سیمون دوبووار (Simone de Beauvoir) فیلسوف، نویسنده، فمینیست و اگزیستانسیالیست شهیر فرانسوی است که به اعتقاد بسیاری از متفکران تأثیرات عمیقی بر اگزیستانسیالیسم و فمینیسم داشته است.
فهرست مطالب
چرا شناخت سیمون دوبووار اهمیت دارد؟
دوبووار در نظریه فمینیستی، اگزیستانسیالیسم و نویسندگی به شیوه خودزندگینامهای (اوتوبیوگرافی) انقلابی ایجاد کرد. مهمترین اثر او «جنس دوم» همچنان برای مطالعات جنسیتی بنیادی است و به بررسی چگونگی ساختن زنانگی توسط مردسالاری میپردازد.
رویکرد بینرشتهای او با آمیختن فلسفه، داستان و خاطرات، مرزهای آکادمیک را به چالش کشید، در حالی که فعالیتهای او یک زندگی روشنفکری متعهد به سیاست را الگو قرار داد. با بررسی آزادی، ستم و اصالت، آثار او برای درک پویایی قدرت در هویت، پیری و مبارزات آزادیبخش حیاتی باقی میماند. مطالعه دوبووار به معنای درگیر شدن با ذهنی است که جرأت کرده همه چیز را زیر سوال ببرد و با این کار، نحوه و شیوه دیدن را متحول کند.
اندیشه دوبووار تحت تاثیر دیالکتیک هگل، پدیدارشناسی هوسرل و نقد سرمایهداری مارکس شکل گرفت. اگزیستانسیالیسم سارتر عمیقاً بر او تاثیر گذاشت، اگرچه او از بیتوجهی سارتر به جنسیت انتقاد کرد.
دو بووار: سرشار از توان فکری و میراث فمینیستی
دوران کودکی (۱۹۰۸–۱۹۲۵): سیمون لوسی ارنستین ماری برتران دو بووار در ۹ ژانویه ۱۹۰۸ در پاریس، فرانسه، در خانوادهای بورژوا و کاتولیک به دنیا آمد. پدرش، ژرژ برتران دو بووار، منشی حقوقی و بازیگر آماتور بود، در حالی که مادرش، فرانسواز براسور، از خانوادهای ثروتمند بانکی بود. سالهای اولیه زندگی سیمون با امتیازاتی همراه بود، اما ثبات مالی خانوادهاش پس از جنگ جهانی اول به دلیل سرمایهگذاریهای ناموفق از بین رفت و آنها را به فقر آبرومندانه کشاند. این تغییر عمیقاً جهانبینی سیمون را شکل داد و باعث ایجاد بدبینی نسبت به ارزشهای بورژوایی و آگاهی شدید از نابرابری طبقاتی شد.
سیمون از نظر فکری بسیار پیشرفته بود و کتابهای کتابخانه پدرش، از جمله آثار ولتر و ویکتور هوگو را میبلعید. رابطه او با مادرش به دلیل تقوای سختگیرانه فرانسواز تیره بود، اما با خواهر کوچکترش، هلن ("پوپت") رابطه نزدیکی داشت. در نوجوانی، سیمون مذهب را رد کرد و خود را خداناباور اعلام کرد—تصمیمی که ناشی از بدبینی بدبینانه پدرش و پرسشهای فلسفی خود او بود.
دوران نوجوانی و تحصیلات (۱۹۲۵–۱۹۲۹): در ۱۵ سالگی، سیمون در مدرسه معتبر دخترانه کاتولیک کورس آدلین-دزیر ثبت نام کرد و در ادبیات و فلسفه برتری یافت. جاهطلبی او برای نویسنده شدن زود تثبیت شد، اما انتظارات اجتماعی از زنان—ازدواج و مادری—با آرزوهای او در تضاد بود. او با سرپیچی از هنجارها، تحصیلات عالی را دنبال کرد، مسیری نادر برای زنان در آن زمان.
در سال ۱۹۲۶، او تحصیلات خود را در سوربن با تمرکز بر فلسفه آغاز کرد. در اینجا، او با ژان پل سارتر، پل نیزان و رنه ماهو آشنا شد، که به دلیل سختکوشی او، او را "کاستور" (سگ آبی) نامیدند. اگرچه در ابتدا از درخشش سارتر مرعوب شد، رقابت فکری آنها به یک مشارکت مادام العمر شکوفا شد. در سال ۱۹۲۹، سیمون جوانترین فردی شد که در آزمون طاقتفرسای آگرگاسیون فلسفه قبول شد و پس از سارتر رتبه دوم را کسب کرد.
جوانی و مشارکت با سارتر (۱۹۲۹–۱۹۴۳): پس از فارغ التحصیلی، سیمون فلسفه را در دبیرستانهای مارسی، روئن و پاریس تدریس کرد. رابطه او با سارتر، اگرچه عاشقانه بود، تکهمسری سنتی را رد کرد. آنها "پیمانی" از همکاری فکری و شفافیت عاطفی را ایجاد کردند و روابط عاشقانه احتمالی را مجاز دانستند، در حالی که به پیوند خود اولویت میدادند. این ترتیب، که برای زمان خود رادیکال بود، منعکسکننده اعتقاد اگزیستانسیالیستی آنها به آزادی و اصالت بود.
دهه ۱۹۳۰ دوران شکلگیری بود. سیمون به طور گسترده سفر کرد، با اشتیاق نوشت و در سیاست چپگرایانه شرکت کرد. رمانهای اولیه او، از جمله "مهمان" (۱۹۴۳)، از رابطه پیچیده او با سارتر و رابطه مثلثی آنها با دانشجویی به نام اولگا کوساکیویچ الهام گرفته بود. این رمان مضامین خودمختاری اگزیستانسیالیستی و "دیگری" را بررسی میکند و نظریههای فمینیستی بعدی او را پیشبینی میکند.
جنگ جهانی دوم و بیداری سیاسی (۱۹۳۹–۱۹۴۵): اشغال پاریس توسط نازیها در طول جنگ جهانی دوم نقطه عطفی بود. سیمون و سارتر، که در ابتدا غیرسیاسی بودند، در مقاومت شرکت کردند. اگرچه مشارکت آنها محدود بود—سارتر گروه زیرزمینی سوسیالیسم و آزادی را تأسیس کرد—جنگ بر ضرورت اخلاقی تعهد تأکید کرد. رمان سیمون "خون دیگران" (۱۹۴۵) با مقاومت و مسئولیت اخلاقی دست و پنجه نرم میکند و تجربیات زمان جنگ او را منعکس میکند.
پاریس پس از جنگ شاهد ظهور سیمون به عنوان یک روشنفکر برجسته بود. او مجله "عصر جدید" را با سارتر و موریس مرلو-پونتی تأسیس کرد و از اگزیستانسیالیسم و نقد اجتماعی دفاع کرد. رابطه او با نویسنده آمریکایی نلسون آلگرن (۱۹۴۷–۱۹۵۱)، اگرچه پرشور بود، در نهایت تسلیم فاصلههای جغرافیایی و ایدئولوژیک شد، که بعدها در رمان او "ماندارنها" (۱۹۵۴) جاودانه شد.
دوران میانسالی و تبدیل شدن به نماد فمینیستی (۱۹۴۹–دهه ۱۹۶۰): در سال ۱۹۴۹، سیمون کتاب "جنس دوم" را منتشر کرد، تحلیلی پیشگامانه از ستم بر زنان. او با رد جبرگرایی زیستی، استدلال کرد: "زن زاده نمیشود، بلکه ساخته میشود"، و جنسیت را به عنوان یک ساختار اجتماعی مطرح کرد. بحث صریح کتاب درباره جنسیت و نقد مردسالاری خشم را برانگیخت، اما به سنگ بنای نظریه فمینیستی تبدیل شد.
در طول دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، سیمون بین تولیدات ادبی و فعالیتهای اجتماعی تعادل برقرار کرد. او رمانهای برنده جایزه، رسالههای اگزیستانسیالیستی و چهار جلد خاطرات، از جمله "خاطرات یک دختر وظیفهشناس" (۱۹۵۸) را نوشت که تربیت بورژوایی او را موشکافی میکند. مشارکت او با کلود لانزمن (۱۹۵۲–۱۹۵۹)، روزنامهنگار جوانتر، نمونه دیگری از رد روابط متعارف توسط او بود.
سالهای پایانی و فعالیتهای اجتماعی (دهه ۱۹۷۰–۱۹۸۶): آثار بعدی سیمون، مانند "پیری" (۱۹۷۰)، به بررسی به حاشیه رانده شدن اجتماعی سالمندان پرداخت، در حالی که فعالیتهای او شدت یافت. او از حقوق سقط جنین دفاع کرد، با آرمانهای سوسیالیستی همسو شد و از جنبشهای ضد استعماری در الجزایر و ویتنام حمایت کرد. پس از مرگ سارتر در سال ۱۹۸۰، او کتاب "وداع با سارتر" (۱۹۸۱) را منتشر کرد، خاطراتی صریح از سالهای پایانی آنها.
خاموشی همیشگی دوبووار بر اثر ذاتالریه: سیمون دو بووار در ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ در پاریس بر اثر ذاتالریه درگذشت. او در کنار سارتر در گورستان مونپارناس به خاک سپرده شد. میراث او به عنوان یک فیلسوف، رماننویس و پیشگام فمینیستی که آثارش ستم سیستماتیک را به چالش کشید و گفتمان جنسیتی را بازتعریف کرد، همچنان پابرجا است.
مروی بر آثار مهم سیمون دوبووار؛ به ترتیب زمان نگارش
- مهمان (۱۹۴۳): رمانی که به بررسی آزادی اگزیستانسیالیستی و حسادت میپردازد، الهام گرفته از رابطه مثلثی سیمون با سارتر و اولگا کوساکیویچ.
- خون دیگران (۱۹۴۵): روایتی از زمان جنگ که مسئولیت اخلاقی و مقاومت را از طریق زندگیهای درهم تنیده در فرانسه اشغالی بررسی میکند.
- همه انسانها فناپذیرند (۱۹۴۶): رمانی فلسفی که یاس اگزیستانسیالیستی یک مرد جاودانه را در طول قرنها دنبال میکند و به معنای فناپذیری میپردازد.
- جنس دوم (۱۹۴۹): متنی بنیادین فمینیستی که اسطورههای زنانگی را واسازی میکند و از آزادی زنان از طریق استقلال اقتصادی دفاع میکند.
- ماندارنها (۱۹۵۴): رمانی کلیددار که روشنفکران پس از جنگ را به تصویر میکشد، برنده جایزه گنکور شد؛ منعکسکننده رابطه سیمون با آلگرن و ناامیدی از جنگ سرد است.
- خاطرات یک دختر وظیفهشناس (۱۹۵۸): اولین جلد از زندگینامه خودنوشت او، که جزئیات زندگی اولیه و سرپیچی او از محدودیتهای بورژوایی را شرح میدهد.
- پیری (۱۹۷۰): مطالعهای جامعهشناختی که بیتوجهی اجتماعی به سالمندان را نقد میکند و با تحلیل او از ستم جنسیتی موازی است.
- وداع با سارتر (۱۹۸۱): خاطراتی سوزناک که زوال سارتر و مشارکت فکری پایدار آنها را شرح میدهد.