hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > گفتگو با داود نوابی، مترجم زبان فرانسه یک‌عمر ترجمه

گفتگو با داود نوابی، مترجم زبان فرانسه یک‌عمر ترجمه

داود نوابی، همین نام کافی است تا علاقه‌مندان به متون زبان فرانسه و ترجمه از ادبیات این کشور را پای یک کتاب بنشاند. تولد در سال 1313 کرمان، دانش‌آموختگی دارالفنون و ترجمه 30 کتاب، بخش‌هایی از زندگی این استاد دانشگاه باهنر کرمان است.

داود نوابی، همین نام کافی است تا علاقه‌مندان به متون زبان فرانسه و ترجمه از ادبیات این کشور را پای یک کتاب بنشاند. تولد در سال 1313 کرمان، دانش‌آموختگی دارالفنون و ترجمه 30 کتاب، بخش‌هایی از زندگی این استاد دانشگاه باهنر کرمان است. «آبی» در 1332 نخستین کتابی است که نوابی ترجمه کرد و «روح عالم» در سال ۱۴۰۱ عنوان آخرین ترجمه منتشر شده وی است. افتخار بزرگی است که فرصت شد تا میزبان کلام این مترجم گران‌قدر از دیار کریمان باشیم. با هم پاسخ‌های نوابی را می‌خوانیم:

 

چه شد که وارد حوزه ترجمه شدید؟ نخستین کار جدی شما چه بود؟

در سال 1313 در كرمان به دنیا آمدم. تحصیلات ابتدایی را در كرمان، متوسطه را در تهران در كالج البرز و دارالفنون به پایان رساندم. در تهران در خدمت دائیم عبدالحسین نوابی استاد ریاضی و پدر شطرنج ایران به سر كردم با اینكه پدر و مادرم در قید حیات و در كرمان بودند. از ابتدای كودكی به دلیل دوستی و محبتی كه در خانواده برقرار بود عشق و محبت را شناختم. تابستان‌هایم در كرمان و بیشتر در دهكده خوش آب‌وهوایی در سی كیلومتری كرمان می‌گذشت. به‌این‌ترتیب عشق به طبیعت زیبا و به حیواناتی چون اسب و سگ و پرندگان را آموختم. ضمنا از پدر، اسب‌سواری و تیراندازی را یاد گرفتم و شكار را كه البته این آخری یك جنبه منفی هم داشت و به قول پدر: هر چیز به‌جای خود. در دبیرستان كالج البرز در آخرین كلاس درس فرانسه اسم نوشتم و این به راهنمایی دائیم بود كه تربیت قسمتی از نوجوانیم را بر عهده داشت. در بیست‌سالگی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتم تا بنا بر خواست پدر و دائیم طب بخوانم. چون این خواسته مطابق میلم نبود، بعد از دو سال به سراغ داروسازی رفتم و در سال دوم یكباره همه چیز را كنار گذاشتم و ادبیات را انتخاب كردم. پس از مدتی به ایران بازگشتم و در تهران با مداركی كه داشتم در سال آخر دانشسرای عالی اسم نوشتم و با رتبه اول از دانشسرا لیسانس علوم تربیتی و زبان فرانسه گرفتم. پنج سال در دبیرستان‌ها تدریس كردم. سپس به مركز انتشارات آموزشی منتقل شدم و كارم ترجمه متون و نوشتن مقالات تربیتی برای مجلات بود نه سال در این مركز بودم و در آنجا اولین ترجمه جدی  من «نامه به كودكی كه هرگز به دنیا نیامد» نوشته نویسنده ایتالیایی بود. این ترجمه با آنكه دو نفر دیگر هم در همان زمان به آن پرداخته بودند تا من در تهران بودم دوازده بار تجدید چاپ شد. کتاب‌خواندن را از دبیرستان شروع کردم. در سال آخر دبیرستان کتابی تحت عنوان آبی نوشته آناتول فرانسوی را به فارسی ترجمه کردم و بعد در تمام زندگی‌ام کتاب‌خوانی یکی از بزرگ‌ترین لذت‌ها و سرگرمی‌هایم بود.

 

کدام یک از کارهایتان را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟

من بیشتر كارهایم را دوست دارم؛ چون كه در انتخاب نوشته‌‌‌ای كه می‌خواستم ترجمه‌اش كنم دقت كردم.

 

کار ترجمه و به‌خصوص ترجمه داستان از زبان فرانسه چه سختی‌ها و پیچیدگی‌هایی دارد؟ یک مترجمی که می‌خواهد پل ارتباطی بین دو کشور باشد در کنار مهارت ترجمه، چه توانایی‌های دیگری هم باید داشته باشد؟

ترجمه یك فن و یك هنر است. برای انجامش شناخت كامل دو زبان لازم می‌آید. بعد از آن ذوق و سلیقه و انتخاب مترجم برای استفاده از كلمات مشابه در متون مختلف ضروری است. عده‌ای را عقیده بر این است كه مترجم باید مفهوم كامل جملات متن اصلی را برای خواننده فراهم سازد و برخی می‌گویند در ترجمه باید بلد باشیم كه خوب و درست به نویسنده خیانت كنیم؛ كه این دومی مورد قبول من نیست. یک‌وقت گفتم شناختن مکتب‌های مختلف ادبی هم لازم است. عده‌ای پرسیدند چرا؟ برای اینكه در آنجا مثلاً از ترجمه شعر صحبت می‌شود و لازم است كه مترجم بزرگانی چون نادر نادرپور، دكتر اسلامی ندوشن و دكتر خانلری و مترجمان دیگری كه در این راه قدم گذاشته‌اند را بشناسد.

