اتفاقاتي كه در عرصه سياسي و اقتصادي در حال وقوع است، اميدوارترين مردم كره زمين يعني ايرانيان را مردد كرده و از اين رو مسوولان، كارشناسان و كنشگران سياسي و اجتماعي طي روزهاي اخير بر ضرورت حفظ و افزايش اميد در جامعه سخن گفتهاند. در ميان مسوولان دولتي اسحاق جهانگيري، معاون اول رييسجمهوري فردي است كه بر ضرورت افزايش اميد تاكيد داشته و معتقد است اگر اميد مردم افزايش پيدا كند، روزهاي سخت به سرعت سپري خواهد شد. علي شكوريراد، دبيركل حزب اتحاد ملت نيز هفته گذشته در گفتوگويي با جماران عنوان داشت كه با اقدامات عملي ميتوان اميد را به جامعه بازگرداند. اگر به ميان مردم رفته و چند دقيقهاي با آنان همكلام شويم متوجه خواهيم شد كه نگراني مسوولان درباره اميد بيمورد نبوده و تا فرصت باقي است بايد كاري كرد. اما چرا تنها دولت به عنوان متولي از بين رفتن اميد در جامعه شناخته ميشود؟ سوال اين است كه اساسا دولت به تنهايي ميتواند از پس اين مهم يعني بازگشت اميد به جامع برآيد؟ چرا اين روزها كه دولت بيش از گذشته به عنوان يكي از عوامل نا اميدي مردم متهم شده كسي نهتنها به كمكش نميآيد بلكه هركسي كه از راه ميرسد در اين باره از خجالت دولت درميآيد. اين سوال بهانه گفتوگو با عباس عبدي، فعال سياسي اصلاحطلب شده است. عبدي به «اعتماد» ميگويد دليل هجمههاي اخير به دولت درباره عامل اصلي نااميدي مردم آن نيست كه تنها دولت عامل پيدايش وضعيت فعلي است بلكه چون دست مردم و فعالين سياسي و اجتماعي به ساير اركان تصميمگير كشور نميرسد، دولت قرباني شده است. عبدي معتقد است وظيفه دولت آن نيست كه با حرف اميد به جامعه تزريق كند هرچند در ادامه ميگويد دولت بايد صادقانه با مردم صحبت كرده و بگويد كه آيا واقعا خودش اميدوار است يا خير. او شرط بازگشت اميد به جامعه توسط دولت را صداقت و اثبات كارآمدي ميداند. مشروح گفتوگو با عباس عبدي را در زير ميخوانيد:
روز شنبه آقاي جهانگيري در اظهاراتي عنوان داشتند اگر اميد مردم را افزايش دهيم روزهاي سخت زودتر به پايان ميرسد، آيا با توجه به شرايط فعلي ميتوان از مردم انتظار اميدواري داشت؟
افزايش اميد در جامعه مانند ريختن آب در حوض نيست كه به راحتي بتوان آن را افزايش داد. اميد دو مقوله دارد؛ بخش نخست اميد متعلق به مردم عادي است كه كار چنداني از آنها ساخته نيست. اين قشر بايد به انتظار حاكميت و دولت نشسته و ببيند كه حاكميت چه برنامهاي براي آنها دارد. اگر كار مناسبي از سوي حاكميت يا دولت براي اين قشر انجام شود، آنها اميدوار خواهند شد و اگر عكس اين اتفاق رخ دهد، منجر به نااميدي ميشود. بخش ديگر اميد متعلق به نخبگان و كنشگران است. اين قشر لزوما مانند مردم عادي به موضوع اميد نگاه نميكنند. اميد اين قشر نه به دولت و حاكميت بلكه به خودشان است. اين قشر علاوه بر توجهي كه به خود براي انجام اقدامات دارد، به موضوع مهمتري نيز توجه دارد و آن فشاري است كه اين قشر براي اصلاح امور ميتواند به حكومت وارد كند. اميد مردم عادي از نوع اول است. در اين نوع از اميد، حاكميت بايد به نحوي عمل كند كه مردم به آن اعتماد پيدا كنند سپس اميدوار شوند. اعتماد عمومي به حاكميت چگونه حاصل ميشود؟ پاسخ روشن است. بخشي از اعتماد ناشي از كارايي و بخش ديگر از صداقت حاصل ميشود. اين دو ركن اساسي اعتماد است. زماني كه من فرد صادق و كارآمدي را مشاهده كنم، به او اعتماد خواهم كرد. بنابراين اگر دولت ميخواهد مردم اميدوار باشند، راهي جز برخورد صادقانه با مردم ندارد. مقصود من از دولت كل اركان حاكميت است.
دركنار برخورد صادقانه، دولت بايد نشان دهد كارايي لازم را دارا بوده و ميتواند از موانع و بحرانهاي موجود عبور كند. اما متاسفانه واقعيت آن است كه چنين موضوعي اكنون در حكومت وجود خارجي ندارد. دولتي كه نزديك به دو ماه بدون سخنگو است، دولتي كه چند وزارتخانه آن با سرپرست اداره ميشود، دولتي كه در شرايط حساس كنوني سفيرش در كشور مهمي چون چين مشخص نيست، مردم به چه چيزي بايد اميدوار باشند؟ اگر دولت وظايف مرتبط با خود را به درستي انجام دهد، مردم اميدوار خواهند شد. بنابراين اينكه مدام گفته شود مردم بايد اميد داشته باشند، كافي نيست. دولت اگر كار خود را درست انجام دهد، مردم با درك و بينش واقعي خود به ادامه راه اميدوار خواهند شد.
باتوجه به وضعيت فعلي صحبت از اميد توسط دولت چه پيامي براي
جامعه دارد؟
اميدوار كردن مردم با سخنراني وظيفه دولت نيست. ممكن است اين وظيفه در ميان امثال من، شما و ساير رسانهها احساس شود، اما واقعيت آن است كه عملكرد و نه سخن دولت ريشه اين اميدواري است. اولين پرسش اين است كه آيا دولت خودش به آينده اميدوار است كه حال قصد اميدوار كردن مردم را دارد؟ آقاي جهانگيري صادقانه بگويند آيا خودش به آينده اميدوار است؟ از چهره مشخص ميشود كه آيا يك فرد به آينده اميد دارد يا ندارد. سياستي با عنوان اميد درماني دولتي وجود ندارد كه حال بخواهيم صرفا با صحبت كردن جامعه را
اميدوار كنيم.
متاسفانه ما شاهد اختلافات گسترده در دولت هستيم. در كدام دولت اين حجم از اختلافات وجود داشت؟ وزير بهداشت عليه يك وزير ديگر صحبت ميكند وزير راه عليه ديگري است. اين داستان در اكثر موارد ادامه دارد. آيا اين دولت اميد دارد كه حالا قصد تزريق اميد به جامعه را دارد؟ اين دولت نياز به يكسري تغييرات اساسي در درون خود دارد. من كاري به بخشهاي ديگر حاكميت ندارم و بعيد ميدانم بخشهاي ديگر به سهولت اصلاح شوند اما حداقل انتظار ما از دولت آن است كه ابتدا خود را اصلاح كرده و سپس به مردم
اميد دهد.
لازمه زنده نگه داشتن اميد در جامعه چيست؟
لازمه زنده نگه داشتن اميد نزد مردم، تاكيد ميكنم نزد مردم نه نخبگان، همان دو مولفهاي است كه در بالا به آن اشاره كردم. نخست برخورد صادقانه دولتمردان با مردم است. اگر دولتمردان خودشان نسبت به آينده نااميد هستند، يا اين واقعيت را بايد صادقانه با مردم در ميان بگذارند يا حداقل موضع سكوت اتخاذ كنند. مولفه بعدي اثبات كارآمدي دولت است. راه اثبات كارآمدي و كارايي نيز روشن است. سياستهاي متناقض، صدور روزانه بخشنامههاي مختلف و عدم پايبندي به قول و قرارهاي مطرح شده فقدان مدير براي كارهاي مهم با كارايي و كارآمدي در تضاد است. حداقل كاري كه دولت در شرايط فعلي بايد انجام دهد آن است كه اقتصاد را به يك گروه كارشناس و متخصص واگذار كند.
دولت چگونه به خود حق ميدهد روزانه درباره مسائل اقتصادي اظهارنظر كرده و تصميمات پشت پردهاي بگيرد كه عوارض آن منجر به وضعيت فعلي اقتصادي شود؟ و در عين حال هيچ كارشناسي اين رفتارها را تاييد نكند؟ اين مشكلات در گذشته نيز وجود داشته اما به دليل وجود درآمدهاي نفتي عوارض به بدنه جامعه نميرسيد اما امروز چون اين منابع به انتها رسيده ما شاهد عوارض ناخوشايند رفتارهاي اينچنيني هستيم. لازمه زنده نگه داشتن اميد صداقت، مبارزه با مشكلاتي مانند فساد و ناكارآمدي و تشكيل يك مجموعه مديران پرتحرك و مسووليتپذير است. متاسفانه دولت كنوني توانايي كار كردن ندارد. اين مديران براي شرايط نرمال و عادي شايد دولت مناسبي باشد اما براي شرايط كنوني
مناسب نيستند.
آيا صيانت از اميد جامعه تنها وظيفه دولت است يا ساير قوا و اركانهاي حاكميت نيز چنين وظيفهاي
بر عهده دارند؟
واقعيت آن است كه نگاه مردم با نخبگان متفاوت است. مردم تمايزي ميان دستگاه قضايي، مجلس، دولت قايل نبوده و مجموعه قوا را يك پكيج قلمداد ميكنند. بنابراين لازمه اين مهم آن است كه تمامي اركانهاي حاكميت و هر سه قوه از اميد در جامعه صيانت كنند اما در شرايط كنوني دست ما تنها به دولت ميرسد نه ساير قوا و اركانهاي حاكميت. باقي ساختارهاي حاكميت هر كاري كه دوست دارند انجام ميدهند و حرفشنوي نيز ندارند. در شرايطي كه در روزهاي آتي حسن روحاني به عنوان رييسجمهور ايران عازم نشست سالانه سازمان ملل است، ناگهان سه نفر كه ابعاد پرونده آنها براي افكار عمومي مشخص نيست، اعدام ميشوند. چرا اين اقدامات صورت ميگيرد؟ فعلا زور ما به ساير اركان نميرسد و آنها نيز مشغول فعاليتهاي خودشان بوده و اين رفتارها نيز هزينههايي را به كشور تحميل ميكند.
درباره عملكرد ساير اركان واقعيتي كه با توجه به تاريخ وجود دارد، آن است كه اين اركان آيندهنگر نيستند اما درباره دولت ميتوان انتظاراتي داشت. دليل اين انتظارات نيز آن است كه ملت به دولت راي داده. اينكه مسوولي بگويد چون به دولت راي دادهايد وضعيت همين بوده و بايد تحمل كرد چه معنايي دارد؟ چطور زماني كه نياز به راي مردم دارند اين صحبتها مطرح نميشود؟ اگر به دولت نقد ميكنيم به اين معنا نيست كه بخشهاي ديگر حاكميت خالي از مشكل هستند، خير. اوضاع آنها ممكن است بدتر نيز باشد اما در شرايط فعلي دست ما فقط به دولت
ميرسد.
حفظ اميد و عبور از بحران چه قرابتي با يكديگر دارند؟ آيا به صرف حفظ اميد ميتوان از بحران عبور كرد؟
من ميخواهم به اميدي كه در نخبگان وجود دارد، اشاره كنم. در شرايط فعلي دولت نميتواند با سخنراني براي به دست آوردن اميد مردم تلاش كند چون پيش از مردم، بايد به اميد نخبگان احترام گذاشت. اميد نخبگاني يعني دولت اگر ميتواند 4 اقتصاددان معرفي كند كه از سياستهاي اقتصادي دولت دفاع كنند. نميتواند. اين نشان ميدهد بخش مهمي از نخبگان اقتصادي در تصميمگيريهاي مهم نقشي ندارند. در حوزه اجتماعي و فرهنگي نيز اين شرايط حاكم است. در حوزه سياست خارجي با علم بر اين موضوع كه همه تصميمگيريها بر عهده دولت نيست انتقادات جدي وجود دارد. دولت در اين حوزه ميتواند فعالتر باشد. با انجام اقدامات مناسب دولت به نخبگان ثابت ميكند تا حد توان به وظايف خود عمل ميكند. اگر دولت اين اقدامات را انجام دهد اميد نخبگان زنده ميشود و به جامعه نيز سرريز خواهد شد. در صورت اين اتفاق ما ميتوانيم از بحران عبور كنيم. متاسفانه نقاط ضعف دولت فعلي آنچنان زياد است كه سبب شده نقاط ضعف ساير قوا آنطور كه بايد ديده نشود زيرا دولت ويترين حاكميت است. دولت اگر خود را ترميم كند، نقط ضعف ساير اركان حكومت شفافتر خواهد شد كه اين مهم منجر به اصلاح ساير ساختارها نيز ميشود. عبور از بحران به معناي دارا بودن برنامه و اتحاد در كل دستاندركاران حكومتي است و اگر اين مهم محقق شود اميد به اندازه كافي به جامعه تزريق
خواهد شد.
در شرايط كنوني چه اقدامات عملي براي تزريق اميد به جامعه بايد انجام شود؟
نميتوانم آنطور كه بايد به جزييات ورود كنم اما اولين كاري كه دولت بايد انجام دهد، تشكيل چند ستاد بحران است. مهمترين ويژگي اين ستادها بايد آن باشد كه نيازي به هول دادن از بيرون نداشته باشند بلكه اين ستادها هستند كه بايد نيروهاي بيروني را به كار گيرند و به حركت درآورند. متاسفانه اكنون شرايط به گونهاي است كه اگر كسي پيشنهادي دارد بايد با هزار مشقت به گوش دولت برساند كه در انتها نيز به آن پيشنهاد بيتوجهي ميشود. به نظر من دولت در شرايط كنوني نياز به 4 ستاد بحران دارد. نخست ستاد بحران سياست خارجي. اينكه تصور كنيم تمامي مشكلات عرصه بينالمللي توسط اين نحوه عملكرد وزارت امور خارجه قابل حل خواهد بود دور از ذهن است. دومين ستاد بحران بايد ستاد فرماندهي اقتصادي باشد. حال شايد فرماندهي كلمه مناسب نباشد اما بايد معلوم شود كه جامعه در سياست اقتصادي به چه كسي مرجعي است، با وزير اقتصاد، كه الان اصلا وزير اقتصاد نداريم، با رييس سازمان برنامه و بودجه؟ با چه كسي طرف هستيم؟ اقتصاد ايران به ستادي نياز دارد كه از نخبگان و كاشناسان اقتصادي تشكيل شده يا از آنها حرفشنوي داشته باشد. سومين ستاد بحران، ستاد سياست داخلي است. به عقيده من سياست داخلي يكي از مهمترين مسائلي است كه اصلا به آن توجه نميشود. در كنار اين سه ستاد، ما به ستاد بحران رسانه نيز نياز داريم. با فشارهاي رسانهاي و تبليغاتي كه در شرايط كنوني عليه كشور و دولت وجود دارد، اين دولت نميتواند از خود دفاع كند. بنابراين دولت اگر ميخواهد به جامعه اميد تزريق كند، در وهله اول بايد تزريق كارايي در آن صورت پذيرد.
تزريق كارايي نيز تشكيل اين 4 ستاد بحران است. متاسفانه با نيروهاي فعلي موجود در دولت نيز اين اقدامات شدني نيست و دولت بايد اين تغييرات مهم را انجام دهد. دولت بايد در كارآيي از ساير نهادها جلو بزند تا نقاط ضعف ساير اركان بيش از پيش مشخص شود.
برخي اعتقاد دارند كلمه اميد اين روزها لوث شده و دولت درحال سوءاستفاده از اين كلمه است؛ آيا اين اعتقاد درست است؟
دليل لوث شدن كلمه اميد، دستمالي بيش از حد اين كلمه است و مردم در اين باره حق دارند. «اميد» نتيجه يك موضوع ديگر است نه آنكه به خودي خود بار معنايي داشته باشد. همانطور كه گفته شد، اميد سيرابي است و نه آب. كسي ميتواند ايجاد اميد كند كه خودش اميدوار باشد. نااميدي كه در شرايط كنوني وجود دارد، ناشي از وجود نااميدي است كه از سوي مسوولان به مردم سرريز شده است. اين تصور كه مردم نااميد شده و مسوولان اميدوارند صد درصد غلط است.
اگر شما با تكتك مسوولان صحبت كنيد ممكن است از مردم نيز نااميدتر باشند اما فرق مسوولان با مردم آن است كه مردم صادق هستند و صريح اعلام ميكنند و نيز قدرت اجرايي نداشته و كاري از دستشان ساخته نيست در حالي كه مسوولان وظيفه دارند كار كنند اما كاري انجام نميدهند. به همين دليل كلمه اميد لوث شده و كارايي خود را از دست داده است. كلمه اميد در اين موضوع با كلمه اخلاق همدرد است زيرا متاسفانه كلمه اخلاق نيز بهشدت لوث شده است.
به همين دليل است كه بخشي از جامعه به كلمه اميد حساس شدهاند؟ شاهد اين مدعا كاربران فضاي مجازي هستند كه تا صحبت از اميد ميشود موجي از حمله و توهين متوجه فرد مطرحكننده ميشود.
به نظر من كاربران فضاي مجازي حق دارند نسبت به كلمه اميد واكنش منفي نشان دهند زيرا اميد بار معنايي خود را مانند اخلاق از دست داده است. در جامعهاي كه مسوولان با عملكرد خود وظيفه تزريق اميد را دارند، نااميد هستند، صحبت از اميد چه فايدهاي دارد؟ متاسفانه اميد اسم رمز حمايت از وضع موجود شده و هيچكس حاضر به پذيرش آن نيست. من هم كه از اميد حرف ميزنم، اتفاقا منظورم عكس اين معنا است. اميدي كه من از آن حرف ميزنم اسم واقعي تغيير وضع موجود به دست خودمان است. اگر قرار باشد من هم به مردم بگويم انشاءالله گربه است، درست نيست. متاسفانه ما ايرانيها به جاي مقابله با مفهوم، كلمه را از بار معنايي تهي ميكنيم.
تزريق اميد واهي به جامعه چه پيامدهايي دارد؟
يك نفر به شخص ديگري گفت بيا اين 100 كيلو بار را روي دوش خود بگذار و به بالاي كوه ببر و به فلاني تحويل بده و در ازاي اين كار 5تومان به تو خواهم داد. طرف گفت عزيز من آخه به اين راه نزديكت، بار سبكت، پول چشمگيرت دلخوش كنم؟ حالا ما ميخواهيم از امروزبه دولت اميدوار شويم. دقيقا به كدام شاخصه دولت بايد اميدوار شويم؟ دولت همين موضوع ساده را توضيح دهد براي من كفايت ميكند. طبيعي است كه تزريق اميد واهي منجر به لوث شدن مفهوم اميد ميشود و وقتي اين اتفاق رخ دهد اگر فردا روزي هم بخواهيم از اين كلمه به درستي استفاده كنيم، مردم قطعا استقبال نخواهند كرد. من به كنش و توان خود اميدوارم و فكر ميكنم ساير دوستاني كه مشغول سياستورزي هستند به اندازه خود اميدواري دارند. اين اميد ما محصول عملكرد اين دولت نيست بلكه محصول ارادهاي است كه قصد اصلاح وضعيت را دارد.