مناقشه پنهان بين ٢ وزارتخانه
٣٦ سال قبل به فاصله دو عمليات در فروردين و بهمن ١٣٦١ بيش از ٦٠ هزار نفر جان خود را در اين خاک از دست دادهاند. تا چشم کار ميکند، تپهماهور است و در دوردست شعلههاي آتش از سه دکل نفتي، افق را ميشکافند. نام «فکه» را پيشازاين در مستندهاي تبليغي يا از زبان آنها که مسافر سفرهاي «راهيان نور» بودهاند، شنيدهايم؛ اما اين بار نه براي ديدن سرزميني جنگي؛ بلکه براي ديدن سرزميني پس از جنگ آمدهايم. اينجا قسمتي از طرح احياي ٥٥٠ هزار هکتار اراضي خوزستان و ايلام است که ميخواهد از جنگ بگذرد؛ اگر بتواند؛ اما جنگ هنوز جزئي از اين خاک است. حتي اگر بتواني خاکريزهاي فرسوده بهجامانده از روزهاي خونين اين خاک را که در دو سوي جاده رها شدهاند، ناديده بگيري، سکوتي که بر اين دشت سايه انداخته، ميتواند به يادت بياورد که سالها قبل، اين زمين، پيش از آنکه تانکها از زمين و خمپارهها از آسمان بر آن بريزند، اينچنين جولانگاه بادها و ماسهها نبوده است. حالا در کنار همه آنها که تلاش ميکنند يادگارهاي آن روزها را در موقعيتهاي مختلف منطقه با تأسيس حسينيه و بناهاي تاريخي زنده نگه دارند، کشاورزاني هم هستند که تلاش ميکنند راه خودشان را براي حيات زمينهاي کشاورزيشان پيدا کنند. طرحي که قرار است ٤٦ هزار هکتار از اراضي جنوب ايلام را احيا کند.
جنگ، آب، گندم
بهمن ١٣٦١ پنج روز جنگ تنبهتن در اين تپهماهورها جان ١٠ هزار نفر را گرفت. چند ماه قبل در يکي از خاکريزها بقاياي سه جوان از ١٢٠ نفري که از اين خاکريز برنگشتهاند، از دل خاک بيرون کشيده شده. يکي از آنها عراقي بوده و ديگري ايراني، هويت نفر سوم هنوز مشخص نشده. جوان ايراني ١٧، ١٨ساله بوده و در جيبش يک برگه مرخصي امضاشده يافتهاند که ميتوانسته او را به ساري مازندران برساند. اين فاصله هزار کيلومتري از زمينهاي سرسبز مازندران تا اين خاک، فاصله بين حيات و مرگ است. زمين که بميرد، گندم ميميرد و گندم که بميرد، کشاورز بايد کوچ کند؛ اما کشاورزان اينجا نه با مرگ زمين که با جنگ، رفتني شدهاند. يکي از آنها که حالا سرِ زمينش برگشته، ١٨سال در شوش زندگي کرده. ميگويد «جنگ که شد، آواره شديم. گندم ميکاشتيم و دامداري ميکرديم؛ اما با جنگ همه را رها کرديم و رفتيم. بعد که خواستيم برگرديم، ممنوع بود. ميگفتند جنگ است و نميشود. در شوش ماندگار شديم و همانجا زندگي کرديم؛ اما حالا دو سال است برگشتهايم. زمينهايمان را يک سال از ما گرفتند و اين لوله را کشيدند. حالا امسال ميخواهيم دوباره گندم بکاريم». اين سرنوشت مشترک بسياري از ساکنان فکه، دشت عباس و عين خوش است. طرح احياي اراضي جنوب ايلام که ٥٠ هزار هکتار است از چند سال قبل شروع شده؛ اما سابقهاش به دهه ٧٠ برميگردد. در آن سالها قول دادهاند که به اين مناطق آب برسانند و اين طرح برزمينمانده در چند سال اخير آغاز شده. طرحي که قرار است زمينهاي جنوب ايلام را بارور کند؛ اما انگار جهاد کشاورزي همينطور که زمينها را با انواع روشهاي آبياري احيا ميکند، مشغول جنگي پنهان با وزارت نيرو بر سر آب است. آبي که اگر باشد، اين طرح هست و اگر نباشد، اين طرح هم نيست.
