عبدالله روا: شاید بازیگر شوم
از دوران کودکی به ادبیات و شعر علاقهمند بود و در طول این مدت برای خوانندههای بسیاری هم ترانه سروده است. در مقطع لیسانس در دانشگاه اصفهان رشته حقوق خوانده، اما کارشناسی ارشد را در رشته مورد علاقهاش یعنی ادبیات ادامه داد و از دانشگاه شهید بهشتی فارغالتحصیل شد. او کار اجرا را از شبکه استانی جهانبین (چهارمحال و بختیاری) شروع کرد.
سپس در رادیوی استانی نیز فعالیت کرد و این اواخر با اجرای برنامه «ویدئوچک» شبکه ورزش و بخشی از برنامه سلامصبحبخیر به شهرت رسید و با نوع اجرایی که در این برنامه دارد، مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفته است. او در پنجمین جشنواره تلویزیونی جامجم نیز نامزد بهترین مجری شدهاست. عبدا... روا تا به امروز اجرای برنامههای مختلفی را بهعهده داشته از جمله روز از نو، شیش تاییا، شیدایی، شبهای فوتبالی، شوخی شوخی و بیسیم. او در طول این سالها در حوزههای مختلف برنامه اجرا کردهاست، اما عمده شهرتش برنامه ویدئوچک است که پنجشنبهها ساعت ۲۲ از شبکه ورزش پخش میشود. عبدالله روا یک جوان شهرستانی است که آرام آرام در حال طی کردن مراحل موفقیت است.
گویا این روزها در کنار اجرای برنامه «ویدئوچک» در شبکههای دیگر هم حضور فعالی دارید.
در برنامه «سلام صبح بخیر» شبکه سه به صورت مجری مهمان، یکشنبهها حضور دارم و آیتمی دارم که در آن با رویکرد طنز به خاطرات دهه ۶۰ و ۷۰ میپردازیم و به فراخور موضوعات تقویمی و فصلی که داریم، سراغ نوشتن این آیتم و تامین محتوا و اجرایش میرویم.
به این صورت که چند هفته پیش سراغ شب یلدا رفتیم که در سالهای نهچندان دور شب یلداها چطور برگزار میشد یا سراغ برف و سرما در آن سالها رفتیم. به هر حال هر هفته سالگرد یک اتفاقی هست و از این نظر به این موضوعات خاطرهانگیز میپردازیم که خوشبختانه مورد توجه مخاطبان هم قرار گرفته است. با وجود اینکه ۲۰ دقیقه بیشتر نیست، اما مردم دوست داشتهاند. از طرفی در برنامه «خانه زیبای من» شبکه دو هم نریتور هستم.
اجرای آیتمهای خاطرهانگیز در برنامه صبحگاهی شبکه سه چقدر برای خودتان جذاب است؟
به من که یکشنبه صبحها خیلی خوش میگذرد. با وجود اینکه آدمی نیستم که سحرخیز باشم و صبح زود راحت بیدار شوم، اما با اشتیاق سر این برنامه میروم. چون گروه خیلی حرفهای هم دارد. آقای پروینی بهعنوان تهیهکننده، بسیار آدم منعطف و باهوشی در کار خودش هست و بچههای دیگر هم خیلی هماهنگ و رفیق هستند. خوشحالم که این پیشنهاد به من شد و در کنار این دوستان هستم.
با وجود اینکه آدم سحرخیزی نیستید، اما چطور سعی میکنید انرژی مثبت را در ساعات ابتدایی صبح به مخاطبان منتقل کنید؟
برای دوستانی که هر روز صبح زود بیدار میشوند و باید با انرژی هم مقابل دوربین بروند و حس خوب را به بینندهها منتقل کنند. قطعا کار سختی است. برای من هم با وجود اینکه فقط یک روز در هفته است، کار راحتی نیست، اما تلاشم را میکنم. گرچه ترجیح خودم اجرای برنامههای صبحگاهی نیست و متوجه میشوم که عملکردم در این وقت از روز پایینتر است، اما از آنجا که بچهها به من لطف دارند و بینندهها هم نباید صبحشان را با یک مجری بیحس و حال شروع کنند، سعیام را میکنم (میخندد).
