او حرف میزند و ناخودآگاه نگاهم به انگشتان حسین و نوجوان دیگری میافتد که روبهرویم نشستهاند و نگاهشان به پایین دوخته شده، میخواهم ببینم انگشتهایشان سرجایشان هستند یا نه. انگشتها سالمند ولی نگاهشان خسته و بیرمق است. با خودم فکر میکنم پشت چشمهای بیفروغ این کارگران کم سن و سال میشود آرزویی پیدا کرد؟ نوجوانانی که کودکیشان را فقط با اهرم ودستگاه پرس و صدای آزاردهنده ضربه چکش سپری کرده اند، آرزویشان چیزی نیست جز سالم ماندن دستهایشان بعد از پایان یک روز کاری. کودکی حسین و محمد پشت همین دستگاههای پرسکاری گذشته است. روبهرویم نشستهاند. انگار سالها عادت کردهاند که فقط به یک چیززل بزنند. نه نایی دارند نه حوصلهای برای حرف. اولین چیزی که دستگیرم میشود ،ترسشان از صاحبکار است و نگرانی زیاد بابت اینکه نکند یک وقت چیزی بفهمد!
حسین لاغر اندام و نسبت به نوجوانان همسن و سالش قد بلندتر است. سرش را به زیر انداخته و تا سوالی نپرسی، جوابی نمیدهد. از او میخواهم درباره خودش بگوید، از تحصیلات و زندگی و حال و روزش؛ ميگويد:« تا دوم ابتدایی درس خوندم. از هشت سالگی توی پرسکاری کار میکنم. دو تا برادر بزرگ تر از خودم دارم که اونها هم از بچگی کار میکردن. از هشت صبح تا هشت و9 شب کار میکنم. حدود 800 هزار تومن حقوق میگیرم».
توی این پرسکاریاي که در آن مشغول هستي، چند کارگر همسن و سال خودت کار میکنند؟
15 - 16 نفر اینجا کار میکنند که 6 تا ازآنها همسن من هستند و دونفر هم خیلی کوچیكند؛ حدود هفت يا هشت سال و بقیه هم 18- 19 سالهاند.
بیمه هم هستید؟
نه، صاحبکار ما را بیمه نکرده و جز حقوق چیزی به ما نمیدهد؛ حتی عیدی.
تا حالا بازرس اداره کار سراغ کارگاه آمده؟
هیچوقت، اگه هم بيايند به محض اینکه صاحبکارم متوجه شود، بچهها را توی انبار قایم میکند.
از شرایط کاریات بیشتر حرف میزنی؟
کارفرما خیلی اذیتمان میکند؛ فحش میدهد و به ما زور میگويد چون میداند ما چارهای نداریم جز کارکردن پیش خودش. کار پرسکاری هم خیلی خطرناک است؛ به خصوص بچههای کوچکتر اگر کمي حواسشان پرت شود، قالب انگشتهايشان را قطع میکند. صاحبکارم به ما میگويد خودتان باید مراقب باشید چون دردش را خودتان میکشید. همین چند وقت پیش یکی از بچهها حواسش نبود و یکدفعه چند تا از انگشتهايش قطع شد. ما خیلی ترسیدیم که این بالا سر ما هم بیايد.
اگر اتفاقی بیفتد کارفرما چطور جبران میکند؟
فقط هزینه بیمارستان را میدهد و خبری از دیه نیست چون کسی شکایتی نمیکند و بعدش هم که اون شخص را رها میکند.
چرا سراغ کاری به این سختی رفتی؟
خیلی وقت است که خسته شدهام خواستم سر کار دیگری جز پرسکاری بروم اما صاحبکارم خیلی زرنگ است. با پدر مادرم حرف میزند و آنهاهم دوباره من ا سر همان كار برميگردانند. من بارها به پدر و مادرم گفتم که نگذارید آنجا کار کنم ولی گوش نمیکنند. خانواده من به این پول نیاز دارند وگرنه من عاشق درس خواندن هستم. دلم میخواست من هم مثل بچههای دیگر کار نمیکردم و به مدرسه و باشگاه ميرفتم و کارهایی را که دوست داشتم انجام میدادم».
نوجوان بعدی که میخواهد با من درد دل کند، محمد 16 ساله است. او هم سالهای زیادی را در پرسکاری مشغول به کار بوده و مجبور شده درس را رها کند. او ميگويد:«از هفت سالگی توی پرسکاری کار میکردم. من تا کلاس دوم درس خواندم و دیگر نشد درس بخونم. آنقدر اتفاق بد آنجا دیدم که به زور آمدم بیرون و الان سه چهار سالي هست كه رفتم به يك خیاطی و آنجا کار میکنم. چون آنجا هیچکسی ما را نمیدید و از وجودمان خبر نداشت. صاحبکار خیلی اذیتمان میکرد. اگر کار بد زده میشد، ما را میزد و به ما توهین میکرد. به هيچ وجه جرات حرف زدن با کسی را نداشتیم. اگر کسی کمی حواسش پرت میشد امکان داشت انگشتش را از دست بدهد.
یعنی چی که هیچکس از وجود شما خبر نداشت؟
دم در دوربین داشت وخودش بالا بود و همین که غریبهای را پشت در میدید، ما را مجبور میکرد قایم شويم. بعضی وقتها هم میفهمیدند ولی نمیدانم چه میشد که ما باز مشغول به کار میشدیم.
چی شد که از این کار سر درآوردی؟
من اول توی خراطی کار میکردم. یکی از فامیلها پیش پدرم آمدو گفت که کاری هست که پول خوبی دارد و محمد از کوچه جمع میشود. توی پرسکاری هیچی یاد نمیگیري و خیلی هم خطرناک است.آنجا شرایط خیلی بد و وحشتناک است».
کودکانی که برای سود بیشتر کارفرمایان قربانی میشوند
«بهنام فرنقی نژاد» سرپرست تیم فوتبال یکی از خانههای علم«جمعیت امام علی (ع)» است؛ تنها جایی که این دو بچه یک روز شبیه بقیه همسن و سالهای خود زندگی میکنند. فارغ از کار ودستگاه پرس و خطر و صاحبکار و همه چیزهایی که کل کودکیشان با آن گره خورده است.
بهنام کنار بچهها مينشیند و از وضعیت کار کودکان فراموش شده در کارگاههای غیرمجاز برایم میگوید: «کارگاه به این شکل است؛ یک فضای 30-40 متری را در نظر بگیرید که دور تا دور آن دستگاه پرس و پای هر دستگاه یک بچه نشسته است. گاهی هم دو تا بچه که یکی از بالا میزند و آن یکی از پایین جمع میکند. اینها از صبح تا شب دایم صدای پرس به گوششان میخورد و این صدای ضربه با یک ریتم خاص دایم، اذیت کننده است.
همین صاحبکاری که بچهها از بداخلاقیاش حرف میزنند، ترسی به جانشان انداخته که وقتی من به سمتشان میروم، فقط عضو خیلی قدیمی کارگاه جرات حرف زدن با من را دارد. حتی یکی از بچهها که ميخواست عضو تیم فوتبال جمعیت بشود، جایی توی یک پستو ایستاد که کسی نبیندش آنقدر که اینها از صاحب کارگاه وحشت دارند».
فرنقی نژاد با افسوس از بچه مستعدی در ورزش کشتی میگوید که انگشتانش با همین کار و زیر دستگاه قطع شده است؛ دستگاه پرسی که روی صفحه فلزی قرار میگیرد و و قالب را میبرد و دست کاملا در دسترس است و کافی است بچه حواسش نباشد تا از هر جایی انگشتش قطع شود.کاری که 100 درصد ایمنی ندارد و تمام دستی است و ضربه هم با پا زده میشود. او ادامه ميدهد:«ما پیگیر این هستیم که یک کارآفرینی ایجاد کنیم و مشاغل سادهتر را به بچهها آموزش بدهیم تا از شر شغل پرخطری مثل پرسکاری خلاص شوند. ما با بچههایی طرف هستیم که چه بخواهیم چه نخواهیم نیاز به این درآمد دارند. چون تا حدودي همه كودك هستند و بیمه هم نمیشوند، برای صاحبکار سود دارد. حقوقی که حق بچههاست، با توجه به این ساعت کار طولانی به آنها پرداخت نمیشود.
