سخن درخور نگرش و دردآور این است که برخی از عشایر بختیاری که بیشتر کوچ رو بوده و در شمال خوزستان به ویژه در روستاها و آبادی های شهرستاناندیکا زندگی می کنند، سنگ نگاره های باستانی را بت یا طلسم پنداشته و در مسیر خود به آنان سنگ پرتاب می کنند!؟ مایه شرم و شگفتی است که عشایر بختیاری که فرهنگ ایرانی وامدار دلاوریها و ازخودگذشتگی آنان در درازای تاریخ کهنسال این مرز و بوم بوده، امروزه بر اثر نبود آموزش و پالایش فرهنگ به نیاکان بختیاری خود که همین خاندانهای بومي الیمایی هستند، این گونه دست درازی کرده و زمینه نابودی آنان را فراهم می آورند. این موضوع بیانگر کوتاهی و کم کاری مدیران فرهنگی استان به ویژه سازمان میراث فرهنگی در چند دهه گذشته بوده است. جای پرسش دارد که عشایر بختیاری که شیرهای سنگی را به نشانه دلاوری و مردانگی بر سر گورهای خود می گذاشتند، چگونه امروزه با نیاکان و پدران خود چنین رفتارهایی را می کنند؟ هرچند این موضوع، افراد کمی از این جمعیت دلاور را در برمی گیرد، ولی این گونه رفتارها، ناشی از نبود آموزش در میان آنان بوده و راه بسیار درازی را باید در این راستا پیمود و نیاز به کارهای فرهنگی فراوان است. برای نگارنده نیز، بسیار دردناک و مایه افسوس بود که بیشتر مردم این منطقه ها، سنگ نگاره هایالیمایی که یادگارهای ارزشمند نیاکانی ما ست را به نام های بت و طلسم می نامیدند. بی گمان همین اندیشه هاست که انگیزه نابودی یادمان های تاریخی ما به ویژه سنگ نگاره ها در این منطقه ها شده است. در این میان، پالایش فرهنگ و آموزش امری بسیار بایسته به شمار می آید و کوتاهی در این زمینه، تاوان سنگین و سختی را برجای خواهد گذاشت.
سنگ نگارههای الیمایی؛ بت نيستند
جعفرمهرکیان، باستان شناس و پژوهشگر دوره الیمایی در اينباره گفت :«عشایر بختیاری، نگاركندهای سنگی وصخرهای را به نام های گوناگونی از جمله بت یا بتا مینامند. این نام، شاید بخش فراوانی ازنام نگاركندها ست. نمونه آن نگاركند «شیرینوموری» است که من در بررسی هایم آن را کشف و شناسایی کرده ام که به نام «بتا شیرینو» نامیده میشود. درهمین راستا باید نگارکند کوه تینا را با گویش بختیاریان بومی «برد بت» کوه تینا بنامیم، همان گونه که چندین سده است، نامیده میشود. به باورهمگانی در نزد عشایربختیاری، امروزه هرتندیس یا نگاره آدمی،بت است و پیکرههای سنگی را بت میدانند! هر چند این نامگذاری بسیار آسیب رسان بوده است. درگذشته و در دوره جاهلیت، نزد تازیان بیابانگرد، بت پرستی همانند نماد ایزدان و خدایان پنداشته و پرستیده میشد.
یکی از رویدادهای تاریخی آغاز و پدیداری اسلام، بتشکنی یا نابود کردن نمادهای خدایان درمکه و... بود. از همین روی، نام بت با شکستن همراه شد وسنگ پراکنی به بت ها خوشایند و برطرف کننده شر و آ فت های مرموز و زدودن چشم زخم بود. شوربختانه امروزه کوچگران عشایر بختیاری با رسیدن به نگاركندها و با بت پنداشتن آن ها برای زدودن شر و از میان بردن نشانه ها و پیشامدهای بد و بدشگون، گذر وکوچ خویش را بیمه می کنند! هم اکنون گمان برید که در چندین دهه گذشته، چند هزاربار به سوی پیکره ها در نگاركندها، سنگ پراکنی برای زدودن شر شده است و درکوه تینا و «شیرینو» و«الگی تپا» در دامنه جنوبی زردکوه بختیاری، نگارکندهای تاریخی و ملی ما را خدشه دار کرده و به آن ها آسیب رسانده اند».
پیشینه سنگ نگاره
مهرکیان درباره بررسیهای باستان شناختی سنگنگاره الیمایی «تینا» گفت : « لویی واندنبرگ، باستان شناس بلژیکی که بیشتر روی آرامگاه های لرستان و به ویژه مفرغهای لرستان کارکرده است به همراهی «اریک اسمکنز» از این نگارکند دیدار و آن را مستندنگاری کردهاند. همچنین «اسمکنز» طراح و عکاس این یادمان تاریخی بود. از سویی، وی وصف پرتاب هزاران سنگ در چندین سدهای که این نگاركند بت پنداشته می شده است را کرده و از آسیبدیدگی ،محوشدگی و خوردگی سطح سنگ نگاره نیز، نام برده است.واندنبرگ و «کلاوزشیپمن» از کسانی بوده اند که برای نخستین بار درباره این نگاركند گزارشهایی را نوشته اند».
هویت شناسی نگاركند تینا
این باستان شناس و پژوهشگر دوره الیمایی درباره هویت نگاركند تینا گفت : « این نگارکند بسیارآسیب دیده وکم ژرفا (عمق) است و مردی بلند مرتبه و چه بسا شاهک الیمایی برتخت لمیده، همانند تنگ سروک بهبهان، پیاله ای بردست و لمیده و حلقه ای بردست دیگر که پشت سرش فردی است که نباید پافشاریای (اصراری) به زن بودنش داشت، بلکه میتوان او را ایزد یا نیای او دانست و با وجود آشفتگی نگاره شاید بتوان آن را شاخ فراوانی و یا برکت که در دیگر نگارکندهای الیمایی دیده میشود، پنداشت و باید از آن با نام شاخ خوشبختی، شاخ برکت یا شاخ فراوانی که از نمادهای هلنی رومی است که به گونههای دیگر حتي درسوههای ایرانی هم رخنه کرده است، نام برد».
مهرکیان در پاسخ به این پرسش که چه تاریخی را میتوان برای این سنگ نگاره در نظر گرفت، گفت : « الیمایی ها تاریخ روشنی پس از دوره هخامنشیان دارند. این نگاركند در مسیربردنشانده به ییلاقات بازفت الیماییها جای دارد. پس با برد نشانده الیماییها همزمانی دارد اما به انگیزه نبود سنگ نبشته (کتیبه) یا نگاشتهای کهن در این باره، نمیتوانیم تاریخ بسیار درست و دقیقی را برای آن در نظر بگیریم.
در این گونه موارد به تاریخ گذاری نسبی، بسنده میکنیم تا تاریخ گذاری دقیقی که شدنی و در دسترس نیست. به هر روی، اینجا بخشی از گستره شاهک نشینالیمایی است که پس از فروپاشی هخامنشیان به ویژه از زمان اشکانیان تا دوره ساسانی برمیانه زاگرس میانی فرمانروایی می کردند».این باستان شناس در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه چگونه میتوان از این سنگ نگاره به درستی پاسداری کرد و راه چاره چیست، گفت : « هر کاری که به افزودن چیزی بینجامد، شرایط تحمیلی تازه ای را پدید می آورد که روند آسیب پذیری را افزایش خواهد داد و لازمه انجام هر کار حفاظتی باید پس از دست کم یک سال پایش (مانیتورینگ) درهمه فصل ها از گرمای تابستان تا برف و باران زمستان و مستندنگاری و آسیبشناسی باشد. پس از آن با برنامه ریزی و با نگرش به دادههای گردآوری شده از شرایط آب و هوایی، می توان اقدام کرد اما هم اینک هیچ اقدامی را بدون مستندنگاری و پایش علمی سودمند نمی بینم».
مهرکیان در پایان بر آموزش و آموزش در میان جامعه بومی و شناسایی (معرفی) این یادمان ملی همراه با آموزش های مورد نیاز در پیوند با آن، پافشاری کرده و تنها راه نجات این نگاركند و به گونه کلی یادمان های تاریخی دور از دسترس می داند.
سنگ نگارهالیمایی تینا در دامنه یکی از کوه های سرسبز بختیاری و مسیر کوچ رو عشایر روی سنگی بزرگ تراشیده شده است. وضعیت جغرافیایی ، آب و هوایی و طبیعت زیبای این منطقه، موقعیت آن را بسیار ویژه کرده است اما دور از دسترس بودن آن به شهر و پایگاه میراث فرهنگی و کمبود امکانات و راه زیبنده، همواره پاسداری و نگهداری از آن را با دشواری رو به رو کرده است و همین امر موضوع آموزش را در میان جامعه بومی دوچندان می کند و بایسته است که مدیران و سرپرستان شهری و استانی هرچه زودتر به این موضوع ورود پیدا کرده تا بتوان این یادمانهای ملی را که وابسته به آیندگان است، حفظ کرد.