آب؛ مسئله اين است
جنگ آب فقط جنگ کشاورزان بر سر حقابه نيست. اين جنگ در سطوح بالاتري هم جريان دارد و کارشناسان در بخشهاي مختلف را به جان هم انداخته است. يک سوي ماجرا کارشناساني هستند که درباره ميزان ذخيرههاي آبي کشور هشدار ميدهند و البته بسياري از آنها با حضور بهعنوان کارشناس در تعريف پيوستهاي محيطزيستي پروژهها ساکت ميشوند و در سوي ديگر کارشناسان ديگري که طرحهاي جديدي را براي استفاده از آب پيشنهاد ميکنند و بر ادامه آن تأکيد دارند. دراينبين هرکس که صداي بلندتري دارد، بيشتر به نتيجه ميرسد و آنها که زبان مردم را نميدانند، کمتر فرصت حيات پيدا ميکنند. کشاورزي دراينبين نوک پيکان حملات است و بسياري به حق تأکيد ميکنند روشهاي قديمي کشاورزي در ايران يکي از مهمترين دلايل ضربه به منابع آبي کشور است. بااينحال همه ماجرا اين نيست. بسياري از آنها که کشاورزي را به مصرف بيرويه آب متهم ميکنند، در برابر افتتاح طرحهاي آب بر صنايع سنگين فولاد و پتروشيمي مانند آن در مناطق کويري به کلي ساکت هستند. اين استاندارد دوگانه در اعتراض به سياستهاي آبي کشور شايد نشانه مهم آن باشد که هنوز هم بحران آب، براي بسياري از چهرهها نه هشداري کارشناسي از سر دلسوزي؛ بلکه ابزاري براي تسويهحسابها يا جنگ تبليغاتي براي کسب سهم آب بيشتر براي بخشهاي اقتصادي مختلف کشور است. اينچنين است که حالا همه ميدانيم مصرف آب در بخش کشاورزي زياد است؛ اما کمتر ميشنويم که صنايع آببري مانند فولاد که اتفاقا از کانونهاي توزيع رانت در کشور نيز هست، ميتواند همانقدر به منابع آبي کشور آسيب بزند و همينجاست که صداي توقف کشاورزي از هر سو شنيده ميشود؛ اما هيچکس نگران افتتاح پياپي صنايع فولاد تازه نيست. اين جدال مداوم است که بحث تأمين آب براي طرحهاي احياي اراضي خوزستان و ايلام را پرحاشيه کرده و کار را تا آنجا پيش برده که هيچکس نميداند آينده اين طرح بزرگ چه خواهد بود. با يکي از پيمانکاران مجري شبکه آبياري و زهکشي که صحبت ميکنيم، ميگويد «به ما گفتهاند وزارت نيرو تعهد کرده يک سال آب زراعت اين مناطق را تأمين کند و پس از آن را نميدانيم». اين بياطلاعي از سرنوشت طرحي که يکونيم ميليارد دلار بودجه برايش در نظر گرفته شده، ميتواند پشت هر ناظري را بلرزاند؛ اما کشاورزان اميدوارند که آب به آنها هم برسد. يکي از آنها که چاه آب دارد، ميگويد «قبل از اين ٢٠ هکتار زمينم را با اين چاه آب ميدادم. يک دوره نکاشتم و زمينم را به «طرح رهبري» دادم که برايمان لوله بکشند. حالا ١٠٠ هکتار گندم کاشتهام». روش آبياري تيپ را جهاد نصر در مزرعه او اجرا کرده و آنطور که پيرمرد ميگويد حالا يکپنجم گذشته موتور چاهش را روشن ميکند. همه کشاورزان اما به خوششانسي او نيستند. آنها زمينهايشان را که توسط جهاد کشاورزي به اين شبکه متصل شده، تحويل گرفتهاند اما هنوز آبي براي کاشت ندارند. برخي از آنها از چاهها آب ميکشند و محصولات مختلفي مثل گندم، يونجه، ذرت، هندوانه، طالبي و... ميکارند اما آنها که زمين بيشتري دارند، عملا بايد منتظر آب بمانند. اين طرح مانند طناببازي در ارتفاعي بسيار بالاست و آب، نقش چوب تعادل طناببازي را دارد که اگر نتواند درست راه برود ،سقوط ميکند، سقوطي که کل طرح را به نيستي ميکشد. با اين حال کشاورزاني که آب دارند، از افزايش حجم توليدشان آنقدر راضي هستند که به نظر نميرسد به همين راحتي حاضر باشند از اين زمينها دست بکشند.
