عکسی که به بدنه جامعه سیلی نزند، عکس نیست
سعید صادقی عکاس پیشکسوت، از خاطرات خود از سالروز آزادسازی خرمشهر و دغدغه های این روزهایش گفت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان ، ۳۱ سال از پایان جنگ تحمیلی می گذرد؛ آنان که در آن سال ها بوده و لحظات جنگ، سختی های مردم، دلاوری های رزمندگان و ... را با چشم خود دیده اند، هنوز هم با سینه ای آکنده به غم از آن روز ها یاد می کنند.
اما این روزها شناخت جوانان از مهمترین واقعه تاریخ کشور خود، تنها از طریق دیدن تصاویری است که به همت عکاسان شجاع و فداکاری همچون سعید صادقی در آن سال ها ثبت شده اند.
سعید صادقی متولد ۱۳۳۲، عکاس و فیلمبردار نام آشنای سینما و تلویزیون است که در سال ۱۳۸۵ نشان شجاعت و در سال ۱۳۸۶ نشان درجه یک هنری شورای انقلاب فرهنگی را از آن خود کرده است.
وی در ۳۵ عملیات مهم در سال های جنگ حضور داشته و در کنار رزمندگان به واسطه دوربین خود خدمت کرده است. یکی از مهمترین رویداد هایی که با لنز دوربین صادقی ثبت شده، عملیات بیت المقدس و سالروز آزادسازی خرمشهر بوده است.
به سراغ استاد صادقی رفته و پای صحبت های او نشستیم. گفتگوی تفصیلی ما با این هنرمند را بخوانید؛
آقای صادقی؛ از روز های حضور خود در جبهه های جنگ بگویید.
من ۷۵ ماه در منطقه بودم. هیچ جای ثابت و مشخصی نداشتیم. وقتی برای رزمندگان غذا و امکانات می آوردند ما عکاس ها جزو آمار نبودیم و از غذای مانده آن ها می خوردیم. شهید جهان آرا هربار مرا می دید، می پرسید چیزی خورده ای؟ می گفتم بله از فلان غذا خوردم. با اینکه عکاس بودم، اما واقعا مثل یک سرباز عمل می کردم.
عکاسی که با سیاست گره خورد
شما از سال های پیروزی انقلاب هم عکاسی کرده اید؟
بله؛ از همه وقایع آن سال ها عکس دارم. حتی بعد از پیروزی انقلاب درگیری مجاهدین خلق با جوانان انقلابی را هم عکاسی کرده ام. هربار که برای گرفتن عکس از آن درگیری ها به خیابان می رفتم، لباسم پاره و خونی می شد، اما کارم را با عشق انجام می دادم. سیاست باید وارد حرفه من می شد؛ به همین دلیل با تمام چهره های سیاسی مملکت سابقه کار دارم و تقریبا از همه رویداد های سیاسی عکس گرفته ام.
تاثیر عکس هایی که از آن وقایع گرفتید در جامعه چه بود؟
انتشار آن عکس ها در روزنامه ها، در جامعه به شدت موثر بود. حداقل تاثیرش این بود که مادران با دیدن عکس ها اجازه نمی دادند فرزندانشان به خیابان ها آمده و در درگیری های سیاسی وارد شوند.
عکاسی جنگ شکل عکاسی ایران را تغییر داد
درباره عکاسی از جنگ بگویید.
عکاسی جنگ شکل عکاسی ایران را تغییر داد و باعث شد عکاسی از حالت استیج به مستندگرایی تبدیل شود. در واقع ما نگاه ایرانی را وارد عکاسی کردیم. این تغییر حتی از زمان انقلاب هم پیش نیامد؛ بلکه در سال های جنگ و عکاسی از جبهه ها پدیدار شد.
