با گسترش این آسیب ها و مطالعات گسترده کارشناسان این حوزه پیرامون شناخت و علل بروز این مسائل،این سوال مطرح می شود که آسیب های اجتماعی در ایران به چه مسائلی اطلاق می شود و در بین این مسائل مهمترین آن ها کدامند؟ آسیب اجتماعی عبارت است از هر نوع عملی که با اصول اخلاقی جامعه مغایر است و نوعی کجروی محسوب می شود.آسیبهای اجتماعی در عین واقعی بودن،متغیر و نسبیاند و از تنوع فراوانی برخوردارند.این آسیب ها در تمامی جوامع محسوسند و با در نظر گرفتن فرهنگ و عرف هر جامعهای با یکدیگر تفاوت دارند.چه بسا عملی در جامعه ایران آسیبی اجتماعی محسوب شده و در جامعه دیگری خلاف آن باشد.آنچه اهمیت دارد، شناخت این آسیب هاست که باعث جلوگیری از انحطاط جامعه شود.می توان گفت هر مساله ای که توان این را داشته باشد که خلل قابل توجهی را در زندگی فردی و اجتماعی افراد وارد کند و سبب اختلال در زندگی سایر افراد جامعه شود به نوعی آسیب اجتماعی محسوب می شود.ولی باید توجه داشت که زمانی می توان از این مساله به عنوان آسیب نام برد که حالت اپیدمیک به خود گرفته و افراد بیشتری از جامعه را درگیر خود سازد.ضمن اینکه مسائل اجتماعی عمدتا مسائلی اخلاقی اند و رد شدن از هرگونه خط قرمزی پیرامون اصول اخلاقی می تواند زمینه ساز آسیب اجتماعی شود.با توجه به اینکه ایران جزو جوامع در حال گذار بوده و در سالهای اخیر دچار تحولات بنیادینی در سبک زندگی مردم شده،آسیبهای اجتماعی نیز رشد محسوسی داشته و طبق آمارهای ارائه شده از سوی مراجع رسمی کشور،روز به روز به تعداد این آسیب ها افزوده می شود.آسیب های اجتماعی زیان های مختلفی را بر یکایک اعضای جامعه تحمیل می کنند که در برخی موارد این زیان ها غیر قابل جبران هستند.
زنجيره آسيب هاي اجتماعي
آسیب های اجتماعی مانند زنجیره ای هستند که مسائل مختلف را به یکدیگر مرتبط می سازند و با اختلال در هر یک از بندهای این زنجیره،بندهای دیگر نیز با خلل متفاوتی روبهرو میشوند.از این رو برخی از اعضای این زنجیره نقش کلیدیتری نسبت به دیگر اعضا دارند که کنترل آنها ضروری تر است.هر چند آسیب ها در هر جامعه ای ریشه های چند علیتی داشته و معلول عوامل مختلفی در سطوح فردی و اجتماعی بوده و با تمام معضلات جامعه ارتباط پیدا می کند ولی می توان مهم ترین علل بروز آن ها را در همین چرخه آسیب های جامعوی یافت.از این رو برخی از این مسائل علاوه بر این که آسیب هستند،زمینه ساز بروز آسیب های دیگر نیز می شوند.برخی از این معضلات پنهانند و در لایه زیرین جامعه اتفاق می افتند و به دشواري می توان آنها را رصد و آمارشان را بررسی كرد اما در عین حال نباید از این آسیبها غافل شد و لازم است با آزمودن راهکارهای مختلف به واکاوی آنها نیز پرداخت.