چه ميشود؟
وقتي اين طرح شروع شد، هنوز بحث آب داغ نبود. در آن سالها مديراني که تا نوک دماغشان را هم به سختي ميبينند، عملا تلاشي براي جلوبردن آن نکردند و امروز چاههايي که سالها به بدترين شيوه ممکن بهرهکشي شدهاند، نايي براي پاسخگويي به نياز کشاورزان ندارند. در اين بين طرح توسعهاي که براي زيرکشتبردن زمينهاي کاشتنشده آغاز شده، در کنار زمينهايي که پيش از اين نيز کشت ميشدند، قرار است توليد کشاورزي کشور را بالا ببرند و شايد از آن مهمتر، ساکنان آواره از جنگ را به سرزمين اصلي برگردانند. اين نکتهاي است که براي درک اهميت اين طرح مهمتر از افزايش توليد آن است. مردم بايد به مرز برگردند و در زمينهايي ساکن شوند که پيش از اين زندگي ميکردهاند اما با کدام آب؟ يکي از کشاورزان که سالها در دوبي کارگري کرده، حالا به دشت عباس برگشته تا ١٠٠ هکتار زمين پدرياش را بکارد. او ميگويد وقتي خبر اجراي اين طرح را شنيده برگشته تا کشاورزي کند اما نگران آب است. اين مالکان که زمينهاي بزرگتري دارند، شانس بيشتري هم براي جلوبردن کارهايشان دارند. با يکي از پيمانکاران که حرف ميزنم، ميگويد «خوششانس» بوده که همه زمينهايي که به او سپردهاند، دست مالکان بزرگ بوده. او بيش از دو هزار هکتار زمين را براي کاشت به روش سنترپيوت آماده کرده که ١٠، ١٥ مالک بيشتر ندارد. اين ويژگي از آن جهت به نفع اوست که گرفتار درگيريهاي مالکان زمينهاي کوچک نميشود. مسئلهاي که برخي ديگر از پيمانکاران با آن روبهرو هستند. در عينخوش با خانهاي روبهرو ميشويم که وسط زمينهاي کشاورزي ساخته شده. مالکش جواني است که ميگويد به او زميني براي کشت ندادهاند و شاکي است که سهمش را از زمينها ميخواهد. برادران و پدرش زمين خود را گرفتهاند اما گويا او در يک درگيري خانوادگي سهمش را از دست داده و پيمانکاران هم وارد دعواي خانوادگي آنها نميشوند. ميگويد «ايران و عراق که سر يک چاه نفت دعوايشان شد، ١٠روزه حل کردند. من ١٠ سال است در اين دعوا هستم اما به من زمين نميدهند». او اما هنوز اميدوار است که زميني به او برسد و همين اميدواري است که باعث شده به شکل اغراقشدهاي بومي شود، آنچنان عميق که خانهاي در ميان زمينها بسازد. پيمانکاران درگيريهاي ديگري هم دارند. جنگ اگرچه سالها پيش تمام شده اما هنوز اينجا زنده است. کل محدوده يک بار توسط نيروهاي مخصوص براساس نقشههايي که از جنگ برجا مانده مينروبي شدهاند اما هنوز هم گهگاه و در طول عمليات زهکشي و توسعه شبکه دستگاههاي حفاري روي مين ميروند. به جز مينها و خمپارههاي عملنکرده، بحث خاک هم هست. برخي پيمانکاران که خاک زمين تحت قراردادشان توسط کارشناسان تأييد نشده، مجبور شدهاند زمينهاي ديگري را براي اجراي طرح تحويل بگيرند که کار را عقب انداخته است. در کنار آن، زمينهايي که تحويل تشکلهاي کشاورزان خرد شده نيز نگرانکننده هستند. آيا آنها با هم کنار خواهند آمد؟ آيا درگير همه آنچه تعاونيهاي روستايي را پيش از اين به شکست کشاند، نخواهند شد؟ آيا ميتوانند در کنار هم کشاورزي کنند؟ آيا آموزشهاي لازم براي بهرهبرداري از اين سامانههاي آبياري را ديدهاند؟ آيا ميتوانند از تجهيزات و تأسيساتي که برايشان ساخته شده استفاده کنند؟ اين سؤالاتي است که پاسخ آن را زمان مشخص ميکند اما سؤال مهم همچنان اين است؛ آب براي کشاورزي وجود خواهد داشت يا نه؟ اين همچنان سؤال اصلي است.
بازي بزرگان
برخي از روشهاي آبياري که در اين مناطق اجرائي شده عملا هرگز با پول کشاورزان قابل اجرا نبوده است. همين موضوع باعث شده آنها که در محدوده زمينهاي اين طرح قرار ميگيرند، حاضر باشند يک سال کشاورزي نکنند تا اين طرح در زمينشان اجرا شود. از سوي ديگر برخي از مجريان طرح هم دل خوشي از اين رايگانبودن همه چيز ندارند. يکي از آنها ميگويد «قبلا ٦٠ درصد هزينههاي چنين طرحهايي را خود کشاورزان ميدادند. بعدا همينطور سهم کشاورزان کم شد و به مرحلهاي رسيد که ٨٥ درصد هزينهها را دولت ميداد و ١٥ درصد را کشاورزان با وامي که از بانک کشاورزي ميگرفتند، پرداخت ميکردند. اين سهم ١٥درصدي باعث ميشد کشاورزان مشارکت جديتري بکنند و بيشتر مراقب تجهيزاتي باشند که در زمينهايشان نصب ميشده اما حالا همه چيز رايگان شده و به نظر من اين خوب نيست چون کشاورزان ارزش واقعي اجراي طرح را متوجه نميشوند». اين نگاهي است که به نظر ميرسد بين برخي کارشناسان ديگر هم وجود دارد اما شجاعت ابراز آن را ندارند. با اين حال کشاورزان کاملا توجيه شدهاند که نبايد حتي يک ريال به کسي بابت اين طرح پول بدهند. غول ديوانسالاري اما انگار همچنان مايل است به جاي سروکلهزدن با کشاورزان، در بازي بزرگان شرکت کند. شايد همين ميل پنهان به حضور در بازي بزرگان است که پاي شرکتهاي وابسته به نهادهاي بزرگ را هم به اين طرح باز کرده است. در يکي از زمينها دستگاههاي عظيم سنترپيوت آماده استفاده شدهاند. ١٩ دستگاه مانند دستگاهي که در مزرعه ميبينم تهيه شده تا چندين هکتار زمين در اختيار مجموعه اتکا را آبياري کند. پنج ميليارد تومان خرج اين دستگاهها شده و اين يعني شانسي براي کشاورزان کوچک وجود ندارد تا اين روش آبياري را در زمينهايشان داشته باشند.
کار به کجا رسيده؟
از طرح بزرگ ٥٥٠ هزارهکتاري، ٥٥ هزار هکتار آن در ايلام است؛ زمينهايي که در بخشهاي مختلف عينخوش، دشت عباس و فکه تقسيم شدهاند و يدالله شمايلي، مدير مؤسسه جهاد نصر، ميگويد تا تيرماه فاز نخست آن که ٤٦ هزار هکتار است به بهرهبرداري کامل ميرسد. او ميگويد قرار است در اين مناطق گندم، جو، ذرت و کلزا کاشته شود و ٦٥٠ ميليارد تومان از اعتبار ٨٠٠ ميلياردتوماني آن نيز هزينه شده است. ٢٠ هزار هکتار اين زمينها که در محدوده دشت عباس است از چاههاي منطقه تغذيه خواهند شد و سد کرخه نيز آب باقي زمينها را تأمين ميکند. چندين تعاوني مختلف از کشاورزان نيز تشکيل شده تا اين زمينها را تحويل بگيرند و با همکاري هم بکارند.