دلیلش چه بود؟
دلیلش زندگی کردن و حضور ما در دل آن سختی و رنج ها بود. ما شب و روز با سوژه هایمان زندگی می کردیم. دیدن آن سختی ها باعث شد تا من به این فکر بیفتم که باید چه کنم؟ بسیاری از جوانان با دیدن عکس هایی که من از رزمنده ها گرفته بودم، به جبهه می آمدند. بعد از سال ها که تعدادی از آن ها را مجدد دیدم و از آن ها سوال کردم که چرا به جبهه رفتید؟ در جواب گفتند عکس های شما باعث شد که مادرمان راضی شود ما به جبهه برویم.
در جبهه برای گرفتن عکس راحت بودید یا محدودیت داشتید؟
اوایل برخی از فرماندهان و رزمنده ها می گفتند عکس نگیر و... . پس از بگو مگو هایی که با بچه ها می کردیم، یک روز به این نتیجه رسیدم که بهترین راه این است که این افراد به من عادت کنند؛ یعنی هر روز مرا ببینند و یادشان برود که من چه کار می کنم.
وقتی عکاس معروف جنگ، آثار عکاس ایرانی را می خرد
چطور در دل آن همه خمپاره و آتش ماندید و عکاسی کردید؟
در داخل شهر خرمشهر سنگربندی کرده بودند، غروب که می شد تیراندازی ها آرام می شد. بیشتر مردم در قبرستان یا مسجد جامع می خوابیدند. وقتی مسجد جامع را هم بمباران می کردند، در مدرسه می خوابیدیم. بعضی شب ها که حمله می کردند، من افسوس می خوردم که برخی سوژه ها را از دست می دهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم شب ها هم نخوابم و لحظات را ثبت کنم. در واقع شاتل زدن برای من مهمتر از جانم بود؛ من لحظات را با خون خودم ثبت کردم نه دوربین عکاسی. این عشق در عکس هایم موج می زند. حتی آقای مک کالین که بزرگترین عکاس جنگ در دوره معاصر است، کتاب عکس های من را گرفت.
ماجرای گرفتن عکس معروف آزادسازی خرمشهر چه بود؟
از عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر برایمان بگویید.
عملیات بیت المقدس از ۱۰ اردیبهشت سال ۶۱ آغاز شد. شب جمعه سوم خرداد بود که پیاده حرکت کردیم و بامداد به جاده خرمشهر رسیدیم. کف جاده پر از جسد بود. هوا به اصطلاح گرگ و میش بود. من به خاطر اینکه بتوانم در روشنایی عکس بگیرم، همان جا ماندم و بقیه رفتند. در یک ماه عملیات مسائل بسیاری پیش آمد. شب ها آسمان پر از گلوله بود به طوری که بدون فلش زدن هم عکس می گرفتیم. شهر هنوز دست عراقی ها بود که من خودم را به مسجد جامع رساندم. می دانستم که مسجد جامع محل تجمع مردم و نیرو های رزمنده است و پس از پیروزی که وقوع آن قطعی بود، همه در مسجد جامع جمع می شوند. به همین دلیل خودم را به آنجا رساندم تا اولین عکس پس از فتح را من بگیرم، خوشبختانه اینطور هم شد.
شکست اصلی صدام در فتح دوباره خرمشهر رقم خورد
این همه شهر در جنگ آسیب دیدند، چرا فقط آزادی خرمشهر را جشن می گیرند؟
خرمشهر بهانه ای است برای یادآوری سال های جنگ. بله شهر هایی مثل قصر شیرین هم کاملا نابود شدند؛ حتی شهر بستان کاملا دست عراقی ها بود. صدام هیچوقت به خرمشهر نرفت، اما به بستان آمد. اما موقعیت جغرافیایی خرمشهر و اخباری که از این شهر در جهان پیچیده بود، دلیل این مشهوریت است. درواقع شکست اصلی صدام در فتح دوباره خرمشهر رقم خورد.
