هر آدمي كه حرف حساب سرش بشود، وقتي كلاه خودش را قاضي بكند حق ميدهد كه اين حجم عظيم فحاشي و ناامن كردن استاديومها به هر طريق ممكن، كار خوبي نيست. من هم اگر خدا بخواهد جزو همينهايي هستم كه ميگويند اين كار، كار خوبي نيست. منتها اين تازه قدم اول است. يعني شناسايي مشكل. يعني اينكه قبول كنيم مشكلي وجود دارد و بيخودي داد سخن ندهيم كه استاديومها گل و بلبل است و مدام دم از تماشاچيان فهيم بزنيم. خدا را شكر بعد از بازي استقلال خوزستان - پرسپوليس و استقلال – تراكتورسازي واكنشها به نوع رفتار تماشاچيان بيشتر شده. يعني تقريبا همه هم دل شدهاند كه كاري بايد براي حل اين ماجرا انجام شود. براي حل مشكل، راهحلهاي زيادي وجود دارد. راهحلهايي كه شايد بعضيهاشان به جواب ختم نشود. مابين بحثهاي داغ چند روزه و اظهارنظر كارشناسان، صحبتهاي شجاع خليلزاده، مدافع تيم پرسپوليس از همه بيشتر نمايان شد. به اين دليل كه شجاع يك سلبريتي است و در اين مملكت آدمهاي معروف حرفشان بيشتر برو دارد. اين خريدار بيشتر هم يك شمشير دو لبه است. اگر پيشنهادي كه آن آدم معروف ميدهد حرف درستي باشد سبب خير است و در غير اينصورت شر به پا خواهد شد. شجاع خليلزاده در مصاحبهاي كه همين ديروز داشته، عنوان كرده من و بعضي از بازيكنان پرسپوليس تصميم گرفتهايم هر وقت در بازي از طرف تماشاچيان مورد فحاشي قرار گرفتهايم يا چيزي سمتمان پرتاب شد، زمين بازي را ترك كنيم تا درس عبرتي باشد براي تماشاچيان. تا آنها ياد بگيرند نبايد از اين كارها بكنند! همانطور كه گفته شد هيچ آدم عاقلي از وضعيت فعلي استاديومها راضي نيست. اما سوال اساسي اينجاست كه برخورد قهري ميتواند حلكننده مشكل باشد؟ آقاي خليلزاده! شما يك نمونه از موفقيتآميز بودن حركت قهري به ما نشان بدهيد بعد تصميم بگيريد كه راسالخود وارد عمل شويد تا مشكلات استاديومها را حل كنيد. نميدانم اين تصميم چطور به فكر بازيكنان فوتبال رسيده، اما همين فكر كه در نظر اول شايد منطقي به نظر برسد و حتي از نظر برخي رسانهها پيشنهاد جالبي هم باشد، به صورت زيرپوستي به نوعي بازتوليد يك سري تفكرات غلط و ناكارآمد است. تفكراتي كه بر محور بچرخ تا بچرخيم استوار است. تفكراتي كه مبنايش كم آوردن يك گروه و كوتاه آمدن به ضرورت است. بدون اينكه تغييري در طرز تفكر حاصل شده باشد. ميشود يك پوسته كه با كوچكترين خراشي دوباره آنچه درونش است را بيرون ميريزد. با شدت بيشتر.
اول از همه بايد بپذيريم كه رفتارهاي فراقانوني نه تنها مثمر ثمر نيست، بلكه باعث بدعتگذاري هم ميشود. فوتبال قوانيني دارد و در چارچوب اين قوانين اداره ميشود. اگر قرار باشد هر كس بنا به صلاحديد خودش رفتار كند چه وضعي در فوتبال پيش ميآيد؟ مثلا تيمها بگويند به دليل ضعف داوري ما تصميم گرفتهايم خودمان عدالت را در زمين بازي اجرا كنيم. هر بار داور خطا روي تيم ما را به اشتباه نگرفت، ما تلافي ميكنيم و بازي را نگه ميداريم. در مورد توقف بازي و شرايطش فيفا كاملا شفاف توضيح داده و اين خواستهاي است كه ما از داور داريم براي استفاده به موقع از حوزه اختياراتش. دوم اينكه بحث مشكلات استاديومها مشكل يك روز و دو روز نيست. از بچگي كه ما رفتيم استاديوم همين جور بوده و آن طور كه بزرگترهايمان ميگويند، قبلترها هم بوده. با غلظت كم و زياد. حالا اين مشكل ريشهاي را دوستان فوتباليست ميخواهند با قهر كردن حل كنند؟ با بازي نكردن؟ سوم اينكه معضل پيش رو نيازمند حركتي هماهنگ بين بسياري از اندامهاي جامعه است. فدراسيون فوتبال به عنوان سردمدار، دانشگاهيان و اساتيد، نيروهاي انتظامي، رسانهها و خلاصه هركسي كه جزيي از جامعه است بايد براي حل شدن مشكل كمك كند، مثل همه مشكلات جامعه كه همه بايد دست به دست هم بدهند تا شرايط بهتر شود و هيچ ارگان و نهادي به تنهايي نميتواند باري از دوش مردم زمين بگذارد. چهارم مساله يادگيري است. نه يادگيري مردم. يادگيري اهالي فوتبال. يادگيري متصديان و قانونگذاران. ببينيد كشورهاي پيشرفته چه كار كردهاند كه مردمانشان انقدر شيك ميآيند فوتبالشان را نگاه ميكنند و ميروند. ببينيد در انگليس چه كار كردهاند كه تماشاچي در نيم متري بازيكن نشسته اما دست از پا خطا نميكند. بازيكنان قهر كردهاند؟ قطعا نه! شايد شما با خودتان بگوييد اين كارها زيرساخت ميخواهد، بله! ما هم همين را ميگوييم. چند سال است رسانهها گلوي خودشان را جر دادهاند كه وضعيت زيرساختي استاديومها بايد درست شود؟ بايد بليتفروشي وضعيت به ساماني داشته باشد و معلوم شود هر آدمي كه به استاديوم وارد ميشود چه كسي است و از كجا آمده و كجا مينشيند. شرايطي كه اجازه ندهد هر كس هر كاري دلش ميخواهد با يقين به ناشناس ماندن انجام دهد. بايد در حوزه تخصصي خودمان فعاليت و اظهارنظر كنيم. بدون ارزشگذاري كساني كه صرفا يك فوتباليست هستند چطور ميتوانندبه تنهايي به آموزش و افزايش آگاهي كمك كنند؟ فوتباليستهايي كه وقتي كميته اخلاق به تتوي دستشان يا به عكسهاي خصوصيشان يا به حرفهاي شان در زمين بازي گير ميدهد ميگويند چه كسي گفته قرار است ما معلم اخلاق باشيم، ما فقط يك فوتباليست هستيم، (و اتفاقا راست هم ميگويند)، چرا اينجا بر همان نظرشان نميمانند و متوجه نيستند نه تنها معلم اخلاق نيستند، بلكه قرار نيست مصلح اجتماعي هم باشند. قرار نيست خودشان به تنهايي تصميم بگيرند كسي را اصلاح كنند.