چه کسي طنابباز را هل ميدهد؟
در فکه اگر روي يک بلندي بايستي ميتواني زمينهايي را ببيني که زندگي، جنگ، خون و خمپاره و آوارگي را به خود ديدهاند، اما حالا با ميلياردها تومان هزينه آماده کشاورزي هستند؛ زمينهايي که قرار است حيات را به اين منطقه برگردانند، اما به همان اندازه که آماده شکوفايي هستند مستعد نابودي نيز هستند. اگر آن پيوستهاي اجتماعي و محيطزيستي که لازمه حياتي چنين طرحهايي هستند بهدرستي تعريف و اجرا نشوند، اگر آب به اين زمينها نرسد و اگر کشاورزان ندانند که بايد با اين امکانات چطور کار کنند، طرحي چنين عظيم به شکستي بزرگ تبديل ميشود و اگر آنچه بايد انجام شود، بهدرستي انجام شود، ميتوانيم اسمش را انقلابي در کشاورزي جنوب غرب کشور بگذاريم. زمان نشان خواهد داد به کدام سو ميرويم.
جنگ، آب، گندم
بهمن ١٣٦١ پنج روز جنگ تنبهتن در اين تپهماهورها جان ١٠ هزار نفر را گرفت. چند ماه قبل در يکي از خاکريزها بقاياي سه جوان از ١٢٠ نفري که از اين خاکريز برنگشتهاند، از دل خاک بيرون کشيده شده. يکي از آنها عراقي بوده و ديگري ايراني، هويت نفر سوم هنوز مشخص نشده. جوان ايراني ١٧، ١٨ساله بوده و در جيبش يک برگه مرخصي امضاشده يافتهاند که ميتوانسته او را به ساري مازندران برساند. اين فاصله هزار کيلومتري از زمينهاي سرسبز مازندران تا اين خاک، فاصله بين حيات و مرگ است. زمين که بميرد، گندم ميميرد و گندم که بميرد، کشاورز بايد کوچ کند؛ اما کشاورزان اينجا نه با مرگ زمين که با جنگ، رفتني شدهاند. يکي از آنها که حالا سرِ زمينش برگشته، ١٨سال در شوش زندگي کرده. ميگويد «جنگ که شد، آواره شديم. گندم ميکاشتيم و دامداري ميکرديم؛ اما با جنگ همه را رها کرديم و رفتيم. بعد که خواستيم برگرديم، ممنوع بود. ميگفتند جنگ است و نميشود. در شوش ماندگار شديم و همانجا زندگي کرديم؛ اما حالا دو سال است برگشتهايم. زمينهايمان را يک سال از ما گرفتند و اين لوله را کشيدند. حالا امسال ميخواهيم دوباره گندم بکاريم». اين سرنوشت مشترک بسياري از ساکنان فکه، دشت عباس و عين خوش است. طرح احياي اراضي جنوب ايلام که ٥٠ هزار هکتار است از چند سال قبل شروع شده؛ اما سابقهاش به دهه ٧٠ برميگردد. در آن سالها قول دادهاند که به اين مناطق آب برسانند و اين طرح برزمينمانده در چند سال اخير آغاز شده. طرحي که قرار است زمينهاي جنوب ايلام را بارور کند؛ اما انگار جهاد کشاورزي همينطور که زمينها را با انواع روشهاي آبياري احيا ميکند، مشغول جنگي پنهان با وزارت نيرو بر سر آب است. آبي که اگر باشد، اين طرح هست و اگر نباشد، اين طرح هم نيست.
