انیمیشنهای کوتاه پیکسار از دوستداشتنیترین تولیدات این کمپانی هستند که قدمتشان به سال ۱۹۸۴ برمیگردد. پیکسار در مجموع ۲۰ فیلم کوتاه رسمی تولید کرده است که بیشتر آنها پیش از انیمیشنهای بلند روی پرده سینماها اکران میشدند. این استودیو اخیرا از این مدل فاصله گرفته است و حالا مجموعه متنوعتری از فیلمهای کوتاه را به جای اکران سینمایی از طریق دیزنی پلاس منتشر میکند. این آثار جدید شامل داستانهای مرتبط با فیلمهای کلاسیک پیکسار و همچنین اسپارکشورتها (انیمیشنهای کوتاه مستقل که توسط پیکسار تولید شدهاند) است که توسط کارمندان پیکسار و با بودجه محدودتر و زمان مشخص تولید میشوند.
آخرین انیمیشن کوتاه رسمی پیکسار «بائو» (Bao) محصول سال ۲۰۱۸ بود که پیش از اکران «شگفتانگیزان 2» (Incredibles 2) در سینماها به نمایش درآمد. بسیاری از طرفداران امیدوارند که پیکسار این سنت را برای پروژههای آیندهاش احیا کند، اما هیچ نشانهای مبنی بر قریبالوقوع بودن این اتفاق وجود ندارد. فیلمهای کوتاه اولیهی پیکسار همگی بر روی کاوش و توسعهی دنیای پویانمایی رایانهای متمرکز بودند، اما آنها به سرعت به داستانهای پیچیدهتری تبدیل شدند که میتوانستند بهشدت خندهدار یا احساسی باشند. در ادامه انیمیشنهای کوتاه پیکسار را از بدترین تا بهترین نام بردیم.
20. ماجراهای آندره و والیبی (The Adventures of André & Wally B)
- محصول: 1985
- کارگردان: آلوی ری اسمیت
- صداپیشهها: مل بلنک، جون فوری، کلارنس نش
- امتیاز راتن تومیتوز: –
- امتیاز IMDb به فیلم: 5.3 از 10
«ماجراهای آندره و والیبی» اولین فیلم کوتاه پیکسار بود؛ زمانی که این استودیو هنوز با نام «گرافیک رایانهای لوکاس فیلم» (Lucasfilm Computer Graphics Project) شناخته میشد. راستش را بخواهید با استانداردهای امروزی این فیلم بسیار ضعیف به نظر میرسد، اما ۴۰ سال پیش یک جهش تکنولوژیکی فوقالعاده محسوب میشد. این فیلم داستان پسر آبیرنگ عجیب با یک کلاه قرمز را دنبال میکند که بعد از چرت زدن در جنگل بیدار میشود و زنبور مزاحمی را میبیند که جلوی صورتش معلق است. هدف اصلی این فیلم سرگرم کردن مخاطبان گسترده به سبک انیمیشنهای کوتاه مدرن پیکسار نبود. این اثر صرفا تمرینی برای توسعه فناوری و نمایش تکنیکهای مختلف انیمیشنسازی بود. از این منظر موفقیت بزرگی به حساب میآمد، اما «ماجراهای آندره و والیبی» برای مخاطبان امروزی که علاقهای به تاریخچهی انیمیشن یا آشنایی به آثار اولیهی پیکسار ندارند چندان جذاب نیست.
19. رویای قرمز (Red’s Dream)
- محصول: 1987
- کارگردان: جان لستر
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 50 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.3 از 10
انیمیشن «رویای قرمز» درست مثل بسیاری از فیلمهای کوتاه اولیهی جان لستر برای پیکسار، بیش از هر چیز یک اثر تجربی در زمینهی انیمیشن است. چند سرنخ وجود دارد که نشان میدهد لستر در حال آزمودن مرزهای تکنولوژی و مهارتهای هنری خود بوده است. «رویای قرمز» شامل صحنههایی از توپبازی، افتادن قطرات باران در گودال آب و سایههایی میشود که همگی بیانگر پیشرفت قابل توجهی نسبت به اولین فیلم کوتاه پیکسار هستند.