 

کار کدام یک از مترجمان زبان فرانسه را می‌پسندید؟

در این راه یكی از مترجمانی كه كارش از جمله ترجمه همزاد نوشته فئودور داستایوسكی موردپسند من است ناصر مؤذن است كه كارش نویسندگی، ‌ ترجمه و انتشار كتب است. ما مترجمان خوبی داشته‌ایم: سعید نفیسی، محمد قاضی (پرکارترین)، م.ا.به آذین مترجم نوشته‌های بالزاک و دیگران. دکتر خانلری، اسماعیل سعادت، ابوالحسن نجفی و عده‌ای دیگر.

 

اگر به جوانی باز گردید باز ترجمه را انتخاب می‌کنید و در این میان باز سراغ زبان فرانسه می‌روید؟

باید یادآور شوم که من زبان و فرهنگ فرانسوی را دوست داشتم و اگر به دوران جوانی برگردم باز این زبان را برای ترجمه ترجیح می‌دهم.

  

تجربه کودکی، نوجوانی و جوانی خود شما چطور بود؟ کتاب در دسترس شما بود؟ از چه زمانی یک کتاب‌خوان حرفه‌ای شدید؟

در كودكی همین كه خواندن یاد گرفتم به سفارش پدرم كه علاقه و ارزش فراوانی به خوش خطی و شعر فارسی داشت با کتاب‌های مختلفی كه از سنم زیادتر بود آشنا شدم. برای مثال در ده‌سالگی كتاب امیرارسلان نامدار را خواندم كه تأثیر زیادی در روحیه‌ام داشت. در سال اول دبیرستان هم با هم‌کلاسی‌ای آشنا شدم كه از كتابخانه‌ای كتاب كرایه می‌كرد و آثار استفان زوایگ را می‌خواند و من با خواندن یكی از این کتاب‌ها سخت مرید و علاقه‌مند نوشته‌های این نویسنده شدم و این قضیه در سال‌های بعد و اخیرا تكرار شد.

 

مخاطب اصلی کتاب‌های شما، چه کسانی هستند؟ چه قشری از کتاب شما بیشتر استقبال کردند؟

فكر می‌كنم ترجمه‌های مرا بیشتر كسانی دوست دارند كه به زندگی و عشق و دوستی علاقه‌مند باشند.

 

نویسنده موردنظر خودتان را چگونه انتخاب می‌کنید و دوست دارید از چه کسانی کتاب ترجمه کنید؟ کسانی که برای ایرانیان آشنا هستند و یا کسانی که شما دوست دارید به ایرانی‌ها معرفی کنید؟

من بیشتر رمان‌نویسان مشهور فرانسوی از جمله ویكتور هوگو، بالزاك، آلبر كامو و ... را می‌پسندم. ضمنا از رمون رادیگه كتاب «دیو در تن» را ترجمه كرده‌ام كه در سال 1353 به‌وسیله انتشارات فرانكلین چاپ شد. این نویسنده را با آرتور رمبو شاعر فرانسوی مقایسه كرده‌اند و می‌گویند كه هر دوی آنها پدیده‌ای در ادبیات فرانسوی هستند. این نویسنده هم مثل رمبو در جوانی از دنیا رفت و غیر از این كتاب نوشته دیگری به اسم «ضیافت كنت ارژل» و چند شعر از او به‌یادگارمانده است.

 

تا کنون چند کتاب ترجمه کرده اید و بیشتر با چه موضوعاتی بوده است؟

من سی كتاب ترجمه كرده، دو نوشته پژوهشی دارم. یكی «تراژدی در ادبیات فرانسه» و دومی «تاریخچه ترجمه از فرانسه به فارسی در ایران از آغاز تاكنون» كه این دومی پایان‌نامه دكترای من در دانشكده تربیت‌معلم، در سال 1380 بوده است.

 

محافل ادبی فرانسه چقدر ایران و ادبیات ایران به‌خصوص ادبیات معاصر ایران را می‌شناسند؟

دو مورد را به‌خاطر دارم یکی صادق هدایت که مدت‌ها در فرانسه بود  و در همان جا از دنیا رفت و درباره زندگی و آثارش تحقیقات فراوانی کردند. مورد دیگر نوشته کریستف بالائی است تحت عنوان La genèse du roman persan moderne که ترجمه آن پیدایش رمان جدید فارسی است در سال 1376 به‌وسیله انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران و تهران چاپ شد.

 

به نظر شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه چیست؟ سهم نویسندگان و مترجمان دراین‌بین چقدر است؟

دلیل کم خواندن کتاب در جامعه در حال حاضر زیاد بودن بی‌سوادان، بی‌توجهی برخی از خانواده‌ها که به فرزندانشان لذت کتاب‌خواندن را نمی‌نمایانند و بالاخره گرانی قیمت کاغذ و کتاب است.

 

و سخن آخر:

در خاتمه باید بگویم که 15 سال از عمرم در تهران به تدریس در دبیرستان کالج البرز، مدارس عالی و نوشتن مقاله در مرکز انتشارات آموزشی گذشت و 25 سال دیگر به تدریس در دانشگاه کرمان (از 1357 تا 1382). ظرف پنج سال گذشته (1394 تا 1399) ده جلد کتاب ترجمه کردم که به‌وسیله انتشارات «نون» در تهران چاپ شد و چون کمی عجله به خرج دادم، چشم‌هایم ضعیف شد.

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.

برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد