کاش به تاثیرات روانشناختی سریالها توجه شود
قبل از ورود به موضوع اصلی، لازم است اشاره کنم هرچند ممکن است از نگاه هنری، ماهیت درام یکی از تکنیکهای جذب مخاطب محسوب شود ولی از رویکرد روان شناختی، این استفاده به عنوان یکی از جنبههای تاثیرگذار بر مخاطب جای بحث دارد. در بحث پرداختن به موضوعات خانوادگی به دلیل پیچیدگیهای خاص این حوزه و زوایای مختلف روان شناختی حاکم بر آن، این نیاز همواره وجود دارد که بازخوردهای مثبت و منفی آن بیشتر مدنظر قرار گیرد. حضور نداشتن کارشناس مسائل روان شناختی و توجه به پیچیدگیهای جامعهشناسی به عنوان یکی از خلأهای موجود در فرایند تولید محتوا همواره مدنظر کارشناسان بوده و شایسته است مسئولان مربوط و تولیدکنندگان مجموعههای تلویزیونی و سینمایی به آن توجه بیشتری داشته باشند چراکه عاقبت این شخصیتها باید معطوف به رفتارهایشان باشد تا تاثیر نامناسبی روی مخاطب نگذارد.
پدر مسعود همه چیز دان و مغرور
یکی از افرادی که در این اثر به عنوان فرد همه چیز دان مورد توجه قرار گرفته، مهدی سلطانی در نقش حاج محمود فروزش است. او در تمام لحظات فیلم، نوعی غرور و نگاه آمرانه را در ادبیات و رفتارش به نمایش میگذارد و در مناسبات خانوادگی حق تصمیمگیری برای همه اعضای خانواده را نزد خود محفوظ میداند. او از نقش پدری و بزرگ خاندان بودن، فقط همینقدر فهمیده که باید همه اعضای خانوادهاش و حتی عروسش بدون هیچ اظهارنظری، بله قربانگوی او باشند. اتفاقی که به مرور باعث فاصله گرفتن او از دخترش، پسرش، عروسش و... شده است. باید توجه داشت که تاثیر تماشای این نقش میتواند به مثابه یک تیغ دولبه باشد و در عین حال که از یک سو ممکن است، برداشتهای عبرتآموز برای برخی از مخاطبان داشته باشد، به همان اندازه میتواند الگوبرداری شود که در این حالت، دردسرساز خواهد شد.
مسعود و مهتاب تعارضهای حلنشده بسیار
اولین نکته در زندگی مهتاب و مسعود که فقط ثبت شناسنامهای طلاقشان مانده در صورتی که مهتاب باردار است، نوع ازدواجشان است که فارغ از اجباری بودن یا نبودن آن، چالشهای زیادی تحت لوای رعایت نکردن اصل کفویت در زندگی آنان ایجاد کرده است. به طور طبیعی نادیده گرفتن برخی از معیارهای انتخاب همسر، اشتباه در ارزیابی میزان تفاهم و توجه نکردن به مواردی از قبیل نوع نگرش به زندگی، اهداف و برنامهها، سلایق، انتظارات و دغدغهها باعث بروز تعارض در زندگی مشترک آنها شده است. این تعارضات اگر در حالی ایجاد شود که زوج ها مهارتهای لازم را در زمینههای گفتوگو و حلمسئله نداشته باشند، پیچیدهتر و بغرنجتر میشود. نپرداختن به راهکارهای علمی حل اختلافات این زوج و نادیده گرفتن مهارتآموزی یکی از ضعفهای قابل ذکر در این سریال است که تحت تاثیر مشکلات و درگیریهای خواسته و ناخواسته فردی، اجتماعی و قانونی آنان قرار گرفته است.
«پژمان بازغی» در این سریال نقش وحید را بازی میکند، شخصیتی که شاید مخاطب نتواند با او به خوبی ارتباط برقرار کند. او زندگی را به کام خود، همسر، نوزاد، مادر، برادرش و... تلخ میکند تا به هر قیمتی بتواند از مسعود انتقام بگیرد. آن چیزی که بیش از همه در شخصیت وحید به چشم میآید، ناآشناییاش با مهارتهای زندگی است. وحید برای همدلی با دیگران، یک گفتوگوی اصولی با مادر و خواهرش، کنترل خشم و... بارها و بارها در سکانسهای مختلف این سریال به مشکل برمیخورد و نمی تواند آنها را به درستی انجام دهد.
پرداختن به مفاهیم متضاد نیاز به ملاحظات دارد
یکی از اتفاقاتی که در این سریال نوسانات زیادی در نگرش مخاطب ایجاد میکند، پرداختن به مفاهیم متضادی از قبیل عشق و تنفر، مناسبات انسانی و رفتارهای غیراخلاقی، عواطف و احساسات در مقابل خشونت، جذابیتهای بصری مربوط به لوکیشنهای سریال در شمال کشور در مقابل محتوای غمگین سریال، تقابل اخلاقیات و باورهای انسانی با اهداف سودجویانه، حوادث ناگوار و... است که به عنوان یک ریسک در این اثر میتواند قلمداد شود.
البته در یک نگاه کلی نمیتوان آن را به عنوان یک نقطه ضعف تلقی کرد و حتی ممکن است از منظر سینماگران این موضوع به عنوان نقطه قوت تلقی شود اما به تصویر کشیدن چنین مفاهیم متضادی نیاز به یک سری ملاحظات دارد تا باعث آشفتگی روان بیننده بعد از تماشای آن نشود. البته برای قضاوت اصولیتر، باید تا قسمت پایانی این سریال منتظر ماند...