جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > اسکندری: عاشق تهران قدیمی و سنتی هستم

اسکندری: عاشق تهران قدیمی و سنتی هستم

اسکندری: عاشق تهران قدیمی و سنتی هستم
نام لاله اسکندری یادآور نقش‌آفرینی‌های او در فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها (فیلم‌هایی چون «متولد ماه مهر» و «دریاچه ماهی» و «تیغ و ترمه» و سریال‌های «خاک سرخ» و «در چشم باد») و نگارگری‌هایش بر دیوارهای شهر است.

به گزارش همشهری، اسکندری سال‌هاست در کنار بازیگری حرفه‌ای، در زمینه هنرهای تجسمی فعالیت کرده و چندین نمایشگاه عکس، نقاشی و موزاییک در داخل و خارج از کشور داشته.

 

به جرأت می‌توان گفت او اولین و تنها زن بازیگری است که آرزوی زیباتر شدن شهرش را محقق کرده و اینک سهمی در این زیبا و رنگین شدن دیوارهای شهر تهران دارد. به بهانه آغاز دوباره فعالیت‌های تجسمی او در فضاهای شهری، سراغش رفتیم و از دغدغه‌های این روزهایش برای جان‌بخشی دوباره به این شهر خاکستری پرسیده‌ایم.

 

کجای تهران ساکن هستید؟

من اصالتاً متولد خراسان‌رضوی هستم اما از کودکی ساکن تهران هستیم و در بیهقی و آرژانتین ساکن شده‌ایم. در همه این سال‌ها در منطقه 6بوده‌ایم.

 

از نگاه یک هنرمند، شهر شلوغ و پرهیاهوی تهران چه زیبایی‌ها و نازیبایی‌هایی دارد؟

همه چیز به سلیقه افراد بازمی‌گردد. یک نفر فضاها و نمادهای مدرن را دوست دارد، یک نفر هم فضاها و نمادهای سنتی را. شخصاً معماری‌ها و نمادهای تاریخی و قدیمی و نوستالژیک را خیلی دوست دارم. در دوران کودکی‌ام، خیلی از نقاط تهران پر از کوچه‌باغ‌های زیبا بود که به نوعی هویت شهرمان محسوب می‌شد.

 

متأسفانه در سال‌های اخیر و در تحولات روی داده، خیلی از فضاها و خانه‌های قدیمی از بین رفته و تبدیل به برج‌ها و فضاهای مدرن شده. البته این فضاها شاید برای خیلی‌ها جالب باشد اما علاقه من تهران قدیمی است که زیبایی‌های خودش را حفظ کرده و در عین حال امکانات شهری خوبی هم داشته باشد.

 

پس با طرفداران سلیقه شهر مدرن زبان مشترکی ندارید؟

تهران آنقدر بزرگ هست که برای هر سلیقه‌ای نقاط جذاب خودش را داشته باشد و هر کسی بتواند در دلش برای خودش آن فضاها را پیدا کند.

 

شما از معدود بازیگران و اولین زنانی هستید که در راستای زیباتر شدن شهرتان، دست به کار شده و در تهران نیز طرح‌های مختلفی را برای زیباسازی شهر اجرا کرده‌اید. چرا به این سمت و سو رفته‌اید؟

به دلیل علاقه‌ام به فضاهای شهری تاریخی و سنتی. احساس می‌کردم فضاهای زیادی از شهر که کلی از خاطرات ما و هم‌نسلان ما را ساخته در معرض تخریب بوده و هست. البته بخشی از آن نیز گریزناپذیر بود؛ چرا که شهر باید گسترش پیدا می‌کرد. هر شهروندی دوست دارد در شهری زیبا با امکانات خوب زندگی کند.

 

و تعریف کامل‌تر شما از این شهر زیبا چیست؟

محیطی که هویت، تاریخ و طبیعت خود را حفظ کرده، بر اساس نیازها و نوع موقعیت آن شهر، دسترسی‌های لازم را داشته باشد و فضاهایی برای شهروند درست شده باشد. برداشت من این بود که با خاکستری شدن شهر به‌واسطه شیوع پل‌ها و اتوبان‌ها و سازه‌های بتنی و شبیه آن، شهر به شدت نیازمند رنگ است. چون در رشته تجسمی و طراحی و گرافیک تحصیل کرده‌ام از تأثیرات رنگ‌ها و نقش‌ها بر روحیه شهروندان مطلع بودم. اما از طرف دیگر نقاشی‌های دیواری در معرض آسیب در طی زمان قرار داشت به همین دلیل به سمت آموزش کاشیکاری و کشف متریال‌های بهتر به این منظور رفتم.

 

در اواسط دهه 80 با مسئولان شهری به توافق رسیدیم. اولین پروژه من در منطقه 5 تهران و مجموعه پل‌های شهیدستاری بود؛ شامل چندین هزار متر کار. در آن زمان یک شروع خوبی بود و بعد از این پروژه، خانم‌های هنرمند زیادی به این فضا آمدند. در ابتدای کار خیلی‌ها مرا ترساندند که این کار عمرانی یک فضای مردانه است و ممکن است از پس آن برنیایی، اما من آنها را متقاعد کردم که نگاه شما اشتباه است و ما داریم یک تابلوی هنری در ابعاد بزرگ در سطح شهر ایجاد می‌کنیم. غالب اعضای تیم ما هم خانم بودند. در طی یک دهه‌ای که با شهرداری همکاری داشتم، چند هزار متر کار هنری در مناطق مختلف انجام دادم.

