصلاحی کشور باشیم.
ارزیابی شما از انتخابات هیات رئیسه مجلس چیست و آیا فراکسیون امید از نتیجه حاصله از این انتخابات رضایت دارد؟
این بار دوم بود که جناب عارف با علی لاریجانی در انتخابات هیات رئیسه مجلس به رقابت پرداختند در سال 95 هم فراکسیون امید به همین اجماع رسید که دکتر عارف را بهعنوان نامزد ریاست مجلس معرفی کند و در آن سال جناب عارف با 103 رای کرسی ریاست مجلس را به لاریجانی واگذار کردند. ولی اینبار انتخابات هیات رئیسه از این جهت از اهمیت ویژهای برخوردار شد ک جریانهایی در داخل و خارج مجلس تلاش میکردند اینطور وانمود کنند که اعضای فراکسیون امید بسیار منفعل شده و ریزش زیادی نسبت به قبل داشتهاند و از این رو فراکسیون امید قادر نخواهد بود در انتخابات هیات رئیسه تاثیرگذار باشد. این جریانها تلاش داشتند اینطور القا کنند که در صورتی که فراکسیون امید قصد داشته باشد شخصی را برای ریاست مجلس معرفی کند بهطور حتم دو اتفاق خواهد افتاد. اتفاق اول اینکه جناب عارف بیشتر از 70 رای نخواهد آورد و به ریاست نخواهد رسید و اتفاق دوم اینکه شانس بهدست آوردن دو نایب رئیسی را هم این فراکسیون از دست خواهد داد در نتیجه علی مطهری و پزشکیان نیز از نواب رئیسی خواهند افتاد. اما در مقابل اتفاقی که افتاد این بود که جناب عارف که در سال 95 103 رای آورده بودند اینبار 114 رای در مرحله اول آوردند و در مرحله دوم پس از اینکه حاجی بابایی بهرغم تاکید قبلی بر عدم کنارهگیری وقتی به نفع علی لاریجانی کنار رفتند، جناب عارف 123 رای را به خود اختصاص داد. بنابراین ثابت شد فراکسیون امید نه تنها ریزش نداشته است، رویش هم داشته و در بحث نواب رئیس باز برخلاف سخنان قبلی که از فراکسیون ولاییها شنیده شده بود این فراکسیون با مستقلین ائتلاف کردند و ضمن اینکه با تلاش فراوان توانستند علی لاریجانی را در کرسی ریاست مجلس نگه دارند، 2 نواب رئیس را هم مشترکا معرفی کردند که موفق نشدند دو نایب رئیسی را بهدست آورند.در سطوح دیگر نیز فراکسیون امید به لطف الهی موفق شد 3 کرسی دیگر را نیز بهدست آورد در نتیجه آقایان وکیلی، رحیمی و یوسفنژاد نیز از فراکسیون امید به هیات رئیسه مجلس راه یافتند و اگر تلاش بیشتری در فراکسیون امید صورت میگرفت بهطور قطع نفرات بیشتری از امید میتوانستند به هیات رئیسه راه بیابند.
تا ظهر روز قبل انتخابات بحثهایی در رسانهها مطرح بود مبنی بر عدم ائتلاف فراکسیون ولایی با فراکسیون مستقلین و سخنگوی فراکسیون ولایی با قاطعیت اعلام کرد اگر قرار به ائتلاف باشد با امید ائتلاف میکنیم نه با مستقلین اما در عصر روز سهشنبه خبری منتشر شد مبنی بر ملاقات حاجی بابایی و علی لاریجانی، آیا این ملاقات نشانهای بر یک زد و بند سیاسی میان مستقلین و پایداری نبود؟
واقعیت همین است که اشاره کردید یعنی متاسفانه این زد و بند اتفاق افتاده است. باز باید با کمال تاسف به این نکته اشاره کنم که ما امروز شاهد این واقعیت هستیم که عهدشکنی از جانب کسانی رخ میدهد که مدعی اخلاقمداری و پایبندی به اصول و ارزشها هستند بهطوری که گویا عهدشکنی جزئی از اصول و ارزش بهحساب میآید در صورتی که وفای به عهد از مواردی است که در اسلام به آن بسیار تاکید شده و یکی از نشانههای انسان مومن وفای به عهد است. سال گذشته ائتلافی بین 3 فراکسیون صورت گرفت و لیست مشترکی مشخص شد اما در روز انتخابات دیدیم که برخی از دوستان اصولگرا خارج از لیست ائتلاف بهصورت انفرادی خودشان را نامزد کردند و برخی از آنان رای هم آوردند. این بار هم برخلاف آنچه که مدعی بودند مبنی بر ایستادگی تا آخر انتخابات، در لحظهای حساس میدان را به نفع دیگران خالی کردند و نتوانستند ایستادگی کنند. درباره آنچه که فراکسیون اصولگرایان ولایی گفته بودند مبنی بر ائتلاف با امید، باید اشاره کنم که در نهایت با هدف بهدست آوردن کرسی نایب رئیسی و با امید ساقط کردن آقای مطهری و پزشکیان از این جایگاه با مستقلین معامله کردند که البته به هدف خود نرسیدند. در واقع این انتخابات یک باخت بزرگ اخلاقی برای دوستان اصولگرا بههمراه داشت.
آقای عبدالرضا حیدری گفتند بعد از شنیدن خبر مذاکره مذکور با آقای حاجی بابایی تماس داشتند و او تاکید داشته ائتلافی در کار نیست و تا آخر میماند. آیا فراکسیون این احتمال را نمیداد که این یک ترفند سیاسی باشد و با برنامهریزی دقیقتری وارد عرصه شود؟
ما در چارچوب صداقت در این عرصه وارد شدیم و به حرف و وعدههای دوستان ولایی اعتماد کردیم. اعضای فراکسیون امید در عین سیاستورزی سعی دارد در چارچوب صداقت و اخلاقمداری دیگران تعامل داشته باشد و در مقابل نیز همین انتظار دارد طرف مقابل نیز همین طور رفتار کند. من هم وقتی خبر مذاکره بین حاجیبابایی و لاریجانی راشنیدم به او گفتم شما تا آخر هستید و اگر دو نایب رئیسی را بگیرید کنار نمیروید ایشان قاطعانه جواب دادند خیر من تا آخر هستم و این جواب را به جناب عارف نیز گفته بودند که تا آخر خواهند ماند اما در عمل رفتار دیگری از خود نشان دادند. بهنظر من ارزش ندارد که تنها برای اینکه از صندلی پایین برای یکسال به صندلی بالایی رفتن، انسان اخلاق را زیر پا بگذارد.
بهنظر شما این بدعهدی و عدم پایبندی به گفتار چه بازتابی در نزد افکار عمومی و جامعه خواهد داشت؟
نظر افکار عمومی را باید در جامعه دید و شنید.بهطور قطع این نوع رفتارها تاثیر خوبی در جامعه ندارد. من هم بهعنوان یک نماینده که مدتهاست در این جمع زندگی و کار میکنم با دیدن چنین رفتارهایی حال خوبی پیدا نمیکنم. درست نیست که هر کسی و در هر جایگاهی، از یکسری اصول اخلاقی سخن بگوید و در مرحله عمل که میشود پا روی تمام آن اصولی بگذارد که پیش از این مدعی آنان بوده است.
بهنظر شما آیا این رفتارهای خارج عرف در حال حاضر تبدیل به یک رفتار عادی در سیاست و جامعه نشده است؟
ما از این قبیل رفتارها کم ندیدهایم.در قضیه برجام از همان آغاز این دوستان سخن از شکست برجام میگفتند و این حرفها ادامه داشت تا روزی که ترامپ از برجام خارج شد و این دوستان آن ماجری آتشبازی در مجلس را راه انداختند و همچنان اینگونه رفتارهای افراطی را از خود به نمایش میگذارند. اکنون هم در خصوص برخی لوایح رفتارهای دلواپسانه از خود نشان میدهند و سعی دارند با چنین رفتارهایی کار خود را پیش ببرند و در آخر هم با بداخلاقی خود در انتخابات هیات رئیسه نمونهای دیگر از روش کاری خود را به نمایش عموم گذاشتند. بهطور قطع این رفتارها را مورد تایید افکار عمومی قرار نخواهد گرفت و مردم چنین رفتارهایی را نخواهند پسندید.
