جستجو
رویداد ایران > رویداد > ماجرای هشدار حاج قاسم به روحانی چه بود؟

ماجرای هشدار حاج قاسم به روحانی چه بود؟

ماجرای هشدار حاج قاسم به روحانی چه بود؟
ایام دومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی فرصتی را فراهم آورد تا با سردار حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه به گفت‌وگو بنشینیم و شنوای روایت او درباره شخصیت و نقش سردار دل‌ها در میدان مقاومت باشیم.

به گزارش کیهان، ایام دومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی فرصتی را فراهم آورد تا با سردار حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه به گفت‌وگو بنشینیم و شنوای روایت او درباره شخصیت و نقش سردار دل‌ها در میدان مقاومت باشیم.
سردار امیرعلی حاجی‌زاده که سالیان سال همرزم و همراه حاج قاسم بوده، معتقد است سردار سلیمانی با شهادتش «پدیده» شد و پدیده‌شناسی او با محاسبات علمی روز قابل تحلیل نیست چراکه او به نوعی مسیر تاریخ را عوض کرد.
فرمانده نیروی هوافضای سپاه ویژگی‌های شخصیتی حاج قاسم را «اخلاص، صداقت، وفاداری، انقلابی بودن، جهادی بودن، شجاعت، مقاومت» می‌داند و می‌گوید: «اوج خصائص حاج قاسم ایستادن بر قله ولایت‌مداری بود».
حاجی‌زاده با بیان اینکه «حاج قاسم در دیپلماسی مخالف سازش و وابستگی بود و به دولت قبل می‌گفت از این طریق به جایی نمی‌رسید» به ذکر خاطره‌ای از جلسه فرماندهان نظامی با روحانی می‌پردازد و می‌گوید: «حاج قاسم به روحانی گفت دفاع از انقلاب و ملت و نظام و رهبری خط قرمز ما است و فکر نکن همیشه می‌توانی تخریب کنی و ما هم سکوت کنیم.»! آنچه در پی می‌آید مشروح این گفت‌وگوست:

* اگر ممکن است حضرتعالی توضیح مختصری درباره نحوه آشنایی‌تان با شهید سلیمانی بفرمایید که اولین بار کجا با ایشان آشنا شدید و نحوه آشناییتان به چه شکل بود؟

- حاج قاسم مثل همه فرماندهان جنگ مثل حاج احمد کاظمی، حسین خرازی، شهید باکری، بسیاری از بزرگان و شهدا از ابتدای جنگ اسامی‌شان برای همه رزمنده‌ها و همه کسانی که در جبهه بودند شناخته‌شده بود. همه رزمنده‌ها هم عادت کرده بودند یکدیگر را به اسم کوچک صدا بزنند. از ابتدای ورود ما در سال 60 به جبهه حاج قاسم نامی آشنا بود. اما تا پایان جنگ چون فرمانده لشکر ثارالله کرمان بود ما کار نزدیکی با ایشان نداشتیم. در قرارگاه‌ها چهره ایشان را می‌دیدیم ولی اینکه از نزدیک با ایشان کار کرده باشیم نه، چون کار ما جای دیگری بود و دورادور ایشان را می‌شناختیم. ولی بعد از دوره‌ای که ایشان وارد کارهای نهضتی شد تقریباً 22 سال آخر عمر پر برکت ایشان، در این دوره ارتباطات‌مان خیلی زیاد و نزدیک بود و رفته رفته صمیمیت بیشتر می‌شد و روند آشنایی ما با ایشان به این‌گونه بود.

* دشمن از مدت‌ها قبل بحث ‌ترور سردار سلیمانی را مطرح می‌کرد. چندین بار در روایتهای مختلف شنیدم حتی خبرسازی و شایعه‌سازی هم می‌کردند به ایشان هم اطلاع می‌دادند چنین بحثی هست و الان هم حتی بعد از شهادت ایشان همان خط ‌ترور، به شیوه دیگر و به شکل ‌ترور شخصیتی ایشان دنبال می‌شود و ما در رسانه‌های مختلف می‌بینیم سعی می‌کنند برای اینکه از جاذبه‌ای که شخصیت ایشان داشت و اثر شگرفی که در جامعه‌ و حتی در بین ملت‌های منطقه گذاشته با تبلیغات این اثر را به زعم خودشان کم رنگ کنند. از نگاه شما چرا دشمنان بعد از شهادت ایشان بیشتر به هراس افتاده است؟