معمولا افرادی که با گویندگی در رادیو شناخته شدند وقتی مقابل دوربین میروند، نمیتوانند موفقیت و شهرتی را که در رادیو با صدایشان داشتند در تلویزیون هم کسب کنند، اما در مورد شما اتفاقا در تلویزیون موفقتر از رادیو عمل کردید.
حقیقت این است که من تجربیات کوتاهی در رادیو دارم. ورودم به سازمان اصلا اینگونه بود که من اهل شعر و ادبیات بودم و سال۸۷ که در شهر خودمان بروجن زندگی میکردم در کنگرههای ادبی شرکت میکردم و چند بار مقام کشوری در حوزه شعر و ادبیات کسب کردم، اما برنامهای در شبکه استانی ما به نام «سیمای هنر» پخش میشد که با اهالی ادب و هنر صحبت میکرد و یک بار هم سراغم آمدند و به عنوان شاعر با من مصاحبه کردند. بعد به من گفتند میتوانم برای اجرا هم مناسب باشم؛ بنابراین بعد از مدتی در شبکه جهانبین تست اجرا دادم.
واقعا به اجرا علاقه داشتید یا در سن و سالی که بودید فقط خواستید خودتان را محک بزنید؟
من حقیقتا اجرا را دوست داشتم. البته سن و سال کمی هم نداشتم که درگیر هیجانات نوجوانی شوم. ۲۷ساله بودم، البته یکی
دو ماه طول کشید تا مرا برای اجرای یک برنامه انتخاب کردند که مخاطبانش بیشتر جوانترها بودند. بعد از آن دیگر در شبکه استانی ماندگار شدم و اجرای برنامههای جدیتری به من پیشنهاد میشد و کار میکردم. البته ابتدا برنامههایی که کار میکردم ضبطی بود و بعد برنامه زنده اجرا کردم. از طرفی ابتدا فقط پیامکها را در برنامه میخواندم. بعد از مدتی که مجری اصلی نمیرسید، من به جایش اجرا میکردم.
به نوعی میتوان گفت گام به گام وارد این حرفه شدید و یک شبه ره صدساله نرفتید.
دقیقا. خیلی آهسته و پیوسته کار میکردم. بعد از آن هم برای کارشناسی ارشد در دانشگاه شهید بهشتی به تهران آمدم. همزمان دورهای به نام جم در سازمان داشتیم که بسیار دوره مفیدی بود. یادم هست هزاران نفر از سراسر کشور که به کار اجرا علاقه داشتند در این طرح ثبت نام کردند و درنهایت به حدود ۱۱۰ تا۱۲۰ نفر رسیدیم و در دانشگاه صداوسیما با استادان خوبی کار کردیم که خاطرات بسیار خوبی از آن دوران دارم. ما را گروه بندی کرده بودند و من با بچههای تهران همگروه شدم که دوستی به نام آقای مقدسیان داشتم که البته هنوز هم با هم در ارتباطیم. اتفاقا خودش هم مجری است. او مرا به حامد جوادزاده، تهیه کننده معرفی کرد که برای برنامه به گزارشگر نیاز داشت.
ما همکاری کردیم و بعد به عنوان مجری در شبکه دو با هم کار کردیم.
پس به نوعی میتوان گفت کار جدی را با آقای جوادزاده شروع کردید و کاشف استعداد شما او بود.