پس شناخت آسیب ها و شناسایی مهم ترین آن ها می تواند زمینه ساز جلوگیری از وقوع مسائل اجتماعی دیگر شده و شرایط را برای پیشگیری از برخی آسیب هایی که به آسانی میتوانند از بین بروند یا به حداقل برسند را محیا سازد.گرچه در ایران توافق نظری پیرامون آسیب های اجتماعی و اولویت بندی آن ها وجود ندارد ولی نیاز به طبقه بندی این مسائل محسوس است؛چرا که با پیشگیری و کنترل آسیب های در اولویت می توان علاوه بر پیشبرد اهداف جامعه مبنی بر تقلیل مشکلات جامعوی،به بهبود سلامت جامعه نیز کمک شایانی كرد.شاخص حايز اهمیت اولویتبندی آسیب ها علاوه بر فراوانی و شدت،میزان تقابل آن با اصول انسانی و اخلاقی است که با تحلیل و واکاوی مسائل می توان به این مهم دست یافت.به اعتقاد جامعه شناسان،فقر به عنوان مادر آسیب های اجتماعی شناخته شده و با ریشه یابی انواع معضلات اجتماع،در نهایت فقر عامل اصلی بروز این آسیب هاست.فقر می تواند بستر بروز بسیاری از ناکامی ها باشد و از همین رو با بسیاری از معضلات اجتماعی در ارتباط است.این پدیده علاوه بر اینکه مساله ای نامطلوب است پیامدهای ناگواری براي کیفیت زندگی افراد جامعه دارد.اگر چه با تقسیمبندی فقر به فقر مطلق و فقر نسبی تعاریف مشخصی از این مساله اجتماعی ارائه شده اما به طور کلی شاخص قابل توجهی برای دستیابی به فقر واقعی وجود ندارد.چه آنکه برخی معتقدند که فقر در معضلات اقتصادی خلاصه نشده و پدیده هایی همچون فقر فرهنگی نیز وجود دارد.فقر فرهنگی از مسائلی است که به فقدان آگاهی و توانایی علمی و عملی در بهینه سازی شرایط محیطی فردی و اجتماعی اشاره دارد.به عنوان مثال اینکه فرد بدون علم به چگونگی استفاده از تکنولوژی نوظهور در جامعه اقدام به بهره گیری های گوناگون از آن می کند و خود و دیگران را در معرض خطرهای فراوانی قرار میدهد از مصادیق بارز فقر فرهنگی است.پس در نتیجه مهم ترین شاخصه این نوع از فقر،نادانی است و چه بسا ریشه بسیاری از معضلات مربوط به فقر اقتصادی را تشکیل میدهد؛یعنی مقابله با فقر فرهنگی می تواند زمینه را برای برون رفت از فقر اقتصادی فراهم کند.افرادی که درگیر فقر هستند بیشترین گرایش را به انواع مسائل اجتماعی دارند و بیشتر در معرض خطر بروز آسیب ها هستند.البته که فقر به تنهایی عامل بروز آسیب های دیگر نیست و شاید بسیاری از افرادی که فقیرند برای جامعه آسیب زا نباشند.اغلب افرادی که دچار حاشیه نشینی هستند دارای وضعیت اقتصادی مطلوبی نبوده و به ناچار به جهت گذران زندگی به سرقت روی می آورند.بسیاری از این افراد به دلیل اینکه توانایی مقابله با پدیده فقر و رسیدن به حداقل ها را ندارند به مصرف کنندگان مواد مخدر تبدیل شده و با اعتیاد سعی در تقابل با نداری دارند.