آب؛ مسئله اين است
جنگ آب فقط جنگ کشاورزان بر سر حقابه نيست. اين جنگ در سطوح بالاتري هم جريان دارد و کارشناسان در بخشهاي مختلف را به جان هم انداخته است. يک سوي ماجرا کارشناساني هستند که درباره ميزان ذخيرههاي آبي کشور هشدار ميدهند و البته بسياري از آنها با حضور بهعنوان کارشناس در تعريف پيوستهاي محيطزيستي پروژهها ساکت ميشوند و در سوي ديگر کارشناسان ديگري که طرحهاي جديدي را براي استفاده از آب پيشنهاد ميکنند و بر ادامه آن تأکيد دارند. دراينبين هرکس که صداي بلندتري دارد، بيشتر به نتيجه ميرسد و آنها که زبان مردم را نميدانند، کمتر فرصت حيات پيدا ميکنند. کشاورزي دراينبين نوک پيکان حملات است و بسياري به حق تأکيد ميکنند روشهاي قديمي کشاورزي در ايران يکي از مهمترين دلايل ضربه به منابع آبي کشور است. بااينحال همه ماجرا اين نيست. بسياري از آنها که کشاورزي را به مصرف بيرويه آب متهم ميکنند، در برابر افتتاح طرحهاي آب بر صنايع سنگين فولاد و پتروشيمي مانند آن در مناطق کويري به کلي ساکت هستند. اين استاندارد دوگانه در اعتراض به سياستهاي آبي کشور شايد نشانه مهم آن باشد که هنوز هم بحران آب، براي بسياري از چهرهها نه هشداري کارشناسي از سر دلسوزي؛ بلکه ابزاري براي تسويهحسابها يا جنگ تبليغاتي براي کسب سهم آب بيشتر براي بخشهاي اقتصادي مختلف کشور است. اينچنين است که حالا همه ميدانيم مصرف آب در بخش کشاورزي زياد است؛ اما کمتر ميشنويم که صنايع آببري مانند فولاد که اتفاقا از کانونهاي توزيع رانت در کشور نيز هست، ميتواند همانقدر به منابع آبي کشور آسيب بزند و همينجاست که صداي توقف کشاورزي از هر سو شنيده ميشود؛ اما هيچکس نگران افتتاح پياپي صنايع فولاد تازه نيست. اين جدال مداوم است که بحث تأمين آب براي طرحهاي احياي اراضي خوزستان و ايلام را پرحاشيه کرده و کار را تا آنجا پيش برده که هيچکس نميداند آينده اين طرح بزرگ چه خواهد بود. با يکي از پيمانکاران مجري شبکه آبياري و زهکشي که صحبت ميکنيم، ميگويد «به ما گفتهاند وزارت نيرو تعهد کرده يک سال آب زراعت اين مناطق را تأمين کند و پس از آن را نميدانيم». اين بياطلاعي از سرنوشت طرحي که يکونيم ميليارد دلار بودجه برايش در نظر گرفته شده، ميتواند پشت هر ناظري را بلرزاند؛ اما کشاورزان اميدوارند که آب به آنها هم برسد. يکي از آنها که چاه آب دارد، ميگويد «قبل از اين ٢٠ هکتار زمينم را با اين چاه آب ميدادم. يک دوره نکاشتم و زمينم را به «طرح رهبري» دادم که برايمان لوله بکشند. حالا ١٠٠ هکتار گندم کاشتهام». روش آبياري تيپ را جهاد نصر در مزرعه او اجرا کرده و آنطور که پيرمرد ميگويد حالا يکپنجم گذشته موتور چاهش را روشن ميکند. همه کشاورزان اما به خوششانسي او نيستند. آنها زمينهايشان را که توسط جهاد کشاورزي به اين شبکه متصل شده، تحويل گرفتهاند اما هنوز آبي براي کاشت ندارند. برخي از آنها از چاهها آب ميکشند و محصولات مختلفي مثل گندم، يونجه، ذرت، هندوانه، طالبي و... ميکارند اما آنها که زمين بيشتري دارند، عملا بايد منتظر آب بمانند. اين طرح مانند طناببازي در ارتفاعي بسيار بالاست و آب، نقش چوب تعادل طناببازي را دارد که اگر نتواند درست راه برود ،سقوط ميکند، سقوطي که کل طرح را به نيستي ميکشد. با اين حال کشاورزاني که آب دارند، از افزايش حجم توليدشان آنقدر راضي هستند که به نظر نميرسد به همين راحتي حاضر باشند از اين زمينها دست بکشند.
