"احمد صباگردی مقدم" درباره ماجرای مفقود شدن تنها فرزندش شیما میگوید: حدود اوایل مردادماه شیما برای خرید بدلیجات به مغازهای میرود و در همان جا با فردی به نام «الف» ۳۰ساله آشنا میشود. این فرد برای تحویل جعبه کالا به دخترم شماره او را میگیرد. پس از این ماجرا نیز چندباری با دخترم به صورت پیامکی صحبت کرده و از دخترم درخواست کرده و در واقع او را ترغیب میکند به همراه او بیرون برود که شیما اول از این ماجرا سرباز زده، اما بعد از پیامهای بسیار در روز دوم مردادماه برای اولین بار با این فرد بیرون میرود.
وی با بیان اینکه این فرد در دو مرتبه دیگر دخترم را راضی میکند تا با او به بیرون برود ادامه میدهد: یک روز شیما پس از کلاس زبان با «الف» ملاقات میکند و «الف» از او میخواهد که در روز ۲۶ مردادماه برای دیدنش برود. در روز حادثه شیما با «الف» میرود. من پس از اینکه متوجهعدم حضور شیما شدم به دنبال او رفتم. شیما نیز در ساعت ۴ صبح از پایانه بیهقی و از یک شماره ناشناس در حالی که بسیار ناراحت بود و گریه میکرد با منزل تماس میگیرد.
پدر شیما با بیان اینکه پس از این تماس ما دیگر هیچ خبری از شیما نداشتیم، تصریح میکند: پس از این ماجرا به پلیس مراجعه کردیم و با تشکیل پرونده جستجو برای پیدا شدن دخترم آغاز شد. در حین جستجو و بررسیهایی که انجام میدادم موفق شدم شمارهای که شیما از آن با منزل تماس گرفته بود را پیدا کرده و متوجه شدیم این خط متعلق به فردی اهل بیجار است.
صباگردی مقدم خاطرنشان میکند: به سرعت به بیجار رفتیم و با هماهنگی پلیس متوجه شدیم فردی که شیما با شماره همراه او با خانه تماس گرفته در یکی از مغازههای ترمینال بیهقی کار میکند. این فرد نیز به ما گفت در شب ماجرا، شیما وارد مغازه شده و از او درخواست کرده تا برای تماس با خانه گوشیاش را در اختیار او قرار دهد و پس از آن دیگر از شیما خبری ندارد.
وی ادامه میدهد: زمانی که متوجه شدیم شیما در ترمینال بیهقی بوده برای اینکه ردی از او گیر بیاوریم پیگیریهای زیادی را در این ترمینال آغاز کردیم و در نهایت یک روز زمانی که در یکی از رستورانهای ترمینال بیهقی درباره ماجرای گم شدن دخترم با متصدی رستوران در حال صحبت بودم فردی که در همان نزدیکی نشسته بود از من خواست تا عکس دخترم را به او نشان دهم پس از دیدن عکس، دخترم را شناخت و گفت من و دوستم از این بالا دختر شما رو دیدیم که بر روی صندلی در آن نقطه نشسته بود، مردی به نام بهلول ۶۲ساله که در ترمینال به اسم محمود معروف است نیز در کنار دختر شما نشسته و حدود ۴۰ دقیقه با او صحبت میکرد و پس از آن دخترم را با خودروی پژوی سفیدش که در بیرون ترمینال قرار داشت میبرد.
صبا گردی مقدم با اشاره به ادامه بررسیها و پیدا شدن ردی از بهلول یادآور میشود: پلیس بهلول را احضار میکند و او مدعی میشود به عنوان مسافرکش دخترم را سوار کرده و در خیابان نظامآباد پیاده کرده است. من نمیتوانستم اظهارات بهلول را قبول کنم.
وی از انتقال پرونده در جریان رسیدگیها به اداره آگاهی مرکز خبر داد و میگوید: با این انتقال پیگیریها قوت بیشتری گرفته و موبایل بهلول مورد ردیابی قرار گرفت و کارآگاهان پلیس متوجه شدند که بهلول در ساعت ۰۴:۱۴ صبح از پایانه بیهقی پس از سوار کردن دخترم خارج شده و بدون اینکه در مسیر توقف داشته باشد در ساعت ۴:۳۲ دقیقه به منزلش رسیده است و هیچ گاه در آن زمان به نظامآباد نرفته است.
پدر شیما تصریح میکند: همچنین براساس بررسیهایی که کارآگاهان انجام دادند مشخص میشود بهلول تا ۳۶ ساعت از منزل خارج نشده است؛ بنابراین دوباره بهلول توسط پلیس برابر مستندات احضار میشود. در این مرتبه در اظهارات اولیه بهلول اظهار میکند که شیما حدود یکماهی در منزل او بوده، اما در زمانی که خواب بوده شیما از منزل او خارج شده ودیگر هیچ اطلاعی از او ندارد.