فقر، مادر آسيب ها
طبق آمار فقر یکی از چهار رکن اساسی بروز طلاق است و زوجین جدایی را یکی از راهکارهای منطقی مقابله با این پدیده می دانند.چه بسا زنانی که از فرط فشار مالی پس از طلاق تن به روسپیگری داده و از این طریق امرارمعاش می کنند که این خود بار دیگر به پدیدههای دیگری همچون بارداری ناخواسته و سقط جنین و نیز بیماریهای مقاربتی مانند ایدز می انجامد.پدیدههایی که هر یک باعث اختلال در سیستم جامعه شده و نابسامانیهای قبلی را تشدید می کنند. فقر همچنین از عوامل اصلی بسیاری از اختلالات روانی و نیز خشونت است.فردی که توانایی تطبیق با شرایط پیرامون خود را ندارد به ناچار علاوه بر تحمل فشارهای روانی به خشونت متوسل میشود.از رابطه فقر با مسائلی چون هنجارشکنی،قانون گریزی و افزایش جرم نیز نباید غافل شد.فردی که نمی تواند با فقر زندگی کند،به ناچارهنجارها را زیر پا گذاشته و با انجام جرايم مختلف در تلاش به رسیدن به دارایی های نامشروع است که البته در این امر برخی افراد تنها به دستیابی به اندک سرمایهای برای معاش خانواده بسنده می کنند.فقر در جامعه باعث پایین آمدن آستانه تحمل افراد شده و در تبعیض اجتماعی اثر می گذارد.شکاف طبقاتی یکی از مسائلی است که ارتباط مستقیم با فقر دارد و هر چه فاصله بین طبقات در جامعه بیشتر شود،آسیب های جدیدی زاده خواهند شد که هر یک تبعات خاص خود را دارند.پس با سنجش شکاف طبقاتی می توان به رابطه فقر و خودکشی نیز پیبرد.فردی که نمی تواند با فقر تقابل کند با افزایش فشارهای روحی و روانی امکان اقدام به خودکشی دارد که حداقل با این امر بتواند خود را از دام بلایایی که با آن ها روبهروست رها کند.چه بسا در این امر با خودکشی نتواند خود را به لحاظ روحی ارضا کرده و تصمیم به قتل بگیرد.این فرد در این شرایط احساس می کند که عده زیادی از افراد در رسیدن او به این وضعیت دخیل هستند و شاید به خاطر حس انتقام جویی بخواهد برخی از این افراد را از بین ببرد یا با قتل افرادی بخواهد به سرمایه ای دست یابد که زندگی اش را با آسودگی ادامه دهد.همچنین که فقر ارتباط تنگاتنگی با بیکاری دارد که یکی از دیگر آسیبهای قابل توجه جامعه است.فقر در اغلب مواقع زاییده بیکاری است و با رشد بیکاری و هدررفت نیروی انسانی جامعه،نرخ فقر نیز افزایش یافته و معضلات فراوانی گریبانگیر افراد می شود.از این رو می توان فقر و بیکاری را همذات یکدیگر دانست.
اعتياد و بلايي كه جامعه را فرامي گيرد
پس از فقر، اعتیاد دومین آسیب اجتماعی حايز اهمیت در ایران است که شدت و حدت گسترده ای پیدا کرده و حتی برخی از کارشناسان،این مساله را به عنوان مادر آسیب ها می شناسند.در اینکه اعتیاد از عوامل اصلی بروز بسیاری دیگر از آسیب های اجتماعی است، شکی نیست ولی گستردگی این مساله از مواردی است که بايد با تحلیل و بررسیهای مکرر مورد توجه قرار گیرد؛چراکه امروزه در جامعه ایران این آسیب تنها به طبقه پایین مربوط نیست و افرادی از پایگاه اجتماعی و با ارزش های والا نیز درگیر اعتیاد شده و خلل قابل توجهی را بر زندگی خود و جامعه وارد کرده اند.هر چند اعتیاد نیز انواع مختلفی دارد و در بحث آسیب شناسی اجتماعی می توان از اعتیاد به فضای مجازی که از آن به عنوان آسیب های نوپدید یاد می شود، اشاره کرد یا حتی از اعتیاد به روابط جنسی و اعتیاد به بازی های رایانه ای نام برد ولی مصداق اصلی اعتیاد مورد نظر،وابستگی به مواد مخدر است که فرد درگیر در این معضل را نیز در اصطلاح معتاد می نامند.اما در عین حال نباید از مضرات و آسیبهای انواع دیگر اعتیاد غافل شد.