چه ميشود؟
وقتي اين طرح شروع شد، هنوز بحث آب داغ نبود. در آن سالها مديراني که تا نوک دماغشان را هم به سختي ميبينند، عملا تلاشي براي جلوبردن آن نکردند و امروز چاههايي که سالها به بدترين شيوه ممکن بهرهکشي شدهاند، نايي براي پاسخگويي به نياز کشاورزان ندارند. در اين بين طرح توسعهاي که براي زيرکشتبردن زمينهاي کاشتنشده آغاز شده، در کنار زمينهايي که پيش از اين نيز کشت ميشدند، قرار است توليد کشاورزي کشور را بالا ببرند و شايد از آن مهمتر، ساکنان آواره از جنگ را به سرزمين اصلي برگردانند. اين نکتهاي است که براي درک اهميت اين طرح مهمتر از افزايش توليد آن است. مردم بايد به مرز برگردند و در زمينهايي ساکن شوند که پيش از اين زندگي ميکردهاند اما با کدام آب؟ يکي از کشاورزان که سالها در دوبي کارگري کرده، حالا به دشت عباس برگشته تا ١٠٠ هکتار زمين پدرياش را بکارد. او ميگويد وقتي خبر اجراي اين طرح را شنيده برگشته تا کشاورزي کند اما نگران آب است. اين مالکان که زمينهاي بزرگتري دارند، شانس بيشتري هم براي جلوبردن کارهايشان دارند. با يکي از پيمانکاران که حرف ميزنم، ميگويد «خوششانس» بوده که همه زمينهايي که به او سپردهاند، دست مالکان بزرگ بوده. او بيش از دو هزار هکتار زمين را براي کاشت به روش سنترپيوت آماده کرده که ١٠، ١٥ مالک بيشتر ندارد. اين ويژگي از آن جهت به نفع اوست که گرفتار درگيريهاي مالکان زمينهاي کوچک نميشود. مسئلهاي که برخي ديگر از پيمانکاران با آن روبهرو هستند. در عينخوش با خانهاي روبهرو ميشويم که وسط زمينهاي کشاورزي ساخته شده. مالکش جواني است که ميگويد به او زميني براي کشت ندادهاند و شاکي است که سهمش را از زمينها ميخواهد. برادران و پدرش زمين خود را گرفتهاند اما گويا او در يک درگيري خانوادگي سهمش را از دست داده و پيمانکاران هم وارد دعواي خانوادگي آنها نميشوند. ميگويد «ايران و عراق که سر يک چاه نفت دعوايشان شد، ١٠روزه حل کردند. من ١٠ سال است در اين دعوا هستم اما به من زمين نميدهند». او اما هنوز اميدوار است که زميني به او برسد و همين اميدواري است که باعث شده به شکل اغراقشدهاي بومي شود، آنچنان عميق که خانهاي در ميان زمينها بسازد. پيمانکاران درگيريهاي ديگري هم دارند. جنگ اگرچه سالها پيش تمام شده اما هنوز اينجا زنده است. کل محدوده يک بار توسط نيروهاي مخصوص براساس نقشههايي که از جنگ برجا مانده مينروبي شدهاند اما هنوز هم گهگاه و در طول عمليات زهکشي و توسعه شبکه دستگاههاي حفاري روي مين ميروند. به جز مينها و خمپارههاي عملنکرده، بحث خاک هم هست. برخي پيمانکاران که خاک زمين تحت قراردادشان توسط کارشناسان تأييد نشده، مجبور شدهاند زمينهاي ديگري را براي اجراي طرح تحويل بگيرند که کار را عقب انداخته است. در کنار آن، زمينهايي که تحويل تشکلهاي کشاورزان خرد شده نيز نگرانکننده هستند. آيا آنها با هم کنار خواهند آمد؟ آيا درگير همه آنچه تعاونيهاي روستايي را پيش از اين به شکست کشاند، نخواهند شد؟ آيا ميتوانند در کنار هم کشاورزي کنند؟ آيا آموزشهاي لازم براي بهرهبرداري از اين سامانههاي آبياري را ديدهاند؟ آيا ميتوانند از تجهيزات و تأسيساتي که برايشان ساخته شده استفاده کنند؟ اين سؤالاتي است که پاسخ آن را زمان مشخص ميکند اما سؤال مهم همچنان اين است؛ آب براي کشاورزي وجود خواهد داشت يا نه؟ اين همچنان سؤال اصلي است.
بازي بزرگان
برخي از روشهاي آبياري که در اين مناطق اجرائي شده عملا هرگز با پول کشاورزان قابل اجرا نبوده است. همين موضوع باعث شده آنها که در محدوده زمينهاي اين طرح قرار ميگيرند، حاضر باشند يک سال کشاورزي نکنند تا اين طرح در زمينشان اجرا شود. از سوي ديگر برخي از مجريان طرح هم دل خوشي از اين رايگانبودن همه چيز ندارند. يکي از آنها ميگويد «قبلا ٦٠ درصد هزينههاي چنين طرحهايي را خود کشاورزان ميدادند. بعدا همينطور سهم کشاورزان کم شد و به مرحلهاي رسيد که ٨٥ درصد هزينهها را دولت ميداد و ١٥ درصد را کشاورزان با وامي که از بانک کشاورزي ميگرفتند، پرداخت ميکردند. اين سهم ١٥درصدي باعث ميشد کشاورزان مشارکت جديتري بکنند و بيشتر مراقب تجهيزاتي باشند که در زمينهايشان نصب ميشده اما حالا همه چيز رايگان شده و به نظر من اين خوب نيست چون کشاورزان ارزش واقعي اجراي طرح را متوجه نميشوند». اين نگاهي است که به نظر ميرسد بين برخي کارشناسان ديگر هم وجود دارد اما شجاعت ابراز آن را ندارند. با اين حال کشاورزان کاملا توجيه شدهاند که نبايد حتي يک ريال به کسي بابت اين طرح پول بدهند. غول ديوانسالاري اما انگار همچنان مايل است به جاي سروکلهزدن با کشاورزان، در بازي بزرگان شرکت کند. شايد همين ميل پنهان به حضور در بازي بزرگان است که پاي شرکتهاي وابسته به نهادهاي بزرگ را هم به اين طرح باز کرده است. در يکي از زمينها دستگاههاي عظيم سنترپيوت آماده استفاده شدهاند. ١٩ دستگاه مانند دستگاهي که در مزرعه ميبينم تهيه شده تا چندين هکتار زمين در اختيار مجموعه اتکا را آبياري کند. پنج ميليارد تومان خرج اين دستگاهها شده و اين يعني شانسي براي کشاورزان کوچک وجود ندارد تا اين روش آبياري را در زمينهايشان داشته باشند.
کار به کجا رسيده؟
از طرح بزرگ ٥٥٠ هزارهکتاري، ٥٥ هزار هکتار آن در ايلام است؛ زمينهايي که در بخشهاي مختلف عينخوش، دشت عباس و فکه تقسيم شدهاند و يدالله شمايلي، مدير مؤسسه جهاد نصر، ميگويد تا تيرماه فاز نخست آن که ٤٦ هزار هکتار است به بهرهبرداري کامل ميرسد. او ميگويد قرار است در اين مناطق گندم، جو، ذرت و کلزا کاشته شود و ٦٥٠ ميليارد تومان از اعتبار ٨٠٠ ميلياردتوماني آن نيز هزينه شده است. ٢٠ هزار هکتار اين زمينها که در محدوده دشت عباس است از چاههاي منطقه تغذيه خواهند شد و سد کرخه نيز آب باقي زمينها را تأمين ميکند. چندين تعاوني مختلف از کشاورزان نيز تشکيل شده تا اين زمينها را تحويل بگيرند و با همکاري هم بکارند.
چه کسي طنابباز را هل ميدهد؟
در فکه اگر روي يک بلندي بايستي ميتواني زمينهايي را ببيني که زندگي، جنگ، خون و خمپاره و آوارگي را به خود ديدهاند، اما حالا با ميلياردها تومان هزينه آماده کشاورزي هستند؛ زمينهايي که قرار است حيات را به اين منطقه برگردانند، اما به همان اندازه که آماده شکوفايي هستند مستعد نابودي نيز هستند. اگر آن پيوستهاي اجتماعي و محيطزيستي که لازمه حياتي چنين طرحهايي هستند بهدرستي تعريف و اجرا نشوند، اگر آب به اين زمينها نرسد و اگر کشاورزان ندانند که بايد با اين امکانات چطور کار کنند، طرحي چنين عظيم به شکستي بزرگ تبديل ميشود و اگر آنچه بايد انجام شود، بهدرستي انجام شود، ميتوانيم اسمش را انقلابي در کشاورزي جنوب غرب کشور بگذاريم. زمان نشان خواهد داد به کدام سو ميرويم.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران