"میوه ممنوعه" نام او را بیشتر سرزبانها آورد؛ وقتی نقش سینا را به خوبی ایفا کرد و در ادامه هم سریالهایی همچون به کجا چنین شتابان، عبور از پاییز، پرستاران، راه و بیراه، آخرین بازی و ... را در کارنامهاش به ثبت رساند. در سینما هم حضور پررنگی داشت و در فیلمهای سینمایی بهت، ایکس لارج، سرزمین آبی ایفای نقش کرد.
در جریان گفتوگو با محمدرضا رهبری به ماجرای اهانتها و توهینها برای ایفای نقش جواد جوادی در فصل چهارم سریال پرداختهایم و البته موارد دیگری که به صورت ویدئویی هم آمده است؛ مشروح این مصاحبه را در ادامه بخوانید:
برای "میوه ممنوعه" چهار بار تست دادم* محمدرضا رهبری 18 سال است که در سینما و تلویزیون بازی میکند و در بیش از 50 پروژه بازی کرده و 5-6 اجرای تلویزیونی داشته است. به گفته خودش دو تا از این پروژهها رویش تأثیر فوقالعادهای گذاشت؛ اولی "میوه ممنوعه" و الان "بچه مهندس4" و همین طور فیلم سینمایی "بهت" عباس رافعی. به عنوان مقدمه از میوه ممنوعه شروع کنید.
جالب است بدانید در "میوه ممنوعه" سه بار یا چهار بار تست گرفتند هر بار برای قرارداد میرفتم باورم نمیشد؛ شوخی میگرفتیم و بالأخره بعد از چندی به من گفتند بروم داخل اتاقی که با مدیر تولید این قرارداد را بنویسم. یکی از کاندیدای نقش سینا، پسر نویسنده کار بود؛ حسن فتحی مرا نمیشناخت و من مثل خیلیهای دیگر رفته بودم تست بدهم؛ خوشبختانه افتخار پیدا کردم در این اثر، کنار هنرمندان بزرگی همچون علی نصیریان توانستم به ایفای نقش بپردازم.
صبر کردم حاصلش را ببینم/ پاداش سکوت در برابر تهمتها* یکی از نکاتی که در فضایمجازی بازتاب داشت و خیلیها را متعجب و ناراحت کرد بحث ناسزاها و توهینهایی که بابتِ بازی در نقش "جواد جوادی" بود که دلسردتان نکرد؛ ماجرا از چه قرار بود؟
یک هفته از فیلمبرداری گذشته بود که خبر رفت، محمدرضا رهبری جایگزین بازیگر قبلی شد. و من اصلاً انتظار این را نداشتم در فضای مجازی با یکسری فحش و ناسزا مواجه بشوم. هنوز کاری از من پخش نشده و جواد جوادی شکل نگرفته و این قضاوتهای زودهنگام معنادار بودند. من سعی کردم از این گوش بشنوم و از آن گوش دَر کنم و اصلاً سعی نکردم این جملات و این حرفها در کارم تأثیر بگذارد و با تمام وجود تمرکزم را به کارم دادم. بعد از اینکه کار پخش شد و پیامهایی که در دایرکت (اینستاگرام) برای من میآید بخشی از آن میماند و به دلیل باز نکردن، بخشی از این پیامها میرود.
همانهایی که فحش و ناسزا داده بودند پایین همان پیامها، پیام جدیدی دادند و نوشتند از شما حلالیت میخواهیم؛ ما را ببخشید.ما زود درباره شما قضاوت کردیم. و برای من خیلی جالب بود که همان فن پیجها عکس بازیگر قبلی را روی پروفایل داشتند و عکس مرا گذاشتند. فکر میکنم سکوتم، بهترین پاداش و جایزه بود؛ برای اینکه وارد حاشیه نشدم و نخواستم بجنگم و صبر کردم حاصلش را ببینم. این بهترین پاداش و جایزه من بود برای سکوتم و برای اینکه وارد حاشیه نشدم و نخواستم بجنگم و صبر کردم حاصلش را ببینم.
اصلاً اینطور نبود که "بچه مهندس" را ندیده باشم* در میانِ گپ و گفتهایی که داشتید به این نکته اشاره کردید "بچه مهندس" را ندیدهاید؛ این نکته قابل تأمل بود. چطور با توجه به ندیدنِ این سریال، محمدرضا رهبری توانسته به کاراکتر قهرمان داستان وفادار باشد. به تعبر برخی ندیده چطور این نقش تقلید شد؟
منظورم این نبود که اصلاً ندیدهام؛ اولاً علم غیب نداشتم و نمیدانستم قرار است روزی فصل چهارمی ساخته شود و جواد جوادی را بازی کنم که در فصلهای قبلی او را دیدهام. دو روز قبل از اینکه جلوی دوربین بروم نقش جوادی به من پیشنهاد شد. یک ماه از فیلمبرداری گذشته بود و همه منتظر بازیگر قبلی بودند حالا به دلایلی که میدانید این اتفاق نیفتاد و با من تماس گرفتند و این نقش به من رسید.
در آن دو روز، یک روز درگیر تست گریم بودم و یک روز هم قسمتهای اول را نگاه کنم. قسمتهای اول فیلمنامه را بخوانم و حتی فیلمنامه را نخوانده بودم. در آن یک روز در تلوبیون و جاهایی که میشد رفتم و قسمتهای قبلی را دیدم و یک مرور کلی روی برخی از سکانسها داشتم. فرصت نداشتم سه فصل را ببینم اما در حین کار خیلیها به من گفتند میبینی و میتوانستم ببینم از عمد این کار را نکردم، دوست نداشتم روی من تأثیر بگذارد و به تقلید بیفتم.