اینها از بچگی سرکار بودهاند و به تنها چیزی که فکر کردهاند، کار بوده و وقتی نداشتند به چیز ديگري فکر کنند. بچهها استعداد غریبی دارند چون کودکان سختی دیده هستند».
در ادامه سوسن مازیارفر، مددکار جمعیت امام علی(ع) از مراجعات مکرر به مسئولان و عدم پاسخگویی آنها میگوید: «ما بارها از وزارت کار خواستیم که به این کارگاهها سر بزنند و هر دفعه بهانهای آوردهاند که یکی از بهانهها هم کارگاههای با تعداد کارکنان کم است که میگویند شامل حال قانون نمیشوند. حتی در برنامه90 یکی از بچهها از شرایط کار سخت پرسکاری گفت و اتفاقی نیفتاد. البته تازگیها از طرف وزارت کار قولهای مساعد دادهاند و ما منتظر هستیم ولی خبری نیست. ما در همین چند وقت اخیر دو مورد از همین بچههای پرسکاری را سراغ داریم که دچار سانحه هنگام انجام کار شدند و انگشت خود را از دست دادهاند».
مردم میتوانند گزارشهای خود را به کمیسیون اجتماعی مجلس اطلاع دهند
«سهیلا جلودارزاده» نماینده مجلس و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در خصوص لزوم ورود مجلس درارتباط با مشاغل پرخطرکودکان به «قانون» میگوید: « به طور كلي کار کودک ممنوع است و قانون در ارتباط با این مساله تمهیداتی اندیشیده است. در ارتباط با خانوادههایی که مادر سرپرست خانواده است و بچه باید درس بخواند، سالانه بودجههای زیادی به کمیته امداد و سازمان بهزیستی اختصاص داده شده است؛ حتی شهرداری این وظیفه را به عهده دارد که کودکان کار را در آن جایگاهی که هستند رسیدگی و مراقبت کنند ولی این حمایتها درست انجام نمیشوند».
به گفته این نماینده مجلس، امسال بودجه مبلغی که به این خانوادهها اختصاص داده شده، افزایش پیدا کرده و تا یک سوم حداقل حقوق به این خانوادهها پرداخت میشود. اگر اینها به جا پرداخت شود، نیازی نیست که این بچهها در سن پایین کار کنند؛ از نظر قانونی هم که نباید کار کنند. کسی که از این کودکان بهره کشی میکند، محکوم است. حتی در بعضی کشورهایی که کار کودک مجاز است، برچسبهایی روی کالاهایشان میزنند که خریداری نشوند. این نظارت دولت را میطلبد.
جلودارزاده معتقد است که نقص از قانون نیست و آنچیزی که مشکل دارد، نظارت صحیح است. او ميگويد:«وظیفه دولت است که بیشتر نظارت کند و جدی بگیرد. چطور سازمانی مثل تامین اجتماعی از کسی طلب دارد تا جایی که بشود مسائل را بازرسی میکند یا وزارت کار در مورد کارگران افغانی برای اینکه جریمه شان را بگیرد، بازرسی جدی دارد درمورد کودکان کار هم باید این موضوع رسیدگی شود. به خصوص که امروز بخش کار و حمایتی با هم در یک وزارتخانه تجمیع است، یعنی هم بهزیستی هم بحث اشتغال هم بازرسی کار و هم تامین اجتماعی در یک جا مستقر است . این کار را راحتتر ميكند».
وی به این سوال که اگر کسی از کار کودک به این شکل غیرمجاز و خطرناک مطلع باشد، میتواند به کمیسیون اجتماعی مجلس خبر بدهد، چنین پاسخ داد: «بله و به طور حتم و یقین هم کم کاریهای دستگاه مربوطه را پیگیری میکنیم هم حمایت از این کودکان و خانوادهها را که بفهمیم چرا تا بهحال انجام نشده است. مجلس از این نظر که باید نظارت داشته باشد هم وظیفه دارد و هر کسی که اطلاعاتی دارد، میتواند به مجلس و کمیسیون اجتماعی منعکس کند تا ما به عنوان نمایندههای ملت، وظیفه نظارتی خود را انجام دهیم».
