اینکه پسر نوجوانی تنها به دلیل برآورده نشدن یک خواسته ساده مثل خرید خودرو از سوی خانواده دست به خودکشی میزند یا دختری به خاطر اینکه پدرش نمیتواند برای او گردنبند طلا بخرد، خودش را حلقآویز میکند، اینها به الگوهای جدید و البته عجیب خودکشیها در چند وقت اخیر تبدیل شده است. در واقع انگیزه این افراد که عمدتا همسنوسال کمی دارند، به نظر بچگانه میرسد، اما همین انگیزه به ظاهر بچگانه هم خانوادههای زیادی را داغدار کرده است. پدر و مادری که با هزار امید و آرزو و با وجود مشکلات فراوان فرزندشان را بزرگ میکنند، اما یک روز با پیکر بیجان او مواجه میشوند که فقط به خاطر برآورده نشدن خواستهاش از سوی آنها اقدام به خودکشی کرده است. دلایل بچگانهای که به گفته یک جامعهشناس به نبود آموزشهای لازم برای تحمل شنیدن نظر مخالف برمیگردد.
حلقه دار برای موبایل و گردنبند
درچند ماه اخیر، حوادث مشابهی از نوع مرگهای خودخواسته رخ داده است. از تهران گرفته تا اصفهان و مشهد و حتی شهرستانهای دورافتاده. اوایل مردادماه بود که پسربچه ١٢سالهای به نام میثم در آبادان خودش را حلقآویز کرد. میثم که از شاگردان ممتاز مدرسه بوده، همراه مادر و خواهر ٥سالهاش به خاطر مشکلات مالی، زندگی سختی داشت. خانه آنها اجارهای بود و مادر این پسربچه برای پرداخت اجارهخانه مجبور شده بود دوچرخه و گوشی موبایل میثم را بفروشد و این پسربچه هم از این کار بشدت ناراحت شده بود، خودش را در خانه حلقآویز کرد. به گفته یکی از دوستان میثم، او شب قبل از خودکشی در پیام عجیبی در اینستاگرامش نوشته بود: «در اوج جوانی، شدم یک روانی». هنوز چند هفتهای از انتشار این خبر نگذشته بود که حادثه مشابه دیگری اینبار در تهران رخ داد. دختری ١٢ساله به دلیل اینکه نتوانسته بود خانوادهاش را برای خرید یک گردنبند طلا راضی کند، خودش را با روسری حلقآویز کرد. این حادثه در نخستین روزهای ماه جاری رخ داد. ماجرا از این قرار بوده که این دختر یک زنجیر طلا را در یک سایت اینترنتی میبیند و از پدر و مادر خود میخواهد تا این زنجیر را برایش بخرند، اما خانواده با گفتن این موضوع که پول لازم برای خرید این زنجیر طلا را ندارند، از موضوع سرباز میزنند، اما کار به مجادله لفظی شدید میکشد و این دختر نوجوان هم قهر میکند و به اتاقش میرود. صبح روز بعد وقتی از این دختر خبری نمیشود، پدر و مادرش با شکستن در وارد اتاق میشوند و میبینند که دختر نوجوانشان با بستن روسری به دستگیره در و کمد خودش را حلقآویز کرده است.
کودکان و نوجوانان بیتحمل
اینها نمونههایی از موارد متعدد خودکشیهایی هستند که بررسی دلایل و انگیزههای عاملان نوجوان و جوان آن واقعا تأمل برانگیز است. بهانهگیریهای کودکی و نوجوانی نسل قبل درحال حاضر رنگ و بوی خونینی به خود گرفته است. در گذشته هم خانوادهها همواره در خدمت برآورده کردن خواستههای فرزندانشان نبودند، با معیارهای رفاه امروزی حتی شرایط زندگی در چند دهه قبل برای فرزندان در خانوادهها به مراتب دشوارتر از امروز بود. اما اینکه چرا برآورده نشدن درخواست فرزندان از سوی خانوادهها با چنین واکنشهای جبرانناپذیری مواجه میشود، پرسشی است که لیلا ارشد جامعهشناس در پاسخ آن به «شهروند» میگوید: «فرزندان و نسل امروز ما از ابزارهای خود مراقبتی بیبهره هستند. در واقع آنها کمطاقت شدند و تحمل شنیدن «نه» را ندارند. این ابزارها درواقع همان سطح یک پیشگیری از آسیبها و اختلالات روحی و روانی است که متاسفانه با وجود تأکید فعالان و صاحبنظران این حوزه بر لزوم توجه به سلامت روان جامعه بهخصوص کودکان و نوجوانان در کشور ما کمترین توجهی به آن نمیشود.» به گفته این مددکار اجتماعی کودکان و نوجوانان با تکنیکهای حل مسأله آشنایی ندارند، درواقع آنها نمیدانند وقتی خواسته آنها که به نظر خودشان به حق و منصفانه هم هست، از سوی خانواده نادیده گرفته میشود یا به دلایلی به تعویق میافتد، چطور باید با آن کنار بیایند. درحالیکه در گذشته به صورت غیرمستقیم آموزش این تکنیک در خانوادهها انجام میشد: «در نسلهای قبل همین که کودک میدید برای هر تصمیم مهمی در زندگی افراد خانواده یا همان بزرگترها دور هم جمع میشوند و بعد از گفتوگو و مذاکره تصمیم واحدی گرفته میشود که مورد پذیرش همه است، این آموزش صبر و صحبت کردن برای بیان درخواست و احیانا مخالفت جدی با خواستهها را فرا میگرفتند. اما امروز چنین شرایطی در خانوادهها وجود ندارد.»
به عقیده این مددکار اجتماعی زمینههای شکلگیری چنین پدیدهای را باید در خانوادهها جستوجو کرد. خانوادههایی که به گفته او به دلایل مختلفی دچار نابسامانی شدهاند: «مشکلات اقتصادی، بیکاری، فقر و اعتیاد ازجمله دلایلی هستند که خانوادهها را دچار گسست میکند. البته نبود روابط محکم عاطفی هم ازجمله دلایل سست شدن پیوندهای خانوادگی است. بهطورکلی بروز چنین حوادثی در این گونه خانوادهها احتمال بیشتری دارد.» این جامعهشناس معتقد است که در مواردی هم آموزش غلط خانوادهها خود عامل زمینهساز بروز چنین رفتارهایی از سوی فرزندان است. او در توضیح بیشتر میگوید: «اینکه بچهها مهارت صبرکردن را فرا نمیگیرند یا نمیتوانند خشم و ناراحتی خودشان را کنترل کنند، زمینههای خانوادگی هم دارد. برای مثال کودکی که مشغول دیدن کارتون از تلویزیون است از مادر میخواهد تا به او شکلاتی بدهد، اینجا مادر باید به او گوشزد کند پس از پایان برنامه تلویزیون شکلات را به او میدهد، این تکنیک آموزش و تقویت صبر است که باید با رشد و افزاش سن کودک این روند ادامه داشته باشد. اما متاسفانه برخی خانوادهها به خاطر محبت و توجه زیاد به فرزندان آنها را ضعیف تربیت میکنند. کسی که از کودکی همه خواستههایش در کوتاهترین زمان و به بهترین شکل ممکن تأمین شده باشد، در نوجوانی یا جوانی نمیتواند برای تحقق خواستههای بزرگترش صبر کند. درواقع این رفتار والدین آستانه تحمل را در این افراد پایین نگه میدارد.»
دو خودکشی مشابه در تهران
اما ماجرای خودکشیهای مشابه به همینجا ختم نشد، روز یکشنبه دو مورد مشابه دیگر هم در تهران رخ داد. اینبار دو پسر جوان که هر دو ساکن مناطق مرکزی پایتخت بودند، به دلیل مخالفت خانوادهها با خواستههایشان اقدام به خودکشی میکنند. در نخستین مورد که گزارش آن از سوی کلانتری ١١٢ ابوسعید به بازپرس کشیک قتل تهران اعلام شد، پسری ١٩ساله اقدام به خودکشی کرده بود که پسر به خاطر اینکه از خانوادهاش تقاضا کرده بود تا او را به مسافرت ببرند اما آنها با این سفر مخالفت کردند، با خوردن قرص به زندگیاش پایان داده بود. مورد بعدی هم مربوط به پسر ٢٠ساله ساکن حوالی میدان بهارستان بود که با خوردن قرص به زندگیاش پایان داد. این پسر جوان تنها به دلیل اینکه خانوادهاش برای او خودروی مورد علاقهاش را نخریده بودند، دست به چنین اقدامی زده است.