در نتیجه فضای سیاسی ایران با چالش چشم انداز آینده مواجه شده که مشکلات معیشتی مردم نیز این چالش را روزبه روز عمیقتر میکند. اگر اصلاحطلبان قصد داشته باشند حضور خود را در ساخت قدرت استمرار ببخشند باید برای ناکامیهای خود در فضای انتخابات توجیه مناسب داشته باشند و از سوی دیگر در فرصت باقی مانده تا آنجا که امکان دارد مطالبات محقق نشده مردم را جامه عمل بپوشانند. با این وجود اصولگرایان که در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۶ رأیی در حدود ۱۶میلیون به دست آوردهاند به خوبی از فضای انتقادی جامعه نسبت به دولت حسن روحانی استفاده کرده و به دنبال این هستند که با شعارهای اقتصادی دوباره قدرت را در اختیار بگیرند. به همین دلیل «آرمان» برای تحلیل و بررسی این موضوع با حجتالاسلام غلامرضا مصباحی مقدم گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
چرا چالشهای اقتصادی عملکرد دولت آقای روحانی را تحتالشعاع قرار داده است؟ آیا مشکلات معیشتی مردم ریشه در ناکارآمدی تیم اقتصادی دولت دارد؟
نابسامانیهای اقتصادی امروز ریشه در سیاستگذاریهای اقتصادی در دولت یازدهم دارد. اگر چه در دولت گذشته ما شاهد کاهش نرخ تورم بودیم اما در عین حال کشور با رکود نیز مواجه بود. در نتیجه تورم و رکود در کنار هم وجود داشت. با این وجود در یک مقطع زمانی ما در دولت یازدهم شاهد رشد اقتصادی و بهتر شدن وضعیت اقتصاد کشور بودیم. برخی از اقتصاددانان معتقدند که پیامدهای رکود بیشتر از تورم به اقتصاد یک جامعه آسیب میزند. به همین دلیل نیز دولت آقای روحانی بین کنترل رکود و مهار تورم باید یکی را انتخاب میکرد که در نهایت مهار تورم را انتخاب کرد. تورم تاحدودی میتواند آثار رکورد را کنترل کند. با این وجود با ظهور رکود دستآوردهای تورم نیز تحتالشعاع قرار میگیرد. در نتیجه یک نظام اقتصادی نمیتواند از پیامدهای چنین انتخابی بهره مند شود. این اتفاق در دولت یازدهم رخ داد و به شکلهای مختلف بستر را برای نابسامانیهای اقتصادی در دولت دوازدهم مهیا کرد. از سوی دیگر تحریمهای بینالمللی نیز این وضعیت را تشدید کرد و به همین دلیل در شرایط کنونی دولت آقای روحانی با مشکلات مهم اقتصادی مواجه شده است. آقای روحانی در دولت یازدهم تا آنجا که میتوانست انتظارات مردم را نسبت به برجام و پیامدهای آن بالا برد. آقای روحانی مدعی بود که اگر برجام تحقق پیدا کند بیکاری از بین خواهد رفت، سرمایه گذاری خارجی افزایش پیدا میکند و در نتیجه تولید داخلی رونق میگیرد. با این وجود هیچ کدام از وعدههایی که آقای روحانی درباره برجام به مردم داده بود محقق نشد. روی کار آمدن ترامپ در آمریکا نیز مزید برعلت شد تا فضای روانی مناسبی دراقتصاد کشور چه در داخل و چه در خارج شکل نگیرد و فضا برای سرمایهگذاری مهیا نباشد. فضای نامناسب روانی به صورت طبیعی میزان تقاضا را افزایش میدهد و مردم دستپاچه میشوند و به سمت خرید بیشتر حرکت میکنند. به همین دلیل نیز فضای نامناسب روانی و نگرانی از اینکه ممکن است قیمت ارز بالا برود در نهایت سبب بالا رفتن قیمت ارز در کشور شد. در حالی که تیم اقتصادی دولت آقای روحانی بسیار کند و دیر عمل کرد و با تصمیمات ناپخته و حساب نشده شرایط را بدتر از گذشته کرد.