اعتیاد به فضای مجازی با گسترش شبکههای اجتماعی آنقدر عمیق شده که بنیان بسیاری از خانوادهها را از هم پاشیده و در بسیاری از موارد به رشد آسیبی مانند طلاق انجامیده است.این نوع از وابستگی علاوه بر تقویت فردگرایی و گوشه گیری افراد،می تواند عامل بروز انواع بیماری های جسمی و روحی نیز شود.همانطور که اعتیاد به روابط جنسی که بخشی از آن در ارتباطهای غیر واقعی یا مجازی شکل می گیرد و در دنیای واقعی معنا مییابدنیز از عوامل مهم بروز روابط فراخانوادگی و در نهایت خیانت و از عوامل دیگر رشد نرخ جدایی و طلاق زوجین است.اعتیاد به بازی های رایانه ای نیز از آسیبهای مربوط به حوزه کودکان و نوجوانان است که زمینه را برای بروز انواع دیگری از اعتیاد در سنین بالاتر برای آن ها محیا ميکند.پیرامون اعتیاد به مواد مخدر لازم به ذکر است که طبق آمار،این اعتیاد نیز قابلیت سنجش دقیق نداشته و با ورود انواع جدیدی از ماده های سنتی و صنعتی و در نتیجه این امر،تنوع طریقه مصرف این مواد نمی توان به اعداد مشخصی در شمار افراد درگیر اعتیاد دست یافت.اعتیاد جزو شوم ترین پدیده هایی است که ناهنجاریهای فراوان دیگری را نیز با خود به ارمغان دارد و از آن با عنوان بیماری اجتماعی یاد میشود.عوارض جسمی و روانی ناشی از اعتیاد تهدیدی جدی برای جامعه در پی داشته و زمینهساز نابودی بسیاری از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی است که درنهایت سلامت جامعه را به خطر می اندازد.اعتیاد علاوه بر جنبه های روانی و اجتماعی بر دیگر شوون زندگی فرد معتاد از قبیل سلامت روحی،عاطفی و معنوی نیز تاثیرگذار است و با پیشبرد این معضل،وضعیت فرد روز به روز به وخامت می گراید و با عدم پیشگیری و کنترل این پدیده شرایط بسیار حادی را به دنبال خواهد داشت.به عقیده کارشناسان ریشه کن شدن اعتیاد غیر ممکن است ولی با تدابیر پیشگیرانه می توان آن را کنترل و به تقلیل این آسیب اجتماعی کمک کرد که نتیجه این مبارزه پیامدهای مثبت زیادی را برای اجتماع در پی دارد.با رشد نرخ اعتیاد،نرخ مرگ و میر نیز افزایش می یابد و این به معنی رابطه مستقیم مواد مخدر و مرگ زودرس فرد معتاد است.همچنین با رشد نرخ اعتیاد،آمار بروز جرايم مختلف نیز افزایش یافته و طبق آمار نیمی از جرايم منافی عفت عمومی با مواد مخدر مرتبط است.ورودی سالیانه افراد به زندان ها را نیز درصد بالایی از افرادی تشکیل میدهند که به هر نحو با مواد مخدر در ارتباط بوده اند.اعتیاد مقدمهای بر بروز انواع آسیب های اجتماعی به کودکان بوده که این امر سبب می شود کودک با خطرات متعددی در آینده روبهرو شود؛چرا که غفلت والدین از فرزند بر اثر اعتیاد می تواند زمینه را برای انحراف کودک به وجود آورد که حداقل ترین شکل این انحراف،گرایش کودک به موادمخدر است.این بدان معناست که حضور مخرب اعتیاد در خانواده و گرایش و سوء مصرف مواد مخدر توسط کودکان و نوجوانان،پیدایش آسیب های دیگری در آینده را نوید می دهد؛چرا که اعتیاد نوعی بیماری پیش رونده و مزمن است.اعتیاد،اختلالات روانی را شدت می بخشد و با افزایش این اختلالات،خشونت پدید می آید.فرد معتاد از بهداشت روانی مقبولی برخوردار نیست و این می تواند زمینه ساز آسیب هایی چون خودکشی و قتل شود.این فرد برای دستیابی به مواد مخدر مورد نیاز خود ابایی از قتل دیگران ندارد و تنها هدفش معطوف به رسیدن به نیازی است که باید برآورده شود.از این رو رابطه بین اعتیاد و شرارت و دیگر جرايم خشن بر کسی پوشیده نیست.همسر آزاری و کودک آزاری از معضلاتی هستند که با اعتیاد در رابطه اند.خانواده برای معتاد اهمیت واقعی خود را از دست میدهد و به همین دلیل است که طبق آمار،بیش از نیمی از طلاقها با اعتیاد گره خورده اند.