در گوشهی تاریک یک مغازهی دوچرخهفروشی، یک تکچرخ به نام قرمز با برچسب تخفیف ۵۰ درصدی رویش خاک میخورد؛ احتمالا به این خاطر که نصف تعداد چرخهای لازم برای یک دوچرخه را دارد! قرمز رویای اجرا با یک دلقک را در سر میپروراند، اما از این خیالپردازی بیدار میشود و با صدایی غمگین دوباره به گوشه خود برمیگردد. این پایانی غمانگیز برای یکی از انیمیشنهای پیکسار است، اما همین پایان احساسی این فیلم کوتاه را نجات میدهد چرا که در غیر این صورت چندان جالب نبود.
18. اسباببازی حلبی (Tin Toy)
- محصول: 1989
- کارگردان: جان لستر
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 59 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.5 از 10
«اسباببازی حلبی» داستان یک اسباببازی تکنواز است که سعی میکند از دست نوزادی که با اسباببازیهایش کمی بیش از حد خشن بازی میکند، فرار کند. موفقیت «اسباببازی حلبی» زمینهساز خلق یکی از طولانیترین و پرسودترین فرنچایزهای پیکسار یعنی «داستان اسباببازی» (Toy Story) شد. اگرچه «داستان اسباببازی ۵» در حال حاضر در دست ساخت است و این فرنچایز با اسپینآفهایی مانند «لایتیر» (Lightyear) گسترش یافته است، اما ریشهی آنها به این فیلم کوتاه و سادهی پنج دقیقهای برمیگردد.
«اسباببازی حلبی» موفق به کسب جایزهی اسکار بهترین انیمیشن کوتاه شد. این نخستین انیمیشن پیکسار و در کل نخستین فیلم ساخته شده با تصاویر رایانهای بود که برندهی این جایزه شد. بخشهایی از آن هنوز هم تماشایی و تازهاند، مانند حالات بیکلام اسباببازی حلبی و اتفاقات خندهدار آن، اما مشکل بزرگ بیلی نوزاد است. بیلی به طور عجیبی موهوم است. پیکسار اسباببازی حلبی را با شخصیت و جذابیت فراوان طراحی کرد اما بیلی تا حد ممکن واقعگرایانه ساخته شده و همین باعث میشود او پس از تمام این سالها ظاهری خوفناک و غیرانسانی داشته باشد.
17. گدازه (Lava)
- محصول: 2014
- کارگردان: جیمز فورد مورفی
- صداپیشهها: کوانا تورس کاهیلی، نپوآ گرگ، کالین لوی
- امتیاز راتن تومیتوز: 72 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.2 از 10
«گدازه» یک داستان عاشقانه به قدمت میلیونها سال است. یک جزیرهی آتشفشانی تنها و منزوی آرزو دارد تا بتواند در این اقیانوس پهناور کسی را برای فرار از تنهایی پیدا کند. این انیمیشن کوتاه شامل آهنگی است که توسط کارگردان این انیمیشن جیمز فورد مورفی نوشته شده و حال و هوای جزیرهی بینظیری را به وجود میآورد. اما متاسفانه متن آهنگ به شیرینی ملودی آن نیست. «گدازه» با اطلاعاتی که ارائه میدهد کمی خشک و نصیحتگونه به نظر میرسد. این انیمیشن به جای اینکه به شکلی خلاقانهتر موضوع را به مخاطب نشان دهد، همه چیز را به صورت مستقیم بازگو میکند.
ساختن یک فیلم کوتاه با تنها دو شخصیت که قادر به حرکت نیستند کار دشواری است، اما خلاقانهترین فیلمهای پیکسار استعداد خود را در آسان جلوه دادن کارهای دشوار نشان میدهند. از آنجایی که شخصیتهای «گدازه» بیشتر تحت تاثیر نیروهای زمینگرمایی حرکت میکنند تا انگیزههای خودشان، این انیمیشن فاقد پویایی واقعی است. این یک فیلم خیرهکننده است، بهخصوص در صحنهی افتتاحیه با دو پرنده که بر فراز جزیرهی سرسبز پرواز میکنند، اما داستان به سطح بالای استانداردها نمیرسد.
16. تیم محشر سانجای (Sanjay’s Super Team)
- محصول: 2015
- کارگردان: سانجای پاتل
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 78 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
«تیم محشر سانجای» هرگز به اندازهی سایر فیلمهای کوتاه پیکسار مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت، چون بدشانسی آورد و با «دایناسور خوب» (The Good Dinosaur)، یکی از معدود شکستهای باکسآفیس پیکسار اکران شد. خوشبختانه طرفداران چیز زیادی را از دست ندادند زیرا «تیم محشر سانجای» یک اثر نسبتا ضعیف است. این انیمیشن کوتاه داستان پسر جوانی را روایت میکند که با تشبیه خدایان هندو در زیارتگاه خانگیاش به ابرقهرمانهایی که در تلویزیون میبیند مذهب پدرش را درک میکند.
اگرچه ایدهی تماشای خدایان هندو از دریچهی چشمان یک کودک ماجراجو پتانسیل زیادی دارد، اما «تیم محشر سانجای» در بسط و گسترش این ایده ناموفق است. بخش اعظم فیلم صحنهی اکشن و مبارزهای رنگارنگ است که به پویایی و جذابیت صحنههای مشابه در انیمیشنی مثل «شگفتانگیزان» نمیرسد. همچنین نبردهای این انیمیشن کوتاه هیچ ریسک و خطری به همراه ندارد، زیرا مشخص است که کاملا در ذهن سانجای رخ میدهد. این موضوع در کنار ناشناخته بودن کامل قدرتهای خدایان برقراری ارتباط با مخاطب را دشوار میکند.
15. بازی جری (Geri’s Game)
- محصول: 1997
- کارگردان: جان پینکاوا
- صداپیشهها: باب پیترسون
- امتیاز راتن تومیتوز: 86 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.8 از 10
در دههی 1990 پیکسار به خاطر کار روی پروژههای دیگر از جمله «داستان اسباببازی» از ساخت انیمیشنها کوتاه دست کشید. بنابراین «بازی جری» اولین فیلم کوتاه آنها بعد از هشت سال بود. این همچنین اولین فیلم کوتاه پیکسار بود که پیش از یک انیمیشن بلند در سینماها اکران میشد و سنتی دوستداشتنی را پایهگذاری کرد که هنوز هم پابرجا است. در «بازی جری» از یک شخصیت اصلی انسان استفاده شده و تیم پیکسار سخت تلاش کرد تا پوست و لباسهای جری به اندازهی کافی واقعگرایانه به نظر برسند.
«بازی جری» داستان پیرمردی است که در پارک با خودش شطرنج بازی میکند. او برای هر حرکت بلند میشود و در طرف دیگر صفحه مینشیند و در این بین، کاملا شخصیت دیگری به خود میگیرد. گرچه جری شخصیت اصلی (و در عین حال رقیب) جذابی است، اما در تنهایی او غم پنهانی نهفته است. در پایان فیلم دوربین عقب میکشد تا تاکید کند او کاملا تنهاست و برای گذراندن وقت با خودش بازی میکند.
14. چراغ مطالعهی کوچک (Luxo Jr)
- محصول: 1986
- کارگردان: جان لستر
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 79 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
«چراغ مطالعه کوچک» یک نمای ثابت از دو چراغ با اندازههای مختلف است که مدت زمان آن کمتر از دو دقیقه است، اما به زیبایی بخش زیادی از عواملی که باعث محبوبیت پیکسار شدهاند را منعکس میکند. در این اثر با اشیا سادهی روزمره، بدون هیچ دیالوگ و شوخی خاصی شخصیت و داستان خلق میشود. فرمول همیشگی پیکسار دربارهی اینکه «اگر X احساس داشت چه میشد؟» از همینجا شروع میشود؛ نه با اسباببازیها، ماشینها یا حشرات، بلکه با یک جفت چراغ مطالعه که به نوعی رابطهی پدر و فرزندی را القا میکنند.
در همین فیلم کوتاه، توپ معروف پیکسار نیز برای اولین بار ظاهر میشود. این توپ تقریبا به همان اندازهی چراغهایی که در لوگوی شرکت دیده میشوند نمادین است. «چراغ مطالعه کوچک» تاثیر ماندگاری بر پیکسار گذاشت و حتی پس از گذشت این همه سال، همچنان یکی از انیمیشنهای کوتاه و واقعا جذاب است. این انیمیشن کوتاه به طرز باورنکردنی ساده است، اما پیکسار اغلب نشان داده که سادگی بهتر است. کمی موسیقی ملایم و حس سرگرمی، تمام چیزی است که یک چراغ کوچک را به شخصیتی جالب برای مخاطبان تبدیل میکند.
13. باندین (Boundin)
- محصول: 2004
- کارگردان: باد لاکی
- صداپیشهها: باد لاکی، جرارد رینالدی، راجر
- امتیاز راتن تومیتوز: 66 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
پیش از «باندین» هیچیک از انیمیشنهای کوتاه پیکسار دیالوگ نداشتند و همهی آنها برای خنداندن مخاطب ساخته شده بودند. «باندین» هم لحظات طنزی دارد، بهخصوص با حرکات ناشیانهی گوسفند، اما تمرکز اصلی آن بر رساندن پیامی خوشبینانه دربارهی پذیرفتن فراز و نشیبهای زندگی و حفظ روحیهی مثبت است. شخصیت خرگوش نقش راهنمای خردمند گوسفند را بر عهده دارد.
نویسنده و کارگردان اثر، باد لاکی، همچنین یک موسیقی محلی را برای «باندین» انتخاب کرد. این یک آهنگ شیرین است، اگرچه گاهی اوقات از مرز بین بامزه و لوس بودن میگذرد. البته بخش قابل اغماض «باندین» همین اشتباهات کوچک است، زیرا این فیلم کوتاه سرشار از جلوههای بصری دلنشین است؛ از حرکاتی که یادآور باله یا اپرا است تا مجموعهای از موجودات جذاب که رقص بره را تماشا میکنند.
12. نیمهابری (Partly Cloudy)
- محصول: 2009
- کارگردان: پیتر سون
- صداپیشهها: تونی فوسیل، لوری ریچاردسون
- امتیاز راتن تومیتوز: 82 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.1 از 10
این ایده که لکلکها بچهها را میآورند، قرنهاست که وجود دارد و «نیمهابری» به این سوال پاسخ میدهد که این بچهها از کجا میآیند. این انیمیشن کوتاه داستان لکلکی را روایت میکند که بچههای ساختهشده توسط یک ابر خاکستری را به پدر و مادرهایشان تحویل میدهد، اما در حالی که سایر لکلکها توله سگ و بچه گربه تحویل میگیرند، این ابر فقط حیوانات خطرناکی مثل تمساح، جوجه تیغی و مارماهی برقی را خلق میکند که ناگزیر به لکلک آسیب میزنند.
«نیمه ابری» با یک مفهوم جالب همراه است و غروب دائمی در ابرها تصاویری رویایی خلق میکند. متاسفانه شوخیهای این انیمیشن کوتاه تا حدودی ضعیف است و بیشتر شوخیها بر پایهی لودگی تکراری بنا شدهاند. شوخی اصلی در «نیمه ابری» این است که لکلک بارها و بارها توسط بچه حیوانات زخمی میشود. این طنز متوسط قابل اغماض بود اگر «نیمه ابری» پاداش احساسی بزرگتری داشت. در پایان لکلک به سراغ ابر دیگری میرود تا برای امنیت خود یک لباس محافظ بگیرد. این یک داستان دوستانهی خوب است، نه چیزی فراتر.
- 10 انیمیشن پیکسار که از نظر بصری خیرهکننده هستند
- 20 فیلم کودکانه غمانگیز که اشکتان را درمیآورد
- 9 انیمیشن پرهزینه پیکسار که در گیشه عملکرد بدی داشتند
11. ماه (La Luna)
- محصول: 2011
- کارگردان: انریکو کازاروزا
- صداپیشهها: کریستا شفلر، تونی فوچیله، فیل شریدان
- امتیاز راتن تومیتوز: 88 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.9 از 10
پیکسار از زمان موفقیت «وال ای» (Wall-E) برای بازگشت به ژانر علمی-تخیلی تلاش کرده است و به نظر میرسد «ماه» تلاشی دیگر برای انجام کاری نو در این ژانر باشد. این داستانِ گذار از کودکی به بزرگسالی، با عناصری از جادو و فانتزی همراه است. پسری جوان تحت راهنمایی پدر و پدربزرگش، ستارگان درخشان را از سطح ماه جارو میکند. به طور واضح، رابطهی این دو مرد پر از کشمکش است و در نهایت این پسر است که آنها را به هم نزدیک میکند.