در بحث کارپرخطر کودکان به شدت با کارگاههای متخلف برخورد میکنیم
حاتم شاکرمی، مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی تهران از نحوه نظارت و ورود و بازرسی این وزارتخانه به حیطه کار کودکان در کارگاههای غیر مجاز میگوید: «بازرسیهای ما به صورت دورهای است و در ارتباط با اجرای تمامي مفاد قانون کار و نه فقط بحث کار کودک، بازرسان ما بررسیهای را انجام میدهند و در آن کارگاه اگر مغایرتی گزارش شود، مثل رفتار کارفرما با کارگر یا تخلفی مثل همین گماردن کودکان درکارگاهها و بهرهکشی از آنان یا اتباع بیگانه غیرمجاز، با آنها به شدت برخورد میشود. تعداد کارگاههای مشمول وزارت کاردر همین تهران به حدی زیاد است که بازرسی از آنها در یک دوره زمانی کوتاه مدت، غیرممکن است زیرا ما هم مشکل نیروی انسانی داریم و هم محدودیت ابزار کار. اما در مجموع اگر خودمان مشاهده کنیم و یا گزارشهای مردمی به ما برسد یا در بازرسیهای دورهای به تخلفاتی دست پیدا کنیم، برخورد محکمی خواهیم کرد».
از شاکرمی میپرسم اینطور که از گفتههای بچهها پیداست، کارفرمایان برای اطلاع از حضور بازرس و دورزدن قانون دوربینهایی نصب میکنند تا به موقع بتوانند بچهها را مخفی کنند، چه راهی برای این مساله دارند؛ پاسخ ميدهد:
اینکه شما میگویید صاحبان کارگاههای متخلف، برای جلوگیری از اطلاع بازرسان ما دوربین نصب میکنند، اگر بازرسهای ما به این مساله مشکوک شوند، ما در دورههای کوتاه مدت این بازرسیها را تکرار میکنیم و تکرار گزارشها منجر به قرار گرفتن اسامی این کارگاهها و کارفرمایان در لیست متخلفان است.
قانون به ما اجازه داده که بازرسهای ما در هر مقطع شبانه روزی وارد کارگاهها بشوند و محدودیتی برای ورود نیست. اما اگر کارفرمایی ممانعت کند یا از ارائه اطلاعات خودداری کند، این کارفرما تحت عنوان تخلف از قانون به دستگاه قضایی معرفی میشود.
شما از گزارشهای مردمی در خصوص آگاهی از این کارگاهها و بهرهکشی از کودکان گفتید،نحوه این اطلاع رسانیها را توضیح میدهید؟
ما در 16 شهرستان تهران اداره داریم و مردم میتوانند به ادارات وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی اطلاع دهند تا در اسرع وقت رسیدگی شود. آدرس و تلفن ادارههای ما و راههای تماس با ما در سایت وجود دارد و بازرسان ما مستقر هستند.
با تمام این مسائل، بیشتراین بچهها از سر نیاز مجبور به کار هستند و حتی امکان ادامه تحصیل ندارند. شما در مواجهه با این کودکان، چه بسته حمایتی برای جایگزینی دارید؟
سازمان بهزیستی، یکی از نهادهای حمایتی بزرگ تحت پوشش وزارت کار و رفاه اجتماعی کشور است که یکی از کارهایش حمایت از همین کودکانی است که به علت نداشتن سرپرست یا فقر یا هر علت دیگری مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. بازرسان ما موارد حمایتی را هم به سازمان بهزیستی اطلاع میدهند و اقدامات لازم به عمل خواهد آمد.
حل معضل کار کودک با عزم ملی و عمومی
با ولی ا... شجاع پوریان، معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در این خصوص وبه طور ویژه نظارت و ساز وکارشهرداری در برخورد با این معضل به گفتوگو نشستیم؛ ايشان ميگويند:
«بحث کار کودکان در کارگاههای پرسکاری در شرایط سخت بخشی از یک چالش و معضل کلانتر به نام موضوع کودکان کار در شهر تهران است. تمام استانداردهای جهانی، بینالمللی و ملی بحث کار کودکان را در سنین پایین منتفی دانستهاند و همه ما سعی داریم با معضل کودکان کار در شهرهای بزرگ به ویژه شهر تهران برخورد کنیم و آثار شوم و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این پدیده هم برکسی پوشیده نیست.
در نگاه نخست خود بحث کار کودکان حتی در کارهای ساده و راحت هم ستم به حقوق کودک قلمداد می شود و اگر این کار در مشاغل سخت و پرخطری باشد، ظلم و اجحاف بزرگي در حق کودک است و هیچ توجیه و منطق انسانی و اخلاقی ندارد. متاسفانه برخی خلأهای قانونی و مکانیزمهای ضمانتی و اجرایی در برخورد با این پدیده وجود دارد. نهادهای نظارتی، قضایی و تامینی مثل وزارت بهداشت و درمان، وزارت کار، مجلس، بهزیستی و سایر نهادهای متولی باید به این موضوع ورود کنند و فراتر از آن حل این معضل بزرگ عزم ملی و عمومی میطلبد. شهرداری تهران در سالهای گذشته به این موضوع و سایر مباحث آسیبهای اجتماعی ورود کرده و به نوعی این مطالبه هم از شهرداری تهران در برخورد با مقوله آسیبهای اجتماعی در میان افکار عمومی وجود دارد اما باید ببینیم نقش سایر نهادها و دستگاهها چیست؟ شهردار محترم تهران هم در جلسات مختلف بر موضوع حل آسیبهای اجتماعی که بخشی از آن بحث کودکان کار هست، تاکید داشتهاند و سازمان رفاه و خدمات اجتماعی به عنوان متولی این بحث در حال تدوین برنامههایی برای این موضوع است اما نباید فراموش کنیم که شهرداری یا هیچ نهاد دیگری به تنهایی نمیتواند این معضل را حل کند.
با توجه به محدودیتهای قانونی هیچ آمار مشخصی از این کودکان نداریم
شجاع پوریان معتقد است هیچ آمار صحیحی در این ارتباط وجود ندارد و ميگويد:«تا به امروز اطلاعات هویتی تنها 400 نفر در بهزیستی ثبت شده ولی بیش از سه هزار و 800 کودک کار در مراکز بهزیستی و نزدیک هزار نفر کودک کار هم در مراکز «پرتو» وابسته به شهرداری مورد حمایت قرار گرفتهاند. این یعنی تا به امروز حتی بانک اطلاعاتی دقیق و قابل استنادی از این موضوع تهیه نشده است. در بحث پرسکاری هم متاسفانه هیچ آمار مشخص و دقیقی وجود ندارد چون با توجه به قبح آشکار در این کار، بيشتر متخلفان و خاطیان به روشهای مختلف این پدیده را مخفی میکنند. سایر مقولات کودکان کار مثل تکدیگری، گلفروشی و ... تا حدودی آشکار است و حداقل آمارهای غیررسمی در این زمینه وجود دارد ولی در مورد کار کودکان در کارگاههای پرسکاری و مشاغل سخت و خطرناک هیچگونه اطلاعات موثقی وجود ندارد و حصول آن با توجه به محدودیتهای قانونی از عهده شهرداری هم خارج است».
متخلفان برای مخفی کردن کار کودکان در پرسکاری به شیوههای مختلفی متوسل میشوند، در صورت اطلاع مردم به کدام ارگان مراجعه کنند؟
بر اساس آییننامه ساماندهی کودکان کار و خیابانی 12 دستگاه متولی رسیدگی به این موضوع هستند. در ماده دوم آییننامه ساماندهی کودکان خیابانی سازمان بهزیستی به عنوان متولی اصلی و شهرداری، انجمنهای خیریه، تشکلهای غیردولتی و نیروی انتظامی برای همکاری و مشارکت معرفی شدهاند، ضمن اینکه بر اساس همین آییننامه در شرایطی که سلامت جسمی و روانی کودک در معرض خطر باشد، نیروی انتظامی موظف است ورود کند؛ بنا بر اين مردم در صورتی که به مشاهداتی برخورد کردند، میتوانند به نیروی انتظامی یا سازمان بهزیستی مراجعه کنند. برای حمایت از کودکان کار بیش از هر عنصر دیگری به همکاری مردم و سازمانهای مردمنهاد نیاز داریم. مردم باید گزارش مربوط به کار کودکان در کارگاههای پرسکاری را به نهادهای مربوط انتقال دهند. اگر این اطلاعات و شناسایی صورت بگیرد، بسترهای مقدماتی مورد نیاز برای حمایت از کودکان کار در مجموعه شهرداری و سایر ارگانها تا حدودی وجود دارد ولی در این زمینه ما اکنون با مشکل عدم آمارهای دقیق یا حتی نسبی مواجه هستیم. در مراکز حمایتی پرتو در شهرداری تهران حمایت مناسبی از کودکان کار صورت میگیرد و بسترهای لازم برای حمایت، مشاوره، مددکاری را در اختیار داریم ولی برای رفع کامل این چالش به همکاری سایر دستگاهها و تدابیر قانونی و حمایتی نیاز داریم. برای چارهجویی و حل چنین معضلاتی باید علاوه بر مردم و سازمانهای مردمنهاد، همه دستگاههای دولتی و حاکمیتی در کنار هم باشند و به همافزایی بپردازند.
