جستجو
رویداد ایران > خبرها > چرا نیروهای ارزشی و اپوزیسیون، هم‌زمان یقه فرهادی را می‌گیرند؟

چرا نیروهای ارزشی و اپوزیسیون، هم‌زمان یقه فرهادی را می‌گیرند؟

چرا نیروهای ارزشی و اپوزیسیون، هم‌زمان یقه فرهادی را می‌گیرند؟
سیدعبدالجواد موسوی و جواد طوسی، در کافه خبر، درباره وجوه مختلف فیلم «قهرمان»، کارنامه سینمایی اصغر فرهادی و انتظارات طیف‌های مختلف سیاسی از این کارگردان، به بحث و گفت‌وگو نشستند.

مهسا بهادری: اصغر فرهادی نیازی به معرفی ندارد، کارگردانی که همواره دغدغه اجتماعی داشته و از «رقص در غبار» و «چهارشنبه سوری» تا «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده»، این رویکرد در آثارش دیده می‌شود.

«قهرمان»، تازه‌ترین فیلم فرهادی، نماینده ایران در جوایز اسکار امسال است و تاکنون هم در جشنواره‌های جهانی، خوش درخشیده. این فیلم، این روزها در سینماهای ایران، آمریکا، فرانسه و چندین کشور دیگر روی پرده است و در کشور خودش، با وجود آغاز خوب در اکران، به مرور، دچار افت فروش شد.

چندی پیش، جواد طوسی و سید عبدالجواد موسوی (منتقدان سینما)، به تحلیل و بررسی «قهرمان» پرداختند که در ادامه می‌خوانید. البته مخاطبانی که فیلم سینمایی «قهرمان» را ندیده‌اند و روی آشکار شدن داستان حساسند، بهتر است خواندن این مصاحبه را به بعد از تماشای فیلم موکول کنند.

فیلم سینمایی «قهرمان» دو ماه است که روی پرده سینما رفته و بازخوردهای متفاوتی هم داشته است. نظر شما چیست؟

جواد طوسی: در یک نگاه واقع‌بینانه، اصغرفرهادی در سینمای ما جایگاه رفیعی دارد و با وجود تمام موافقان و مخالفان، نمی‌توان جایگاه رفیع او را انکار کرد. اصغرفرهادی، در یک دوره حساس تاریخی و اجتماعی جنس متفاوتی از سینمای اجتماعی را ارائه داد و باید بپذیریم که سینمای بعد از انقلاب با توجه به تدوام بحران‌ها و التهاباتی که همچنان آن‌ها را تجربه می‌کنیم در طبقه‌بندی اجتماعی نیز همچنان حضور دارد و به همین دلیل سینمای اجتماعی می‌تواند یکی از نقاط شاخص تولیدات سالانه ما باشد. 

اساسا شکل مطلوب سینمای اجتماعی، از بستر جامعه پیدا می‌شود و این یک شکل دست‌ساز و از پیش تعیین شده‌ای نیست بلکه از شرایط محیط اطراف خود نشات می‌گیرد برای رسیدن به این موضوع بهتر است که یک مروری بر دوره‌های مختلف تاریخی و تاثیرش روی آثار سینمایی داشته باشیم. به طور مثال فکر می‌کنید چرا در دوران موج نو(اواخر دهه چهل و نیمه اول دهه پنجاه) سینمای اجتماعی تا آن اندازه رونق پیدا کرد و فرضا فیلمسازی مانند مسعود کیمیایی در یک نقطه شاخص و تاثیرگذار، آثاری را مثل «قیصر»،«رضا موتوری»، «بلوچ»، «خاک»، «گوزن‌ها» و «سفر سنگ» ساخت؟ 

در کنار آقای کیمیایی، فیلمسازی مانند امیر نادری را هم داریم که «تنگنا» و «تنگ سیر» را ساخت یا فریدون گُله که جنس خاصی از سینمای اجتماعی زمانه خودش را ارائه داد که بیش‌تر با یک سینمای خیابانی نسبت داشت و اقشار واخورده جامعه را در نقطه مرکزی خود قرار داد.

کمی از آن دوران عبور می‌کنیم و به سینمای پس از انقلاب می‌رسیم، در گذر از آن خوش‌بینی‌های تاریخی که قرار بود به تعدادی از شعارها جامه عمل پوشانده شود و این موضوع محقق نشد،تعدادی از فیلمسازها، مخصوصا پس از جنگ، تبدیل به فیلمساز معترض زمانه خودشان شدند.

اصغر فرهادی نیز کارش را با سریال‌سازی آغاز کرد و آن زمان با نمایش بی واسطه آدم‌ها رئالیسم اجتماعی بی‌تکلف‌تری را به تصویر کشید و هرچه جلوتر رفتیم، بیش‌تر شرایط جامعه خودش را به تصویر کشید؛ بعد از ساخت فیلم سینمایی «رقص در غبار»، «چهارشنبه سوری» و مخصوصا «درباره الی»، به مرور زمان، سینمای فرهادی، مخاطبان خاص خود را پیدا کرد، به همین دلیل هم جنس رئالیسم اصغر فرهادی یک تفاوت‌هایی دارد. نمی‌خواهم بگویم که همه این تفاوت‌ها قابل دفاع است اما معتقدم که این کارگردان بر اساس قابلیت‌هایی که در حوزه فیلم‌نامه نویسی دارد، می‌تواند مخاطب خود را جذب کند تا روایت‌پردازی‌هایش به یک بیان کسالت‌بار و یکنواخت تبدیل نشود.

امیر جدیدی در «قهرمان»

پیش از ساخت «قهرمان»، اصغر فرهادی آثارش را درباره قشر متوسط می‌ساخت اما برای ساخت این فیلم یک‌دفعه سراغ قشر فرو دست رفت. ممکن است همین موضوع باعث شده باشد که انتقادات نسبت به اصغر فرهادی افزایش پیدا کند؟ چون فرهادی تجربه زیستی قشر متوسط را دارد و نسبت به قشر فرو دست کمی نا آشنا است.

طوسی: اتفاقا در مقایسه با فیلمی مثل «فروشنده»، من «قهرمان» را بسیار بهتر می‌دانم. فیلمساز اجتماعی‌نگر موظف است در وهله اول، با جامعه خودش یک ارتباط فراگیر برقرار کند و دغدغه‌مند باشد، اگر چنین اتفاقی رخ دهد، به طور اتوماتیک می‌تواند با طیف‌های دیگر جوامع هم ارتباط برقرار کند. به همین دلیل «قهرمان» فیلم قابل دفاعی است و از نظر طبقه و آدم‌های حاضر در آن، این فیلم یک نسبت‌هایی با «شهر زیبا» دارد. 

ایراداتی که من به این فیلم وارد می‌کنم، استمرار این نوع از نگاه فرهادی است که هیچ راه و یا نقطه امنی ارائه نمی‌دهد تا با اتکا به آن بتوان از بحران‌ها عبور کرد.

ایراد بعدی این است که در اینجا فرد در گیر سیستم است و همین مورد به او آسیب رسانده، اما فرهادی اصلا کاری به این موضوع ندارد و فرد را دخیل در همه اتفاقات می‌داند و این خیلی بی‌رحمانه است، چون هیچ راه فرار و کورسوی امیدی برای مخاطب باقی نمی‌ماند تا سیستم را هم ببیند و اینجا همه کاسه و کوزه‌ها سر فردی به نام رحیم می‌شکند و فرهادی، رحیم را بیش از حد سیبل خودش قرار می‌دهد. در واقع من معتقدم که حلقه مفقوده «قهرمان»، سیستم است.

موسوی:  البته هم در زندان و هم در خیریه، سیستم هم در رخ دادن اتفاقات تاثیرگذار است اما سهم کمی دارد.

طوسی: امیر جدیدی هم در نهایت به زندان باز می‌گردد.

موسوی: کارگردان صرفا طرح مسئله کرده.

طوسی: چرا این کار را انجام داده؟ ما در سال ۱۴۰۰ صرفا باید طرح مسئله انجام دهیم؟ نباید موضع داشته باشیم و راهکاری برای بهبود اوضاع ارائه دهیم؟ من معتقدم که این نگاه جامعه شناختی ایراد دارد. آن راننده تاکسی، بیش‌تر از رحیم معترض است و یک جایی می‌گوید بیچاره آن مملکتی که قرار است تو آن را اداره کنی، بسیاری از منتقدان معتقدند که اینجای قصه فرهادی شعار می‌دهد، اتفاقا سینما یک جاهایی باید شعار زمانه خودش را بدهد و این هیچ ایرادی ندارد.

موسوی: یک جایی رحیم به خودش می‌آید و می‌گوید نمی‌گذارم یک‌بار دیگر رسانه‌ها زندگی‌ام را خراب کنند، می‌خواهم خودم باشم و زندگی شخصی‌ام را داشته باشم و تصویری هم که از من به جای می‌ماند، تصویر واقعی خودم باشد نه چیزی که دیگران برای من می‌سازند. فکر می‌کنم این اقدام رحیم یک‌جور بر آشفتن علیه فضای دروغین مجازی است.

طوسی: در پایان فیلم، با این‌که رحیم اعتراض می‌کند، اما بازهم بین جبر و اختیار، باز هم جبر پیروز می‌شود و رحیم به زندان باز می‌گردد.

موسوی: چه کار کند؟ به زندان نرود؟

طوسی: به هر حال هر بازی‌ قاعده‌ای دارد. فرهادی یک طور این صحنه را نشان می‌دهد که در سمت راست قاب، آزادی، نصیب یک زندانی دیگر می‌شود و به خانواده می‌پیوندد و رحیم در سمت چپ قاب با یک قوطی شیرینی به زندان باز می‌گردد و انگار هیچ کورسوی امیدی وجود ندارد.

موسوی: فکر می‌کنم فرهادی خواسته بگوید تا زمانی که دروغ هست، گریزی از زندان نیست.

محسن تنابنده در «قهرمان»

موسوی: یک موضوعی وجود دارد در زمانی که روحیه جمعی مردم ایران نسبت به حالا شادتر بود، دائم موسیقی‌های غمگین ساخته می‌شد، بعد همان خواننده‌ها مهاجرت کردند و به جای اینکه در غربت از این آهنگ‌ها بخوانند، موسیقی شیش و هشت ساختند. این موضوع درباره سینما هم صدق می‌کند، زمانی که ما حال‌مان بد است، هیچ تمایلی نداریم که موضوعات بد را ببینیم یا بشنویم.

البته به لحاظ تاریخی هم ما چنین سابقه‌ای داریم، زمانی که عبید زاکانی طنز می‌نوشت، یکی از بدترین ادوار تاریخ بوده است و بیشتر جامعه شناسان باید درباره این موضوع صحبت کنند که چرا در این اوضاع ناجور اقتصادی و اجتماعی اما دنبال دیدن «گشت ارشاد ۳» هستیم نه تماشای واقعیت جامعه خودمان.

۵۷۲۴۵

منبع: khabaronline-1587123

برچسب ها
نسخه اصل مطلب