بله میتوان گفت. چون آقای جوادزاده در این مسیر خیلی به من کمک کرد. من هم تلاش کردم ناامیدش نکنم. خاطرات خوبی با هم از همکاری داشتیم. در این بین بود که طبق قانونی که در صداوسیما به تصویب رسید، قرار شد مجریهای خانم با مهمانهای خانم مصاحبه کنند و مجریهای آقا با مهمانهای آقا؛ بنابراین در برنامه صبحگاهی شبکه دو که دو تهیه کننده داشت هر کدام دو، سه روز از هفته با تیم خودشان برنامه را روی آنتن میفرستادند. اینگونه شد که آقای جوادزاده با مجریهای خانم کار میکرد و آقای ابراهیم پور با مجریهای آقا. چون آقای جوادزاده مجری آقا نداشت، من از گزارشگری وارد اجرای زنده این برنامه شدم. اتفاقا در این برنامه با یکی از مسؤولان آموزش و پرورش مصاحبهای با موضوع نظام آموزشی داشتم.
شما که با چنین موضوع سختی، اجرای جدی یک برنامه زنده را تجربه کردید، چقدر نسبت به این موضوع اطلاعات و آگاهی داشتید؟
از آنجا که بسیار با انگیزه بودم و نمیخواستم مشکلی در کار پیش بیاید، بنابراین شب قبل کلی اطلاعات در این زمینه کسب کردم.
چند قسمت از این برنامه را اجرا کردم که بعد وارد ماه رمضان شدیم و آن برنامه ادامه پیدا نکرد، اما من دیگر جزو تیم آقای جوادزاده شده بودم و برنامه دیگری را با ایشان کار کردم.
برنامه شیش تاییها احتمالا یک نقطه عطف در مسیر شماست.
بله البته نام برنامه به «فرش سپید» تغییر کرد. برنامه برای نوجوانها بود و سر و شکل خوبی داشت. ابتدا یک روز در میان با یک مجری خانم کار میکردیم و بعد من تنها مجری برنامه شدم و هر روز اجرای برنامه را بهعهده داشتم. اتفاقا برنامه بسیار خاطره انگیزی برای من و بینندهها بود و آیتمهای جالبی هم داشت. مثلا اینکه من معلم میشدم. هنوز هم خیلیها مرا با اجرای آن برنامه به یاد دارند. آنقدر برنامه جالبی بود که روزی ۲۰۰تا ۳۰۰هزار پیامک دریافت میکردیم. بعد از آن تجربه اجرای برنامه سحرگاهی ماه رمضان را داشتم.
شما از آن مجریهایی هستید که گونههای مختلفی را تجربه کردهاید. از ورزشی گرفته تا عروسکی و سحرگاهی. دغدغه شخصی خودتان اجرای چه نوع برنامههایی است؟
بله دقیقا. میتوانم بگویم در این زمینه رکورددار هستم. از برنامه عروسکی اجرا کردهام تا برنامه شب عید و سحر و نوجوانانه و...، اما میتوانم بگویم چیزی که بیشتر به شخصیت من نزدیک است و خودم هم با آن راحتترم، برنامه ویدئوچک است. در اصل من در اجرا یک خاستگاه اجتماعی دارم، اما این برنامه در ظاهر یک برنامه ورزشی است ما سعی میکنیم اجتماعی برخورد کنیم و این برنامه را صرفا تخصصی ورزشی نبینیم. مردم هم خیلی نسبت به من و این برنامه لطف دارند.
جالب است که برنامه تک دوربینه است و هفتهای یکبار از شبکه ورزش پخش میشود، اما مخاطبان بسیاری دارد.
بله. میتوان گفت این برنامه به لحاظ مالی و هزینهای برنامه سبکی است، اما محتوا و سیاستگذاریای که از ابتدا داشتیم باعث شده خوشبختانه مورد توجه قرار بگیرد. من و آقای مجتبی آذری که تهیهکننده برنامه است از دوستان قدیمی هستیم و در برنامه«شیش تاییا» به نوعی کارگردان بود؛ بنابراین دوستی و شناختی که از همدیگر داشتیم خیلی در این کار به ما کمک کرد. بهنوعی میتوانم بگویم این برنامه را براساس ضعفها و قوتهای من و شناختی که داشتیم، طراحی کردیم.