الكليسم، اعتيادي در حال رشد
الکلیسم هم نوعی دیگر از اعتیاد است که از آن به عنوان آسیبی مجزا یاد می شود.سوء مصرف الکل می تواند باعث اختلالاتی در فرد شودکه مشکلات اجتماعی را شدت بخشد.اعتیاد توان بالقوه فرد را کاهش می دهد و فرد معتاد قادر به فعالیت اقتصادی نخواهد بود و در نتیجه با بیکاری و فقر نیز درگیر خواهد شد که این نیز باعث بروز اعمالی چون تکدی گری یا سرقت است.رشد پدیده تکدی گری از آسیب هایی است که اعتیاد آن را تشدید می کند.معتاد بیکار فقیر،راهی جز کمک گرفتن از دیگران در راستای تهیه و مصرف مواد مخدر مورد نیازش ندارد.ضمن اینکه افراد حاشیه نشین و نیز کودکان خیابانی بیش از سایرین در معرض اعتیادند. شیوع آسیب هایی چون قمار هم با اعتیاد مرتبطند.فردی که ناچار به دستیابی به پول و تهیه مواد مخدر است با شرط بندی و قمار سعی در تقابل با فقر دارد که البته با ریسک پذیری فراوانی همراه است.چه بسا فرد در این شرط بندی بازنده شده و با به وجود آوردن مسائل دیگری بخواهد در صدد حل این بحران برآید.یکی دیگر از آسیب های اعتیاد،شیوع بیماری های مقاربتی و ایدز است که از طریق فرد معتاد به شریک جنسی اش و در صورت بارداری به جنین منتقل خواهد شد.امروزه آمار نگران کننده ای از تولد نوزادان معتاد در ایران ارائه می شود که خود جای بحث دارد.
طلاق و بنياني كه فرو مي ريزد
طلاق سومین آسیبی است که در کشور پیشرفت روزافزونی دارد و آمار این پدیده هم نگرانکننده است.طلاق علاوه بر اینکه پدیدهای اجتماعی است،بیشتر آسیبی خانوادگی محسوب میشود.نفس طلاق در فروپاشی بنیان خانواده است و خانواده به دلیل اینکه رکن اصلی جامعه است میتواند مسبب بروز بسیاری از مشکلات اجتماعی شود.در بررسی علل طلاق که مانند دیگر مسائل جامعوی متاثر از عوامل مختلفی است می توان به واکاوی برخی آسیب هایی دست زد که پیش از وقوع آن رخ داده است.به عنوان مثال یکی از آسیب های اجتماعی ایران مساله ازدواج کودکان است که در بسیاری از نواحی روستایی و حتی شهری رواج دارد.این امر می تواند علت اولیه برخی طلاق ها باشد.از این ازدواج با نام ازدواج تحمیلی نیز یاد می شود که در آن یکی از طرفین یا حتی هر دو فرد،تمایلی به تشکیل خانواده ندارند و به دلایل آشکار یا پنهان اجبارا مدتی را در کنار هم زندگی میکنند و با گذشت زمان و رسیدن به بلوغ اجتماعی تصمیم به جدایی از یکدیگر می گیرند.
طلاق جزو معضلاتی است که پیش و پس از وقوع آن آسیب های روحی و روانی فراوانی را برای زوجین به همراه دارد.ناامیدی و افسردگی و مسائل روحی دیگر می تواند خود عامل پیدایش انواع مفاسد اخلاقی باشد.طلاق که در گذشته امری مذموم و قبیح شمرده میشد،امروزه در جهت رهایی افراد از مشکلات کوچک و بزرگ رواج یافته و به ساده ترین راه برای زوجین تبدیل شده که از مسئولیت حل کردن معضلات شانه خالی کنند.باید توجه داشت که طلاق ضرورت است و لزوما امری منفی نیست ولی ضرورتی است که باید به حداقل برسد.در عین حال این پدیده به اتفاقی مرسوم تبدیل شده و در جامعه امری ساده و شدنی تلقی میشودکه این نیز نگرانی بیشتری را به ارمغان خواهد آورد.چه آنکه علاوه بر از بین رفتن قبح طلاق در جامعه،امروزه به هنگام ازدواج احتمال طلاق نیز سنجیده می شود و حتی با واگذار کردن حق جدایی از مرد به زن،این پدیده به نحوی وانمود می شود که در صورت رخ دادن در آینده امری عادی قلمداد شود. در بحث طلاق علاوه بر طلاق قانونی،نوع دیگری از جدایی با عنوان طلاق عاطفی رواج دارد.در این نوع از جدایی بدون اینکه طلاق محضری بگیرند،تنها یکدیگر را تحمل میکنند و با بی تفاوتی زندگیشان را ادامه می دهند.همین طور عواطف خود را دریغ کرده و هیچ احساس تعلقی به يكدیگر نخواهند داشت که با این امر،مساله بیگانگی در خانواده را رقم می زنند.به طور کلی مطالعه طلاق به دلیل پیچیدگیهای زندگی امروزی بسیار دشوار است.علاوه بر ایران آمار جهانی طلاق نیز روند صعودی داشته و با توجه به فرهنگ و شرایط هر کشوری عوامل و علل مختلفی برای بروز این امر وجود دارند.انزوا،طردشدگی و برچسب های اجتماعی از مهم ترین آسیب های طلاق در جامعه برای زوجین هستند ولی طبق تحقیقات انجام شده بیشترین آسیبهای ناشی از جدایی زوجین در ابتدا به فرزندان آنها و سپس به زن و در نهایت به مرد وارد ميشود.فرزندان طلاق ناخواسته درگیر تضادهایی می شوند که با در نظر گرفتن سن و شخصیتشان برخوردهای متفاوتی با بروز این پدیده خواهند داشت.البته که اثرات منفی این جدایی برای کودک مقطعی نبوده و در دراز مدت تاثیرات فراوانی را نشان خواهد داد.مهم ترین معضل فرزندان طلاق،محرومیت از زندگی خانوادگی و اختلال در هویت فردی شان است.آن ها علاوه بر بروز رفتارهای نابههنجار و ضد اجتماعی،بر خانواده و مسائل مربوط به این حوزه بی اهمیت شده و شاید به دلیل تجربه تلخ ازدواج پدر و مادرشان،نسبت به ازدواج دید منفی پیدا کرده و از تشکیل خانواده در آینده صرف نظر کنند.فضای خانواده تزلزل یافته بعد از طلاق محرک بزهکاری است و از همین رو طبق آمار درصد بالایی از کودکان خیابانی و نیز بزهکاران را فرزندان طلاق تشکیل می دهند.این افراد گاه با بی سرپرستی و بی خانمانی به دلیل نداشتن حامی در خانواده،درگیر ارتباط با افراد همسالی که گرایش به بزه دارند شده و ناخواسته به سمت اعمال خلاف عرف روی می آورند.