یک خانم جوانی تشریف آورده بودند کبابی و در حضور مقام کبابی، از مادرشوهر عزیزشان کمی بد میگفتند. خواستیم به او کباب ندهیم ولی هر چه نگاه کردیم دیدیم اگرچه کبابی یک جا ایستاده و نمیشود گفت: چرخ کبابی با حضور همین آدمها میچرخد ولی زغال کبابی با آتش همینها