 


اساساً به نظر شما زیبایی محیطی که در آن زندگی می‌کنیم تا چه میزان بر روحیه، انرژی و حتی کنترل خشم شهروندان می‌تواند مؤثر باشد؟

بسیار زیاد. من اتفاقاً اولین کاری که به این منظور انتخاب کردم، اتوبان همت در تقاطع ستاری بود؛ چرا که روزانه جمعیت زیادی از این اتوبان می‌آمدند و می‌رفتند. طبیعی است که آنها وقتی وارد تهران شده و از آن خارج می‌شدند، مدام چشم‌شان به تصاویر پل و آسفالت و سازه‌های بتنی می‌افتاد و بر روحیه‌شان بسیار اثر می‌گذاشت. من به این فکر می‌کردم که در این مسیر، تابلوی هنری بزرگی خلق کنم که همه ببینند؛ تابلویی پر از نقش و طرح و رنگ و زیبایی.

 

طوری که وقتی از مقابل آن عبور می‌کنند، آرامش پیدا کنند و حال خوبی داشته باشند. به همین دلیل بود که اساساً به سمت این کار رفتم. البته به نحوه نگهداری از این آثار و حتی آثار دیگری که در این حوزه شکل گرفته، معترضم. ما پیشنهاد دادیم که حتی نگهداری از این آثار را به ما بسپارند که عملیاتی نشد. به همین دلیل است که شاهدیم به مرور زمان دچار اشکال شده‌اند و دیگر مثل اوایل نیستند. امیدوارم فرصتی دست بدهد که بتوانیم این آثار را احیا و نوسازی کنیم.

 




خیلی دلم می‌خواهد مجدداً کارهایی در حوزه تجسمی برای شهر تهران انجام بدهم. دوست دارم به عنوان یک شهروند در محیطی زیبا زندگی کنم و این را حق هر شهروندی می‌دانم. طبیعی است وقتی شهروندان محیط اطراف‌شان را زیبا ببینند که کلی هم برایش زحمت کشیده شده، خودشان هم به این صرافت خواهند افتاد که از آن به خوبی نگهداری کنند. متأسفانه در این زمینه، خیلی می‌بینم کارهایی که انجام شده یا فضاهای سبزی که طراحی شده، توسط برخی از افرادی که مسئولیت شهروندی ندارند، تخریب می‌شود. ما به عنوان هنرمند، باید بخشی از کارمان هم فرهنگ‌سازی در این زمینه باشد. همه چیز در این حوزه نباید با جریمه و قانون و برخورد پیش برود، باید فرهنگ‌سازی هم صورت بگیرد تا بدون نیاز به جریمه و برخورد قانونی، حس کنیم که شهرمان واقعاً خانه‌مان است و در نگهداری‌اش تلاش کنیم. اینها همه‌اش نیاز به فرهنگ‌سازی و آموزش دارد.

 

کلاس‌های هنری‌تان هنوز دایر است؟ خاطرم هست در بحث کارآفرینی هنری فعالیت‌های خوبی در پیش گرفته بودید...

کلاس‌ها را که تشکیل نداده‌ام؛ به دلیل مشغله‌های فراوانم در خارج تهران. تیمی هم که داشتیم خیلی کوچک‌تر شده. بعضی از بچه‌ها به خارج از کشور رفته‌اند و برخی را متأسفانه از دست داده‌ایم و برخی هم که خودشان پروژه‌های بزرگ‌تر گرفته‌اند و مستقل شده‌اند. امیدوارم در آینده نزدیک بتوانم این کلاس‌ها را دوباره راه بیندازم.

 

برای جشنواره فجر امسال فیلمی دارید؟ از مجموعه «جشن سربرون» چه خبر؟

سربرون که بعد از بیست ماه تقریباً تمام شده. قصه‌اش در دوره مشروطه می‌گذرد و به زندگی عشایر مربوط است و من نقش بی‌بی‌کتایون را بازی می‌کنم که یک زن ایلیاتی عشایری است که شخصیتی محکم و قاطع دارد. فیلمی هم با موضوع کادر درمان کار کرده‌ام که در مراحل فنی است و امیدوارم به جشنواره فجر برسد. فیلم دیگری هم دارم کار می‌کنم که قطعاً به جشنواره امسال نمی‌رسد. مجموعه «آهوی من مارال» را هم برای نمایش خانگی دارم کار می‌کنم.

 

شما از بازیگرانی هستید که هم در سینما و هم در سریال‌ها پررنگ ظاهر شده‌اید. چطور چنین اتفاقی افتاده؟ بخشی از بدنه سینمای ما با سریال و خاصه سریال‌های تلویزیونی مشکل دارند...

من از کسانی هستم که تأکید بر نقش دارم، نه مدیوم. گاهی حس می‌کنم یک نقش به‌قدری مهم است که در قالب یک فیلم سینمایی نمی‌توان حق مطلب را درباره‌اش ادا کرد؛ پس نیاز به سریال دارد تا خوب پرداخته شده و دیده شود. این چیزی که می‌گویید قبلاً وجود داشته و در مراجعه به دفاتر تهیه‌کننده‌ها مشاهده می‌کردیم؛ که معتقد بودند شاید حضور در سریال تلویزیونی باعث کمتر دیده شدن ما در سینما شود. اما رونق پلتفرم‌های پخش فیلم و ویدئو، باعث شده تا این تضاد از بین برود و نگاه‌ها تغییر کند.

 

برچسب ها
نسخه اصل مطلب