دولت آقای روحانی چه تصمیمات حساب نشدهای در زمینه اقتصادی گرفت که وضعیت را تشدید کرد؟
دولت آقای روحانی در زمینه اقتصادی دچار ضعف مدیریت است. به همین دلیل، دلیل اصلی نابهسامانیهای اقتصادی کنونی کشور به ضعف مدیریت در دولت و به خصوص در تیم اقتصادی دولت حسن روحانی باز میگردد. از سوی دیگر فضای روانی که ترامپ علیه ایران شکل داده بود نیز شرایط را بدتر کرده است. زمانی که آقای روحانی در سال92 به ریاست جمهوری رسیدند مقام معظم رهبری سیاستهای اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند. ابلاغ این سیاستها دقیقا در سالی بود که آقای روحانی تازه رئیسجمهور شده بودند و به همین دلیل اگر این سیاستها را اجرا میکردند اقتصاد کشور تاحدود زیادی نسبت به تهدیدهای خارجی در امان میماند. مسأله دیگری که تاحدود زیادی در نابسامانیهای اقتصادی کنونی کشور تأثیرگذار بود اقدام بانک مرکزی در جهت کاهش نرخ سود بانکی بود که در شهریور سال96 اتفاق افتاد. شاید این اقدام در برخی کشورها اتفاق مناسبی باشد، اما در آن مقطع زمانی با توجه به وضعیت کشور اقدام مناسبی به شمار نمیرفت. به همین دلیل بسیاری از سپردهگذاران با توجه به این اتفاق تصمیم گرفتند سپردههای خود را از بانکها خارج کنند و با توجه به فضایی که در بازار ارز کشور رخ داده ارز و سکه خریداری کنند. این اقدام نیز وضعیت نامناسب بازار ارز را تشدید کرد و التهاب را در بازار ارز کشور بالا برد. در ماجرای تخلفات مالی موسسات مالی نیز دولت برای جبران این خسارتها از بانک مرکزی استقراض کرد. براساس اعلام رئیسجمهور میزان این استقراض در حدود30هزار میلیارد بوده است. این استقراض پول پرقدرت در جامعه ایجاد میکند و پول پرقدرت نیز6/7دهم میزان خود را بازتولید میکند و سبب رشد نقدینگی میشود. این نقدینگی هنگامی که در اختیار مردم قرار میگیرد مانند سیلاب است و این سیلاب نیز اگر راه نفوذی پیدا کند به سرعت سرازیر میشود و در عمل نیزچنین اتفاقی رخ داد.
به نظر میرسد ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور را باید در نوع سیاست ورزی ایران در عرصه بینالمللی جستوجو کرد. این در حالی است که دشمن در علوم سیاسی یک مفهوم نسبی و قابل تغییر است و نمیتوان چشم انداز بلند مدتی برای آن قائل شد. آیا زمان تجدید نظر در نوع سیاست ورزی ایران در عرصه بینالمللی فرا نرسیده است؟
دشمنیها و دوستیها در عرصه بینالمللی دائمی نیستند و حالت نسبی دارند و بنده با سخن شما موافق هستم. با این وجود مسأله مهم این است که آیا ما به دست خودمان برای خودمان دشمن ساخته این و یا اینکه دشمن به اندازهای به ما فشار آورده که ما را مجبور به مقابله کرده است. آمریکا در قبل از انقلاب نیز با ایران دشمن بود. با این وجود به دلیل اینکه محمدرضا شاه پهلوی دست نشانده آمریکا بود این دشمنی ظهور و بروز نداشت. کودتای28 مرداد سال1332 یک دشمنی آشکار آمریکا با ملت ایران است. شاه با کمک آمریکا در سال1332 دولتی را ساقط کرد که مورد حمایت قاطبه اصلی مردم بود. به همین دلیل نیز هنگامی که پس از این دولت مردمی دوباره شاه روی کار آمد مردم ناراحت بودند و به شکلهای مختلف ناراحتی خود را نشان میدادند. رژیم شاه دستورات آمریکا را در ایران پیاده میکرد و به همین دلیل نیز مردم از این وضعیت رضایت نداشتند و در نهایت تصمیم گرفتند با انقلاب رژیم شاه را سرنگون کنند. آمریکا کشوری بود که قصد داشت کاپیتولاسیون را در ایران رسمی کند. به همین دلیل نیز حضرت امام در مقابل کاپیتولاسیون واکنش نشان داد و مردم نیز از مواضع ایشان در این زمینه حمایت کردند. دشمنی آمریکا با ایران تازگی ندارد و بلکه در گذشته وجود داشته است. از زمانی که جرقه انقلاب اسلامی در ایران زده شد آمریکا از نظر تسلیحاتی ایران را تحریم کرد و داراییهای ایران را در بانکهای آمریکا بلوکه کرد و اجازه نداد پولهای بلوکه شده به کشور باز گردد. این ما نبودیم که با شعار مرگ بر آمریکا گفتن برای خود دشمن بسازیم و بلکه دشمنی آمریکا با ایران دیرینه بوده است.
