احمد طالبینژاد: ابتدا باید درباره این موضوع صحبت کرد که اساسا ژانر اجتماعی نداریم. اگر ژانر را به عنوان نشانههای ثابت یا آشنا در فیلمها بشناسیم و مثلا وسترن، پلیسی، جنایی، کمدی را ژانر بنامیم، سینمای اجتماعی قطعا ژانر نیست؛ چراکه تمام فیلمهای ساختهشده در سینمای ما، حتی اگر فانتزی یا علمی-تخیلی هم باشند، به نوعی اجتماعی هم محسوب میشوند و بخشی از واقعیتهای جامعه را بازتاب میدهند. بنابراین در همه دوران تاریخ سینمای ایران به نوعی ما شاهد فیلمهایی هستیم که بیانگر شرایطی است که در جامعه جریان دارد. حتی در فیلمفارسیها که اساسا ربطی به واقعیتهای اجتماعی ندارند هم این نکات را میبینیم.
اواسط دهه 40، سینمای ایران شاهد بروز و نمود فیلمهای اجتماعی بود. «خشت و آیینه» ابراهیم گلستان، «شب قوزی» فرخ غفاری یا «شوهر آهو خانم» داوود ملاپور که برمبنای کتاب معروف علیمحمد افغانی ساخته شد، فیلمهایی با نگره اجتماعی خوبی هستند که تبدیل به موج نشدند. تفاوت این نوع فیلمها با فیلمفارسیهای رایج، مثل «گنج قارون»، این است که در فیلمفارسیها نگره اجتماعی جدی نمیبینیم. در واقع شاهد یک نگرش ساختگی و جعلی هستیم؛ درحالیکه در سه فیلم «خشت و آیینه»، «شب قوزی» و «شوهر آهو خانم» رگههایی از واقعیت اجتماعی دیده میشود. اما از اواخر دهه 40 با ساختهشدن سه فیلم «آرامش در حضور دیگران»، «گاو» و «قیصر» موجی ایجاد شد که شاهد یک نگرش کاملا مستمر، جدی و حتی معترضانه نسبت به وقایع اجتماعی در فیلمها بودیم. گرچه همین سه فیلمی که نام بردم ربطی به یکدیگر از نظر موضوع و مضمون ندارند، اما رویکرد اجتماعی جدی در این سه فیلم وجود دارد.
این نگرش در آثار بعدی مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی و رهروانشان از جمله بهرام بیضایی، امیر نادری و علی حاتمی، تداوم پیدا میکند. همزمان با این تحول در سینما، ادبیات و تئاتر هم تحولاتی را تجربه میکند. نویسندگان بزرگی مثل اکبر رادی، بهرام بیضایی و دیگران آثار متفاوتی ارائه میدهند. یا در حوزه موسیقی آثاری در قالب ترانه توسط اسفندیار منفردزاده یا خوانندگانی مثل فرهاد، فریدون فروغی و داریوش اجرا میشود.
این آثار به نوعی با نگرش اجتماعی معترضانه خلق شدند و این رویکرد بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد. در ابتدا فیلمهای اعتراضی بیشتر واکنش به نظام شاه بود. به مرور جریانی از درون نسل انقلابی هم وارد عرصه شد. محسن مخملباف با فیلم «عروسی خوبان»، رسول ملاقلیپور با چند فیلم جنگی که مضمون آنها ستایش جنگ نبود، وارد جریان فیلمسازی شدند و سینمای اجتماعی ایران را به مسیر جدیدی کشاندند. در دوره اصلاحات تعداد زیادی فیلم مثل «آژانس شیشهای» یا «موج مرده» ساخته شد؛ فیلمهایی که به نقد شرایط اجتماعی پس از جنگ پرداختند. در واقع نسلی که از کشورش و آرمانهایش دفاع کرده و بعد در جامعه شاهد این است که جریان دیگری رواج پیدا کرده است. حتی در این میان رسول ملاقلیپور دیدگاه تندی نسبت به واقعیتهای جامعه دارد. به هرحال دیدگاه اجتماعی آدمها در دورههای مختلف متفاوت است. مثلا زمانی علی شاهحاتمی فیلمهایی در ستایش جنگ میساخت، اما در برخی آثارش نقدی به جنگ و خساراتی که از جنگ ناشی میشود هم دارد. این اواخر دخترش زهرا شاهحاتمی هم فیلم «در جهنم باران نمیبارد» را ساخته است که اساسا ضدجنگ است. او جنگ را در همه ابعاد به عنوان پدیدهای خشن و نابودکننده ترسیم کرده است. نگرش اجتماعی را در آثار فیلمسازانی مثل جعفر پناهی هم میبینیم؛ فیلمسازی که بسیاری از آثارش امکان نمایش عمومی پیدا نکرده است. برخی از این فیلمها به صورت پنهانی ساخته شدند و پنهانی به خارج از کشور رفتند و در فستیوالها شرکت کردند. این اتفاق برای محمد رسولاف و این اواخر بهتاش صناعیها و مریم مقدم هم تکرار شد.
بسیاری از فیلمهایی که در دو سه سال اخیر ساخته شدند، از این ویژگی برخوردارند و منهای آن نوع سینمای مسلط میشود که به نظر من با نگرش تبلیغاتی ساخته میشود که کمدیهای اجتماعی نمونه این موارد هستند؛ فیلمهای پروپاگاندایی که حواس مردم را از واقعیتها پرت میکنند و برای مخاطبشان حکم مسکن را دارند. این نوع سینما اغلب با هدف خاصی تولید میشود و عمدتا با سینمای اجتماعی ما مقابله میکند. این مضمون را در فیلم «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی هم میبینیم. این فیلم کاملا به شکل پیشگویانهای بیان میکند نوعی از فیلم بر سینمای ایران مسلط میشود که مسئله آن پول و درآمد است و در عوض فیلمهایی که مربوط به واقعیتهای جامعه میشوند درحال نابودی هستند. خیلی از این فیلمها امکان اکران ندارند یا اگر اکران شوند در گروههای هنر و تجربه یا گروههای محدود اکران میشوند. میتوان پیشبینی کرد در آینده نه چندان دور، سینمای اجتماعی ایران زیر سلطه فیلمهای موسوم به کمدی که به نظرم همان فیلمفارسیهای سابق هستند نابود میشود. به نظرم در دوره اصلاحات فیلمهای اجتماعی بیشتری ساخته شد. باید این واقعیت را در نظر گرفت که سینما نمیتواند فارغ از مسائل اجتماعی به زیست خود ادامه بدهد؛ گرچه ممکن است در دورههایی مواردی برتری پیدا کند. در سینمای اجتماعی ایران تاکنون آثار خوبی خلق شده است. میتوان تعداد زیادی فیلم ارزشمند از ابتدای شکلگیری سینمای ایران تاکنون نام برد که بازتابدهنده اجتماع ما هستند. مهم گرایشهاست. فیلمهایی که دردمندانه یا از سر درد ساخته میشوند و قصدشان هم اصلاحات است و فقط نیشترزدن نیست یا همزمان با نیشترزدن درمانش هم پیشنهاد میشود که خب معمولا این فیلمهابا ممیزیهای شدید روبهرو میشوند.
منبع: sharghdaily-942961