- باید ببینیم نظام سلطه به رهبری رژیم ‌تروریستی آمریکا چه نقشه‌ها و برنامه‌هایی برای منطقه داشت؟ می‌خواست چه کاری انجام دهد؟ و نقش شهید حاج قاسم سلیمانی به‌عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه در برابر آنها چه بود؟ ‌ترامپ گفت ما 7‌تریلیون دلار در منطقه هزینه کرده‌ایم و همه‌اش هیچ شده است. چه کسی اینها را هیچ کرد؟ اینها چه کاری می‌خواستند در منطقه انجام دهند؟ متأسفانه چه در ایام سالگرد حاج قاسم چه در ایام دیگر بیشتر به مسائل جزئی و ریز آن‌هم بصورت جزیره‌ای پرداخته شده ولی متأسفانه به اصل قضیه که کلان مسئله است پرداخته نشده که آنها می‌خواستند چه کاری انجام دهند؟ الان کجا هستند؟ نتیجه چه شد؟ تهدیدی را آغاز کردند و برنامه‌ای داشتند. طبیعی است کسی که جلوی نقشه‌های آنها می‌ایستد، کسی که نقشه‌های آنها را به هم می‌زند معلوم است آنها باید دشمنی، تهدید و تخریب کنند. این خیلی روشن است. جبهه استکبار، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، کشورهای مرتجع عرب و رژیم صهیونیستی که در این قضیه نقش داشتند، نقشه‌های سنگینی برای منطقه کشیده بودند. این نقشه‌ها هم مربوط به پیروزی انقلاب و دشمنی با انقلاب اسلامی نیستند بلکه چند دهه قبل از انقلاب این مسائل را می‌بینیم. مسائلی مانند 16 آذر، 13 آبان، 28 مرداد و.. مقاطع تاریخی هستند که دشمنی دشمنان با ایران حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را نشان می‌دهد. هدف اینها این بود که می‌خواستند منطقه را تحت سیطره و سلطه خودشان دربیاورند و حاکمان منطقه را تضعیف یا از خود و یا نابود کنند یعنی کشورهای بی‌سر، بی‌ارتش، بدون قوای نظامی و قدرت دفاعی درست کنند. در دهه اخیر ویروسی به نام ویروس گروه‌های تکفیری و داعش درست کردند. سرعت شیوع این ویروس در منطقه از سرعت ویروس کرونا خیلی بالاتر بود. نگاه کنید گروه‌های تکفیری در لیبی چه کردند؟ فقط سوریه و عراق نبود. فقط افغانستان و پاکستان نبود. فقط یمن نبود. تا آفریقا و اقصی نقاط منطقه کشیده شد به‌خاطر اینکه از قوا و نیروهای داخلی ملت‌ها تحت عنوان جنگ مذهبی بین شیعه و سنی استفاده کنند ولی هدفشان کل منطقه بود. در این قضایا مسیحی‌ها و ایزدی‌ها کم آسیب دیدند؟ هدفشان تنها اقوام مختلف در منطقه هم نبود، می‌خواستند به منطقه تسلط پیدا کنند. سردار سلیمانی فرمانده میدانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که نقشه اینها را نقش بر آب کرد. اتفاقاً این‌طور نبود که صرفاً تهدید و حمله را دفع کند، تهدید را با تیزبینی و تیزهوشی و هدایت و راهبری مقام معظم رهبری تبدیل به فرصت کرد. یک نمونه مثال می‌زنم. موقعی که داعش به عراق سرازیر شد و موصل را گرفت تا پشت سامرا و پشت دروازه‌های بغداد آمد. منطقه وسیعی از سوریه و عراق سقوط کرده بود. ارتش عراق طی چند روز اول از بین رفت. بخشی به خود داعشی‌ها پناهنده شدند. یک عده‌ای متلاشی شدند. اصلاً هیچ چیزی وجود نداشت. معلوم است پشت این قضیه طرحی هست، امری تصادفی نیست. همه جا را گرفتند. آمریکایی‌ها که قبلاًً از عراق اخراج شده بودند به این بهانه شروع به برگشت کردند. آن روزها را به یاد بیاورید. فرماندهان آمریکایی و مسئولین آمریکایی چه می‌گفتند؟ باید برگردیم و به اینها توجه کنیم. می‌گفتند این جنگ 30 سال طول می‌کشد. در عین حال که قدم به قدم داعش پیشروی می‌کرد اینها داشتند قوا را می‌آوردند و پادگان‌ها را بازسازی می‌کردند اصلاً کاری به جنگ نداشتند. ارتش عراق کاملاًً از بین رفت. نیروی هوایی نداشت. نیروی زمینی کامل منهدم شد. هیچ نبود. اینجا باید به نقش حاج قاسم رسید و تفسیر کرد که چه اتفاقی افتاد. چیزی که به آن توجه نشده اینکه ارتشی که طی سالیان سال در عراق درست شده بود ظرف چند روز نابود شد و حاج قاسم ظرف چند ماه ارتش جایگزین فدائی قدرتمند مردمی را ایجاد کرد. مگر به راحتی می‌شود تیپ و لشکر درست کرد! این هنر حاج قاسم بود. در کنارش نیروی هوایی هم درست کرد. حاج قاسم همه نقشه‌های آمریکا در منطقه را کاملاًً نه تنها به هم زد و تهدید را دفع کرد بلکه تبدیل به فرصت کرد. معلوم است آنها باید عصبانی باشند و تخریب کنند. معلوم است آنها باید حتی به شهید حاج قاسم سلیمانی هم تهاجم کنند.

* سردار! مدیریت و نقش حاج قاسم در مقابله با اهداف آمریکائی‌ها در منطقه را خیلی خوب تحلیل فرمودید. چه چیزی حاج قاسم را به این مرتبه و مرحله رساند؟ چه چیزی اساساًً حاج قاسم را حاج قاسم کرد؟

- ویژگی‌هایی که ما برای حاج قاسم قائل هستیم عبارتند از اخلاص، صداقت، وفاداری، انقلابی بودن، جهادی بودن، شجاعت، مقاومت، استقامت در مقابل سختی‌ها، فداکاری، نوع دوستی و اخلاق، معنویت، عشق به شهادت، حساسیت به حدود شرعی، استکبار ستیزی، تعهد، ایمان، ولایت‌مداری و... اینها ویژگی‌هایی هستند که در تعالیم اسلام داریم. در وجود حاج قاسم این ویژگی‌ها تبلور پیدا کرد و یک قهرمان پدید آورد. اینکه الان صحبت از مکتب حاج قاسم است، مکتب حاج قاسم یعنی مصادیق عملی آن چیزی که اسلام گفته را دنبال کنید، کاری که حاج قاسم انجام داد.

