حواشی بازی فوتبال میان سپاهان و پرسپولیسی موضوعی نیست که تنها از بعد ورزشی و فوتبالی به آن نگاه کرد بلکه ابعاد فرهنگی این حاشیه فراتر از زمین فوتبال و ۹۰ دقیقه بازی است. آنچه در این مسابقه فوتبال به نمایش درآمد تنها چشمهی کوچکی از وضعیت فاجعهبار هواداری در ایران است. ناسزاهایی که روزگاری آن را در گوشی هم نمیشد گفت حالا یکصدا و توسط چندین هزار نفر تکرار میشود، پیرمردی که مویی سپید کرده و باید الگوی رفتاری جوانان باشد از الفاظ و ادبیاتی (در یک مصاحبه) بدون ذرهای خجالت و شرم استفاده میکند که روزگارانی زبان جوانان جاهل و لات شهر هم از بیانش قاصر بوده است.
باتوجهبه انتخاب لیدرها، مشوقان و هدایت تماشاگران، به نظر میرسد «فرهنگ» دیگر حتی آخرین هدف باشگاههای مثلاً فرهنگی ورزشی هم نیست و هیچ نهاد و سازمانی نیز این موضوع مهم را برعهده نمیگیرد. با نگاهی به جامعه، فروریختن سنگرهای ادب و فرهنگ بهوضوح مشخص است، درباره فرهنگ هواداری که پیشتر نیز سنگری وجود نداشت و وضعیت روزبهروز بحرانیتر میشد. تصور میشد با ورود بانوان وضعیت فرهنگی ورزشگاه بهتر میشود تصوری بیهوده که از ورود زنان به ورزشگاهها با عنوان کاتالیزور بهبود فرهنگ هواداری یاد میشد تصوری که مشخص است شکستخورده است و در کشوری که نه برای زنان و نه برای مردان اقدام فرهنگی صورت نمیگیرد چطور میتوان از زنان بهعنوان تسهیلگر ادب و فرهنگ یادکرد؟! درحالیکه هواداران زن نیز مانند مردان دچار مشکلات و ضعف فرهنگی هستند. ورود زنان به ورزشگاهها ارتباطی به وضعیت فعلی هواداری ندارد و نباید با منع ورود زنان راهرفته را برگشت. صورتمسئله نه حضور زنان در ورزشگاهها و نه حضور مردان در ورزشگاههاست صورتمسئله حل نشده، بیتفاوتی به فرهنگ در ورزش است موضوعی که با جریمههای نقدی و یا عدم حضور تماشاگران حل نمیشود و نگاهی عمیقتر به موضوع هواداری را میطلبد.