چرا تلاش نشد در طول40سال گذشته برای کمتر شدن ضررهای دشمنی آمریکا با ایران انعطاف بیشتری در زمینه سیاست خارجی نشان داده شود؟
این دیدگاهی بود که آیتا... هاشمی داشتند وبه دنبال این بودند که ضررهای دشمنی آمریکا با ایران کمتر شود. ایشان بارها این مسأله را با حضرت امام(ره) در میان گذاشتند. کار حتی به جایی رسید که آقای هاشمی از حضرت امام(ره) خواستند مسأله ایران و آمریکا را در زمان حیات خود خاتمه دهند تا نسل بعدی تکلیف خود را در این زمینه بداند. آقای هاشمی حتی آقای مک فارلین را به ایران دعوت کردند تا با آنها مذاکره کند. با این وجود حضرت امام با این اقدام برخورد کردند. دیدگاه حضرت امام(ره) درباره آمریکا بسیار عمیق و دوراندیشانه بود. حضرت امام به عمق کینه آمریکا نسبت به ایران آگاهی داشت. با این وجود پس از رحلت حضرت امام نیز جمهوری اسلامی در فرصتهایی که احساس میشده میتوان از دشمنی آمریکا علیه ایران کاست ایران از این فرصت استقبال کرده است. در دولت آیتا... هاشمی، اصلاحات و اواخر دولت آقای احمدینژاد فرصتهایی در این زمینه به وجود آمد که مقام معظم رهبری نیز نسبت به این مسأله انعطاف نشان دادند. رهبری در بیانات خود از «نرمش قهرمانانه» نام بردند که نشان میداد ایران در یک فرصت برابر حاضر است از برخی مواضع خود برای تعامل و مذاکره نرمش نشان دهد. در نتیجه جمهوری اسلامی با نگاه دُگم به مسأله آمریکا نگاه نکرده شرایط به شکلی نبوده که به هیچ عنوان حاضر به مذاکره نباشد. با این وجود آمریکا هیچ گاه حاضر نبوده در یک فرصت برابر با ایران مذاکره کند.
این اتفاق در دولت اوباما که دارای عقلانیت و انعطاف بیشتری نسبت به ایران بود نمیتوانست رخ بدهد؟ این در حالی است که وی چندین بار به مقامات عالی رتبه نظام نامه نوشت و در مذاکرات برجام نیز انعطاف زیادی نشان داد. آیا رویکرد تندروهای داخلی این فرصت را از ایران نگرفت؟
این شگرد دموکراتها بوده که درظاهر انعطاف نشان میدهند اما در باطن همان سیاستهای همیشگی آمریکا را پیش میبرند. اوباما نیز رویکرد مسالمت آمیزی نسبت به ایران نشان میداد اما در واقع اهداف دیگری را دنبال میکرد. این تجریبات برای ما گرانبها بوده و به همین دلیل نباید در این زمینه دچار سادهاندیشی شویم. در شرایط کنونی نیز ترامپ شمشیر را علیه ایران از رو بسته و هرچه در توان دارد علیه ایران انجام میدهد. پیشنهاد مذاکرهای هم که وی مطرح میکند یک طبل توخالی است و هیچ پشتوانه فکری و سیاسی ندارد.
