چند روز پیش در فرصت پیش آمده، فیلم «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی را به تماشا نشستم. بعد از دیدن فیلم، میزان فروش فیلم و استقبال تماشاگران و تکمیل بودن ظرفیت سانسهای آن در تمام زمانهای اکران فیلم، توجه مرا به علت پرفروش بودن دو فیلم اخیر اما در دو ژانر کاملا متفاوت جلب کرد. این سوال برایم مطرح شد، فارغ از نقش بازیگران یا جلوههای ویژه و ... که عوامل معمول جذب مخاطب هستند چه عوامل دیگری، چنین موفقیتی را برای آنها رقم زده است؟
در کنار این بررسی، نگاهی داشتم به فیلم «فسیل» که یکی از رکوردداران فروش سینمای ایران در ژانر طنز و کمدی است و حاوی نقد اجتماعی جدی نیز هست. فیلم «فسیل» توانست در یک سال متمادی به اکران خود در سالنهای سینما تداوم دهد و به فروشی تاریخی دست یابد. از اینرو مناسب دیدم با نگاهی اجتماعی استقبال از این دو فیلم را بررسی کنم. این بررسی نوعی برداشت از یک زاویه دید معطوف به نگرشهای امروز ایران است و فقط بخشی از علل گرایش مخاطب را میتواند تبیین کند. معتقدم هنر از جمله سینما، همواره نوعی نسبت با تحولات اجتماعی و نیازهای جامعه در هر دوره و با هر نسلی دارد.
شعر، موسیقی، داستان و سایر هنرها هم متاثر از تحولات و تغییرات اجتماعی خلق میشوند و هم به نیازهای اجتماعی و حالات روحی جامعه پاسخ میدهند. اما فیلم و سینما که پدیدهای مدرن و نسبتا معاصر محسوب میشود، نسبتی وسیعتر با تحولات و تغییرات اجتماعی پیدا کردهاند. نگاه کنیم به تاریخ سینمای ایران؛ من برخلاف افرادی که بین سینمای موسوم به فیلمفارسی به تعبیر زندهیاد «هوشنگ کاووسی» و فیلمهای موج نو با ارزشگذاری متفاوت، تفکیک جایگاه برای آنها در هنر سینما قائل میشوند، معتقدم فارغ از ارزشهای خاص هنری، هر دو نوع این فیلمها نوعی پاسخ به نیاز اجتماعی دوره خود را در برداشتهاند.
دورهای که مهاجرین نسل اول با کولهباری از امید و آرزو پس از صنعتی شدن اولیه از روستاها به تهران و دیگر شهرهای بزرگ آمدهاند و بخش اعظمی از جمعیت این شهرها را تشکیل میدهند، - به خصوص در تهران - تضادهای طبقاتی کاملا ملموس و مشخص را تجربه میکنند، هرچند به یک رفاه نسبی در مقایسه با روستا دست یافتهاند اما خسته از مناسبات شهری و سرخوردگیها با آرزوها زندگی میگذرانند، این افراد در پایان هفته و خسته از کار سخت، به دنبال شادی و نشاط هستند. تغییرخواهی به خصوص، تغییر طبقه و موقعیت اجتماعی را در سر میپرورانند.
لذا این افراد، گرایش به فیلمهایی که بازیگری روستایی موفق در آن ایفای نقش میکند یا فیلمهایی که قهرمانان آن متعلق به طبقات پایین اجتماعی هستند و میتوانند جابهجایی طبقاتی داشته باشند، (تغییر طبقه با یک عشق مضمون بسیاری فیلمها هست) به چشم میخورد. یعنی دقیقا «فیلمفارسی» دهه سی و چهل نوعی پاسخ دادن به نیاز اجتماعی است.
با نزدیک شدن به دهه پنجاه، جامعه تحصیلکرده، دانشگاهی و روشنفکری ایران قویتر میشود و طبقه متوسط گستردهتر از قبل شکل میگیرد. در این دوره فیلمهای موج نو روشنفکری و همچنین اعتراضی را شاهد هستیم. بخش اعظمی از فیلمهای اعتراضی همچون «جنوب شهر»، «خاک»، «گوزنها»، «تنگسیر»و بسیاری از فیلمهایی دیگر نوعی پاسخ به نیاز تغییرخواهی بودهاند. با همین قاعده میتوان استقبال از دو فیلم یاد شده «فسیل» و «مست عشق» در سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ را تبیین کرد.
به اعتقاد من، علت گرایش به «فسیل» و گیشه پررونق فیلمهای طنز به نوعی نیاز و واکنش به زندگی با ناامنی روانی مداوم، تلاشهایی که به ثمر نمیرسند، افراد در معرض هجوم اخبار منفی (که مواجهه با آن لحظهای شده است) و در ناامیدی از حال و آینده قرار دارند، باز میگردد. من فکر میکنم حداقل در چهار دهه اخیر جامعه ایران، هیچگاه فضای ناامیدکننده و منفیای که در این چند سال، بر جامعه حاکم است و انگارهای عمومی را رقم زده است، تا این اندازه وجود نداشته است.
مردم مایوسی که به دنبال شادی و خوشحالی هستند و جامعهای که شاخصهای شادی در آن بهشدت پایین آمده، به دنبال برآوردن حداقلهای این نیاز خود، از طریق سینما و با دیدن فیلمهای طنز درصدد پر کردن این خلأها است؛ خصوصا این فیلم که نوعی نقد اجتماعی و اعتراض به اجبار پذیرش نقشهای متفاوت در شرایط تغییریافته برای گذران زندگی است، بنابراین بخش عمدهای از فروش بالای فیلمهای طنز با نیاز و مساله اجتماعی ناامنی روانی، جامعه غیرشاداب و حال بد جامعه قابل تفسیر است.
«مست عشق» نیز به نظر من پیرو همین قاعده است. بخشی از تماشاگران این فیلم، متفاوتتر از تماشاگران فیلمهای طنز هستند. در میان مخاطبان «مست عشق» نیز نوعی آرامش جویی و گریز از مناسک و فرهنگ دیکته شده مسلط را میتوان مشاهده کرد. «مست عشق» حکایت از جامعهای دارد که میخواهد از سیاستزدگی دوری کند.
از مخاطبان این فیلم، میتوان انتخاب دین عشق و عرفان در برابر دین تکلیف را دریافت کرد. استقبال از «مست عشق» نمیتواند از تغییرات ارزشی در ایران - همانند ارزشهای جهانی- در بروز نوعی معنویتگرایی جدید به خصوص در میان نسلهای جدید دور باشد. وقتی در جامعه برداشت متفاوتی از ارزشهای دینی، معنوی و مناسک و نوعی گریز از تعاریف متداول از دین اتفاق میافتد، اما اعتقاد به خداوند و ارزشهای بنیادین همچنان در قبال ظواهر در وجودشان جاری است.
علاوه بر این موارد، در تحقیقی که در تحلیل گرایش به سریالهای ضعیف ترک در بین ایرانیان در چند سال اخیر داشتم به این یافته نیز رسیدم که برخی افراد بدون توجه به محتوای فیلم، پسزمینههایی با هارمونیهای رنگی جذاب، توجه به موارد زیبایی شناختی و مضامینی به دور از تنشهای سیاسی را عامل جذب به اینگونه سریالها دانسته و این موارد را به عنوان علل عدم تمایل به تماشای سیمای ملی عنوان میکردند.
من در این یادداشت، ادعای یک تبیین جامع و کامل از علل پرفروش شدن گیشه دو فیلم یاد شده ندارم اما معتقدم وجوهی از واقعیتهای ایران امروز مانند شرایط نامناسب اقتصادی، سقوط به طبقات پایین اجتماعی و یأس از افقهای بهتر و از سویی تحمیلها و فشارهای فرهنگی در قالب ارزشهای رسمی، با خوانشهای تنگ از دین و خستگی ناشی از مناسکهای رسمی، میتواند بخشی از علل استقبال مخاطبها و تماشاگران را تبیین نماید.
منبع: اعتماد آنلاین
منبع: faradeed-190722