پدر من کارمند دولت بود و من شیفته میزکار او بودم! میز کاری و تماس های مکرر تلفنی و رفت و آمد های آدم ها به اتاقش و دست خط او موقعی که مینوت نامه ها را روی کاغذ می نوشت و نامه های تایپ شده ای که از ماشین نویسی برایش می فرستادند. شیفته بوی چوب های نو در و دیوار