چارچوب کاراکتر مشخص بود و از روز اول برای من «جواد جوادی» تعریف شده بود. با جلساتی که با نویسنده و کارگردان کار داشتیم من فهمیده بودم جواد جوادی چه مشخصههایی دارد. سکانسهایی که دیدم فهمیدم این جواد جوادی یک شخصیت مثبت است، یک انسان است البته انسانی که قدیس نیست و دچار اشتباه میشود. در عین حال محبوب و قهرمان است و مردم دوستش دارند. سعی کردم چیزهایی را خودم به این کاراکتر اضافه کنم و اینکه موفق بودم یا نه را باید مردم بگویند.
به من میگفتند خیلی «جوادی» را عصبی کردی!* مردم میگفتند برخی اوقات قهرمان باید مقتدر باشد این اقتدار در جاهایی تحلیل میرفت؛ این تحلیل به عنوان یک بازیگر مؤلف خودخواسته بود و این طور باشد بهتر است و یا داخل فیلمنامه بود؟
اولین برداشت هر بازیگر از اکتی که دارد به فیلمنامه برمیگردد. فیملنامهها است که برای من تعیین تکلیف میکند این کاراکتر از جایی شروع میشود و پایان و سرانجامی دارد؛ من نمیتوانستم خارج از متن عمل کنم. داخل متن آمده که جوادی میرود جلوی در و به مرضیه میگوید من نظرم عوض شده و زود تصمیم گرفتیم و فداکاری میکند. البته بعد از آن مشخص میشود که چرا این کار را میکند. اینها را نویسنده و کارگردان به منِ بازیگر تحمیل میکند و جواد جوادی که ما میگوییم بازی کنی.
من باید از فیلتر آنها عبور کنم و البته من هم به عنوان بازیگر فیلتری دارم اما پیشنهاد من این است در کنار این بغض جواد، خشمی هم باشد. یا کارگردان میپذیرد یا نمیپذیرد! یک وقتهایی مجبور میشود از من قبول کند. سعی میکنم با کارگردانم نجنگم به این دلیل و آن دلیل بهتر است این طور بشود. از نظر من منطقی این طور است. من به شخصه با این کارگردان و کارگردان کارهای قبلی، نجنگیدم و خدا را شکر با کارگردانانی هم که کار کردم همه منطقی بودند.
اصطلاحی داریم که کارگردان خداست!اما اختلافنظرهایی داشتیم و همیشه اختلافنظرهایی وجود دارد و در نهایت تصمیم را کارگردان میگیرد؛ اصطلاحخی داریم که کارگردان خداست. هرچه کارگردان بگوید در نهایت تصمیم نهایی با اوست. اما گفتید جواد جوادی یک جاهایی اقتدارش را از دست میداد برمیگردد به دلیل بیماری که داشت. من قبلاً این را گفتم وقتی سرما میخورید بیماری متداولی است و بیحوصله و زود عصبانی میشوید؛ اینکه به من میگفتند جواد زود عصبانی میشود، نباید عصبانی بشود جواد هم یک انسان است. انسان خطا و اشتباه هم میکند. انسانی که در این شرایط قرار میگیرد یا خود شما در این شرایط قرار بگیرد آیا عصبانی نمیشود و خشم ندارد و داد نمیزند. درست است که این خشم و داد زدن یک خط قرمزی دارد اما عصبانی میشود. جواد هیچوقت نمیآید ناسزا بگوید اما خشم خودش را تخلیه میکند و نشان میدهد.
بهروز خیلی از من دور است اما جوادی...!* جایی گفتید جوادی به شخصیت اصلیام است؛ آیا چنین چیزی صحت دارد و در چه نوع احوالاتی، شخصیت خودتان به شخصیت جوادی نزدیکتر است؟
برخی اوقات به بازیگر نقشی پیشنهاد میشود که از شخصیتش دور است. نقش بهروز را به من میدادند کاراکتر بهروز در زندگی واقعی با من خیلی فاصله دارد. و من باید تلاش میکردم بهروز بشوم. اما جواد آدم درونگرا، احساسی و جاهطلبی است؛ آدم مقتدری که اینها ویژگیهایی است که در زندگی شخصی خودم وجود دارد. جواد آدمی است که همیشه سعی میکند نیمه پُرلیوان را نگاه میکند و انرژی مثبتی دارد و آدمها سریع با او ارتباط برقرار میکنند و خیلی دیر و سریع درگیر جنگ میشود و همیشه اهل سازش است. اینها ویژگیهایی است که در فیلمنامه میخواندم و میدیدم به من چقدر نزدیک است عیناً جوادی محمدرضا رهبری نیست. با اینکه به من نزدیک است در جاهایی از من فاصله میگیرد؛ سعی کردم در بازی به آن برسم و نزدیک شوم.
* و نکته آخرم جواد جوادی را بازی کردید و کارهای خوبی دارید؛ شما نقش جواد جوادی یک قهرمان را بازی کردید بر نگرش انتخاب نقشها، بازی ها و فیلمها شما تأثیرگذار بود و رویه انتخاب نقشهایتان تغییر میکند؟
از الان به بعد من فکر میکنم خیلی سختتر شده است؛ در این چند روز چند پیشنهاد کاری داشتم و با وسواس بیشتری جلو میروم و انگیزه بالاتری به دست آوردم و دوست ندارم نقشهای مشابه نقشی که بازی کردهام، بازی کنم . چرا که همه بازیگران دوست دارند در بازی کردن در نقشهای مختلف توانایی خودشان را نشان دهند.