فرار از منزل،ولگردی و در نهایت اعتیاد نیز از آسیبهایی است که این افراد در معرض آن قرار میگیرند.در بررسی آسیبهای اجتماعی پیش از طلاق،طبق آمار بیش از نیمی از جدایی ها به علت اعتیاد صورت می گیرد.فردی که به دام اعتیاد گرفتار شده،قطعا به بیکاری نیز دچار است که در این صورت ادامه زندگی برای هیچ یک از طرفین ازدواج میسر نبوده و جدایی تنها راه رهایی از این شرایط خواهد بود.همچنین روابط فراخانوادگی که با عنوان خیانت مطرح است، یکی دیگر از عوامل بروز طلاق خواهد بود.امروزه به دلیل رواج این موضوع و با توجه به گسترش بستر معاشرتهای اجتماعی برای برقراری ارتباطات ناسالم،خیانت یکی از اصلی ترین آسیب های اجتماعی مرتبط با طلاق است که پیرامون این امر نباید از نقش پررنگ فضای مجازی و آسیب های شبکه های اجتماعی غافل شد که بنیان بسیاری از خانواده ها را تخریبكرده است.از دیگر آسیبهای به وجود آورنده بستر طلاق می توان به همسر آزاری اشاره کرد که با تشدید این امر،زمینههای جدایی صورت گرفته و رشد نرخ طلاق تسریع خواهد یافت.از آسیب های اجتماعی پس از طلاق هم می توان به بروز انحرافات جنسی مرد و زن اشاره كرد که روسپیگری و همجنس گرایی از این دست انحرافات هستند.این پدیده ها پس از طلاق و به دلیل عدم ارضای نیاز جنسی زوجین بروز می کنند و زمینه را برای رقم خوردن معضلات دیگری همچون سقط جنین در نتیجه بارداری ناخواسته محیا می سازند.خودکشی یکی دیگر از آسیبهایی است که با طلاق در ارتباط بوده و افراد به دلیل تحمل انواع فشارهای روحی و روانی در معرض این پدیده هستند.ضمن اینکه عدم توانایی پرداخت مهریه زن از سوی مرد احتمال ورود وی به زندان را افزایش میدهد که با این اتفاق،پیدایش مشکلات دیگر دور از انتظار نخواهد بود.از مهمترین آسیبهای پس از طلاق،بیوگی زنان است که گاه در سنین بسیار پایین روی می دهد که این رویداد امری ناپسند است و مسبب پیدایش مسائل دیگری می شود.ضمن اینکه با ظهور و رشد پدیده ای با عنوان ازدواج سفید یا همباشی شاخصهای ازدواج و طلاق هم دچار دگرگونی شده و حتی با در نظر گرفتن نرخ همباشی زن و مرد هم آمار دقیق و متقنی از این دو رخداد به دست نخواهد آمد.
سه آسيب ويرانگر
اگرچه آسیب های اجتماعی ایران نباید تنها مورد واکاوی آماری قرار گرفته و نیاز به اقداماتی در جهت پیشگیری و کنترل آن ها دارد اما ناگفته پیداست که در هر امری شناخت اولویت ها کمک شایانی به پیشبرد اهداف و مقاصد حوزه مورد نظر خواهد داشت.هر چند شناسایی سه آسیب بسیار مهم جامعه ایرانی یعنی فقر،اعتیاد و طلاق نمی تواند به تنهایی به کاهش آن ها یا دیگر معضلات جامعوی کمک کند ولی با اندیشه و تلاش و نیز تدوین برنامه های اجرایی در جهت تقلیل این سه مساله،می توان گام های مهمی را به منظور کاهش دیگر آسیب های اجتماعی برداشت؛آسیب هایی که نه تنها فرد و جامعه بلکه آیندگان را نیز مورد تهدید قرار داده و در صورت عدم کنترل و افزایش نرخ آنها خطرات جبران ناپذیری جامعه ایران را هدف قرار خواهد داد.