ورزشکاران و مسؤولان ورزشی چطور؟
آنها هم به ما لطف دارند و وقتی من را میبینند لبخند میزنند (میخندد). البته واکنشهایی هم دارند. البته ما از دفتر ریاستجمهوری هم تماس داشتیم. اتفاقا اغلب تماسها هم اینگونه است که ما خودمان یا خانوادهمان بیننده این برنامه هستیم. البته اگر اعتراضی هم داشته باشند با سیاستهای خودشان را مطرح میکنند، اما معمولا استقبال میکنند و میزان اعتراضها کمتر است. چند وقت پیش درباره فدراسیون فوتبال صحبتی در برنامه کردیم که آقای رفیعی، مشاور حقوقی فدراسیون در برنامه «شبهای فوتبالی» شبکه ورزش گفت ما افتخار میکنیم ویدئوچک ما را سوژه میکند. مدتی پیش هم درباره آقای رئیسی صحبت کردیم که آقای هنرمند از دفتر ایشان تماس گرفت و خیلی استقبال کرد. به هر حال موضوع برنامه ما رسیدگی و پرداختن به حاشیههای ورزش است.
مشخص است به اجرای برنامههای چالشی علاقه بسیاری دارید.
با وجود اینکه من زندگی کمحاشیهای دارم، اما در اجرا وارد چالش میشوم. البته موضوعات هم خیلی مهم است. مثلا فوتبال و ورزش بهطور کلی برای مردم مهم است.
دلایل موفقیت ویدئو چک را چه عواملی میدانید؟ چون در کنار افرادی که به ورزش علاقه دارند، این برنامه مخاطبان دیگری هم دارد.
شاید دلیلش این است که این مدل برنامهها را مردم دوست دارند. البته یکی از دلایلش شاید این باشد که این برنامه با توجه به نقاط ضعف و قوت من طراحی شده و جاهایی که من قوی هستم را پررنگ کردهایم و جاهایی که ضعیف هستم را کمرنگ. نکته بعد اینکه ما خیلی با هم رفیقیم و شناختی که همه بچهها از هم دارند خیلی به کار کمک میکند. دلیل بعد هم این است که ما همیشه حمایت مدیرانمان را داشتیم. یعنی هم مدیران سابق شبکه ورزش و هم مدیران جدید همواره کنار ما بوده و هستند و به ما لطف دارند و همین به ما خیلی کمک میکند.
معمولا مجریها و چهرههایی که برای مردم آشنا هستند همواره باید از خودشان مراقبت کنند تا درگیر حواشی نشوند. شما که با این برنامه به شهرت رسیدهاید چگونه از خودتان مراقبت میکنید؟
من خیلی سخت نمیگیرم و همه چیز را ساده میگیرم. البته از اول هم پسر بدی نبودم و درگیر حاشیه نشدم (میخندد). میتوانم بگویم تلاش خاصی نمیکنم و فقط زندگی میکنم. چون نگاهم به زندگی این است که چیزی تغییر نکرده و فقط عده بیشتری من را میشناسند که خیلی حس خوبی است. فقط اینکه جایی که نباید بروم را نمیروم. البته قبلا هم نمیرفتم. فکر کنم داماد مورد علاقه خانوادهها هستم (میخندد).
به هر حال زمانی که ما وارد چنین حرفهای میشویم یکی از دلایلش این است که مردم ما را بشناسند. با این حال گاهی برای من پیش میآید که در یک جایی و در یک جمعی کسی من را نشناسد، اما شناختهشدنم هم برایم آزاردهنده نیست و بسیار لذتبخش است. واقعیت این است که من همان شخصیتی را که مقابل دوربین دارم، در زندگی همان شخصیت را دارم. البته ادعایی ندارم که خیلی آدم خوبی هستم. بههرحال هرکسی اشتباهاتی در زندگیاش دارد. اصل زندگی برای من این است که آدم باید حالش خوب باشد و کسی را آزار ندهد.