وی ادامه میدهد: از آنجا که مستندات محکمی درباره بهلول در دست نبود بهلول دوباره آزاد شده و در جریان تحقیقات پلیسی کارآگاهان پرونده را به مشهد ارجاع داده بودند. در آنجا متوجه شدند که یک تشابه اسمی بوده و فردی که در مشهد بوده هیچ ربطی به دختر ما نداشته است.
وی درباره انتشار فیلم کوتاهی از خود در فضای مجازی میگوید: وقتی ماهها گذشت و مستاصلتر از همیشه شدم فیلم کوتاهی در فضای مجازی منتشر کردم و در آن ضمن بازگو کردن ماجرا از مسئولان قضایی و انتظامی درخواست کمک کردم. چند روز پس از انتشار این فیلم بود که دادستان تهران به سرپرست دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تحقیقات در اینباره از سرگرفته شود؛ بنابراین بهلول بهعنوان تنها مظنون این پرونده بار دیگر توسط پلیس بازداشت شد.
صباگردی مقدم با بیان اینکه روز چهارشنبه هفتم آبانماه بهلول بازداشت شد و همچنان در بازداشت است، خاطرنشان میکند: بهلول مجددا تحت بازجویی قرار گرفته و کارآگاهان با روشهای پلیسی متوجه میشوند که او دخترم را به منزلش برده و پس از حدود یکماه به گفته خودش به قتل رسانده است. وی اعتراف میکند به دخترم در این مدت مواد مخدر شیشه تزریق کرده و در اعترافاتش گفته است شیما دوبار قصد فرار از منزل او را داشته است که موفق نشده است.
وی میگوید: بهلول پس از بازداشت مجدد به قتل شیما اعتراف کرده و گفته دخترم را پس از حدود یکماه که در منزلش بوده در تهران به قتل رسانده و او را در صندلی عقب خودرو قرار داده و با پتو او را پوشانده است و شبانه به سمت زادگاهش حرکت کرده و ۴ الی ۵ کیلومتر دورتر از زادگاهش در نزدیکی مرز در کنار یک رود مستقر شده و شیما را در آنجا دفن کرده و دو روز در همانجا مستقر شده است تا مطمئن شود کسی متوجه دفن دخترم نشده است.
پدر شیما ادامه میدهد: پس از اعتراف بهلول به قتل دخترم اکیپی از کارآگاهان به همراه این فرد به محل اختفای جسد مراجعه کردند با بیل میکانیکی این بخش را تفحص کردند، اما چیزی پیدا نشده است. گمان کارآگاهان این است که احتمالا جسد دخترم بر اثر وقوع سیل جابجا شده است. اما به نظر من ممکن است، گفته بهلول مبنی بر قتل دخترم دروغ باشد، چراکه این مرد دروغهای زیادی در رابطه با این پرونده گفته است.
وی درباره بهلول میگوید: او ۶۲ساله است و سالها پیش از همسرش جدا شده و در محدوده شرق تهران زندگی میکرد ما وقتی به همراه کارآگاهان به منزل بهلول رفتیم مشاهده کردیم بهلول تمام پنجرههای خانه را مسدود کرده و هیچ راه نفوذی به منزل نگذاشته بوده است. همچنین در منزل او تعداد زیادی کفش زنانه و دخترانه و همچنین تارهای موی زنانه پیدا شد. بهلول درباره حضور این کفشها در منزلش گفته بود که در کار خرید و فروش کفش است، اما با توجه به دروغها و اظهارات ضد و نقیض او درباره دخترم من این صحبتهای بهلول درباره کفشها را باور نمیکنم.
پدر شیما با تشکر از سردار علیرضا لطفی رییس پلیس آگاهی تهران بزرگ، معاونت مبارزه با جرائم جنایی و رییس اداره یازدهم و افسر پرونده گفت: اگر پیگیریهای پلیس آگاهی نبود چه بسا بهلول نیز همچنان به اعمال ننگین خود ادامه میداد.
صباگردی مقدم درباره ماجرای زن دیگری که در خانه بهلول بوده است میگوید: روز جمعه ده آبان ماه حدود ساعت ۸ شب زنی در خانه بهلول تقاضای کمک میکند و همسایهها با شنیدن صدای این زن به پلیس و آتشنشانی اطلاع داده و این زن را از خانه خارج کردند و مشخص میشود در زمانی که این فرد با قرار وثیقه آزاد بوده به اعمال ننگین خود ادامه داده است. در این خصوص نیز پروندهای در یکی از شعب بازپرسی تشکیل شده است.
وی همچنین درباره شیما میگوید: شیما دختری باهوش و درس خوان بود او به موسیقی و ورزش بسیار علاقهمند بود. او بسیار دلسوز و با معرفت بود و به حیوانات علاقهمند بود و، اما متاسفانه در ابتدا خیلی زود به «الف» اعتماد کرد و پس از آن در دام بهلول گرفتار شد.
یک منبع آگاه نیز در دادسرای جنایی تهران بزرگ درباره شایعاتی در فضای مجازی مبنی بر آزادی بهلول گفت: این متهم همچنان در بازداشت است و بررسیها درخصوص این پرونده همچنان ادامه دارد.