* آن طرف بعضی‌ها سعی دارند حاج قاسم را مصادره به مطلوب کنند و او را با عینک سیاسی بینند. در ویژگی‌هایی که حضرتعالی فرمودید مثل استقامت در برابر سختی‌ها یا ولایت‌مداری، اگر از این بخش نکته‌ای از ایشان دیده‌اید و یا چیزی از ایشان شنیده‌اید بفرمایید.

- از دید من ایشان همه‌ این ویژگی‌ها را داشت ولی آن چیزی که برجسته بود و قله این ویژگی‌ها بود که در واقع نقش هدایتگر را دارد قله ولایت‌مداری بود. ولایت‌مداری مراتب دارد. ایشان در بالاترین مراتب ولایت‌مداری بود. موقعی که رهبر انقلاب به مسئولی مطلبی را می‌فرماید. مثلا من علاقه‌مند و عاشق آن چیزی هستم که ایشان گفت مثلا افزایش تعداد موشک‌ها، من خودم هم علاقه‌مند هستم. عمل به این ولایت‌مداری تلقی می‌شود ولی در چه مرتبه‌ای هست؟ یک موقع امر ولایت بر این است که این کار را انجام دهید من نظرم چیز دیگری هست. آن کار را انجام می‌دهم اما به‌عنوان دستور! چنان‌که بعضی از مسئولین هم می‌گویند نظر ما چیز دیگری بود چون ایشان دستور دادند ما انجام دادیم. این هم ولایت‌مداری هست ولی مرتبه‌ای دارد...
برای حاج قاسم مرتبه‌ای بالاتر است. موقعی رهبری به شما می‌گوید این کار را انجام دهید تا قبل از آن نظر شما چیز دیگری هست ولی بعد از امر ولایت با عشق آن کار را انجام می‌دهید. این مرتبه بالایی از ولایت‌مداری است. در سه موردی که گفتیم ایشان مرتبه سوم و بالاتر را داشت و ما بارها در موضوعات مختلف دیدیم چون موضوعات کاری موضوعات اختلافی هستند بعضی اوقات مثلاً طرح، برنامه‌، اقدام و کاری هست در جلسه مطرح و بحث می‌شود یک موقع طرف اجماع و قبول می‌کند یک موقع طرف مخالفت شدید دارد و در جلسه می‌جنگند. در جلسه مواردی را داشتیم که حاج قاسم مخالف صد درصد موضوعی بود ولی موقعی که معلوم می‌شد نظر رهبر معظم انقلاب چیز دیگری است از آن لحظه به بعد نظر خود را کنار می‌گذاشت. این یک ویژگی برجسته حاج قاسم بود. اینکه می‌گویید بعضی‌ها تفسیر، تعبیر و مصادره می‌کنند، اخلاق و مدیریت، تیزبینی خوب است و خیلی‌ها هم دارند ولی قاسم نمی‌شوند. نقطه برجسته این است که انسان امر ولی را عمل کند.

* دو سال از شهادت ایشان گذشته، اگر بخواهیم گزاره‌ای را برجسته کنیم، آیا موافق هستید شهادت حاج قاسم جمهوری اسلامی را چند دهه به جلو برد؟

- حضرت آقا هم‌ اشاره فرمود امروز اثر شهید حاج قاسم سلیمانی به مراتب قابل مقایسه با حاج قاسم
نیست. اصلاً چیز عجیبی شده است. هرچه زمان می‌گذرد انگار به زمان شهادت ایشان نزدیک می‌شویم، دور نمی‌شویم. موقعی که آدم فاصله می‌گیرد بیشتر التیام پیدا می‌کند. انسان فراموشکار است ولی انگار این داغ تازه می‌شود و انگار آدم به تاریخ شهادت نزدیک می‌شود، دور نمی‌شود. عمل ایشان باعث شده خداوند متعال عزّتی برای ایشان قائل شده که الان می‌بینیم این‌قدر اثر عمیق می‌گذارد. راهیپمایی عظیم مردم در سالروز شهادت ایشان در کرمان کار دولت است؟ مردمی است. خود مردم راه افتادند. در تلویزیون بعضی از بچه‌ها و نوجوانان را نشان می‌دهد در این مسیر کفش‌ها را واکس می‌زنند. این نوجوان را در خانه می‌بینید که اگر پدرش آب بخواهد باید 10 بار بگوید تا آب بیاورد ولی به عشق حاج قاسم آمده. این عشق است. این شهادت‌ها از جنس حاج قاسم به حسب ظاهر یک نفر از ما کم شده ولی در جامعه روحی دمیده شده که خود من هم شوکه شدم. من فکر می‌کردم دومین سالگرد از سالگرد اول به‌طور طبیعی افت داشته باشد. در حقیقت شهادت ایشان موجب آزادسازی خصلت‌های انسانی و متعالی در جامعه شد که فقط برای قشر خاص حزب‌اللهی هم نیست بلکه شامل همه مردم ما و ملت‌های منطقه است.

* در رسانه‌ها درخصوص تبیین شخصیت شهید سلیمانی کارهایی شده ولی به هر حال می‌دانیم کافی نیست. از نگاه حضرتعالی که رسانه‌های داخلی را رصد می‌کنید بخشی که به‌نظر خودتان روی آن غفلت شده یا باید بیشتر روی آن کار می‌شد و نشده یا مثلا در حوزه جامعه‌شناسی و علوم انسانی اگر نکته و موردی در نظر دارید بفرمایید.

- یک‌سری از کارها از توان جامعه‌شناسان خارج است. خودشان هم هنوز تسلط به موضوع پیدا نکرده‌اند و تحلیل قوی ندارند. خیلی‌ها بهت زده‌اند. باید درباره شهید حاج قاسم سلیمانی به‌ویژه در مقطع شهادت ایشان بیشتر بحث و بررسی کنیم. نگاه کنید 8 سال قبل حاج قاسم کجا بود. خیلی‌ها بر اثر تبلیغات مسموم می‌گفتند چرا ایشان پولهای ما را به خارج می‌برد؟ برای چه به‌زعم آنها از یک دیکتاتور حمایت می‌کند؟ اصلاً به ما چه ربطی دارد باید به سوریه برویم؟ مگر شعار نه غزه و نه لبنان را یادمان رفته؟ یکی از چیزهایی که حاج قاسم را برجسته کرد تفاوت بین جهاد 20 سال اخیر با جنگ 8 ساله بود. در جنگ 8 ساله اگر کسی به جبهه می‌رفت نمی‌گفتند برای چه می‌روی؟ به هیچ فرمانده و رزمنده‌ای این را نگفتند. کسی که نمی‌خواست برود توجیه می‌کرد مثلا سنگر دانشگاه و مدرسه را دارم. خودش را توجیه می‌کرد. اما هیچ‌کس نمی‌گفت پولها را برای چه آنجا می‌برید خرج می‌کنید. هیچ‌کس راجع به اصل جنگ ابهام نداشت ولی در این 20 سال اخیر تفاوتها خیلی زیاد بود. اولاً جهاد در غربت، مظلومیت، نابرابری و فتنه بود. حتی دولت‌های دهم، یازدهم و دوازدهم می‌گفتند ما این مسائل را قبول نداریم. یعنی داخلی‌ها هم حمله می‌کردند. در زمان جنگ امام فرموده بود واجب کفایی است. ولی در جنگ با ‌تروریستها در عراق و سوریه به قدری تبلیغات سنگین بر علیه ایران بود که محدودیت وجود داشت و حاج قاسم نمی‌توانست نیروهای ایرانی را به‌کار بگیرد. و نکته دیگر اینکه در جمع بازیگران فراوان در منطقه بود. در این شرایط به آنجا رفت و در اوج مظلومیت می‌جنگید. جنگ سوریه که شروع شد حتی عده‌ای از مجاهدین فلسطینی که ما این همه سال از آنها حمایت کردیم در مقابل دولت سوریه قرار گرفتند. سال‌ها طول کشید تا دوباره جهت را اصلاح کردند و برگشتند.
سختی کار خیلی بالا و سنگین بود. کار متفاوت بود. شهدای اول جنگ عراق و سوریه را اصلاً ما نمی‌دانستیم با چه عنوانی بیاوریم و تشییع کنیم، می‌گفتیم در کردستان تصادف کرده‌اند؟ چه شده؟ از کجا آمده‌اند؟ در صورتی که شهدای جنگ را با افتخار روی دوش می‌گرفتیم و تابوت‌ها را تشییع می‌کردیم. خداوند متعال به‌واسطه این مبارزات بود که به حاج قاسم عزّت داد. جامعه‌شناسان خیلی از این زوایا را نمی‌دانند. کاری که در منطقه انجام گرفت مسیر تاریخ را عوض کرد قرار بود چیز دیگری شود. مسیر را عوض کرد. نه اینکه
10 درجه زاویه را تغییر داد بلکه 180 درجه برگرداند. در واقع پدیده‌شناسی حاج قاسم با محاسبات علمی روز قابل تحلیل نیست.

* به لحظه شهادت ایشان برگردیم. شما در ایران بودید. چگونه این خبر به شما رسید و واکنش‌تان نسبت به این خبر چه بود؟

- انتظار چنین حوادثی در کارهای ما به لحاظ طبیعی وجود دارد و هر تلفنی زنگ می‌خورد انتظار اخبار تلخ را می‌کشیم ولی این خیلی خبر سنگین و باور نکردنی بود. در همان ساعت اولیه سردار قاآنی به سردار سلامی گفته بود بلافاصله سردار سلامی با من تماس گرفت و گفت قاسم هم رفت. آن لحظه متوجه شدیم. در عین حال که ما بارها دیده بودیم ایشان تا مرز شهادت پیش رفته بود و اتفاقات زیادی رخ داده بود. اینکه با گروه‌های تکفیری و ماشین‌های انفجاری، در مسیر بمب بگذارند، پلی را منفجر کنند، حملات مختلف چیزهای عادی بود و زیاد شنیده بودیم این‌گونه نبود که انتظار نداشته باشیم ولی با این حال خیلی سخت و سنگین و عجیب بود. بعد ‌ترامپ مستقیم این مسئولیت را بر عهده گرفت. نشان می‌دهد چقدر از دست حاج قاسم آزرده و سختی کشیده بودند. همان لحظاتی که با سردار سلامی تلفنی صحبت می‌کردیم به موضوع انتقام هم‌ اشاره شد.

* در مصاحبه‌هایی که با حضرتعالی و سایر فرماندهان و همکاران جنابعالی داشتیم به سمت فضای نظامی رفت. مدنظرم این هست که فضا بیشتر به سمت گفتمانی برود و کمی تحلیل گفتمانی داشته باشید؟ در 2 سال گذشته چه گفتمانی تقویت شد؟ چه حس و حالی شکل گرفت؟ چه المانهایی در نیروی هوافضای سپاه بود؟ در حوزه نظامی چه اتفاقاتی شکل گرفت؟ آیا تغییری در حس و حال رزمنده‌ها بود؟ اینکه می‌گوییم رزمنده‌ها مکتبی هستند فرق ما با رزمنده‌های کشورهای دیگر این است که اعتقادی هستند. چه تفاوتهایی ایجاد شده است؟

- در حوزه سپاه و بسیج این نوع نگاه نهادینه شده است. شهید حججی یک رزمنده بود. او برجسته شد همه دیدند ولی از جنس حججی‌ها در سپاه کم نداریم. بسیاری از شهدای مدافع حرم که از نزدیک می‌شناسیم و زندگی کرده‌ایم می‌بینیم همه‌شان حججی هستند. خداوند متعال این‌طور قرار داد با فیلم‌هایی که از او منتشر شد و دل‌نوشته‌هایی که داشت و وصیت‌هایی که کرده بود یکجوری به دل مردم نشست ولی خیلی‌ها گمنام هستند کم از حججی ندارند. در برخی کشورها چون ندارند قهرمانان افسانه‌ای درست می‌کنند. تاریخ‌شان را افسانه‌ای درست می‌کنند. هویت هالیوودی درست می‌کنند. اما ما غرق در قهرمانان بزرگ هستیم که سید و بزرگ قهرمانان حاج قاسم می‌شود. ولی شهید مقدم، شهید شفیع‌زاده، شهید خرازی، شهید کاظمی، شهید باکری و... هر کدام یک مکتب هستند. آنها قهرمانان افسانه‌ای درست می‌کنند. ما قهرمان واقعی داریم. الان چیزی که خیلی مهم است هزاران و میلیون‌ها جوان و مرد و زن حداقل در داخل ایران داریم که عاشق حاج قاسم هستند و می‌خواهند ببینند نقش‌شان در این قضایا چه می‌تواند باشد و چگونه می‌توانند راه حاج قاسم را بروند. ما باید به این پاسخ دهیم. اعتقادم این است که هر کسی از ایرانیان، مرد و زن، جوان و پیر، هر کسی در هر شغل و کاری که هست، در هر مسئولیتی هست می‌تواند تلاش کند خودش را در آن کار تبدیل به حاج قاسم کند. این شدنی است. یک تصوّر غلطی وجود دارد که شهدا را تبدیل به عنصر دست نیافتنی می‌کنند، تبدیل به استثناء می‌کنند، این خوب نیست. بعد می‌گوییم قابل دسترس نیست، بایگانی‌اش کنیم و کنار می‌گذاریم. در صورتی که باید تلاش کنیم به سمت آنها حرکت کنیم. آنها انسان هستند و به آن نقطه رسیده‌اند ما هم باید برسیم. نباید بگوییم چون راه دور است به سمت دیگری می‌رویم. به اعتقاد من باید تلاش شود این مسئله در جامعه پیاده شود. امروز در اقتصاد، سیاست، اخلاق و موضوعات مختلف مشکل داریم. اساس اینکه مقام معظم رهبری ایشان را به‌عنوان مکتب معرفی می‌کند همین است. ما برای اینکه بتوانیم خوب درک کنیم از مصادیق عملکرد ایشان درس بگیریم هر مقدار که در کارها لازم هست تک‌تک مرد و زن می‌توانند در کار خودشان حاج قاسم شوند.
اگر ما بتوانیم این را خوب تبیین کنیم شدنی است. فکر می‌کنید فقط یک فرمانده می‌تواند حاج قاسم شود. فرض کنید رئیس یک کارخانه، بانکدار، مغازه‌دار، تاجر... نمی‌تواند حاج قاسم شود؟ می‌توانند حاج قاسمِ کار خودشان باشند. حاج قاسم مردم‌دار بود تو هم مردم‌دار باش. به مشکلات زیردستان رسیدگی می‌کرد، تو هم رسیدگی کن. در کارش زرنگ و توانمند بود، آن کار را به نحو احسن انجام می‌داد، تو هم به نحو احسن انجام بده. همین مباحثی که در ارتباط حاج قاسم بود تو هم پیاده کن. این نکته مهمی است. فرض کنید ما راجع به مسائل موشکی بگوییم این توانمندی هست و فلان کارها را انجام دادیم یک نمونه و مدل بوده قابل تکرار نیست کنار بگذاریم. می‌توان این را در همه شئونات زندگی پیاده‌سازی کرد. بطور مثال سیل می‌آمد حاج قاسم به آنجا می‌رفت. کاری نداشت شلوارش گلی شود یا نشود. این به معنای از خودگذشتگی است. بنده مغازه‌دار هستم امروز کالا گران است مردم مشکل دارند از خودگذشتگی نشان دهم سودم را پایین بیاورم. مگر حتماً باید در بحران از خودگذشتگی نشان دهیم؟ الان درآمد مردم کم شده فشار حداکثری دشمن بوده گرفتاری داریم من صاحب خانه هستم حاشیه اجاره‌ام را پایین بیاورم و هوای مردم را داشته باشم یا بتوانم با درآمدی که دارم به فقرا کمک کنم. به‌نظرم هر کسی می‌تواند این نقش را ایفاء کند. مقام معظم رهبری جمله‌ای دارد هر کسی در هر کجایی هست آنجا را مرکز جهان تلقی کند. مرکز جهان قاسم مبارزه و جنگ و جهاد بود مرکز جهان یک بانکدار بانک، مغازه‌دار مغازه‌اش، کارخانه‌دار کارخانه‌اش است. اگر این کار را انجام دهیم کشور گلستان می‌شود. همه دنبال قهرمانان افسانه‌ای هستند ما قهرمانان واقعی داریم.

* حضرتعالی به وضعیت منطقه‌ اشاره‌ای کردید یعنی تلاشی که آمریکایی‌ها داشتند ولی خواسته‌هایشان محقق نشد. با توجه به اهدافی که آنها در شهادت حاج قاسم دنبال می‌کردند تحلیل حضرتعالی از شرایط منطقه به‌ویژه بعد از شهادت سردار سلیمانی چیست؟

- به اعتقاد من آمریکایی‌ها بعد از جنگ جهانی دوم یک سرمایه‌ای به دست آورده بودند آن هم اقتدار، هیمنه و وجهه‌ای بود که خود به خود بدون جنگیدن ‌ترس در دل حریف ایجاد می‌کرد و همه از او حساب می‌بردند اصلاً نیاز نبود بجنگد. نجنگیده همه جا را فتح می‌کرد فقط کافی بود بگویند ناوهای آمریکا به سمت فلان منطقه حرکت می‌کند. کافی بود آمریکایی‌ها پیغامی‌دهند همه سعی می‌کردند بدون اینکه آمریکا بخواهد خودشان را تطبیق دهند. به‌خاطر اینکه آمریکا بزرگ‌ترین ارتش جهان را داشت و سابقه‌ای که از آن بود یک ‌ترس سنگینی در دل همه حکام دنیا ایجاد کرده بود و سودش را می‌برد. سپاه، نظام و کشور ما به رهبری مقام معظم رهبری
این را به هم ریخت. پهپاد آمریکایی از سوی ایران هدف قرار گرفت و سرنگون شد، پایگاه عین الأسد آمریکا در عراق از سوی ایران با موشک هدف قرار گرفت. نقشه‌اش در منطقه که تجزیه‌ و سلطه بیشتر بود از بین رفت. امروز در درون ارتش آمریکا و در بین سربازان و افسران آمریکائی وحشت و ‌ترس و نگرانی نهادینه شده است. آن احساس قلدری به احساس‌ترس تبدیل شده است. نمی‌خواهم بگویم ارتش کوچکی دارد، ارتش بزرگی دارد ولی شکننده شده و تمام نقشه‌هایش به هم ریخته است.‌ ترک و اخراج‌شان را از افغانستان ببینید چگونه اتفاق می‌افتد. این شرایط آمریکا را گوشه رینگ برده است.

* رهبر انقلاب در مراسم سالگرد امام از دکترین مقاومت امام خمینی(ره) صحبت کردند که ما باید راه مقاومت را ادامه دهیم. راه مقابله با تحریم استقامت است. حضرتعالی در صحبت‌ها‌ اشاره کردید یکی از ویژگی‌های حاج قاسم استقامت در برابر سختی‌ها بود... بد نیست در این گفت‌وگو یکی دو مورد‌ اشاره شود. اگر بخواهید از بحث مقاومت شروع کنید این مقاومت به‌ویژه در هوافضا بعد از شهادت حاج قاسم چه شکلی پیدا کرده است؟