وقتی وارد مکانی میشوید که شما را میشناسند، اصولا چه انتقادهایی از شما میکنند؟
فکر میکنم معمولا آدمها اگر از کسی خوششان نیاید به او نمیگویند. البته از آنجا که مردم بسیار باهوشی داریم، پس به من لطف دارند که نقاط ضعفم را به رویم نمیآورند و همواره مورد لطف خودشان قرار میدهند که برای من باعث افتخار است، اما سوالات جالبی از من میکنند. اینکه طرفدار پرسپولیس هستم یا استقلال یا اینکه در برنامه لباسهایی که میپوشم برای خودم است یا نه.
شما در زمینه حقوق تحصیل کردهاید. در این زمینه فعالیتی داشتهاید؟
من همزمان با اجرا در شبکه استانی، دو سال کارمند بودم. یعنی کارشناس حقوقی
وزارت ارشاد بودم. البته کارمند خوبی نبودم، چون به این کار خیلی علاقه نداشتم (میخندد).
پس چرا این رشته را برای تحصیل انتخاب کردید؟
زمانی که ما در دبیرستان در رشته انسانی تحصیل میکردیم، هر کسی که رتبهاش خوب بود معمولا حقوق را انتخاب میکرد و در انسانی رشته باکلاسی بود، اما برای کارشناسیارشد ادبیات خواندم. البته خیلی خوشحالم و خدا را شاکرم در زمینهای فعالیت میکنم که دوست دارم. چون من خیلی به هنر علاقهمند هستم.
در زمینه ادبیات و شعر چقدر فعالیتهای جدی دارید؟
در گذشته فعالیتهای جدی زیادی داشتم و در کنگرههای مختلف ادبی بهعنوان یک نوجوان یا جوان باانگیزه شرکت میکردم و رتبه هم میآوردم. با تعدادی از دوستان خواننده هم همکاری داشتم.
مدتی است که مجریها به بازیگری و بازیگرها به اجرا علاقهمند میشوند. شما تصمیمی برای ورود به عرصه بازیگری ندارید؟
چند پیشنهاد در این زمینه داشتم. البته من اهل تئاتر بودم و چند بار در جشنواره تئاتر خیابانی کار کردم، اما بهصورت جدی کار نکردم، ولی شاید بهزودی در این زمینه هم تجربیاتی کسب کنم، چون پیشنهاد دارم. البته به نوعی در اجرای ویدئوچک بازی هم میکنم. حقیقتش این است که من هیچوقت در زندگیام برنامه ریزی بلندمدت نکردم. تلاش کردم آدم خوبی باشم و به قضا و قدر الهی معتقدم و همچنین دعای مادر. دعای مادر من برایم مثل دستمال قدرت داداشکایکو است یا نشان حاکم بزرگ (میخندد). بسیار به دعای مادر اعتقاد دارم. این چند سالی هم که مادرم و خانواده به تهران آمدهاند و در کنارم هستند، زندگیام رنگوبوی دیگری پیدا کرده است.
چقدر مادرتان منتقد کارهای شما هست؟
من و مادرم خیلی با هم رفیقیم. مادر انتقاد هم میکند و میگوید: «این چه حرفی بود زدی؟»، اما ویدئوچک را دوست دارد و میگوید: دستت درد نکنه که مردم رو میخندونی.
شما فوتبال هم بازی میکردید. چرا ورزش را دنبال نکردید؟
من واقعا عاشق فوتبال بودم. حقیقتش این است ما در شهری زندگی میکردیم که فقط دو سه ماه در سال در آن فوتبال بازی میشد. شاید اگر در آن دوران پروسه استعدادیابی و پرورش استعداد قوی بود یا در شهری زندگی میکردم که باشگاههای معتبری داشت، امکان موفقیتم بود. چون شرایط فیزیکی و پشتکار و علاقهاش را داشتم، اما در یکی از تیمهای قدیمی هنرمندان هستم، ولی مدت زیادی است که تمرین نکردهام. زندهیاد علی سلیمانی از بازیکنهای این تیم بود.