محسن قصابیان: برای «منصور» ۱۰ کیلو کم کردم
گفتگو با محسن قصابیان، بازیگر خراسانی نقش شهید ستاری که این روزها افزون بر فیلم در حال اکران سریال «موج اول» را روی آنتن شبکه ۳ دارد.
به گزارش خراسان، نام محسن قصابیان در سیونهمین جشنواره ملی فیلم فجر با نقش شهید «منصور ستاری» در فیلم «منصور» بر سر زبانها افتاد و بازی او مورد توجه قرار گرفت. این فیلم که اکنون در سینماهاست، در اکران عمومی نیز با استقبال مخاطبان مواجه شد. این بازیگر و کارگردان، همزمان با اکران «منصور» با سریال «موج اول» ساخته امیرسجاد حسینی به تلویزیون آمده و همزمان روی پرده سینما و در قاب تلویزیون دیده میشود. به همین بهانه، با محسن قصابیان درباره تجربه بازی در سریال «موج اول» پس از فیلم «منصور»، گفتگو کردیم.
چه ویژگیهایی در نقش دیدید که بازی در «موج اول» را پذیرفتید؟
مهمترین نکتهای که باعث شد بین سه سریالی که تابستان به من پیشنهاد شد، «موج اول» را انتخاب کنم، اول از همه ادای دین به کادر درمان بود که خیلی از آنها را از دست دادیم. بین شخصیت پزشک که آقای فخیمزاده بازی کردند و فرمانده، مانده بودیم و در نهایت فرمانده را انتخاب کردم، چون حس خوبی درباره آن داشتم. یک رزمنده ارتشی، یک نظامی، یک سپاهی و آدمی که پیشینه جنگ دارد و از این مرز و بوم دفاع کرده، دوستان و آشنایانی دارد و حالا در پیک کرونا کمک میکند تا شرایط تغییر کند. این خیلی برایم خوشایند بود که فارغ از رنگ، نژاد، قومیت و عقیده به همه کمک میکند و همه ایران برایش مسئله است.
بعد از فیلم «منصور» با سریال «موج اول» در تلویزیون هم در نقش شخصیت خوب و مردم دوستی دیده شدید، وقتی نقش «ابراهیم» پیشنهاد شد به شباهتهای این دو کاراکتر فکر کردید و از این موضوع نگرانی نداشتید؟
همزمان با این نقش، دو نقش در دو سریال دیگر هم پیشنهاد شد که خیلی با شخصیت تیمسار ستاری متفاوت بود. به دلایلی که گفتم این نقش را انتخاب کردم و خودم هم میدانستم کار سختی است، چون در یک سری زمینهها مشابهتهایی وجود داشت و تمام تلاشم این بود که به لحاظ جسمانی، ظرفیتهای روانی و شیوه برخورد با نقش، به گونهای جلو بروم که آن چه به دست میآید، با «منصور» متفاوت باشد. برای بازی در «منصور» ۱۰ کیلو وزن کم کردم، اما اینجا اصراری نداشتم که خیلی شکیل و تَرکهای به نظر بیایم، حتی برای پوشش پیشنهادهایی دادم که متفاوت باشد و شخصیت اندکی رهاتر به نظر برسد. این را که چقدر متفاوت بوده، مخاطب باید ارزیابی کند، اما بله مشابهتهایی دارند، به نوعی هر دو دنبال تغییر و سازندگی هستند. این که ما تاکید میکنم برای «همه» مردم ایران فارغ از قومیت، نژاد، عقیده یا هر چیز دیگری مفید باشیم، نکتهای است که من خیلی دوست دارم.
معمولا وقتی بازیگری در نقش خاصی موفق میشود، مشابه آن نقش به او زیاد پیشنهاد میشود، اگر باز هم چنین نقشهایی پیشنهاد شود، میپذیرید یا دنبال فرصت متفاوتی هستید؟
من به این فکر میکنم نقشی که پیشنهاد میشود برایم جذاب باشد و جای کار داشته باشد تا بتوانم شخصیت متفاوتی را خلق و با آن زندگی کنم. طبیعتا هیچ بازیگری دوست ندارد کار تکراری انجام بدهد، من اگر میخواستم کار تکراری انجام بدهم تا به حال خیلی از نقشها را بازی کرده بودم. نمیدانم بعدا چه پیش میآید، اما دوباره این انتخابها را پیش رویم خواهم داشت، همان طور که داشتم و خیلی از آنها را رد کردم، چون حضور در آن پروژهها برایم جذاب نبود. نقش، کارگردان، شرایط ساخت و بازیگران دیگری که کنارت قرار میگیرند مهم است، چون آدم که تکی بازی نمیکند، باید بده بستان داشته باشد. مجموع اینها باعث میشود یک نقش را قبول کنی. طبیعی است که سعی میکنم وسواس داشته باشم و به شخصیتهای متفاوت برسم تا ببینم در آینده چه پیش میآید.
چرا در سریال میبینیم که کرونا ناشناخته است و فکر میکردند بیماری آنفلوآنزاست، در صورتی که کرونا در دنیا شناخته شده بود؟
همه میدانیم که کرونا در ابتدا شناخته شده نبود و مسیری را طی کرد تا تفاوتهایش مشخص شود. همین صحبتهایی که در سریال هست، آن زمان هم بود. یک عده معتقد بودند که کروناست، یک عده میگفتند کرونا نیست، عدهای میگفتند باید اعلام رسمی شود، عدهای میگفتند نباید اعلام رسمی شود. نه در کشور ما، فکر میکنم در کشورهای دیگر هم این ماجرا بود، حتی بحث این که اگر اعلام رسمی شود، باید قرنطینه شود. آیا قرنطینه باید انجام شود یا نباید انجام شود؟ اگر بشود مردم از کجا درآمد کسب کنند و زندگیشان را بگردانند، آن هم در شرایط اقتصادی ما که به دلیل تحریمها قبل از این هم شرایط خوبی نداشتیم. همه این صحبتها آن زمان هم مطرح بود و این طور نبود که تا بیماری آمد همه بفهمند کروناست، سریع واکسنش بیاید و مشکلات حل شود. نکته دوم این است که ما با «سریال» طرفیم و در ابتدای سریال هم عنوان شده ترتیب وقایع الزاما آنگونه نیست که در واقعیت اتفاق افتاده. در واقع سعی شده که برای جذابیت، شکل دراماتیک و داستانی به خودش بگیرد، حتی زمانبندی کار با آن چه در ایران اتفاق افتاد، همخوانی ندارد.
آن چه به طور مشخص به عنوان «کرونا» شناختیم حدود اسفندماه بود، شاید از حدود دی تا بهمن بین متخصصان صحبت بود که آیا کرونا وارد شده یا نشده؟ ولی در سریال میبینیم که این اتفاق در تابستان میافتد. این بافت سریال است و ایرادی هم ندارد، مهم این است که بخشی از واقعیت را درست بازگو کند و ادای دینی به کادر درمان باشد. بیش از این، کارگردان و نویسندگان باید در این باره صحبت کنند.
عدهای از مخاطبان گفتهاند با پخش سریال دوباره خاطرات بد یادآوری میشود و هنوز درگیر این مسئله هستیم. نظرتان درباره زمان پخش سریال چیست؟
یک سری چیزها دردناک است، اما میتواند باعث التیام هم بشود، هرچند که تصور خود من بر این بود که سریال سال آینده پخش خواهد شد، ولی به هر دلیلی مدیران تصمیم گرفتند فصل اول را به سرعت بعد از اتمام تصویربرداری به پخش برسانند. ما تازه در حال پیشتولید برای شروع فصل دوم هستیم. تمام اتفاقاتی که در دوران کرونا برای مردم شریف ایران افتاد بسیار دردناک بود.
نه فقط کادر درمان، بسیاری از دوستان، عزیزان و آشنایانمان را از دست دادیم، اما همیشه آثاری درباره این اتفاقات ناگوار ساخته میشود تا وجوه مختلفش را نشان بدهد، یادآوری باشد و همدلی آدمها کنار هم را نشان بدهد که چگونه از این معضل عبور کردند یا در حال عبور هستند. شاید اتفاقا پخش سریال بتواند اندکی در این مسیر کمک کند، اما قضاوت نمیکنم، چون میدانم دوباره مرور کردن این خاطرات برای عزیزانی که نزدیکترین افرادشان را از دست دادند، بسیار بسیار دردناک است.