«ماه» بهترین نمونهی طراحی ساده و جذاب شخصیتهای پیکسار را به نمایش میگذارد. پدر، مردی تنومند با ماهیچههای قوی است، بنابراین طبیعی است که از یک جارو با برسهای پرپشت استفاده میکند. پدربزرگ ریش بلند و پرپشتی دارد و به همین ترتیب از جارویی گردتر استفاده میکند. این شخصیتها با غرغرهای زیر و بم با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. در دیگر انیمیشنهای کوتاه پیکسار صدا به شکلی خلاقانهتری به کار گرفته میشود. به نظر میرسد کمبود دیالوگ در «ماه» یک قانون است که فیلمسازان با اکراه آن را پذیرفتهاند و احتمالا اگر این اثر توسط هر شرکت دیگری ساخته میشد حتما چند دیالوگ کوتاه هم داشت.
10. ربودهشده (Lifted)
- محصول: 2006
- کارگردان: گری رایداستورم
- صداپیشهها: شب وولی، جیک انجل، مارسا استفانی بلیک
- امتیاز راتن تومیتوز: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.8 از 10
«ربودهشده» درست مثل بسیاری از فیلمهای کلاسیک فضایی آدمربایی، با تصویری از مردی که در خواب عمیقی فرو رفته و بیخبر از سفینهی فضایی عظیمالجثهای که بالای خانهاش معلق است آغاز میشود. سپس پرتو جاذبهی سفینه او را به دیوار اتاق خوابش میکوبد و ناگهان مشخص میشود که این سفینه توسط یک فضانورد تازهکار که تحت یک آزمون قرار دارد هدایت میشود. این چرخش داستانی، جلوههای علمی-تخیلی حماسی فیلمهایی مانند «برخورد نزدیک از نوع سوم» (Close Encounters of the Third Kind) را با طنز ترکیب میکند.
«ربودهشده» حتی با اینکه درباره دو موجود فضایی است، در اصل تجربهای انسانی را روایت میکند. بیگانهی بزرگتر با یک صفحه کلید و اخمی دائمی شبیه یک مربی رانندگی سختگیر به نظر میرسد و بیگانهی کوچکتر مجموعهای از بیکفایتی و اضطراب است. «ربودهشده» فراتر از نمایش فضاییها به عنوان انسانها، در به تصویر کشیدن انسانها به صورت شی نیز موفق است، چرا که قربانی آدمربایی مانند یک عروسک پارچهای به اطراف پرتاب و در نهایت از پنجرهی خانهاش بیرون کشیده میشود.
9. چتر آبی (The Blue Umbrella)
- محصول: 2013
- کارگردان: ساشکا آنسلد
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 81 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10
«چتر آبی» یکی از انیمیشنهای کوتاه و فوقالعاده احساسی پیکسار است. لحظات کمدی زیادی در آن وجود ندارد، اما داستان عاشقانهی این اثر همچنان با پایانی خوش که از پیکسار انتظار میرود دلنشین است. تنها پیکسار میتوانست رابطهای عاشقانه بین دو چتر را اینقدر زیبا به تصویر بکشد. به طرز عجیبی «چتر آبی» بدون آنکه بیش از حد تکراری باشد، احساسی واقعی را منتقل میکند. انیمیشن «چتر آبی» در حالی که مردم را با لباسهای خاکستری نشان میدهد که در خیابانهای بارانزدهی شهر نیویورک قدم میزنند، به چترها و انزوای شهر نیویورک هم میپردازد.
وقتی «چتر آبی» را با برخی از اولین آثار پیکسار مقایسه میکنیم متوجه پیشرفت قابل توجه این شرکت میشویم. شهر به طرز شگفتانگیزی واقعگرایانه است تا جایی که به نظر میرسد تنها کار انیمیشنِ انجامشده، نقاشی دیجیتالی دو چهرهی بامزه روی چترها باشد. با این حال چترها تنها اشیا شهر نیستند که جان گرفتهاند چرا که چراغهای راهنمایی، صندوقهای پستی و ناودانها هم بدون اینکه انسانها متوجه شوند به هم لبخند میزنند.
8. روز و شب (Day & Night)
- محصول: 2010
- کارگردان: تدی نیوتن
- صداپیشهها: استانیسلاو کنتسویچ، یاسوهیکو نیموتو، مونیر لیاتی
- امتیاز راتن تومیتوز: 83 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
«روز و شب» انیمیشن دوبعدی را با سبک سهبعدی سنتی پیکسار ترکیب میکند. این انیمیشن کوتاه، داستان روز و شب را در حالی روایت میکند که به شکل دو شخصیت مستقل به تصویر گشیده شدند. روز و شب در اولین برخوردشان بر سر اینکه چه کسی برتری دارد دعوا میکنند اما به زودی یاد میگیرند که عاشقِ ویژگیهای یکدیگر شوند. روز عاشق نورهای روشن و آتشبازیهایی است که در شب میبیند و شب طرفدار پروپاقرص زنانی است که در طول روز در کنار استخر آفتاب میگیرند.
پیکسار اغلب شوخیهای بزرگسالانه را به شکل پنهانی و با خلاقیت وارد فیلمهایش میکند و همین باعث میشود برای کسانی که به اندازهی کافی برای درک آنها بزرگ شدهاند، جذابتر هم باشند. «روز و شب» آنقدر سرشار از ابتکار است که شوخیهایش را در میان انبوهی از ویژگیهای خلاقانهی دیگر جای میدهد. همچنین تمام صداها هم از دل تصاویر بیرون میآیند. مثلا زمانی که روز نیاز به دستشویی رفتن دارد، به سمت آبشاری میدود و شب برای برقراری ارتباط از صدای گرگها و دلفینها استفاده میکند.
7. برای پرندگان (For the Birds)
- محصول: 2001
- کارگردان: راف اگلستون
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 88 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
«برای پرندگان» نمونهای از تمام ویژگیهایی است که یک فیلم کوتاه پیکسار را متمایز میکند. این انیمیشن با استفاده از تصاویر و صداهای بامزه، بدون هیچ دیالوگی، داستانی شیرین را روایت میکند. پرندهای بزرگ و دستوپاچلفی که میخواهد با گروهی از پرندگان جنجالی دوست شود، روی سیم لبهی باریکی مینشیند. «برای پرندگان» داستانی دربارهی طرد شدن است، اما به جای سفری احساسی برای پرندهی بزرگ، شامل مقدمهای طنزآلود و یک شوخی پایانی میشود.
اگرچه پیکسار پیشگام انیمیشن سهبعدی است، اما «برای پرندگان» به خاطر ترکیببندی مسطح نماهایش به خوبی کار میکند. تقریبا کل این انیمیشن کوتاه از پرسپکتیوی مستقیم که رو به روی ردیف پرندگان قرار دارد استفاده میکند. این موضوع باعث میشود زمانی که این قانون شکسته میشود و پرندگان کوچک را در حالیکه از ترس به هم چسبیدهاند میبینیم خندهدارتر هم به نظر برسد. «برای پرندگان» تمام اطلاعات خود را به صورت چند قسمتی ارائه میدهد و از این لحاظ شباهتهایی به یک کمیک استریپ دارد.
6. بائو (Bao)
- کارگردان: دومی شی
- صداپیشهها: دنیل کایلین، بکی نیمان، تیم ژانگ
- امتیاز راتن تومیتوز: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10
«بائو» داستان مادری است که زندگیاش با زنده شدن یکی از بائوهای خانگیاش (نوعی غذا) تغییر میکند. مسیر او در مراقبت از این بائو، رابطهی مادر و فرزندی را به تصویر میکشد. او نگران بائو است و دوستش دارد، اما بائو با بزرگ شدن به تدریج از او دور میشود. به زودی مشخص میشود که بائو نمادی از پسر واقعی اوست و آنها برای ترمیم رابطهی آسیبدیدهی خود تلاش میکنند.
«بائو» در عین حال که روایتی از فداکاریهای والدگری است، به قدرت غذا در کنار هم آوردن افراد و خلق خاطراتی ماندگار برای یک عمر نیز میپردازد. این انیمیشن کوتاه بدون هیچ تلاش مضاعفی لطیف و پیچیده است. همچنین دارای یکی از بهترین چرخشهای داستانی در میان انیمیشنهای کوتاه پیکسار است، که معمولا در فیلمهای بلند بهتر عمل میکند؛ اما «بائو» داستان زیادی را در زمان اجرای کوتاه خود جای میدهد. این اثر با استفاده از یک مونتاژ طولانی، سالهایی را که مادر از بائو مراقبت میکند به سرعت به تصویر میکشد و همین باعث میشود لحظهای که همه چیز کند میشود تاثیرگذارتر باشد.
5. لو (Lou)
- محصول: 2017
- کارگردان: دیو مولینز
- صداپیشهها: جک برایت، بانی وایلد
- امتیاز راتن تومیتوز: –
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.8 از 10
«لو» نمونهی اوج کار پیکسار در زمینهی کمدی و جلوههای بصری درخشان است. شخصیت اصلی این اثر تودهای از اشیا است که دائما تغییر شکل و حرکت میدهد. «لو» همچنین یکی از شخصیتهای شرور عالی پیکسار یعنی جیجی قلدر را معرفی میکند که سفری احساسی، داستانی غمانگیز در گذشته و مسیری برای رستگاری را در عرض چند دقیقه تجربه میکند. جیجی در ابتدا با دزدیدن اسباببازیها از زمین بازی شروع میکند، اما لو یعنی موجودی که در جعبهی گمشدهها زندگی میکند به او درسی درست و حسابی میدهد.
تعقیب و گریز جیجی و لو، مملو از چرخشها و اتفاقات غیرمنتظره و خلاقانه است، چرا که لو برای اینکه برتری خود را ثابت کند از اشیا بیشتری که دائما به مجموعهی در حال تغییرش اضافه میشوند استفاده میکند. در نهایت لو مجبور میشود به جنبهی احساسی جیجی رجوع کند و این موضوع نشان میدهد که چگونه انیمیشن «لو» با گذر بینقص از طنزی سریع به پایانی دلگرمکننده میرسد. شاید شخصیت لو در پایان دیگر وجود نداشته باشد، اما به هدف خود رسیده و جیجی به آدم بهتری تبدیل شده است.
4. پایپر (Piper)
- محصول: 2016
- کارگردان: آلن باریلارو
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 100 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.3 از 10
«پایپر» ترکیبی کامل از طنز و احساسات است و فرمول پیکسار را در یک اثر شش دقیقهای فوقالعاده لذتبخش خلاصه میکند. این فیلم کوتاه بسیار بامزهتر از هر یک از انیمیشنهای کوتاه پیکسار و در عین حال بسیار دلنشین است. «پایپر» داستان یک جوجه آبچلیک (نوعی پرنده) را دنبال میکند که برای اولین بار با تردید به ساحل پا میگذارد و برای به دست آوردن غذا باید بر ترس خود از اقیانوس غلبه کند.
سبک فوقواقعگرایانهی «پایپر» باعث میشود برخی از نماها مانند یک مستند طبیعت به نظر برسند، اما خود پایپر شبیه یک توپ کرکی دوستداشتنی با شخصیتی انیمیشنی است. آبچلیکهای بالغ ظاهر طبیعیتری دارند و به همین خاطر باور آنها آسانتر است. این یعنی انیمیشن «پایپر» هم از نظر بصری و هم از نظر احساسی برجسته است. پایپر کنجکاو است و به راحتی میتوان او را دوست داشت.
3. خرت و پرت (Knick Knack)
- محصول: 2003
- کارگردان: جان لستر
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 81 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
نیک یک آدمبرفی بدخلق است که داخل یک گوی برفی گیر افتاده، اما وقتی یک سوقاتی از میامی از راه میرسد و یکی از ساکنانش توجه او را به خودش جلب میکند، تمام زورش را میزند تا از گوی برفی بیرون بیاید. نیک سعی میکند از وسایل مختلفی مانند جک، دستگاه جوش، دینامیت و چندین اختراع دیگر به سبک ویلی کایوت برای فرار استفاده کند، اما همهی آنها به طرز اجتنابناپذیری با شکست مواجه میشوند. شکستهای مکرر نیک یادآور شخصیتهای تام و جری یا سایر کارتونهای کلاسیک است.
«خرت و پرت» اولین انیمیشن کوتاه پیکسار است که تماشای آن قبل از اکران فیلم اصلی در سینما واقعا لذتبخش است. این اثر مفرح و واقعا خندهدار است و شوخیها به زیبایی در دقیقهی پایانی انباشته میشوند، جایی که خوششانسیهای نیک به طور مداوم بین خوب و بد جابهجا میشود. «خرت و پرت» به جای اینکه مانند بسیاری از اولین انیمیشنهای کوتاه پیکسار، مرزهای انیمیشن را جابهجا کند، در محدودهی آن قرار میگیرد. همین موضوع به آن جذابیت ماندگاری میبخشد، بنابراین عجیب نیست که این اثر ۱۴ سال پس از تولید، همراه با «در جستجوی نمو» (Finding Nemo) اکران شد و همچنان جذابیت خود را حفظ کرد.
2. گروه موسیقی تکنفره (One Man Band)
- محصول: 2006
- کارگردان: اندرو خیمنز، مارک اندروز
- صداپیشهها: –
- امتیاز راتن تومیتوز: 88 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
مایکل جاکینو موسیقی متن بسیاری از فیلمهای پرفروش پیکسار از جمله «شگفتانگیزان»، «راتاتویی» (Ratatouille) و «بالا» (Up) را ساخته است. موسیقی متن «گروه موسیقی تکنفره» هم کار او است؛ یک فیلم کوتاه دلنشین دربارهی دو نوازندهی رقیب که برای گرفتن سکهای از یک دختر جوان رقابت میکنند. موسیقی در اینجا به اندازهی هر شخصیت دیگری اهمیت دارد، زیرا با تلاش نوازندگان برای رقابت با یکدیگر، به طور فزایندهای آشفته و پیچیده میشود.
طراحی بصری شخصیتها کاملا مکمل سبکهای موسیقی آنهاست و تضاد جالبی را بین مرد لاغر و خوشپوش با سازهای زهی در پشتش و نوازندهی چاق و دستوپا چلفی سازهای کوبهای به تصویر میکشد. نکتهی جالب اینجاست که صدای آنها زمانی که با هم مینوازند در بهترین حالت خود قرار دارد. تنها مشکلی که «گروه موسیقی تکنفره» دارد این است که نبرد موسیقی آنقدر جذاب است که باعث میشود لحظات پایانی ناامیدکننده به نظر برسد، زیرا دختر با یک ویولن ساده هر دوی آنها را تحتالشعاع قرار میدهد و در نهایت دو سکهی طلا را به داخل فواره میاندازد.
1. پرستو (Presto)
- محصول: 2008
- کارگردان: داگ سوییتلند
- صداپیشهها: داگ سوییتلند
- امتیاز راتن تومیتوز: 92 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.3 از 10
«پرستو» داستان یک شعبدهباز با کلاه جادویی واقعی است، اما خرگوشی که او قصد دارد از کلاه بیرون بیاورد چندان همکاری نمیکند. خرگوش درون کلاه که نامش الک آزم است تا زمانی که هویجش را نگیرد اعتصاب میکند و این اختلاف کاری بالا میگیرد تا جایی که پرستو انگشتانش را در پریز برق میکند، نردبانی به کشالهاش میخورد و در مقابل تماشاگران شلوارش از پایش درمیآید. در نهایت آن دو متوجه میشوند که وقتی با هم کار میکنند تیم فوقالعادهای میسازند.
انیمیشن «پرستو» با وجود زمان اجرای پنج دقیقهای، شوخیهای بصری فراوانی را در خود جای داده است و علیرغم اینکه اکثر آنها از یک ایدهی کلی پیروی میکنند، همچنان تازه و تماشاییاند. «پرستو» از کلاه جادویی به روشهای جدید و مبتکرانهتری نسبت به آنچه در ابتدا به نظر میرسد استفاده میکند و پایان باشکوه آن را به پیشدرآمدی عالی برای فیلم بلندی که بعد از آن اکران میشود تبدیل میکند. هیچکدام از دیگر انیمیشنهای کوتاه پیکسار چنین مقدمهی گرم و خوشساختی را ارائه نمیدهد.
منبع: مایکت
منبع: faradeed-191066