بخشهایی از صحبتهای این مجری پیشکسوت را که اخیرا با برنامه «تاک» به اجرا برگشته است، مرور میکنیم.
چرا پیش از «تاک» مدتی بود که در تلویزیون غیبت داشتید؟
من مدتها بود که برنامهای اجرا نمیکردم، چند دلیل دارد و مهمترین دلیلش این است که نمیشود حرف زد. یک مقدار محدوده بخش محتوا تنگ شده و الان حتی حرفهای عادی را هم دیگر نمیشود مطرح کرد! یک زمانی در برنامههای رادیویی یا تلویزیونی، به طنز یا جدی یا در نمایش نامهها خیلی راحت مشکلات را میگفتیم ولی الان طوری شده که درباره مشکلات نمیشود حرف زد. مثلا خود آقایان اقرار میکنند که مشکلات اقتصادی وجود دارد اما وقتی ما میگوییم، غیرقابل پخش است! به وجود مسائلی مانند اختلاس و دزدی اقرار میکنند و افرادی را دستگیر، زندانی و مجازات میکنند اما وقتی میخواهیم بگوییم چنین چیزی وجود دارد، پخش نمیکنند. اینها را به عنوان مثال گفتم، درباره همه چیز همین طور است. مدتهاست نمیشود حرف زد و بنده هم خیلی به اجرای برنامههایی که نمایشی از گفتوگو باشد، مایل نیستم. معتقدم «گفتوگو» باید «گفتوگو» باشد. سخت است آدم حرف بزند، میکروفن دستش باشد، دوربین در اختیارش باشد و چیزهایی را که لازم است نگوید. من این فضا را اصلا نمیتوانم تحمل کنم، بروم یک جایی بنشینم و بگویم به به همه چیز خوب و گل و بلبل است! نیست، مردم به آدم میخندند. قبلا هم اعلام کردم، هروقت احساس کنم فضایی وجود دارد ولو یک ذره و میشود صحبت کرد، قطعا شرکت و اجرا میکنم.
با این شرایط چطور شد که اجرای «تاک» را پذیرفتید؟
از سالها پیش با خانم نوابینژاد آشنا هستم و از ایشان شناخت دارم. در برنامه «هزار دستان»، «مکث» و «محاکات» با خانم نوابینژاد کار کردم. وقتی اجرای «تاک» را پیشنهاد کردند گفتم میشود حرف زد؟ گفتند بله. یک دلیل دیگر این بود که برنامه «تاک» بسیار مفید است. در این برنامه قرار است موفقیتها و استقامتها نشان داده شود، به همین علت احساس کردم اگر بتوانم در آن شرکت کنم، شاید من هم بتوانم به امیدآفرینی و خودباوری جوانان کمکی بکنم. این خلاصه چندین جلسه بنده با خانم نوابینژاد بود.
«تاک» هم مانند بسیاری از برنامههای تلویزیون، یک نمونه خارجی دارد. نظرتان درباره کپی کردن از برنامههای خارجی چیست؟
کپی اصلا بد نیست، کپی ناشیانه، بیهدف و به دلیل پولسازی بد است. اگر هدف فقط پولسازی باشد، بد است. این که کپی کنی، اسم طرف را هم نیاوری که از کجا برداشتی و بگویی من ساختم، در حالی که برنامه بیمزه باشد و جذبکننده نباشد و فقط بخواهی باشد و پول دربیاوری، به نظرم جالب نیست. باز هم برمیگردم به صداقت. اگر کپی خوبی باشد، به خوبی ایرانیزه شود، بگوید ایده از فلان برنامه برداشته شده و برنامه هم خوب باشد، هیچ ایرادی ندارد.
زمانی در تلویزیون برنامههای جذاب و جریانسازی مانند «صندلی داغ» داشتیم، به نظرتان چرا این روزها چنین برنامههایی کمتر در تلویزیون ساخته میشود؟
در «صندلی داغ» هرکسی میآمد مینشست، یک مقدار از سوالاتی که از قبل آماده بود میپرسیدم، بعد از چند دقیقه با شناختی که از آن آدم پیدا میکردم حتی شروع میکردم به شوخی کردن، گاهی سوالات غافل گیرانه مطرح می کردم اما با رعایت اصول مهماننوازی و به همین دلیل بود که داغ میشد. طرف میبایست جواب سوالات خندهدار من را بدهد و در مقابل، جواب مسائلی را که سوالات مردم است هم بدهد، در این صورت صندلی، داغ میشد. تا کی میتوانی بپرسی رنگ مورد علاقهات چیست، نیمرو بلدی بپزی، چند تا خواهر و برادر داری؟ دیگر اینها خیلی عادی است، اگر به صورت یک گفتوگوی چالشی دربیاید مردم دوست دارند وگرنه دیدن یک چهره یک بار، دو بار خوب است. مجری این شبکه مهمان آن یکی شبکه بشود، دوباره فردا مجری آن شبکه مهمان این یکی مجری بشود، چقدر حرف تکراری؟! برای این که یک برنامه بین مردم جا باز کند، اصولی وجود دارد. گفتوگو اصول دارد. بعد هم اگر صداقت در آن نباشد، زمین میخورد و نمیتواند بتازد. هنوز هم دیر نشده، هنوز هم میشود برنامه پرمخاطب تحویل آنتن داد ولی باید ببینی انگیزهها چیست. قبول دارم در کشور ما نمیشود درباره خیلی چیزها حرف زد اما صحبتهایی را که میتوان مطرح کرد، دیگر اجازه بدهند بگوییم.
۴۱۵۸