به نظر میرسد اگر مردم از عملکرد کلی اصلاحطلبان در سه حوزه دولت، مجلس و شورای شهر ناامید شوند به سمت اصولگرایان نیز گرایش پیدا نمیکنند و ما با عبور مردم از جریانهای سیاسی مواجه خواهیم بود. چرا چنین اتفاقی در جامعه رخ داده است؟
در شرایط کنونی تنها دو جریان سیاسی در کشور وجود دارد و جریان سومی وجود ندارد که اگر مردم از دو جریان ناامید شدند به سمت جریان دیگر گرایش پیدا خواهند کرد. در جریان اصولگرا طیفهای مختلفی وجود دارد و ممکن است سخن شما درباره برخی از طیفهای جریان اصولگرایی صحیح باشد و مردم تمایلی به حمایت از آنها نداشته باشند. با این وجود در جریان اصولگرایی طیفهای موثر و معقولی وجود دارد که مردم از آنها عبور نخواهند کرد. بافت گسترده جامعه ایران از متدینین تشکیل شده است. اغلب این بافت گسترده نیز به سمت جریان اصولگرایی گرایش دارند. در نتیجه کلید موفقیت اصولگرایان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده حمایت از میانه روهای جریان اصولگرایی خواهد بود. در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی اکثریت مجلس در اختیار اصولگرایان قرار خواهد داشت. از سوی دیگر اصولگرایان تلاش خواهند کرد در انتخابات ریاست جمهوری آینده نیز با نظم و وحدت درونی بیشتری حضور پیدا کنند و بنده معتقدم رئیسجمهور بعدی ایران یک اصولگرا خواهد بود.
اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال96 درحدود16 میلیون رأی به دست آوردند. با توجه به شرایط کنونی کشور به نظر شما اصولگرایان در انتخابات آینده چه میزان رأی خواهند داشت؟
شرایط اصولگرایان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال96 خاص بود و اصولگرایان موفق شدند سازوکار مناسبی برای تصمیم گیری خود فراهم کنند. از سوی دیگر کاندیداهای این جریان نیز از تصمیم جمعی تمکین کردند و درنهایت اصولگرایان موفق شدند در حدود16 میلیون رأی به دست بیاورند. به همین دلیل من معتقدم رأی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری آینده حداقل20 میلیون رأی خواهد بود.
تحلیل شما به عنوان کسی که سالها با آقای لاریجانی کار کردهاید از رفتارشناسی ایشان در شرایط فعلی در فضای سیاسی چیست؟ علی لاریجانی چه چشم اندازی را پیش روی خود در آینده مشاهده میکند؟ چرا لاریجانی و روحانی روزبهروز به هم نزدیکتر میشوند؟
آقای لاریجانی قطعا در آینده در سرنوشت سیاسی کشور نقش تعیین کنندهای ایفا خواهد کرد. البته سخن بنده به معنای آن نیست که ایشان قصد دارند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند و یا خیر. احتمال دارد ایشان پس از پایان دوران ریاست مجلس دوباره به عنوان نماینده در انتخابات مجلس حضور داشته باشند و ریاست مجلس آینده را نیز در اختیار بگیرند. درباره رابطه آقای لاریجانی با آقای روحانی نیز باید عنوان کنم بنده تصور نمیکنم رابطه این دو رابطه ویژهای باشد.
آخرین جزئیات از تحولات و تصمیمات درونی جامعه روحانیت مبارز به چه صورت است؟
در شرایط کنونی جامعه روحانیت مبارز در حال پوستاندازی و تحولات ساختاری در درون خود است. این اتفاق باید در همه مناطق کشور رخ بدهد. به همین دلیل نیز سازوکارهای مناسب در این زمینه مهیا شده و تلاش شده که تا تابستان سال آینده این تغییرات انجام شود و اگر این تحولات ساختاری انجام شود در آینده با یک جامعه روحانیت جدید مواجه خواهیم بود. نکته دیگر اینکه جامعه روحانیت مبارز به دنبال این است که کنگره سالانه خود را نیز به زودی برگزار کند و دراین کنگره چشم اندازه آینده را ترسیم کند.
آينده سياسي ايران دراختيار «ميانهروها»است
شرایط سیاسی و اقتصادی کشور به سمتی حرکت میکند که به نظر میرسد پس از پایان دولت حسن روحانی انتخاب رویکرد آینده مدیریت کشور بسیار مبهم و پیچیده خواهد بود. از یک طرف مردم نسبت به عملکرد اصلاحطلبان در سه حوزه دولت، مجلس و شورای شهر رضایت کامل ندارند و از سوی دیگر امید مردم نسبت به جریان اصولگرا نیز مدت هاست از بین رفته است.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران