فیلم گلادیاتور ۲، دنباله مورد انتظار فیلم معروف گلادیاتور که در سال ۲۰۰۰ به کارگردانی ریدلی اسکات منتشر شد، به عنوان یک پروژه بزرگ با انتظارات فراوان وارد دنیای سینما شد.
اولین فیلم از سری گلادیاتور، داستان قهرمانی به نام مکسیموس (با بازی درخشان راسل کرو) را روایت میکرد که پس از خیانت و مرگ خانوادهاش، به عنوان یک گلادیاتور در مقابل امپراتوران فاسد میایستاد. این فیلم نه تنها در سطح جهانی موفق بود، بلکه برنده پنج جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد برای راسل کرو شد. اکنون پس از ۲۳ سال، ریدلی اسکات بازگشته تا دنبالهای از این داستان حماسی بسازد، اما نسخه دوم Gladiator نتوانسته است جانشین قابل قبولی برای قهرمان افسانهای خود پیدا کند.
در ادامه به بررسی این فیلم خواهیم پرداخت و به نقد بازیگران، داستان و ارزیابی کلی از دنباله این فیلم خواهیم پرداخت.
نقد و بررسی فیلم گلادیاتور ۲؛ پر زرق و برق اما بیجان
درست همانطور که انتظار میرود، فیلم گلادیاتور ۲ از نظر بصری و جلوههای ویژه در سطح بالایی قرار دارد. همانطور که در اولین فیلم شاهد نبردهای خونین و عظیم در کولوسئوم و جنگهای عظیم بودیم، دنبالهی آن نیز به همین ترتیب پر از مبارزات و جنگهایی است که با استفاده از تکنولوژیهای جدید سینمایی ساخته شدهاند.
در این فیلم، شاهد صحنههای اکشن هیجانانگیزی از جمله رعد و برقهای آسمانی، کشتیهای غولپیکر و سیلابهای عظیم در آمفیتئاتر هستیم که به نوعی تلاش برای تکرار همان جذابیتهای بصری است که در فیلم قبلی به یاد ماندنی شد. اما مشکل اصلی این است که این صحنهها نه تنها از نظر داستانی یا احساسی هیچ تاثیری ندارند، بلکه بیش از حد تکراری و بیروح به نظر میرسند. با وجود جلوههای ویژهای که به شدت روی آنها سرمایهگذاری شده است، گلادیاتور جدید همچنان فاقد روح حماسی و بیبدیل فیلم اول است.
پل مسکال: جانشینی ضعیف برای راسل کرو
بیتردید، بزرگترین ضعف فیلم در انتخاب بازیگر اصلی آن است. پل مسکال، بازیگری که به خاطر ایفای نقش در Normal People شناخته شده، نقش لوکیوس، پسر لوسیلا (کانی نیلسن) و یکی از شخصیتهای مهم فیلم را ایفا میکند. در حالی که مسکال بازیگر با استعدادی است، اما نقش او بههیچوجه نتوانسته جای خالی راسل کرو را پر کند.
در حقیقت، مسکال هیچگونه جذابیت ستارهای که در فیلم اول با حضور راسل کرو شاهد آن بودیم را ندارد. شخصیت لوکیوس، که اکنون به یک جنگجو تبدیل شده و به دنبال انتقام از دشمنانش است، هیچگاه به اندازه مکسیموس در فیلم قبلی قدرتمند و باوقار به نظر نمیرسد.
در حالی که مکسیموس در فیلم اول نماد یک قهرمان واقعی و رهبری با قدرت درونی بود، لوکیوس در این دنباله بیشتر شبیه به یک شخصیت زودگذر و بیحس و حال است که حتی زمانی که از او خواسته میشود تا نقشی رهبریکننده ایفا کند، این کار را به شدت ضعیف انجام میدهد. جرقههای خشم و رنج که راسل کرو در نگاههای خود میفروخت، در مسکال به وضوح دیده نمیشود.
با وجود اندامی ورزیده و عضلانی، مسکال در مواجهه با چالشهای داستان به شدت آسیبپذیر نشان داده میشود. او نه تنها در برابر تهدیدات فرو میریزد، بلکه در صحنههای اکشن نیز بیشتر به یک نمایشگر میماند تا یک قهرمان واقعی. این ضعف شخصیت تا حدی پیش میرود که بیننده ناخودآگاه منتظر شنیدن جملهای طنزآمیز از اوست؛ مثلا اینکه در اوج مبارزه از حریفش بخواهد چند روزی را مهمان او باشد!
یک داستان گیجکننده و بیروح
یکی از دیگر مشکلات عمده فیلم گلادیاتور ۲، داستان پیچیده و بیسروته آن است. در حالی که فیلم اول داستانی ساده و تاثیرگذار از انتقام و عدالت را دنبال میکرد، دنبالهی آن پر از پیچیدگیهای بیدلیل است. یکی از محورهای اصلی داستان، مبارزه برای کنترل امپراتوری روم است که در دست شخصیتهایی چون مارکوس آکاکیوس (پدرو پاسکال) و ماکرینوس (دنزل واشنگتن) قرار دارد.
مشکل اصلی اینجاست که فیلم با انبوهی از خطوط داستانی فرعی مواجه میشود که نه تنها به داستان اصلی کمک چندانی نمیکنند، بلکه باعث پیچیدگی و سردرگمی مخاطب نیز میشوند. برای مثال، شخصیت مارکوس که به نظر میرسد قرار است نقش محوری در داستان داشته باشد، هرگز به خوبی پرداخت نشده و در نتیجه، جذابیت لازم برای مخاطب را ندارد.
همچنین، دیالوگهای طولانی و پرحاشیه درباره سیاست و تاریخ روم، به جای اینکه به غنای داستان بیافزایند، باعث کندی ریتم و خستگی مخاطب میشوند. در نهایت، این حجم از جزئیات اضافی، به جای اینکه ما را به دنیای فیلم نزدیکتر کند، باعث میشود که از داستان اصلی فاصله بگیریم.
شخصیتهای فرعی: دنیزل واشنگتن و پدرو پاسکال
دنیزل واشنگتن با ارائه یک بازیگری متفاوت و جذاب در نقش ماکرینوس، به این شخصیت پیچیدگی و عمق بخشیده است. طنز تلخ و سبک خاص او در ایفای نقش یک دسیسهگر قدرت، به داستان طعمی متفاوت بخشیده و آن را از یک روایت خشک و جدی دور کرده است.
با این حال، به رغم بازی خوب واشنگتن و جذابیت اولیه برخی از شخصیتها، داستان در نهایت نتوانسته از پتانسیل آنها به خوبی استفاده کند. شخصیتهایی مانند ماکرینوس و مارکوس، که میتوانستند به پیشبرنده اصلی داستان تبدیل شوند، در پیچ و خم رویدادهای فرعی گم شده و به کاراکترهای فرعی بیتاثیری تبدیل شدهاند.
جمعبندی
نسخه دوم گلادیاتور نه تنها نتوانسته به پای فیلم اول برسد، بلکه به نوعی آن را زیر سوال برده است. فقدان راسل کرو به عنوان قلب تپندهی داستان، خلأ بزرگی در فیلم ایجاد کرده که با هیچ بازیگری دیگری پر نمیشود. داستان پیچیده و شخصیتهای کمعمق، نتوانستهاند جذابیت و عمق روایت فیلم اول را تکرار کنند. در نهایت، فیلم گلادیاتور ۲ به یک فیلم پر زرق و برق تبدیل شده که بیشتر به جلوههای ویژه و صحنههای اکشن تکیه دارد تا روایت یک داستان قوی و ماندگار.
اگر به دنبال احساسی مشابه با تماشای گلادیاتور اول هستید، آمادهی ناامیدی باشید. گلادیاتور ۲ بدون حضور راسل کرو، آن ستاره درخشان که به فیلم جان بخشیده بود، به یک اثر کمجان و بیروح تبدیل شده است. تلاشهای پل مسکال و دیگر بازیگران، هرچند قابلتقدیر، نتوانستهاند جای خالی کرو را پر کنند. این دنباله بیشتر یادآور شکوهی از دست رفته است و نتوانسته به موفقیت فیلم اول نزدیک شود.
منبع: خبرآنلاین
منبع: faradeed-217085