یکی از اتهاماتی که دشمنان علیه کشور ما بارها مطرح کردهاند حمایت از تروریسم است. دلواپسان هر بار لایحه مبارزه با پولشویی و مبارزه با تامین مالی تروریسم در مجلس مطرح شده،مواضعی اتخاذ کردهاند و رفتارهایی از خود نشان دادهاند که دشمنان آن را بهعنوان دلیلی بر حمایت ایران از تروریسم برشمرده و از این موضوع بهعنوان حربهای علیه ایران در جامعه ملل استفاده میکنند.ارزیابی شما از چنین واکنشهایی چگونه است؟
دوستان پایداری و ولایی این استنباط را دارند که چون آمریکا مقاومت اسلامی لبنان و مقاومت فلسطین را در فهرست تروریستها قرار داده پس اگر ما به معاهدهای بپیوندیم که با تامین مالی تروریسم مبارزه میکند یعنی پا گذاشتن بر روی آرمانهای انقلاب در حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین. در صورتی که لیست تروریسم و گروههای تروریستی را ما بر اساس تعریف سازمان ملل میپذیریم نه آنچه که آمریکا میگوید و دوم اینکه ما سازمان و گروهی را تروریسم مینامیم که شورای عالی امنیت ملی کشورمان تروریسم بودنش را تایید کند. فهرست آمریکاییها با فهرست اروپاییها و سازمان ملل تفاوت دارد. بهطور مثال از نظر آمریکاییها سازمان منافقین بهعنوان تروریسم شناخته نمیشود اما این سازمان در فهرست سازمان ملل و برخی کشورها بهعنوان سازمان تروریستی شناخته شده است. این برداشت سطحی برخی از آقایان است و اگر قرار باشد بر اساس همین برداشت سطحی ما عضو این معاهده نشویم پس بهتر است عضو هیچ کنوانسیونی نشویم و حتی از سازمان ملل و آژانس انرژی اتمی هم خارج شویم چون قادر نیستیم با دنیا تعامل کنیم. در واقع اینگونه رفتارها از نوعی لمپنیسم و پوپولیسم پیروی میکند.
در ماههای گذشته بحث نارضایتی از دولت و عملکرد رئیس جمهور بازتابهای زیادی در محافل و بهخصوص فضای مجازی داشته است اخیرا نیز ما شاهد واکنش جمعی از هنرمندان به دعوت مراسم افطاری رئیس جمهور بودیم. دلیل گسترش این نارضایتیها در چیست؟
بخشی از این رفتار ناشی از عملیات روانی مخالفان دولت است و بخش دیگر آن بهدلیل شعارهایی است که در زمان انتخابات بیان شده و همچنان محقق نشده است. اما علل محقق نشدن شعارها باید دقیق بررسی شود و مشخص شود مردم چه انتظاری داشتند که برآورده نشده است. در ضمن باید بررسی شود که آیا اصولا دولت اقدامی در خصوص تحقق وعدههای خود داده انجام داده است و نتیجه نگرفته و چه مانعی بر سر راه تحقق داهداف دولت بوده است. و یا اینکه تنها این وعدهها خاص زمان انتخابات بوده است. بهطور نمونه بخشی از جامعه همچنان پیگیر مساله حصر هستند و انتظار دارند دولت همانطور که در زمان انتخابات گفته بود این مساله را پیگیری و حل و فصل کند. برای ما هم همچنان این موضوع سوال است و این نقد را به رئیس جمهور داریم که بهعنوان رئیس شورای امنیت ملی چه اقدامی در این خصوص انجام داده است. باید مردم بدانند که اختیارات رئیس جمهور محدود است و با اینکه رئیس شورای عالی امنیت ملی هستند اما این شورا اعضای دیگری هم دارد که صاحب نظر و تاثیرگذار در تصمیمات این شورا هستند. مساله حصر در شورای عالی امنیت ملی روی داده و این انتظار از آقای روحانی میرود که اعلام کند یک جلسه شورای امنیت ملی را به این موضوع اختصاص داده ولی اعضا به این موضوع رای ندادند. اینطور تکلیف مردم هم مشخص میشود و متوجه میشوند در انتخاب خود اشتباه نکردهاند چرا که رئیس جمهور در این خصوص و در حد اختیارات خود اقدام کرده اما نتیجه نگرفته است. علت دیگر نارضایتی از عملکرد دولت این است که آقای روحانی ارتباط خود را با بدنه رای و پایگاه اجتماعی خود قطع کرده است. مردم انتظار داشتند آقای روحانی مانند همان زمان انتخابات به جامعه نزدیک باشد و ارتباط خود را حفظ کند اما این اتفاق نیفتاد و پس از اینکه آقای روحانی بار دیگر به قدرت رسید روز به روز این ارتباط میان دولت و مردم کمرنگتر شد. در این میان نخبگان و شخصیتهای اجتماعی و فرهنگی جامعه انتظار داشتند این ارتباط همچنان دوام داشته باشد حتی اگر شده از طریق وزارتخانههای مربوطه مثل وزارت فرهنگ یا وزارت علوم. اما اکنون این ذهنیت بهوجود آمده که تنها در ایام انتخابات چنین ارتباطاتی وجود دارد. در عین حال انتظار داریم مطالبات خود را با حضور در مراسم رئیس جمهور مطرح میکردند و رد دعوت رئیس جمهور به این شکل زیاد برازنده جامعه فرهنگی و هنری نبود.
در زمان دولت اصلاحات، دولت با چالشهای متعددی مواجه بود و مردم همیشه منتظر بودند تا رئیس دولت با صراحت مشکلات را با مردم در میان بگذارد اما این اتفاق رخ نداد. به نظر شما وقت آن نرسیده که رئیس جمهور بهطور شفاف با مردم سخن بگوید و موانع پیشروی اهداف خود را با مردم در میان بگذارد؟
در وهله اول باید گفت که تفاوت زیادی وجود دارد بین دولت اصلاحات و دولت تدبیر و امید. آقای روحانی یک سیاستمدار اصولگرای معتدل هستند که با جریان اصلاحات ائتلاف کردهاند و از رای این جریان استفاده و به قدرت رسیدهاند طبیعی است که امکان چانهزنی و تعامل با ارکان قدرت و شخصیتهای اصولگرایی را بیشتر دارد. اعتقاد من این است که رئیس جمهور به مراتب خیلی بیشتر از رئیس دولت اصلاحات مسائل را با مردم در میان گذاشتهاند و بیشتر از فرصت سخنرانیها و بهخصوص در زمان انتخابات مسائل گستردهای را با مردم در میان گذاشتند و در برخی از موارد با هجمههای زیادی هم مواجه شدند. بهنظر من اگر آقای روحانی اینگونه مسائل اختلافی را بهجای مطرح کردن از طریق تریبون، از طریق تعامل پیگیری میکردند هم به نفع امنیت ملی بود و هم به نفع حرکت اصلاحی تدریجی در جامعه بود. ما از روحانی انتظار نداریم بهطور علنی در سخنرانیهای خود بگوید ما میخواستیم کاری را انجام دهیم و فلان شخص یا فلان ارگان جلوی ما را گرفت. این حرکتها بهطور قطع به امنیت ملی آسیب خواهد زد. اما انتظار داریم بهطور مثال در موضوع حصر اقدامی انجام بدهند و دبیر شورای امنیت ملی اعلام کند که رئیس شورا چنین موضوعی را به رای گذاشت و رای نیاورد. بههر حال اعضای شورای امنیت ملی که کارمند آقای روحانی نیستند. اعضای شورای امنیت ملی از روسای قوا، نیروهای مسلح، برخی وزارتخانه و غیره تشکیل تشکیل شده است و هر کدام صاحب رای و نظر هستند و بهطور کل یک مجموعه ترکیبی است که بخشی از این اعضا نظرشان با نظرات رئیس شورای عالی امنیت تفاوت دارد.