مهمترین و تاثیرگذارترین سند یک واقعه عکس است
به نظر شما عکس های جنگ در انعکاس وقایع بیشتر تاثیر داشته اند یا فیلم های سینمایی، سریال و کتاب های دفاع مقدس؟
مهمترین و تاثیرگذارترین سند یک واقعه عکس است. تئاتر و سینما بازسازی می شوند و احساسی که به مخاطب القا می کنند، مقطعی است. اما عکس با احساس بازی نمی کند بلکه مخاطب را به شناخت می رساند. ما دفاع مقدس را با عکس هایمان برجسته کردیم. فقط اشکال کار این است که هیچ پژوهشگر و منتقدی نخواسته نسبت به عکاسی جنگ اقدام کند و ارزش آن را بیش از این به بینندگان نشان دهد. برای اینکه بتوانیم احساس مشترک مردم نسبت به قطعه ای که از ایران جدا شده بود را نشان دهیم، باید عکس ها را کارشناسی کنیم.
عکس هایی که سازمان ملل را تحت تاثیر قرار داد
انتشار این عکس ها پس از پایان جنگ در جوامع بین الملل چطور بود؟
عکس های ما در آن سال ها زبان ارتباط با جوامع بین الملل شده بود. عکس ها در سازمان ملل و ریاست جمهوری های جهان چاپ می شد. مرحوم مرتضی ممیز، محمود کلاری و سیف الله صمدیان هم مدیریت چاپ و توزیع را برعهده داشتند. آن زمان آقای ولایتی وزیر امور خارجه ایران بود و هروقت به سفر های خارجی می رفت مجموعه ای از عکس ها را با خود می برد.
مسئولاین کشور های خارجی هم با دیدن تصاویر تحت تاثیر قرار می گرفتند و در سخنرانی هایشان از جنگ ایران صحبت می کردند. حتی با تاثیر از عکس ها بود که برای اولین بار سازمان ملل صدام را محکوم کرد. مهمترین ویژگی عکس های ما در باور ها و اعتقاد های مردم و خون هایی بود که روی زمین ریخته می شد. کمترین دروغ را در عکس های جنگ می توان دید؛ ولی در واژه ها خیلی تحریف می توان یافت. واژه ساخته، اما عکس در لحظه ثبت می شود.
استقبال مردم از جدیدترین کتاب مجموعه عکس های جنگ در نمایشگاه کتاب امسال چطور بود؟
چند روزی که من به غرفه انجمن عکاسان دفاع مقدس رفتم، استقبال خیلی خوبی را دیدم. وقتی از کسانی که کتاب را می خریدند درباره دلیل خرید آن ها سوال می کردم، در پاسخ می گفتند این عکس ها به خانواده و هویت ما غرور می دهد و می خواهیم این غرور را در منازلمان حفظ کنیم. تصویر غرور ملت ایران در این عکس هاست. پاسخ آن ها برای من خیلی ارزشمند بود. حتی پزشکی بود که گفت دیدن این عکس ها به من غیرت می دهد و باعث می شود من از خانواده های بی بضاعت هزینه ویزیت نگیرم.
فکر نمی کردم در حراج تهران از عکس های جنگ استقبال شود
چند دوره است که عکس های شما در حراج تهران با قیمت خوب فروخته می شود. این واکنش را از جانب خریداران تصور می کردید؟
آقای سمیع آذر و آقای کاظمی در برگزاری حراج تخصص لازم را دارند. من اولین نفری بودم که در حوزه جنگ وارد حراج شدم، ابتدا گمان می کردم که مردم خیلی از این عکس ها استقبال نکنند؛ اما خریدار اثر من در دور اول، وقتی مرا دید گفت «هرچندتا عکس داری از تو می خرم»، اما من گفتم فعلا همین کافی است.
تا اینکه در سال سوم حضورم عکس سوم خرداد از مسجد جامع خرمشهر را با قیمت ۷۵ میلیون تومان خریدند. بعد از حراج هم من یک نمایشگاه از چهره های زیر ۱۵ سال که در سال های جنگ از آن ها عکاسی کرده بودم، برگزار کردم. یک خانم و آقایی از آن نمایشگاه بازدید و سپس کل ۱۴ عکس را یک جا خریداری کردند. این فروش ها حس خوب و نفس تازه ای به من می دهند. کسی که عکس ها را می خرد غرور ایرانی را با خود به منزل می برد. عکسی که به بدنه خودش و جامعه سیلی نزند، عکس نیست.
از جستجوگری های یک عکاس چه خبر؟
همچنان به دنبال افرادی که از آن ها عکس گرفته ام هستم. نمایشگاهی هم چندوقت پیش در حلبچه برگزار کردم که در آن حدود ۶ نفر از شخصیت های عکس های من پیدا شدند. عکس هایشان را تحویل دادم و آن لحظه را هم ثبت کردم. در بعضی موارد هم عکس ها را به جای صاحبانشان به خانواده هایشان تحویل می دهم. زیرا یا در جنگ شهید شده اند و یا خبری از آن ها نیست.
گلایه از جایگاه عکاسی جنگ در جامعه
مهمترین موضوعی که در هنر عکاسی شما را اذیت کرده چیست؟
اینکه چرا عکاسی جنگ هنوز جایگاهی ندارد؟ تنها چیزی که از ۸ سال دفاع مقدس برای ملت مانده، همین عکس هاست. یک آرتیست سینما که فقط لباس جنگ در فیلم می پوشد، قهرمان می شود؛ آن وقت جایگاه عکاسی که در همه عملیات ها بوده و بیشتر فرماندهان او را می شناسند کجا می رود؟ امنیت آن سال ها با اینکه جنگ بود، به مراتب از الان بیشتر بود. یک بار یکی از مسئولان ۱۰۰ تومان به من داد که در جبهه دستم خالی نباشد و اگر تیری به من اصابت کرد، پول بیمارستان رفتن داشته باشم. از قضا ترکش به پایم خورد، اما بیمارستان نرفتم. یک شب در سنگر یکی از بچه ها میله ای داغ کرد و ترکش را همانجا درآورد. ما آن رنج ها را کشیدیم تا شادی مردم را ببینیم. خوشبختی ملت و جوانان است که برای ما امنیت می آورد.
اما این روزها شناخت جوانان از مهمترین واقعه تاریخ کشور خود، تنها از طریق دیدن تصاویری است که به همت عکاسان شجاع و فداکاری همچون سعید صادقی در آن سال ها ثبت شده اند.
سعید صادقی متولد ۱۳۳۲، عکاس و فیلمبردار نام آشنای سینما و تلویزیون است که در سال ۱۳۸۵ نشان شجاعت و در سال ۱۳۸۶ نشان درجه یک هنری شورای انقلاب فرهنگی را از آن خود کرده است.
وی در ۳۵ عملیات مهم در سال های جنگ حضور داشته و در کنار رزمندگان به واسطه دوربین خود خدمت کرده است. یکی از مهمترین رویداد هایی که با لنز دوربین صادقی ثبت شده، عملیات بیت المقدس و سالروز آزادسازی خرمشهر بوده است.
به سراغ استاد صادقی رفته و پای صحبت های او نشستیم. گفتگوی تفصیلی ما با این هنرمند را بخوانید؛
آقای صادقی؛ از روز های حضور خود در جبهه های جنگ بگویید.
من ۷۵ ماه در منطقه بودم. هیچ جای ثابت و مشخصی نداشتیم. وقتی برای رزمندگان غذا و امکانات می آوردند ما عکاس ها جزو آمار نبودیم و از غذای مانده آن ها می خوردیم. شهید جهان آرا هربار مرا می دید، می پرسید چیزی خورده ای؟ می گفتم بله از فلان غذا خوردم. با اینکه عکاس بودم، اما واقعا مثل یک سرباز عمل می کردم.
عکاسی که با سیاست گره خورد
شما از سال های پیروزی انقلاب هم عکاسی کرده اید؟
بله؛ از همه وقایع آن سال ها عکس دارم. حتی بعد از پیروزی انقلاب درگیری مجاهدین خلق با جوانان انقلابی را هم عکاسی کرده ام. هربار که برای گرفتن عکس از آن درگیری ها به خیابان می رفتم، لباسم پاره و خونی می شد، اما کارم را با عشق انجام می دادم. سیاست باید وارد حرفه من می شد؛ به همین دلیل با تمام چهره های سیاسی مملکت سابقه کار دارم و تقریبا از همه رویداد های سیاسی عکس گرفته ام.
تاثیر عکس هایی که از آن وقایع گرفتید در جامعه چه بود؟
انتشار آن عکس ها در روزنامه ها، در جامعه به شدت موثر بود. حداقل تاثیرش این بود که مادران با دیدن عکس ها اجازه نمی دادند فرزندانشان به خیابان ها آمده و در درگیری های سیاسی وارد شوند.
عکاسی جنگ شکل عکاسی ایران را تغییر داد
درباره عکاسی از جنگ بگویید.
عکاسی جنگ شکل عکاسی ایران را تغییر داد و باعث شد عکاسی از حالت استیج به مستندگرایی تبدیل شود. در واقع ما نگاه ایرانی را وارد عکاسی کردیم. این تغییر حتی از زمان انقلاب هم پیش نیامد؛ بلکه در سال های جنگ و عکاسی از جبهه ها پدیدار شد.
دلیلش چه بود؟
دلیلش زندگی کردن و حضور ما در دل آن سختی و رنج ها بود. ما شب و روز با سوژه هایمان زندگی می کردیم. دیدن آن سختی ها باعث شد تا من به این فکر بیفتم که باید چه کنم؟ بسیاری از جوانان با دیدن عکس هایی که من از رزمنده ها گرفته بودم، به جبهه می آمدند. بعد از سال ها که تعدادی از آن ها را مجدد دیدم و از آن ها سوال کردم که چرا به جبهه رفتید؟ در جواب گفتند عکس های شما باعث شد که مادرمان راضی شود ما به جبهه برویم.
در جبهه برای گرفتن عکس راحت بودید یا محدودیت داشتید؟
اوایل برخی از فرماندهان و رزمنده ها می گفتند عکس نگیر و... . پس از بگو مگو هایی که با بچه ها می کردیم، یک روز به این نتیجه رسیدم که بهترین راه این است که این افراد به من عادت کنند؛ یعنی هر روز مرا ببینند و یادشان برود که من چه کار می کنم.
وقتی عکاس معروف جنگ، آثار عکاس ایرانی را می خرد
چطور در دل آن همه خمپاره و آتش ماندید و عکاسی کردید؟
در داخل شهر خرمشهر سنگربندی کرده بودند، غروب که می شد تیراندازی ها آرام می شد. بیشتر مردم در قبرستان یا مسجد جامع می خوابیدند. وقتی مسجد جامع را هم بمباران می کردند، در مدرسه می خوابیدیم. بعضی شب ها که حمله می کردند، من افسوس می خوردم که برخی سوژه ها را از دست می دهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم شب ها هم نخوابم و لحظات را ثبت کنم. در واقع شاتل زدن برای من مهمتر از جانم بود؛ من لحظات را با خون خودم ثبت کردم نه دوربین عکاسی. این عشق در عکس هایم موج می زند. حتی آقای مک کالین که بزرگترین عکاس جنگ در دوره معاصر است، کتاب عکس های من را گرفت.
ماجرای گرفتن عکس معروف آزادسازی خرمشهر چه بود؟
از عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر برایمان بگویید.
عملیات بیت المقدس از ۱۰ اردیبهشت سال ۶۱ آغاز شد. شب جمعه سوم خرداد بود که پیاده حرکت کردیم و بامداد به جاده خرمشهر رسیدیم. کف جاده پر از جسد بود. هوا به اصطلاح گرگ و میش بود. من به خاطر اینکه بتوانم در روشنایی عکس بگیرم، همان جا ماندم و بقیه رفتند. در یک ماه عملیات مسائل بسیاری پیش آمد. شب ها آسمان پر از گلوله بود به طوری که بدون فلش زدن هم عکس می گرفتیم. شهر هنوز دست عراقی ها بود که من خودم را به مسجد جامع رساندم. می دانستم که مسجد جامع محل تجمع مردم و نیرو های رزمنده است و پس از پیروزی که وقوع آن قطعی بود، همه در مسجد جامع جمع می شوند. به همین دلیل خودم را به آنجا رساندم تا اولین عکس پس از فتح را من بگیرم، خوشبختانه اینطور هم شد.
شکست اصلی صدام در فتح دوباره خرمشهر رقم خورد
این همه شهر در جنگ آسیب دیدند، چرا فقط آزادی خرمشهر را جشن می گیرند؟
خرمشهر بهانه ای است برای یادآوری سال های جنگ. بله شهر هایی مثل قصر شیرین هم کاملا نابود شدند؛ حتی شهر بستان کاملا دست عراقی ها بود. صدام هیچوقت به خرمشهر نرفت، اما به بستان آمد. اما موقعیت جغرافیایی خرمشهر و اخباری که از این شهر در جهان پیچیده بود، دلیل این مشهوریت است. درواقع شکست اصلی صدام در فتح دوباره خرمشهر رقم خورد.
مهمترین و تاثیرگذارترین سند یک واقعه عکس است
به نظر شما عکس های جنگ در انعکاس وقایع بیشتر تاثیر داشته اند یا فیلم های سینمایی، سریال و کتاب های دفاع مقدس؟
مهمترین و تاثیرگذارترین سند یک واقعه عکس است. تئاتر و سینما بازسازی می شوند و احساسی که به مخاطب القا می کنند، مقطعی است. اما عکس با احساس بازی نمی کند بلکه مخاطب را به شناخت می رساند. ما دفاع مقدس را با عکس هایمان برجسته کردیم. فقط اشکال کار این است که هیچ پژوهشگر و منتقدی نخواسته نسبت به عکاسی جنگ اقدام کند و ارزش آن را بیش از این به بینندگان نشان دهد. برای اینکه بتوانیم احساس مشترک مردم نسبت به قطعه ای که از ایران جدا شده بود را نشان دهیم، باید عکس ها را کارشناسی کنیم.
عکس هایی که سازمان ملل را تحت تاثیر قرار داد
انتشار این عکس ها پس از پایان جنگ در جوامع بین الملل چطور بود؟
عکس های ما در آن سال ها زبان ارتباط با جوامع بین الملل شده بود. عکس ها در سازمان ملل و ریاست جمهوری های جهان چاپ می شد. مرحوم مرتضی ممیز، محمود کلاری و سیف الله صمدیان هم مدیریت چاپ و توزیع را برعهده داشتند. آن زمان آقای ولایتی وزیر امور خارجه ایران بود و هروقت به سفر های خارجی می رفت مجموعه ای از عکس ها را با خود می برد.
مسئولاین کشور های خارجی هم با دیدن تصاویر تحت تاثیر قرار می گرفتند و در سخنرانی هایشان از جنگ ایران صحبت می کردند. حتی با تاثیر از عکس ها بود که برای اولین بار سازمان ملل صدام را محکوم کرد. مهمترین ویژگی عکس های ما در باور ها و اعتقاد های مردم و خون هایی بود که روی زمین ریخته می شد. کمترین دروغ را در عکس های جنگ می توان دید؛ ولی در واژه ها خیلی تحریف می توان یافت. واژه ساخته، اما عکس در لحظه ثبت می شود.
استقبال مردم از جدیدترین کتاب مجموعه عکس های جنگ در نمایشگاه کتاب امسال چطور بود؟
چند روزی که من به غرفه انجمن عکاسان دفاع مقدس رفتم، استقبال خیلی خوبی را دیدم. وقتی از کسانی که کتاب را می خریدند درباره دلیل خرید آن ها سوال می کردم، در پاسخ می گفتند این عکس ها به خانواده و هویت ما غرور می دهد و می خواهیم این غرور را در منازلمان حفظ کنیم. تصویر غرور ملت ایران در این عکس هاست. پاسخ آن ها برای من خیلی ارزشمند بود. حتی پزشکی بود که گفت دیدن این عکس ها به من غیرت می دهد و باعث می شود من از خانواده های بی بضاعت هزینه ویزیت نگیرم.
فکر نمی کردم در حراج تهران از عکس های جنگ استقبال شود
چند دوره است که عکس های شما در حراج تهران با قیمت خوب فروخته می شود. این واکنش را از جانب خریداران تصور می کردید؟
آقای سمیع آذر و آقای کاظمی در برگزاری حراج تخصص لازم را دارند. من اولین نفری بودم که در حوزه جنگ وارد حراج شدم، ابتدا گمان می کردم که مردم خیلی از این عکس ها استقبال نکنند؛ اما خریدار اثر من در دور اول، وقتی مرا دید گفت «هرچندتا عکس داری از تو می خرم»، اما من گفتم فعلا همین کافی است.
تا اینکه در سال سوم حضورم عکس سوم خرداد از مسجد جامع خرمشهر را با قیمت ۷۵ میلیون تومان خریدند. بعد از حراج هم من یک نمایشگاه از چهره های زیر ۱۵ سال که در سال های جنگ از آن ها عکاسی کرده بودم، برگزار کردم. یک خانم و آقایی از آن نمایشگاه بازدید و سپس کل ۱۴ عکس را یک جا خریداری کردند. این فروش ها حس خوب و نفس تازه ای به من می دهند. کسی که عکس ها را می خرد غرور ایرانی را با خود به منزل می برد. عکسی که به بدنه خودش و جامعه سیلی نزند، عکس نیست.
از جستجوگری های یک عکاس چه خبر؟
همچنان به دنبال افرادی که از آن ها عکس گرفته ام هستم. نمایشگاهی هم چندوقت پیش در حلبچه برگزار کردم که در آن حدود ۶ نفر از شخصیت های عکس های من پیدا شدند. عکس هایشان را تحویل دادم و آن لحظه را هم ثبت کردم. در بعضی موارد هم عکس ها را به جای صاحبانشان به خانواده هایشان تحویل می دهم. زیرا یا در جنگ شهید شده اند و یا خبری از آن ها نیست.
گلایه از جایگاه عکاسی جنگ در جامعه
مهمترین موضوعی که در هنر عکاسی شما را اذیت کرده چیست؟
اینکه چرا عکاسی جنگ هنوز جایگاهی ندارد؟ تنها چیزی که از ۸ سال دفاع مقدس برای ملت مانده، همین عکس هاست. یک آرتیست سینما که فقط لباس جنگ در فیلم می پوشد، قهرمان می شود؛ آن وقت جایگاه عکاسی که در همه عملیات ها بوده و بیشتر فرماندهان او را می شناسند کجا می رود؟ امنیت آن سال ها با اینکه جنگ بود، به مراتب از الان بیشتر بود. یک بار یکی از مسئولان ۱۰۰ تومان به من داد که در جبهه دستم خالی نباشد و اگر تیری به من اصابت کرد، پول بیمارستان رفتن داشته باشم. از قضا ترکش به پایم خورد، اما بیمارستان نرفتم. یک شب در سنگر یکی از بچه ها میله ای داغ کرد و ترکش را همانجا درآورد. ما آن رنج ها را کشیدیم تا شادی مردم را ببینیم. خوشبختی ملت و جوانان است که برای ما امنیت می آورد.