بر فرض که کودکان کار در پرس کاری شناسایی شدند، بالاخره این کودکان نیاز به حمایت دارند؛چه راهکاری برای حمایت پیشنهاد میکنید؟
اگر قانون و اسناد بالادستی را ملاک قرار دهیم، نهادهایی مثل بهزیستی، کمیته امداد، وزارت کار، سازمان تامین اجتماعی یا بیمه خدمات درمانی مسئولیت حمایتی بهویژه در موضوع اشتغال را آن هم در مورد کودکان 15 سال به بالا و خانوادههای آنها بر عهده دارند و تعریف هر نوع کاری برای کودکان ممنوع است ولی در بحث حمایت از کودکان کار نهادهای مذکور موثر هستند و بر اساس فصل سوم آییننامه شهرداری مسئولیت تخصیص و تجهیز فضای فیزیکی مناسب برای اجرای مراحل ساماندهی به استناد ماده 6 قانون شهرداریها را بر عهده دارد.
با این وجود شهرداری تهران بر اساس ظرفیت و توان خود به موضوعات حمایتی هم ورود کرده و نسبت به توانمندسازی آنها اقدام میکند. مراکز پرتو وابسته به سازمان خدمات رفاه و امور اجتماعی شهرداری در مناطق مختلف تهران خدمات حمایتی مناسبی را به کودکان کار ارائه میکنند که شامل خدمات آموزشی، اجتماعی، سلامت و حرفهآموزی میشود. اين اواخر هم با سازمان فنی و حرفهای کشور مذاکراتی داشتهایم تا نسبت به ایجاد مهارت برای کودکان کار همکاریهای مشترکی تعریف شود.
حسین و محمد و چند نوجوان دیگری که در دفتر جمعیت امام علی (ع) نشستهاند، دردهای مشترکی دارند. درد فقر، تبعیض، خشونت و ... آنها هم دوست دارند مثل همسن وسالهایشان درس بخوانند، سفر بروند، تفریح کنند و از تابستان و تعطیلی مدرسه لذت ببرند ولی آنها 12 ماه سال را در جهنمیترین وضعیت فقط کار میکنند؛ کار و کار و کار.
فریاد این نوجوانها و کودکانی که در کارگاههای غیرمجاز که فرقی با اردوگاههای کار اجباری در جنگ جهانی دوم ندارد، هیچگاه شنیده نمیشود.
در حسرت انگشتان کوچک از دست رفته
«حسین» میترسد حرف بزند. میگوید اگر صاحبکارش بو ببرد با خبرنگاری حرف زده، پوستش را غلفتی ميکند! او از روزهای جهنمیاش در کارگاه پرسکاری در یکی از مناطق حاشیهای تهران میگوید. از کارگاهی که هیچ بازرس ادارهکاری راهش به آنجا نیفتاده است. حسین از تنبیه صاحبکار و کابوسهای شبانهای میگوید؛ کابوسهایی که چندین سال است حتی یک شب هم رهایش نکرده و گویی تمامی هم ندارد. او میترسد به سرنوشت آن چند بچهای که انگشتان کوچکشان زیر قالب پرس رفت و تا آخر عمر ناقص شدند، دچار شود.
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران