درباره ما نسخه آزمایشی | یکشنبه، 23 آذر 1404

کد: 69251 | 04 اردیبهشت 1400 ساعت 15:45

جاودانه‌های مولانا و سند ۲۵ ساله

 فراموش نکنیم که زمانی همین چینی‌ها بودند که در اوج شهرت و فن آوری و غرور، میدان رقابت را به هوشمندی و فن آوری نوین و خودباوری رومیان واگذار کردند و این رومیان بودند که با افزایش مهارت و آوردن و آزمودن فنونی جدید معانی و مفاهیمی نو آفریدند و در مثنوی مولانا جاودان شدند! 
جاودانه‌های مولانا و سند ۲۵ ساله


سید کمال میرخلف | سخن از چین و چینیان سخنی تازه و امروزین نیست. از تمدن چندهزارساله چین که بگذریم آثار فراوانی از تمدن دیرین و میراث کشور ما با نام و نقشی آشکار از این تمدن آشناست. جاده تاریخی ادویه (ابریشم) که قدمت آن به پیش از میلاد بازمی‌گردد و از کناره خزر و تبریز و زنجان و چند شهر ایران می‌گذشت و یا حضور زنده رنگ‌مایه‌ها و نمادهايی از فرهنگ و هنر چین در آثار و هنر ایرانی که در صدها بیت نقادانه و یا ستایشگرانه از شعرای بزرگ کشورمان خوش نشسته است گواه این ارتباط تاریخی و آشنایی تمدنی است. انتشار اشعار سعدی در چین که به گفته ابن بطوطه در سفرش به چین از زمزمه دریانوردان این کشور شنیده و اهتمام هنرمندان و شاعران ایرانی در آوردن نمادها و اسطوره‌های چینی در آثار خود نیز نشان از این قرابت و تبادل فرهنگی یا دست کم شناخت و آشنایی تمدنی دارد. از این واقعیت نمی‌توان چشم پوشید که هزاران ترکیب ادبی مرتبط با چین در ادب فارسی همچون، دیبای چین، خاقان چین، نافه چین، کاسه چینی، بت خانه و نگارخانه چین و لعبت چینی در متون نثر و ابیات شاعران پارسی و نشانه‌هایی از هنر چینی در معماری، نگارگری، صنایع دستی ایرانی نیز گواه این ارتباط دیرین انکارناپذیر و جایگاه تاریخی تمدن و حتی اقتصاد چین است. نمونه‌هایی چون: «یکی نامه بنوشت شاه زمین/ به خاورخدای و به سالار چین. ... از آن پس فرستاد کس‌ها به روم/ به هند و به چین و به آباد بوم» ( از فردوسی) و یا: «هرکو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز/ نقشش به حرام از خود صورتگر چین باشد» ( از حافظ) ویا: «صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین/ یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری» ( از سعدی) و یا: «به شاه کیان گفت زردشت پیر/که در دین ما این نباشد هژِیر/ که تو باژ بدهی به سالار چین/ نه اندر خور دین ما باشد این» ( از دقیقی طوسی) که از نظر شمار، بسامدی بسی بالا در هنر و ادب ایران‌زمین دارند. از منظر توصیه‌های دینی نیز روایت مشهور «دانش را طلب کنید حتی اگر از چین باشد» گویای جایگاه علمی و قدمت تمدنی این کشور در فرهنگ ایرانی اسلامی است.

چینیان در فنون و مهارت‌ها و هنرهای گوناگون و تأثیر آن در بسیاری از دستاوردهای بشری حرف اول را می‌زده‌اند و آن‌چنان‌که تاریخ نشان می‌دهد چین در طول قرن‌ها، بلند ارتفاع‌ترین قله تمدنی بوده است. اما نکته مهم آنکه این جایگاه هرگز موجب نشده ملل دیگر نتوانند با رقابتی تعاملی و تلاش هدفمند و هوشیاری و هوشمندی نخبگان خود این قله تمدنی را فتح کنند و دامنه آن را به جغرافیای خود بکشانند. واقعیت‌های تاریخی نشان می‌دهد تمدن گذشته ایران و هند و حتی تمدن یونان قدیم و امروز غرب با همه پیشرفت‌های شگفت‌آفرین و علی‌رغم همه تفاوت‌ها و ویژگی‌های خاص همین راه را رفته‌اند و هرگز عرصه رقابت را ترک نکرده و راه را بر بهره‌مندی از تمدن چین و دستاوردهای درخشان آن نبسته‌اند. رقابت در عین تعامل با تمدن‌ها و فرهنگ‌های مختلف و اتکا بر باورهای خودی و نقش آن در حفاظت از منافع و پیروزی در این میدان را نیز که در زبان سیاسی روز به معامله برد - برد تعبیر می‌شود می‌توان به‌صورت نمادین در فرهنگ فاخر ایرانی یافت و از آن درس‌ها آموخت. 



حکایت آموزنده رقابت چینیان و رومیان که به زبان شیرین مولانا در مثنوی آمده ازاین‌دست رقابت‌هاست که هرچند ممکن است واقعیتی تاریخی نداشته باشد اما آن را می‌توان صورتی نمادین از نمونه‌های رقابت دیرینه تمدنی در عین تعامل و سودآوری به شمار آورد. 
مولانا جلال‌الدین که خود استاد بهره‌گیری هوشمندانه از داستان‌های ساده و افسانه‌ها و مثل‌های متعارف برای بیان مضامین پیچیده انسان‌شناختی و مفاهیم بلند انسانی است در یکی از زیباترین فرازهای مثنوی در دفتر اول این دیوان ارجمند، حکایتی خواندنی از نمایش رقابت چینیان و رومیان را به صحنه ابیات خود می‌آورد که هرچند واقع نگاری تاریخی نیست اما این نمایش هنرمندانه، درون‌مایه‌های فکری و فلسفی آن را برای همیشه تاریخ خواندنی و ماندگار کرده است. زبان شاعرانه مولانا در این داستان هرچند در خدمت عرضه مفاهیمی متعالی و بیانی بلند و عارفانه است اما درعین‌حال از ماجرای شیرین و شنیدنی آن می‌توان روایت‌های ذوقی دیگری نیز برداشت کرد که می‌تواند در این گفتار مددرسان ما در بیان تعاملات جهانی کشورمان با جهان و از جمله با کشور چین باشد. 
خوانش اقتصادی و منفعت‌طلبانه این افسانه یا داستان تاریخی را می‌توان به زبان امروزین این‌گونه بیان کرد: چینیان و رومیان در مناقصه اجرای یک اثر هنری که شاه تصمیم به انجام آن داشت و بین نام‌آورترین پیمانکاران و برندها برگزار کرد شرکت نموده و تجربیات و رزومه کاری خود را به شاه ارائه کردند: چینیان گفتند ما نقاش تر/ رومیان گفتند ما را کر و فر و پادشاه که در ارزیابی کیفی کار بین مهارت چینیان و دانش رومیان مردد شده بود قادر به ترجیح یکی از این دو بر دیگری نبود و تصمیم گرفت آنها را در عمل ارزیابی کند و اما چگونه؟ چینیان که از خود اطمینان داشتند به دربار پیشنهاد دادند که برای آزمون کیفی و سنجش توان هنری ما نسبت به اجرای پروژه، خانه‌ای را برای اجرای آزمایشی و نمایش توان و کیفیت به ما بدهید و یک خانه را نیز به رومیان تا برتری خود را نشان دهیم: چینیان گفتند یک خانه به ما / خاص بسپارید و یک آن شما و شاه این ایده را پسندید و با انعقاد قراردادی آزمایشی دو خانه را روبروی هم به آنان معرفی کرد و برای اجرای عملیات به طرفین تحویل داد و منتظر نتایج اجرای این دو پیمان شد. در قرارداد بین طرف چینی و دربار شاه، چینی‌ها صرفاً به انجام بهترین نقاشی مطلوب شاه و در مقابل، شاه و دربار به تامین مواد خام و اولیه نقاشی و نیز پرداخت حقوق به نقاشان چینی متعهد شدند که براین‌اساس روزانه صدها گونه مواد رنگی و نیز حقوق نقاشان چینی از خزاین دربار به آنان داده می‌شد: چینیان صدرنگ از شه خواستند /پس خزینه باز کرد آن ارجمند/ هر صباحی از خزینه رنگ‌ها/ چینیان را راتبه بود از عطا/ و اما پیمانکار تیز و هوشمند رومی در قرارداد خود با شاه جز تحویل محل اجرای پیمان چیزی نخواست و بدین‌سان کار در هر دو کارگاه آغاز شد. چینی‌ها با مهارت خاص خود، مشغول بهترین طراحی، نقش‌آفرینی و رنگ‌آمیزی‌ها و تزیین در کارگاه (خانه) خود شدند اما گروه رومی‌ها نه رنگی خواستند و نه ابزاری بلکه درِ کارگاه (خانه) خود که روبروی کارگاه چینیان بود را بستند و پرده‌ای بر آن انداختند و از مهارت و دانش درونی خود بهره گرفتند و مشغول شدند. دانشی عمیق که در نتیجه آن به باوری شگرف رسیده بودند که بی رنگی تاثیری سحرآمیزتر و فراتر از نقوش رنگارنگ و پیچ‌وتاب‌های آن دارد.

باورشان به بی رنگی حقیقتی سحرآمیز و زیباست که چون ماه و خوشید پشت ابرهای رنگارنگ و پرپیچ‌وتاب مانده است: از دو صد رنگی به بی رنگی رهی است / رنگ چون ابر است و بی رنگی مهی است و با این اعتماد و باور راستین بود که دیواری را در روبروی کارگاه چینیان انتخاب کردند و فقط خالصانه و با اعتمادبه‌نفس، به صیقلی کردن آن پرداختند. فعالیت هر دو کارگاه ادامه یافت تا سرانجام زمان هر دو پیمان به پایان رسید و چینی‌ها با غرور و شادمانی از شاهکاری که آفریده بودند در برابر شاه رونمایی کرده و دهل زنان و آوازخوانان نقاشی خود را برابر او به نمایش گذاشتند - تصویری که مایه بهت و تحسین شاه شد: شه در آمد دید آنجا نقش‌ها / می‌ربود آن عقل را و فهم را. سلطان از این‌همه هنرآفرینی شگفت‌زده شد و آن را در حد مقبول یافت و سپس به سراغ رومیان در کارگاه (خانه) روبرو رفت و حال این پیمانکاران رومی بودند که باید اثر خود را به شاه عرضه می‌کردند. پس پرده‌ای را که روی اثر خود انداخته بودند بالا بردند و ناگهان: عکس آن تصویر و آن کردارها/ زد بر این صافی شده دیوارها/ صحنه‌ای که رومیان آفریده بودند دیواری آینه‌وار و صیقلی بود در برابر نقاشی چینیان که با افتادن تصویر نقاشی چینیان در آن، زیبایی آن اثر را صدچندان کرده بود و پرتو صیقلی و آینه‌وارش دیده و دل بیننده را می‌ربود و شاه نیز: هرچه آنجا دید اینجا به نمود/ دیده را از دیده خانه می‌ربود/ تصویری زلال‌تر و نقشی شگفت‌انگیزتر بر زمینه‌ای صاف و دلنواز که چشم و دل شاه را در لحظه‌ای تسخیر کرد به‌گونه‌ای که هر چه را در نقاشی چینیان دیده بود اینجا بهتر و واقعی‌تر می‌دید. نقش و تصویری جاودانه و سحرآمیز که آفریده دانش و اعتماد درون و بازتابی واقعی‌تر از نقش‌ها و رنگ‌های فریبنده خانه روبرو بود. صحنه‌ای درخشان و پاک که بی‌درنگ شاه را مسحور کرد و این همان صحنه دلربا و دل‌انگیز از حقایق درونی وجودی و باورمندی انسان است که مولانا را این‌چنین به وجد آورده تا در وصف آن معانی بلندی این ‌چنین بیافریند: رومیان آن صوفیانند ای پسر/ بی ز تکرار و کتاب و بی هنر/ لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها/ پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌ها/ ... اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ/ هر دمی بینند خوبی بی درنگ/ رقبا و حریفان چینیان، نقش‌آفرینانی بوده و هستند که با باور و اعتماد درون: نقش و قشر علم را بگذاشتند/ رایت علم‌الیقین افراشتند/ رفت فکر و روشنایی یافتند/ نحر و بحر آشنایی یافتند/ و ازاین‌رو: کس نیابد بر دل ایشان ظفر/ بر صدف آید ضرر نه بر گهر ...
و خلاصهآنکه در این معامله و رقابت اولاً رومیان هرگز از رویارویی و رقابت با چینیان هراسی به خود راه ندادند و در برابر توان و مهارت چینی‌ها خود را نباختند و با خودباوری و بهره‌مندی از توانمندی و باورهای نو، ناشناخته و واقعی‌تر آنچه خود داشتند از دیگران تمنا نکردند و سرانجام ناباورانه از این میدان رقابت پیروز بیرون آمدند.
 رویارویی نمادین چینی‌ها و رومی‌ها در حکایت به‌ظاهر گذرای خلق یک اثر هنری، در واقع رویارویی دو تمدن بزرگ زمانه است که به گفتار دلنشین مولانا خوش نشسته و در درون‌مایه خود مفاهیمی جاودانه آفریده است. تمدن ایران نیز همواره یکی از تمدن‌های تاریخی با شکوه به شمار رفته و به پشتوانه استحکام و عناصر ویژه درونی و توان تمدن‌آفرینان خود هرگز از تعامل با دیگر تمدن‌ها واهمه‌ای به خود راه نداده و بلکه این فرصت را در هم‌افزایی و توسعه مغتنم شمرده است و این همان راهی است که دیگر حوزه‌های تمدنی و توسعه‌یافته رفته‌اند. 

امروز یافته‌های آماری و علمی رویارویی تمدن و اقتصاد غرب با اقتصادهای نوظهور و به‌ویژه برخورد با اقتصاد قدرتمند و غیرقابل‌تردید چین نیز بیانگر آن است که چشم‌پوشی و نادیده انگاشتن و قطع ارتباط با این کشور برای غرب نیز نه ممکن و نه مطلوب بوده است و علی‌رغم نقاط تعارض فراوان دو تمدن و مانع‌تراشی‌های فراوان طرف غربی، غربی‌ها نیز چاره راه را در تعامل دیده‌اند که فراوانی حضور تولیدات و محصولات گوناگون اقتصاد و فرهنگ چین در کشورهای این حوزه از نشانه‌های بارز این تعامل و مقبولیت است. تاریخ تمدن‌های پایا گواه آن است که هیچگاه ترس از تعامل با دیگر تمدن‌ها و خودداری از جستجو و یافتن و تبادل نقشه‌های راه، نشانه میهن‌دوستی و اهتمام ملی و دفاع از منافع ملی و سرزمینی نبوده و نیست. از همین منظر اکنون با امضای نقشه راه ۲۵ ساله ایران با چین نیز به نظر می‌رسد فرصتی فراهم شده تا گوی ایرانی در این میدان با بهره‌گیری از تجربیات حضور کشورمان در رقابت‌های جهانی و دانش و علوم روز افکنده و ابتکار و نوآوری ایرانی به بوته آزمون گذاشته شود و در این رهگذر هرگز نباید توان کشور و توانمندی جوانان ایرانی را دست‌کم گرفت.

 فراموش نکنیم که زمانی همین چینی‌ها بودند که در اوج شهرت و فن آوری و غرور، میدان رقابت را به هوشمندی و فن آوری نوین و خودباوری رومیان واگذار کردند و این رومیان بودند که با افزایش مهارت و آوردن و آزمودن فنونی جدید معانی و مفاهیمی نو آفریدند و در مثنوی مولانا جاودان شدند! 
ایرانیان و مسلمانان در تعامل و رویارویی منطقی و روشمند با دیگر تمدن‌ها از جمله تمدن غرب نیز نشان داده‌اند توان هضم و هم‌افزایی تاریخی داشته‌اند که نتایج درخشان آن در شکل‌گیری و قدرت علمی و استدلالی و فنی شخصیت‌های نمادینی چون ابوریحان، رازی، خوارزمی، فارابی، بوعلی سینا و آثار درخشانشان آشکارا مشهود است. بدیهی است برای کامیابی و نیل به نتایج درخشان تعامل با تمدن شرق، حفظ توازن و توجه به پیشینه ساختارهای فکری و فلسفی و فرهنگی نخبگان کشور بسیار حائز اهمیت است. نگاه به شرق آنگاه به مقصود می‌رسد که سهم تمدن‌های دیگر در ساخت فرهنگ و اقتصاد کشور نادیده گرفته نشود و در این جهان یکپارچه، اقناع نخبگان، حفظ توازن و اعتدال و تعامل منطقی و روشمند با دیگر تمدن‌ها و کشورها نیز دریافتن راهکارها و مصالح و منافع ملی به‌حساب آید. 
در این راستا توان ارزیابی و فهم درست نخبگان، پرهیز از شعارگرایی و احساس زدگی، دقت فن‌آوران و سیاستمداران و روشنفکران ایرانی و گوهر خودباوری، تضمین‌کننده منافع ملت و سرزمین ایران در هر تصمیم سیاسی و یا اقتصادی، امنیتی و فرهنگی در این سند و سایر اسناد همکاری با دیگر کشورهای جهان است به‌گونه‌ای که به تعبیر مولانا: کس نیابد بر دل ایشان ظفر/ بر صدف آید ضرر نه بر گهر. 


عکس خوانده نمی‌شود