- ما از قدیم دشمنی دشمنان را داشته‌ایم و همواره بوده است. شهادت حاج قاسم طبیعتاًً روی انگیزه بچه‌ها بیشتر تأثیر گذاشت و تلاش‌ها بیشتر شد. همه دشمنی دشمنان را جدّی‌تر از قبل تلقی کردند و فعالیت‌ها ادامه پیدا کرد. امروز هم به لطف الهی در حوزه‌های مختلف قدرتمند شده‌ایم. من می‌خواهم از گفته‌های دشمنان استفاده کنم نه اینکه ما تحلیل کنیم. یک روزی می‌گفتند مسئله هسته‌ای اولویت ما است. بعد کم‌کم گفتند اولویت مقابله با موشکی ایران مهم‌تر از هسته‌ای شده است. مقامات آمریکایی این را گفتند. این به‌خاطر آن است که دیدند دقت‌ها بالا رفته، کیفیت‌ها و کمیت‌ها تغییر کرده، شرایط متفاوت شده است. چند ماه هست که می‌گویند نگران پهپادهای ایرانی هستیم و پهپادهای ایرانی برتری هوایی ما را بعد از 70 سال گرفته است. این را مکنزی گفت.
اینها نشان می‌دهد کار شده است و ما در گذشته متوقف نشده‌ایم، جلو رفته‌ایم. به 200 سال تاریخ کشور ما نگاه کنید که چه بخشهایی از کشور جدا شدند. چه جنگ‌هایی تحمیل شد. چقدر از ما کشته گرفتند. چند میلیون نفر به‌خاطر گرسنگی که بر مردم تحمیل شد از بین رفتند. تجربه بعد از دوران جنگ به این‌گونه است ایده همه بزرگان این بود که ما باید قوی باشیم. رهبری دائماً تأکید می‌فرماید باید قوی باشیم. تاریخ نباید دوباره تکرار شود. دوباره نباید آسیب ببینیم و امنیت به خطر بیفتد. این مسیر ادامه دارد و محکم جلو می‌رویم.

* ممکن است روز مبادا از موشک‌هایی استفاده شود که دشمن را غافلگیر کند؟

- من نمی‌خواهم صرفاً موشک را بگویم. طبیعی است همه چیز رونمایی نمی‌شود. حتماً همواره تجهیزات و امکانات در بخش‌های مختلف وجود دارد که غافلگیر‌کننده است. دشمن اشتباهات محاسباتی زیاد دارد.

* درباره حمله موشکی به پایگاه آمریکایی عین‌الاسد در انتقام شهادت شهید سلیمانی اگر نکته‌ای و ناگفته‌ای هست بفرمائید.

- راجع به عین‌الاسد قبلاًً صحبت شده است ولی چیزی که با بیان قابل انتقال نیست دیدن صحنه‌هایی بود که انسان اوج ذلت یک ابر قدرت را به چشم خود می‌دید: بزرگ‌ترین ارتش جهان، بزرگ‌ترین فرماندهی منطقه‌ای (سنتکام)، بزرگ‌ترین پایگاه هوایی غرب آسیا (عین‌الاسد) توسط ضربات موشکی جبهه اسلام در هر لحظه یک نقطه‌ای را نابود می‌کرد و نیروهای تا دندان مسلحِ آمریکایی فقط توانسته بودند به بیابانهای اطراف پایگاه پناه ببرند. آنها از آسمان نگران موشک‌ها بودند، از زمین نگران خشم نیروهای محور مقاومت عراقی و حمله زمینی به پایگاه.
یک لحظه هم حال خلبان و کروی پروازی هواپیمای سی 130 توپدار آمریکایی که در ارتفاع پایین وظیفه مراقبت از نیروهای پراکنده شده در بیابان‌های اطراف پایگاه عین‌الاسد را نمی‌توان درک کرد، در عین حال که نظاره‌گر اصابت موشک‌ها بود، می‌بایست گشت هوایی و مراقبت از نیروهای آواره در بیابان را انجام می‌داد، هر چند با اولین اصابت آنجا را ‌ترک کرد ولی تحمل یک لحظه هم برای ارتشی که همواره در شرایط بی‌خطر جنگیده قابل تحمل نیست.
دیدن ذلت فرماندهی که همه قدرت او یعنی مرکز فرماندهی و کنترل خود را از دست داده و برای دور کردن پهپادهای از کنترل خارج شده مجبور به تماس با تلفن موبایل می‌شود، او با تلفن همراه با مرکز کنترل پهپادها در کویت تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد با کنترل پهپاد، آنها را به کویت برگرداند. دیدن تصاویر ماهواره‌ای از پراکنده کردن هواپیماهای پیشرفته همچون اف35 در پایگاه‌های امارات، قطر و... این اوج ذلت و سقوط یک ابرقدرت است. این تحقیق همان نصرتی است که خداوند متعال و عده داده است.

* حضرتعالی در جلسات و مدیریت نظامی حتماً دیدار و برخورد با حاج قاسم را داشتید. آخرین گفته یا تأکیداتی خاطرتان هست؟

- آنچه من در صحبت‌ها و مسائلی که ذهن ایشان را مشغول کرده بود می‌دیدم مردم بود. مشکلات اقتصادی و محرومیت‌ها و مشکلاتی که دارند. در مقاطعی تصوّر ایشان این بود که از کار نظامی جدا شود قبل از اینکه به قدس برود. او گفت: اگر منطقه‌ای را به من بسپارند روی بحث آبادانی آن کار می‌کنم. از دولت بودجه هم نمی‌خواهم. مثلاً استان کرمان نه تنها نباید از دولت بودجه بگیرد بلکه باید به دولت مرکزی کمک هم کند چون به اندازه کافی مستعد هست. نوع نگاه ایشان صرف مسائل نظامی نبود. عمران و آبادانی و مسائل اقتصادی به‌خاطر این بود که مردم در آسایش زندگی کنند و مشکلات به حداقل برسد. این خیلی او را نگران می‌کرد.

* برخی جریان‌ها اخیرا چند ویژه‌نامه تهیه کرده‌اند تا مقاومت را جور دیگری معنا کنند. آنها می‌گویند حاج قاسم موافق برجام بود. ادعا دارند ایشان بازوی سخت‌افزاری نظام در تحقق برجام بود. الان می‌گویند راستی‌آزمایی و تضمین و... را بزنید. اگر حاج قاسم بود چنین ایده‌ای را پیاده می‌کرد؟

- اگر واقعاً چنین بود، چرا آقای ظریف در آن فایل صوتی گفتند ایشان به مسئله دیپلماسی ضربه زده است. دیپلماسی ما برجام بود. خود فرمانده دیپلماسی ما می‌گوید ضربه زده است. در دولت دوم آقای روحانی جلسه‌ای با او گرفتیم. سردار جعفری فرمانده کل سپاه بود. حاج قاسم سلیمانی بود. بنده بودم. چند نفری به آنجا رفتیم. آن جلسه برای چه بود؟ جلسه خیلی صریح و تند بود. حاج قاسم مخالف دیپلماسی نبود. مخالف آن چیزی که در سطح کشور تأیید شده و تصویب شده نبود. در واقع نه موافق بود و نه مخالف. ایشان مخالف وابستگی و سازش بود. می‌گفت: از این طریق به جایی نمی‌رسید. در آن جلسه حاج قاسم با آقای روحانی خیلی صریح حرف زد.
- اگر صلاح می‌دانید جزئیاتی از این جلسه مطرح کنید؟
- در جلسه‌ای که رفتیم اتفاقاً برای همین موضوع بود. اگر یادتان باشد رهبری صحبتی می‌کرد هفته بعد آقای روحانی موضع می‌گرفت، سپاه را تخریب می‌کرد، هر روز به خودی‌ها حمله می‌کرد. در آن جلسه که ما رفتیم پیام جلسه این بود و همه این را گفتیم که آقای روحانی ما کمک شما هستیم. آدم نباید خودزنی کند. ما توان و امکانی داریم می‌خواهیم به دولت شما کمک کنیم. برای ما مهم نیست کدام دولت باشد هر دولتی باشد وظیفه می‌دانیم کمک کنیم. دیدید در بحران‌هایی که پیش آمد مانند سیل و زلزله و مسائل مختلف واقعاًً سپاه پای کار بود. آدم نیروی خودش را نمی‌زند؛ این چه حرفی است که شما می‌زنید! بعد هم گفتیم اگر این حرفها را بزنید برای ما قابل تحمل نیست. شما هر روز مخالفتی می‌کنید. دفاع از انقلاب و ملت و نظام و رهبری خط قرمز ما است فکر نکن همیشه می‌توانی این حرف را بزنی ما هم سکوت کنیم.

* حاج قاسم هم همین تحلیل را داشت؟

- بله، عین جمله حاج قاسم این بود که گفت: آقای روحانی! می‌خواهی مسیر احمدی‌نژاد را بروی؟ تو هم می‌خواهی مثل او بشوی؟ مردم به تو رأی داده‌اند و رئیس‌جمهور شدی بیا دست به دست هم دهیم کمک کنیم کشور را درست کنیم. برای چه خودزنی می‌کنی؟ برای چه هر روز به خودمان حمله می‌کنی؟ بیا مشکلات را حل کنیم.

* با تحلیل شما می‌توانیم بگوییم گفتمان حاج قاسم و اساساًً گفتمان نیروهای سپاه در قبال مذاکرات این بود که ما قدرت مقاومت در برابر نظام سلطه را افزایش دادیم. چون مسئله موشکی داریم دست برتر را داریم.

- هر سال رزمایش انجام می‌دهیم. در وسط مذاکرات رزمایش اخیر پیامبر اعظم(ص) را انجام دادیم. این یا کمک می‌کند یا نمی‌کند ولی چیزی هست که به هر حال در کشور برای حفظ قدرت و نظام لازم است. ارتش و سپاه باید تمرینات خود را انجام دهند در عین حال که اعتقاد داریم کمک هم می‌کند. برای چه تحلیل سیاسی می‌کردند؟ می‌گفتند آمده‌اند تا برجام را بهم بزنند! برای چه این حرف را می‌زدند؟ در روابط بین‌الملل یکی از مؤلفه‌های اقتدار، ارتش یا نیروی نظامی گسترده و وسیع است.
اگر بدون پشتوانه بخواهید پشت میز مذاکره بنشینید فقط اینکه خوب حرف بزنید می‌توان امتیاز گرفت؟ نه، زمانی می‌توانید امتیاز بگیرید که به پشتوانه قدرتی حرف بزنید و چیزی داشته باشید، موقعی که نداشته باشید چه می‌خواهید بگویید؟ بعضی‌ها می‌گویند حاج قاسم گرایش سیاسی داشت. اما همه چیز ایشان ذوب در ولایت بود. اگر می‌دیدید پیش هاشمی و روحانی می‌رفت، یا اینکه می‌گفت: تمام دختران ایران دختران من هستند فارغ از اینکه حجاب‌شان خوب یا بد است، اگر کسی در بحث سیاسی تعریضی داشت، می‌گفت: باید اینها را زیر چتر انقلاب بیاوریم. اصلاً این‌گونه نبود که بگوییم گرایش او این جور بود. اگر کسی انقلابی نباشد و روحیه سازش کاری داشته باشد هیچ موقع زیر گلوله تهمت و فشار و شرایط سخت نمی‌رود. اصلاً این دو با هم جمع نمی‌شوند.

برچسب ها
نسخه اصل مطلب